eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ 💜 🍃 نصف شب با درد بدے در سینہ ام از خواب پریدم. بلند شدم و دنبال قرص مسڪن میگشتم. بخاطر باقے ماندن شیر ، سینہ ام دچار عفونت و تورم شده بود. چراغ آشپرخونہ رو روشن ڪردم ڪہ مرضیہ از اتاق بیرون اومد مرضیہ_دنبال چے میگردے؟ _مسڪن میخوام درد دارم مرضیہ_بیا برو بشین من برات پیدا میڪنم . روے مبل نشستم . اگر الان سیدعلے بود ...من اینجور ... بہ یاد نوزاد چہارماهہ ام افتادم دلم گرفت.بہ اتاق رفتم و گوشیم را برداشتم ، عڪسش را باز ڪردم و نگاهش ڪردم. _مامان قربونت بره ...ڪجایے ڪہ طاقت دوریتو ندارم .الهے بمیرم ڪہ بے مادرے ... گشنتہ، ڪے بہت شیر میده؟ سرم را روے تخت گذاشتم از دلتنگے پسرم بغضم ترڪید و هق هق گریہ ام بلند شد. مرضیہ لیوان آب و قرص را ڪنارم گذاشت. روے تخت نشست. مرضیہ_پاشو عزیزم ،پاشو اینوبخور ،کمپرس آب گرم برات گذاشتم بعد بزار رو سینہ ات _مرضیہ فردا زنگ میزنم فاطمہ ، سیدعلے رو برام بیاره، یڪ هفتہ گذشتہ ،دیگہ طاقت ندارم مرضیہ_باشہ اون بنده خدا هم از ڪار و زندگے افتاده ... _میدونم ، اگر فاطمہ نبود، نمیدونم باید بہ ڪے اعتماد میڪردم. از اتاق ڪہ بیرون میرفت. لحظہ اے ایستاد وگفت : مرضیہ_ این جور وقتہا براے شش ماهہ امام حسین و دل رباب گریہ ڪن. صداے هق هقم اوج گرفت. بمیرم براے دلِ رباب ...من ڪجا و خانم تو ڪجا ؟ بانو حالِ دلم خرابہ .بچہ امو میخوام بہ یاد علے اصغرت ... وقتے اومدے بالا سر حسین ، گفتے بزار یہ بارِ دیگہ ببینمش ...چہ حالے داشتے خانم من این روزها رو ندیدم ولے دورے فرزند ڪشیدم. بچہ مو بہم برگردونید ... حالم خراب بود. توے حمام دویدم و سرم را زیر شیر آب سرد گرفتم. _آروم باش ، تو باید طاقت بیارے فردا میبینش ...با یاد اینڪہ فردا میبینمش آروم شدم. خدایا تسلیم توأم .خوب دارے میچزونیم نہ؟ قرص مسڪن رو خوردم و دستمالے بہ چشمام بستم و دراز ڪشیدم **** الہام_ پاشو پاشو خواب آلود ،فڪر خودت نیستے فڪر این بچہ بے زبون باش از گرسنگے تلف شد. _الہام خانم بذارید بخوابہ،دیشب خیلے خستہ شد. صداے طوفان بود . الہام_آره خستہ شده ولے اون بچہ گناه داره ،باید بہش غذا برسہ چشمامو با یڪ روسرے بستہ بودم. دیشب خیلے خستہ شدم. بعد مراسم عقد و شام مہمونا ساعت یڪ صبح از اینجا رفتند. روسرے را از رويے چشمام باز ڪردم . _سلام طوفان_سلام بہ روے ماهت _شما ڪے اومدے؟ طوفان_بیست دقیقہ اے میشہ، پاشو برات حلیم خریدم باهم بخوریم. _ساعت چنده مگہ؟ طوفان_ساعت۱۲ _دیشب خیلے خستہ شدم طوفان_میدونم عزیزم ، براے همین برات صبح زود رفتم حلیم خریدم تا بخورے یہ ڪم قوت بگیرے،دیشب ڪہ چیزے نخوردے. _ممنون پاشدم برم بیرون همونجورے داشت با لبخند خیره نگاهم میڪرد . _چیہ قیافہ ام بعد از بیدار شدن مضحڪ شده؟ خندید طوفان_نہ _پس چے؟ طوفان_هیچے برو دست و روتو بشور بیا بریم صبحونہ بخور _ظهرونہ است دیگہ وقت ناهاره * باصداے مرضیہ از خواب بلند شدم. _پاشو بیا رضایے رفتہ حلیم خریده برامون .بلند شو یہ صبحونہ اے بخور بعد از خوردن حلیم ، با مویابل مرضیہ شماره فاطمہ رو گرفتم . فاطمہ_بلہ _سلام فاطمہ جان _سلام تویے حُ...خوبے؟چند لحظہ صبر ڪن برم جایے ...آهان نمیخواستم جلو بقیہ صحبت ڪنم . خوبے تو؟ ڪے برگشتے؟ _خوبم ،دیروز فاطمہ_بخدا این چند روز خیلے تو فڪرت بودم . _ممنون عزیز ،فاطمہ میتونے سیدعلے رو برام بیارے بہ این آدرسے ڪہ برات میفرستم ؟دلم خیلے براش تنگ شده فاطمہ_باشہ ، اگرچہ امروز نمیخواستم برم مهد ڪودک ولے میرم یہ جورے برش میدارم بہ بهونہ مہدڪودڪ میارمش. _ممنون فاطمہ ، تا همیشہ مدیونتم فاطمہ_این حرفو نزن حُسنا ، ڪارے نڪردم _منتظرتم براے دیدن سیدعلے لحظہ شمارے میڪردم . وقتے فاطمہ زنگ زد و گفت پایینہ ، مرضیہ با رضایے هماهنگ ڪرد و فاطمہ بالا اومد. در ڪہ باز شد با هول و ولا رفتم سمت پسرم . خدایا شڪرت _بیا قربونت بشم بیا ڪہ مامان بدون تو میمیره فاطمہ_بیا اینہم پسر خوشگل شما، تقدیم مامان جونش بغلش ڪردم و رفتم توے اتاق .خواب بود . از خودم جداش نڪردم ، باهاش حرف میزدم و اشڪ میریختم . _سیدعلے ، مامانے ، حال بابایے چطوره؟ از من سراغ تو رو نمیگیره ؟ معلومہ ڪہ نہ ... بہش حق میدهم .از دستش ناراحت نشو باشہ مامان. فاطمہ وارد اتاق شد .اومد و ڪنارم نشست . _ممنون بخاطر همہ چیز ، من اگر تو رو نداشتم چیڪار میڪردم ؟ فاطمہ، میتونے هر روز سیدعلے رو برام بیارے اینجا ؟ میخوام تا جایے ڪہ بشہ خودم بہش شیر بدهم . فاطمہ_یہ ڪم سختہ ولے سعیمو میڪنم . _ببین رفت وآمدت با ما ، هماهنگ میڪنیم برات راننده بفرستن فاطمہ_از اون جہت مشڪلے نیستـ باید شرایط اونجا رو ببینم چطوریہ. _باشہ پس خبرشو بده ✍🏻 ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯