eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
💓 💑همسران موفق💑 خواهش میکنم قهر کردن را فراموش کنید مخصوصا با آدم های مهم زندگیتان...!! اصلا من نمیدانم چه کار مزخرفیست این قهر کردن! اصلا چرا باید دو نفر که یکدیگر را دوست دارند و باهم خاطره های زیادی دارند و از تمام زندگی هم خبر دارند... با یکدیگر قهر کنند؟!! به نظر من که اصلا در شخصیت آدم نیست!! آدم فکر دارد ، منطق دارد توانایی حرف زدن دارد!! چرا قهر؟! چرا دلخوری؟! اگر زبان یکدیگر را بلد باشید هیچوقت قهر نمیکنید! و آدمها دقیقا هیچوقت به دنبال یادگیری چیز هایی که به دردشان بخورد نمیروند!!! http://eitaa.com/cognizable_wan
"کشتی" در طوفان شکست و "غرق شد." فقط "دو مرد" توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و "نجات یابند." دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند؛ "بهتر است از خدا کمک بخواهیم." بنابراین دست به "دعا" شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر "مستجاب" می شود به گوشه ای از جزیره رفتند... "نخست،" از خدا "غذا" خواستند؛ فردا "مرد اول،" درختی یافت و "میوه ای" بر آن، آن را خورد. اما "مرد دوم" چیزی برای خوردن نداشت. هفته بعد، مرد اول از خدا "همسر و همدم" خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، "زنی" نجات یافت و به مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت. مرد اول از خدا "خانه، لباس و غذای بیشتری" خواست، فردا، به صورتی "معجزه آسا،" تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت. دست آخر، مرد اول از خدا "کشتی" خواست تا او همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد و در سمت او "لنگر" انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از "جزیره" برود و مرد دوم را همانجا "رها" کند..! پیش خود گفت: مرد دیگر حتما "شایستگی" نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است! زمان حرکت کشتی، ندایی از او پرسید: «چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟» مرد پاسخ داد: «این همه نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده ام. درخواست های همسفرم که پذیرفته نشد. پس چه بهتر که همینجا بماند.» آن ندا گفت: اشتباه می کنی! تو مدیون او هستی... هنگامی که تنها "خواسته او" را اجابت کردم، این "نعمات" به تو رسید... مرد با تعجب پرسید: «مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟» * و آن ندا پاسخ داد: «از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم!!..» * ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan ‌‌‌‌‌‌
خاطره ای بسیار از دکتر عبدالرسول کشمیری: که بودم یه دوستی داشتم که رتبه ی کنکورش بود و برق دانشگاه شریف میخوند برای فوق لیسانس رفت کانادا، بعد از مدتی به باباش گفت: می‌خوام ول کنم و برگردم تو دانشگاه های خودمون مدیریت بخونم.... باباش این کار پسرش رو خیلی احمقانه دونست و بهش گفت: تو توی معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می‌خونی، اونم در بهترین و بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران میشی استاد دانشکده مهندسی برق ، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چطوری همچنین تصمیم گرفتی؟ گفت: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود به فکر فرو رفتم و در احوالات هم کلاسی هام دقت کردم که ظاهرا جزو درجه یک دنیا بودن، دیدم همشون یا هستند یا ایرانی، یا ، یا هندی و ... و به طور کلی همشون مال این کشورای استعمار زده هستن...از خودم پرسیدم... مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست؟ پس نوابغ و و آمریکایی کجان؟ بالأخره همشون که خنگ نیستن و اونام چهارتا دارن. رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه سرم رفته. دیدم اونا نوابغشون رو میفرستن تو رشته هایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط میشه؛ این کارو میکنن تا بتونن بشریت رو چپاول کنن. نابغه هاشونو میفرستن تو رشته‌هایی که برای امورات و بشری، مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداری‌ها، وزارت خونه‌ها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...حکم رو داره تا بتونن همه اینها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنن. نابغه های اونا در رشته های علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، ، جامعه شناسی یا کشاورزی، و امثال اینا درس میخونن. اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم یه نگاه می کنن نه . همون طور که ما اگه لوله آب خونه‌مون بترکه، زنگ میزنیم لوله کش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا میخوان ماهواره و موشک پرتاب کنن، زنگ میزنن کارگر از ایران یا چند تا کشور عقب مونده بیاد و برای اونا و زیر نظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این بر خلاف لوله کش، باید حتما نابغه باشه. و همون جور که ما نجّار و کارگرها رو تحویل می‌گیریم و دمشو می‌بینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بده، اونا هم کارگرای نابغه‌شون رو تحویل می‌گیرن تا کارشون پیش بره و بتونن به هدفشون برسن. فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشته های و ، در حد بنا و معمار ساختمون و نجّار، یه ذره بیشتره، ولی تو کشورای استعمارزده ارزش رو جابه جا کردن؛ رشته‌هایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشته های مهندسی و به کاخ آرزوها تبدیل شده. یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور ما در جمع سخنرانی میکرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار می‌کنیم که چهل درصد ، و بزرگترین استادان ، ایرانی هستند؛ ما افتخار می کنیم پزشکان اروپا، اند و... من تو دلم بهش گفتم: آقای رئیس! تو فکر کردی اون شصت درصد که ایرانی نیستن، آمریکایی هستن؟! اون ۶۰ درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت هستن که مسؤولین شون مثل تو نفهمیدن چه کلاهی سرشون رفته؛ اون شصت درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستن.. آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشته ها تلف نمیکنه. سیستم مدیریتی شون به گونه‌ای طراحی شده که نابغه اونا به رشته ای بره که بشریته، به رشته ای بره که بتونه نابغه ما رو مثل یه به کار بگیره.. یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده هایی داشت که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتن و غارت کردن؛ زنها و مردهای سیاه پوست، از بچه هفت هشت ساله، تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کردن و آوردن به اروپا و آمریکا تا براشون بردگی کنن. امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده داره، منتهی نه اون برده سیاه پوست دیروزی که کارهای بدنی انجام میداد؛ برده امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و و رادار و عجیب غریب بسازه. برده دیروز رو به زور با کشتی بار میزدن و میبردن اما برده امروز رو با برنامه ای به نام ریاضی و زیست و شیمی و نجوم شناسایی می‌کنند و می‌برند....!!!! 📚منبع: کتاب در جست و جوی ثریا کشمیری ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 فلسفه پرندگان زندگی حیوانات برای ما رازآمیز، الهام‌بخش و دستمایه تعلیم اخلاقی بوده است. در دل سنت‌های مختلف غالبا حیوانات در مقام معلم یا شاهد بحث حضور دارند، از افسانه‌های ازوپ یونانی تا داستان‌های بیدپای هندی و با نثر فنی آن كلیله و دمنه به نحوی نشان می‌دهند كه از حیوانات خیلی چیزها می‌توانیم بیاموزیم. در قرآن هم از فهم عقلانی پرندگان و مورچگان، سخن رفته است. اما همه اینها متعلق به زمانی است كه حیوانات موجوداتی باشعور به شمار می‌رفتند كه از قضا «زبان‌بسته‌» بودند. ولی از دكارت به بعد حیوانات تبدیل به «ماشین» شدند و در نهایت در جامعه ما به «فرآورده‌های گوشتی» تبدیل شده‌اند. در این فضایی كه فقط ما انسان‌ها گویی «تافته جدابافته آفرینش» هستیم، آیا باز می‌توان از حیوانات و به خصوص پرندگان چیزی آموخت؟ كتاب فلسفه پرندگان (فیلیپ دوبوآ و الیز روسو، ترجمه كاوه فیض‌اللهی، تهران، فرهنگ نشر نو و آسیم، 1400، 190 ص. مصور)، به پرسش ما پاسخ مثبت می‌دهد. این كتاب كه حاصل مطالعه، پژوهش، و مشاهده یك پرنده‌شناس و یك روزنامه‌نگار فلسفه‌خوانده است، سرشار از نكته‌های ناب درباره پرندگان است كه اگر جایی نقل كنیم ممكن است فكر كنند داریم شوخی می‌كنیم. برای نمونه، پرندگان نه تنها دارای زبانی برای گفت‌وگو با هم هستند، افزون بر آن «لهجه» هم دارند و این لهجه به آنها كمك می‌كند تا مثلا سهره اصفهانی از سهره مازندرانی متمایز شده و هیچ پرنده بیگانه‌ای نتواند وارد گروه شود. این كتاب در قالب قطعات كوتاه چند صفحه‌ای و به استناد پژوهش‌های انجام شده بر پرندگان و با مسلم گرفتن نظریه تكاملی داروین، به ما «اشرف مخلوقات» نشان می‌دهد كه چگونه می‌توان درس‌های بسیاری از پرندگان آموخت. برخی پرندگان حس جهت‌یابی حیرت‌انگیزی دارند. گیلانشاه حنایی، با وزن 250 گرم، فاصله آلاسكا تا نیوزیلند را یعنی بیش از 11 هزار كیلومتر را با سرعت 72 كیلومتر در ساعت پیوسته و بی‌وقفه پرواز می‌كند. درست یك هفته پرواز می‌كند و نوبتی بخشی از مغزش را می‌خواباند و همزمان كه پرواز می‌كند، خواب است. دست آخر درست به همان لانه‌ای كه سال پیش در آن بوده است، باز می‌گردد. ما نیز با ایجاد عادت‌هایی مانند توجه به تغییرات فصل‌ها و طبیعت و بیدار شدن در نیمه‌شب و دیدن ماهتاب، می‌توانیم مانند پرندگان به پیرامون خویش توجه كنیم و شاعرانگی را به زندگی خود راه دهیم. همچنین برخی پرندگان خلاقانه عمل می‌كنند و هنر را وارد زندگی خویش می‌سازند، مثلا پرندگان نر برای جلب نظر پرنده ماده آواز می‌خوانند. این آوازها برای ما یكسان هستند و ما قادر به تشخیص تفاوت‌ها آن نیستیم. اما در واقع، موفق‌ترین پرندگان در جلب ماده كسانی هستند كه بهترین لانه را بسازند یا زیباترین آواز را بسرایند یا زیباترین پر و بال را داشته باشند. اینجاست كه آنها در بازار رقابت دست به خلاقیت می‌زنند، گاه با تغذیه خاصی رنگ‌های متنوعی به پر و بال خود می‌دهند و گاه در مقام رقابت با حریفان دست به بداهه‌سرایی می‌زنند و آوازهایی می‌خوانند كه از آواز حریفان متفاوت و گاه پیچیده‌تر است. فقط ما انسان‌ها تشنه قدرت نیستیم، پرندگان نیز گاه برای رسیدن به قدرت جان می‌دهند. برخی مرغ‌ها به جای لذت بردن از زندگی و خوردن و نوشیدن، زندگی خود را صرف نوك زدن مرغ‌های دیگر و اثبات برتری خود می‌كنند. حال آنكه برخی مرغ‌های دیگر، بی‌سر و صدا در پی زندگی خود هستند. بازی قدرت ما را از لذت‌های زندگی باز می‌دارد. وقتی كسی می‌كوشد با قربانی كردن خیلی چیزها به قله برسد، كس دیگری منتظر است تا او را به زیر بكشد. این كتاب آسان‌یاب و خوشخوان نكات بسیاری به ما می‌آموزد و ما را به سمت «فروتنی» كه بهترین نشانه هوش است، راهبری می‌كند. سیدحسن اسلامی اردکانی ستون درستایش جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ http://eitaa.com/cognizable_wan