✨﷽✨
#حق_الناس_گناهی_خطرناک
✍در روایتی آمده است: یک قاضی مقدّس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقّی را ناحق نمی کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مۆمن و متّقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچه روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید.
هنگام شب، شوهر خود را درخواب دید و از آنچه رخ داده بود سۆال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد البته نتیجه حکمیّت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم. همین که #قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در #برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گردیده است
⚠️مواظب #حق دیگران باشیم گناهی که خدا آن را تا بنده حلال نکند نمی بخشد
📚 الکافی، ج 7، ص 410
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
http://eitaa.com/cognizable_wan
بزرگترین اشتباه در زندگی، شخم زدن #گذشته کسیست که #دوستش داری!
تمام #گذشتهاش را وجب به وجب میگردی تا اشتباهی پیدا کنی، آنوقت درگیر روزهایی میشوی که تمام شده ولی مرور دوبارهشان میتواند احساسات عمیقی که وجود دارد را تمام کند.
حست , خواسته یا ناخواسته تغییر میکند دیگر نمیتوانی مثل قبل باشی چون مدام در ذهنت اتفاقات گذشتهاش را مرور میکنی.
#قاضی میشوی و قضاوت میکنی بدون آنکه از چیزی خبر داشته باشی. رفتارت عوض میشود. با کوچک ترین مشکلی اشتباهات گذشته را چوب میکنی بالای سرش و مدام سرزنشش میکنی..
کاش #تمام آدم ها فرصت این را داشته باشند تا با هر گذشتهای , بتوانند دوباره شروع کنند.
کاش بدانیم گذشته هر آدمی فقط و فقط برای خودش است و ما صاحب زندگی دیگران نیستیم..
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی
🔹️گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند . روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد . سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند ، می خوردند . از بخت بد چند روز شکاری نیافتند .با خودشان گفتند هر یک به راهی برویم شاید چیزی بیابیم و دیگری را آگاه کنیم.
گرگ لانه مرغی پیدا کرد و با شتاب خودش را به روباه رساند و گفت که شکار یافتم . روباه شادمان شد و گفت : " چه پیدا کرده ای که این گونه شاد شده ای ؟ جای آن کجاست ؟ " گرگ گفت : " دنبالم بیا تا نشانت بدهم . " گرگ جلو افتاد و روباه هم در پی او. به خانه ای رسیدند . خانه ، حیاط بزرگی داشت و یک مرغدانی هم در گوشه حیاط بود . گرگ ایستاد ، رو به روباه کرد و گفت : " این هم آن شکار . ببینم چه می کنی. " روباه که بسیار گرسنه بود ، شابان به درون حیاط رفت و خودش را به مرغدانی رساند . در گوشه ای نهان شد تا در فرصتی مناسب به مرغدانی حمله کند .
درون مرغدانی چند مرغ و خروس چاق بودند. در مرغدانی باز بود و او می توانست به آسانی یکی از مرغها را شکار کرده بگریزد . ولی ناگهان در اندیشه شد و با خود گفت : " در باز است و مرغ چاق در مرغدانی .پس چرا گرگ خودش به مرغدانی حمله نکرده ؟ تاکنون من شکار پیدا می کردم و او شکار می کرد . اکنون چه شده که او شکار به این خوشمزگی را دیده ، ولی کاری نکرده و آمده دنبال من ، بی گمان خطری در کمین است. بهتر است بی گدار به آب نزنم .
با این فکرها روباه نزد گرگ برگشت . گرگ تا روباه را دست خالی دید ، خشمگین شد و گفت : " مطمئن بودم که تو توانایی شکار یک مرغ را هم نداری . چرا دست خالی بازگشتی ؟ " روباه گفت : " چیزی نشده . تنها می خواهم بدانم این خانه و این مرغدانی از آنِ کیست و چرا صاحب خانه در مرغدانی اش را باز گذاشته ؟ " گرگ گفت : " این خانه ، خانه شیخ قاضی شهر است که بی گمان کارگرش فراموش نموده در ِ مرغدانی را ببندد . " روباه تا نام قاضی شهر را شنید ؛ گریخت .
گرگ شگفت زده شد و دنبال روباه دوید تا به او رسید و از وی پرسید: " چرا می گریزی چه شده ؟ " روباه گفت : " گرسنه بمانم بهتر از این است که مرغ خانه قاضی را بخورم . وقتی كه آن شیخ قاضی پی ببرد من مرغ خانه اش را دزدیده ام ، به مردم می گوید که گوشت روباه حلال است . مردم هم با شنیدن این حکم ، به دنبال روباه ها می افتند و نسل روباه را از روی زمین بر می دارند . گرسنه باشم بهتر از این است که دودمانم را به باد بدهم . " از آن به بعد هر گاه کسی بخواهد از در افتادن با افراد با نفوذ دوری نماید ، این زبان زد را می گوید :
حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی
#حکایت #روباه #قاضی
#ضرب_المثل
http://eitaa.com/cognizable_wan
💠نماز شب
👤آیت الله #قاضی:
🔻 آیات بسياری برای بیدار کردن ما، به این معنا اشاره میکنند. گاهی داستانهایی را هم در این زمینه شنیدهایم. خدا مرحوم قاضی را رحمت کند. ايشان در نجف اشرف با علامه طباطبایی برخورد میكند و میگويد: «پسر عمو! دنیا میخواهی نماز شب، آخرت میخواهی نماز شب». (مهر تابان، طهرانی، سید محمد حسین، ص۱۶)
🔸 بیداری سحر و خلوت است که حیات میآورد. اینها است که انسان را به خویشتن خویش بر میگرداند. اینها است که یک نمونهای برای حرکت به دست انسان میدهد تا رکوع و سجدههای طولانی در نماز داشته باشد.
🔹 انسان در رکوع قرار بگیرد: سبحان ربی العظیم و بحمده. تکرار ذکر رکوع خیلی کار می کند. هر چه هست در نماز است. خیلی کار میکند. در سجده هم همین طور، تکرارش خیلی کار میکند: سبحان ربی الاعلی و بحمده.
🔸 ما هنوز به آن صورت راه نیفتادهایم که حتما از اول دنبال راههای میانبُر میگردیم. بر فرض هم که راه میانبر بخواهیم، راهش همین است که قرآن ميفرمايد: نماز، تکرار ذکر رکوع، هرچه در توان انسان است، ذکر سجده، بیداری سحر، انس با قرآن و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت، همه اینها لازم است.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
👤حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ #جعفر_ناصری
#نماز_شب
═✧❁🌸❁✧═
http://eitaa.com/cognizable_wan
═✧❁🌸❁✧═
🌸🍃🌸🍃
#حکم_قاضی
جوانی روستایی ظرفی عسل برای فروش به سمرقند آورد. مامور تفتیش دروازه شهر، بار او را گشت و چون از جوان خوشش نیامد، و حس کرد چیزی برای رشوه ندارد، به عمد ، درب ظرف عسل او را باز نگه داشت تا مگس ها بر آن بنشینند.
جوان هر چه اصرار کرد که او را رها کند، مامور رهایش نکرد.پس از آن که مگس ها در داخل ظرف عسل گرفتار شدند ، مامور درب عسل را بست و اجازه ورود به شهر را به جوان داد.
عسل به قدری به مگس آلوده شد که کسی در شهر آن را نخرید .جوان خشمگین شد و شکایت به قاضی سمرقند برد. قاضی گفت: مقصر مگس ها هستند، مامور به مگس ها امر نکرده که در عسل بنشینند و وقتی می نشستند قدرت مقابله را نداشته است. برو و مگس هر جا دیدی بکش.
جوان روستایی وقتی فهمید که قاضی ، با مامور در اخذ رشوه همدست است، گفت: آقای قاضی لطف کنید یک نوشته بدهید تا من هر جا مگس دیدم، انتقام خود بگیرم. قاضی نوشته ای داد. روز بعد جوان روستایی در خیابان ، دید مگسی در صورت قاضی نشسته است. نزدیک شد و با سیلی محکمی مگس را کشت. قاضی از ترس از جا پرید و همه به او خندیدند. قاضی دستور داد او را زندانی کنند. جوان دست نوشته قاضی را از جیب در آورد، قاضی داستان یادش افتاد و گفت: دورش کنید و از شهر بیرون بیندازید او دیوانه است می شناسم.
🤍🕊
#قاضی
#داستان
http://eitaa.com/cognizable_wan
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علامه #قاضی (ره):
ھرگز بعد از نمازھاى واجب #تسبیح #حضرت€صديقه (صلوات الله علیھا) را ترك نكنید كه آن ذكر كبیر است و لااقل در ھر مجلسى يك دوره آن ترك نشود.
📚 ایت الحق.
🎙 ایت الله #جاودان
─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
.
🇮🇷🏴🇮🇷🏴
💠✅ حجةالاسلام والمسلمین#عالی:
🔹آیت الله #مولوی_قندهاری (ره) از آخرین شاگردای آقای #قاضی (ره) بود، یک کسی پیش ایشان آمده بود گفت:
🔻آقاجان، من دارم از این #دنیا میروم، نسل و اولاد ندارم ، #بچهدار نمیشم.
🔻این بنده خدا میگه رفتم پیش آشیخ حسنعلی #نخودکی (ره) و از ایشون یک #ختمی گرفتم برای #بچهدار_شدن. این ختم رو هم انجام میدهم، هر کاری می کنم #اثر نمی کند.
🔹آیت الله #مولوی_قندهاری(ره) به این آقا میگه که:
🔻#خداوند برای تو یک چیزهایی در نظر گرفته، تو #عالم_دیگر، جبران می شود #انـشاءالله...
🔹وقتی این آقا از درب #خانه بیرون رفت، آیتالله #مولوی_قندهاری به #اطرافیانش گفت:
🔻#نفرین_پدر، پشت #سرش هست، اون #ختم و چیزهای دیگه #هیچ_اثری ندارد، #نفرین_پدر پشتش هست.
🔻#امامرضا (علیه السلام) در یک روایتی میفرماید:
یکی از #آثار_عاقوالدین و نفرین #پدر و #مادر، این است که #نسل آدم #کم میشود تا #قطع شود...
-------------------------------------------
▪️شادی روح آیت الله سید علی #قاضی(ره) و آیتالله شیخ حسنعلی #اصفهانی (ره) و آیتالله #مولوی_قندهاری (ره)_#صلوات.
🇮🇷🏴🇮🇷🏴