eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت . ❤️💓چند ماه بعد💓❤️ . بعد از چند جلسه رفت و آمد و خواستگاری... بالاخره خانواده زینب قبول کردن و رفتیم یه عقد خصوصی گرفتیم... و زینب خانم شد بانوی دل من😘❤️شد ملکه ی قصه های من☺💖 . منم یه کار نیمه وقت دانشجویی پیدا کردم و با اینکه حقوقش کم بود ولی برای شروع مستقل بودن خوب بود😎💰 . خدا رو هزار بار میکردم که به حرفام گوش نکرد و مینا رو بهم نداد😅🙈 و به جاش مخلوقش یعنی زینب رو برام فرستاد😍 . اصلا همه چیز انگار طبق برنامه ی خدا پیش رفت اون تغییراتی که من فکر میکردم به خاطر مینا دارم انجام میدم به خاطر محبوب دل زینب شدن بود خدا داشت ما دوتا رو برای هم آماده میکرد...😊☺️ 🏡خونه مامان بزرگم یه مدتی میشد که خالی بود و بعد عقده مینا خالم اینا یه خونه کوچیک تر گرفته بودن و اونجا رفته بودن بعد عقدمون دست زینب رو گرفتم و دوتایی رفتیم تو اون خونه.😍☺️ . در خونه رو که باز کردم و فضای خونه رو دیدم یه لبخندی😊 رو لب هام اومد و یه نفس راحتی از ته دلم کشیدم😌 دیدن اون حوض و گلدونهای دورش من یاد کلی خاطرات خوب و بد انداخت... به زینب گفتم یادش بخیر بچگیا دور این حوض میدویدم...😊میخندیدیم...😁 هعییییی...هعییییی😅 . دیدم زینب زینب چادرش👑 رو برداشت و گذاشت یه گوشه و گفت _اینکه حسرت خوردن نداره...😉بازم داری تو گذشته میمونیا😅 حالا هم هردوتا بچه ایم😊...اقا مجید اگه منو گرفتی... 😜🏃♀ و شروع کرد به دویدن توی حیاط و دور حوض😄 و منم دویدم دنبالش😁 خنده هامون داشت تا آسمون میرفت😍 زینب راست میگفت... باید خاطرات قدیمی رو انداخت دور... نباید توشون در جا زد...باید خاطرات نو ساخت😎👌 . حالا دیگه از این به بعد با دیدن این حوض نه تنها یاد مینا نمیافتادم...👌 بلکه یاد روز عقدم با مخلوق خدا میوفتادم که چه شیطونیایی کردیم😅🙈 . 💔از زبان مینا💔 . . داشت غیر قابل تحمل میشد برام... 😞 هرچی بیشتر زمان میگذشت انگار اون حرارت عشقمون کم و کمتر میشد...😢💔 محسن داشت😐 فکر میکرد چون بزرگتره همه چیز رو بهتر میفهمه و من بچه ام...🙁😢 برای همه اشتباهاتش داشت ولی اشتباهات من رو به روم میاورد😣😭 . با دیدن رابطه ی 💞مجید و زینب💞 داغ دلم تازه میشد...😢 نمیتونستم باور کنم...😔 الان میتونستم حس میکنم که مجید بیچاره روز عقد من چی کشید و چرا تا اخر نموند...😞 با اینکه قبل ازدواجم علاقه ای تو دلم به مجید وجود نداشت و الانم چیز زیادی عوض نشده بود ولی همین که فکر میکردم...😒 کسی که یه روزی عاشق من بود و به من پیام عاشقانه میداد ولی الان اون پیاما رو برا کس دیگه ای میخونه و با اون شاده یه جورایی اذیتم میکرد😣😞 . 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan