#جدایی
💢جدایی برای مردان آسیب زننده تر است!🤔
گرچه زنان افسردگی و تنش زیادی در اوایل جدایی تجربه میکنند
ولی زودتر با آن کنار می آیند.
مردان با عدم بروز احساسات، آسیب طولانی تری میبینند.....
💖 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺نزدیک نیمی از #طلاقها در #ایران، زیر سر همین مشکل نداشتن انگیزه #جنسی است.
🔸🔶شاید باورش سخت باشد، اما 60 درصد کسانی که به دلیل #مشکلات_جنسی تصمیم به #جدایی میگیرند، دلیل بیربط دیگری را به طلاقشان نسبت میدهند، مردها میگویند همسرمان خانهداری بلد نیست و بداخلاق است، زنها میگویند شوهرمان خرجی خانه نمیدهد و مرا درک نمیکند! درحالی که حقیقت چیز دیگری است!
👈 اغلب زنان و مردان چند ماه پس از ازدواج با کاهش تدریجی رضایت از #روابط_جنسی مواجه میشوند، اما بسیاری از آنان در مقابل این مساله یا با خودشان تعارف میکنند و دم برنمیآورند یا دست به انکار میزنند.
🔷**🔹از اختلالهای #جنسی میتوان به کمبود میل جنسی، اشکال در برانگیختگی جنسی، اختلال در رسیدن به ارگاسم، انزال زودرس، مقاربت دردناک و واژینیسم در زنان نام برد؛ که این اختلالها ریشه جسمانی، روانشناختی یا ترکیبی از هر دو را دارند.
🔸🔶برخی #اختلالها هم به دلیل بیماریهای دیگری مانند مشکلات قلبی ـ عروقی یا بیماریهای روانپزشکی مثل افسردگی به وجود میآید. پارهای از اختلالات بر اثر زایمان آغاز میشود و بخشی دیگر از همان ابتدای بلوغ.
☑️وقتی دلایل مختلفی برای ایجاد این مشکل وجود دارد، پس #درمانها هم به تناسب ریشه مشکل باید متفاوت باشد. متاسفانه بسیاری از افراد به محض مشاهده اختلالهای جنسی تلاش میکنند با داروهایی که در بازار عرضه میشود در رفع ظاهر اختلال پیشقدم شوند، در حالی که نگاه یک بعدی به اختلالات جنسی کاملاً اشتباه است.
🔸🔶در این میان، افکار و باورهای غلطی که در بستر جامعه ایرانی شکل گرفته است همچنان #امورجنسی را با شرم و خجالت و گناه و ممنوعه بودن همراه میکند و این مشکلات را دامن میزند. باورهای #مردانهای که میگوید همیشه مرد باید پیشقدم باشد و تمام تماسهای جسمی حتما باید به ارتباط جنسی و در نهایت به ارگاسم منتهی شود و باورهای زنانهای که معمولا مکمل این باورهای مردانه است**؛
🔹🔷 #زن نباید در فعالیت جنسی پیشقدم شود و اگر به ارگاسم هم نرسید ایرادی ندارد، چرا که زن آبرومند خودش را درگیر فعالیت جنسی نمیکند!
🔴همین #باورهای_غلط باعث میشود اختلال جنسی آرامآرام کانون گرم خانواده را دچار رخوت کند و دو طرف را به فکر جدایی اندازد، #زوجهایی که با مشکلشان روبهرو نمیشوند و راهحل را در جدایی میبینند، مجبورند هر دلیل بیربط و بیاهمیت دیگری را به زندگیشان نسبت دهند، اما درباره اصل ماجرا حرفی نزنند.
🔻http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #چهل_وهشت
_... امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!
از حرفهایش میفهمیدم..
شوهرش در #عملیات_انتحاری کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا #طعمه کرده باشد..
که #مقابل_حرم قدمهایم به زمین قفل شد... 😍😢
و او به سرعت به سمتم چرخید
_چته؟ دوباره ترسیدی؟😡🔥👿
دلی که سالها کافر شده بود...
حالا برای حرم میتپید،.. 😢😢تنم از ترس🔥 تصمیم بسمه🔥 میلرزید..
و او کمر به #قتل_شیعیان حاضر در حرم بسته بود...
که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد
_فقط کافیه چارتا مفاتیح پاره بشه تا #تحریکشون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک!
چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید..👿🔥
و نافرمانی نگاهم را میدید..😥
که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه تهدیدم کرد
_میخوای برگرد خونه! همین امشب #دستورذبح شوهرت رو تو راه ترکیه میده و عقدت میکنه!
✨نغمه مناجات از حرم به گوشم میرسید...
و 🔥چشمان ابوجعده👹🔥 دست از سر صورتم برنمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم
_باشه...
و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد..
و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید...
باورم نمیشد..😧😶
به پیشواز کشتن اینهمه انسان #یادخدا باشد که مرتب لبانش میجنبید و #قرآن
میخواند...
پس از سالها #جدایی...
از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی ام این بار نه به نیت #زیارت که به قصد #جنایت میخواستم وارد حرم دختر حضرت علی(ع) شوم...
که قدم هایم میلرزید...😰😱😭
عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند،...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #شصت_وچهار
پهلویم در هم رفت و دیگر از دردجیغ زدم...😖😵
مصطفی حیرت زده نگاهم میکرد..😥😟
و تنها خودم میدانستم بسمه🔥 با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده..که با همه #جدایی چندساله ام از #هیئت،... دلم تا روضه در و دیوار پر کشید....🌸✨😭😭
میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها ✨حضرت زهرا(س)✨را صدا میزدم..😭😭😫😫😭😭😭
تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده ای از پهلویم ترک خورده است...
نمیخواست از خانه خارج شوم..
و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود..😥😞
که مقابل در اتاق رژه میرفت #مبادا کسی نزدیکم شود...☝️
صورت خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت،..
در تمام این مدت از حضورش🔥 #متنفر بودم و باز دیدن جنازه اش دلم را زیر و رو کرده بود..
که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، #غریبانه گریه میکردم...😞😭
از همان مقابل در اتاق، اشکهایم طاقتش را تمام
کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت
_مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!
میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده.. و #میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود...
از #تنهایی این اتاق و #خلوت با این زن نامحرم #خجالت میکشید..
که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست
_مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!
و دل من پیش 🔥جسد سعد🔥 جا مانده بود.. که با گریه پرسیدم
_باهاش چیکار کردن؟
لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی_سعد،...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوسه
با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد
_تا هر وقت بخواید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید!
بی هیچ حرفی از مصطفی🌸
گذشتم و وارد صحن شدم..
که گنبد و ستونهای حرم آغوشش را برای قلبم گشود..💚😍😢
و من پس از این همه سال #جدایی و بی وفایی از در و دیوار حرم #خجالت میکشیدم.. 😢😓
که قدم هایم روی زمین کشیده میشد و بی خبر از اطرافم ضجه میزدم...😞😭
از شرم روزی که اسم زینب را #پس_زدم،..😞😭
از شبی که #چادرم را از سرم کشیدم،..😐😭
از ساعتی که از نماز و روزه و همه مقدسات بریدم..😓😭
و حالا میدیدم حضرت زینب (س) دوباره آغوشش را برایم گشوده...💚
که دستانم، دامن ضریحش را گرفته و به پای محبتش زار میزدم😭 بلکه این زینب را ببخشد...
گرمای نوازشش را روی سرم حس، میکردم که دانه دانه گناهانم را گریه میکردم، 😭😞او اشکهایم را #میخرید و من ضریحش را غرق بوسه میکردم و هر چه میبوسیدم عطشم برای عشقش بیشتر میشد...😭💚😍
با چند متر فاصله از ضریح پای یکی از ستونها زانو زده بودم،..
میدانستم باید از محبت مصطفی بگذرم و راهی ایران شوم..
که تمنا میکردم #گره این دلبستگی را از دلم بگشاید..😭🙏
و نمیدانستم با پدر و مادرم چه کنم که دو سال پیش رهایشان کرده و حالا روی برگشتن برایم نمانده بود...😓😥
حساب زمان از دستم رفته بود،..
مصطفی منتظرم مانده و دل کندن از حضور حضرت زینب(س) راحت نبود...
که قلب نگاهم پیش ضریح جا ماند و از حرم بیرون رفتم...😢😞
گره گریه تار و پود مژگانم را به هم بسته و با همین چشم پُراز اشکم😢 در صحن دنبال مصطفی میگشتم..
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan