eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 #یک_فرمول_خوب 💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به #دیدار با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و #تعصب دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش #پیشنهاد بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز #دلتنگی کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را #محبوب می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر #مشغله نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان #گلایه نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا #همسرش واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه. 🍃❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
💢مِهرم حلال، جونم آزاد ✅حضرت محمد(ص): هر مردی که را چنان آزار و اذیّت نماید که حاضر شود با بخشیدن مهریه، جان خود را کند، خداوند متعال برای آن مرد به کیفری کمتر از دوزخ رضایت نخواهد دادد؛ زیرا خداوند متعال، همانطور که برای تجاوز به حقّ یتیم؛ خشم می‌گیرد، برای تجاوز به حقّ زن نیز به می‌آید. 📚ثواب الأعمال، ج۱، ص ۳۳۶ 👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💢 #محبت کردن زن و شوهر به یکدیگر، جلوی کدورت میان آنان را می گیرد و صمیمیت را صد چندان می‌کند. لذا فضای خانه باید مملو از ابرازمحبت باشد .👌🌺😍 ✅ نزدیکترین فرد در قیامت به #پیامبر مکرم اسلام کسی است که با #همسرش به #نیکی رفتار کند . 💖 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #یک_فرمول_خوب 💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به #دیدار با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و #تعصب دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش #پیشنهاد بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز #دلتنگی کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را #محبوب می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر #مشغله نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان #گلایه نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا #همسرش واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه. 💠 اینکار می‌تواند عامل برطرف شدن برخی دلخوری‌های دیگر نیز شود. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه. 🍃❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ *همه بخونن* 💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه. 💠 اینکار می‌تواند عامل برطرف شدن برخی دلخوری‌های دیگر نیز شود. http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ _مسخره..! خیلی بی مزه ای...!!😠 خواست از پشت بام پایین رود، که علی، جدی شد، باصدای بلندی گفت: _هادی رو که میشناسی، از بچه های هیئت.😊 یوسف برگشت. منتظر ادامه جمله رفیقش بود. _سیدهادی حیدری. یادته میخاست بره سپاه...؟ رفته.حالا هم رسمی شده. _خب. این چه ربطـ... علی_امشب ساعت ٩شب🕘 باخانواده اش میان خونه محمداقا اینا،خاستگاری.😊 همانجا ایستاد.... زمان برایش متوقف شده بود... علی هیچوقت دروغ نمیگفت. بحرفش شک نداشت. هنوز قلبش تپش داشت..😣 چهره اش درهم شد.😖دیگر درد قلبش را نمیتوانست تحمل کند..! با زانو روی زمین افتاد.. علی بسمتش آمد. او را بلند کرد. _وایسا یه قرصی چیزی برات بیارم..! علی زود پایین رفت. از تو کمد قرص یوسف را پیدا کرد.پشت بام رفت.قرص را با یه لیوان آب به یوسف داد. یوسف_ من همه کار کردم.😣همه کار..! دیگه باید چکار میکردم، که نکردم. دیدی خاستگاری هم کردم، دوبار، هربار بهم خورد...!!! آخخخ...😖😣 علی، موکتی را... که برای نشستن خودش آورده بود، را پهن کرد. یوسف دراز کشید. و خودش، کنارش نشست.😊 علی_اون شب بهت گفتم، خونه آقابزرگ، یادته...؟ باید بجنگی..!!😊 یه دکتر هم برو اینهمه درد، زمینگیرت میکنه..!😕 خیلی آرام زمزمه کرد. _چیزیم نیس.خوبم.استخاره کن برام _دِکی...داری میمیری دیوونه..! دکتر باید بری. استخاره..!؟ استخاره راهی نداره.! وقتی به کارت مطمئن هستی..!😕 _خب چکار کنم.!؟😒 علی_هیچی رفیق.فراموشش کن. یوسف سریع بلند شد. نشست. _میفهمی چی میگی...!؟😠 میگم استخاره کن میگی نه. میگم چکار کنم میگی فراموشش کنم؟؟!!! 😠🗣 _آروم باش پسر..!😒 هنوز که چیزی معلوم نیس.. بعدشم.. گفتم زودتر خبرت کنم.. همین امشب تمومش کنی!😊 گوشی علی زنگ خورد... برداشت و مشغول حرف زدن شد.از یوسف گرفت.یوسف هم متوجه شد که مخاطب علی، هست. یوسف، لبه پشت بام نشست... آرنج دستانش را روی زانوهایش گذاشت. سرش را درحصار دستانش قرار داد. «خدایا خودت گفتی من به تو کنم برام کافیه..!همه تلاشمو کردم توکل کردم به نامت، به اسم اعظمت.!خدایا کسی رو . خودت . میخام تموم بشه ولی نمیشه.😣 کمکم کن..! » صدای زنی از پایین می امد... نزدیک میشدند، به پشت بام.سرش را بلند کرد.مرضیه خانم و علی بودند. فکری مثل جرقه به ذهنش رسید. مرضیه خانم_سلام. یوسف_سلام از بنده ست. راستش یه زحمتی براتون دارم.😔 بانگاهش به علی، میخواست تا را بگوید. لبخند علی😊 تایید بود. مرضیه خانم_ بفرمایید. _من خواهر ندارم. میخام برام خواهری کنین. 😔باعمو صحبت کنین. البته خودم، بهشون زنگ میزنم.به مامان هم میگم دوباره به مادرتون حرف بزنن.و اینکه برنامه امشب رو... مجلس امشب.. رو..😔🙏 نمیدانست جمله اش را چطور کامل کند. ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ یوسف کارشناسی ارشدش را گرفته بود... در دانشکده ای که لیسانسش را خوانده بود مشغول بکار شد... ابتدا بعنوان استادیار و بعد از چند ماه استاد تمام وقت دانشگاه شده بود.😊✌️ طوری برنامه ریزی کرده بود... که صبحها تا ٣ ظهر دانشکده باشد و بقیه روز وقف و. به خانه که می آمد.. هربار با شاخه گلی، یا هدیه ای یا هرچیزی، را به خانواده .😍💞 ریحانه... گرچه مشغول زهرایش بود.. اما جلسات عرفانی را تعطیل نمیکرد. مدیر حلقه صالحین شده بود. 💖تمام سختی های زندگیشان را که هیچ،...! تمام دنیا را، به دلبرانه ، عوض نمیکرد.💖 🏴محرم بود و هیئت عمومحمد..🏴 هیئت حسابی در تکاپو بود. بعد از دو سال و نیم، یوسف میخواست هئیت برود.. چقدر دلش لک زده بود برای رفقایش.. برای مداحی کردنهای علی.. برای چای هیئت.. برای داربست زدن.. کم کم آماده میشدند که به هیئت روند... یوسف، وارد اتاق شد.ریحانه، لباس زهرا را به تن میکرد. لباس محرمی که خودش دوخته بود. با روسری به اندازه کف دست... با سربند یازهرا..✨ یوسف ذوقش را نتوانست مخفی کند.. تک تک لباسهای طفلش را برمیداشت. میبوسید. میبویید و با نگاه عاشقانه اش از دلبرش تشکر میکرد.😍💚 ریحانه صدایش را نازک کرد. _اینا که چیزی نیس بابایی...اگه میتونی تو تن من ببین.. ببین چگده ناز میشم😌 ریحانه، لباسها را تک تک به تن زهرا پوشاند، آخرکار روسری و سربند را هم برایش بست. خدای من...😍☺️ طفل ۶ ماهه یوسف چقدر زیبا شده بود.ناخواسته،زهرایش را درآغوش گرفت.🤗 _ای جان دل بابا..😍فدای اون سربندت... بانوجانم...!☺️ زهرا را به زمین گذاشت.پیشانی همسرش را بوسید. _خیلی باصفایی.. 😊💞 ریحانه بلند شد... مقابل آینه ایستاد. روسری اش را جلوتر کشید. محکم ترش کرد. چادرش را پوشید. و روی سرش تنظیم کرد. یوسف مشتاقانه نگاه میکرد. ریحانه اش چقدر زیبا و دلفریب بود برایش. ریحانه، از آینه به چشمان یوسفش نگاه کرد. _قابل زندگیمونو نداره... ☺️ یوسف دکمه های پیراهن مشکی اش را میبست. و جواب بانویش نگاه عاشقانه ای ممتد بود. ریحانه شال مشکی ای به دور گردن همسفرش انداخت. یوسف متعجب بود. _این کجا بوده..!؟😳 ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ *همه بخونن* 🔴 *عیبهای_توهّمی_همسر* 💠 مردی متوجه شد همسرش کم شده است و نمی‌خواست همسرش مطلع شود. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است، ساده‌ای را انجام بده و جوابش را به من بگو! در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در ۳ متری تکرار کن! بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. 💠 آن شب همسر مرد در سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است بگذار امتحان کنم. سوالش را مطرح کرد نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت:” شام چی داریم؟” و گفت: عزیزم برای چهارمین بار دارم میگم داریم! 💠 گاهی بد نیست نگاهی به خودمان بیندازیم شاید که تصور می‌کنیم در وجود دارد در وجود خودمان است. http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 همسرداری 🌸 💠 🔸 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و دارند. 🔹 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 🔸 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را می‌کند. 🔹و نیز اگر گاهی بخاطر نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 🔸 زن دوست دارد بداند که آیا واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه. 🔹 اینکار می‌تواند عامل برطرف شدن برخی دلخوری‌های دیگر نیز شود. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه 💠 اینکار می‌تواند عامل برطرف شدن برخی دلخوری‌های دیگر نیز شود. ‌‌‌ ┈┈•°.⤳❁ ♥️ ❁⬿.°•┈┈ 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 مردی متوجه شد همسرش کم شده است و نمی‌خواست همسرش مطلع شود. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است، ساده‌ای را انجام بده و جوابش را به من بگو! در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در ۳ متری تکرار کن! بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. 💠 آن شب همسر مرد در سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است بگذار امتحان کنم. سوالش را مطرح کرد نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت:” شام چی داریم؟” و گفت: عزیزم برای چهارمین بار دارم میگم داریم! 💠 گاهی بد نیست نگاهی به خودمان بیندازیم شاید که تصور می‌کنیم در وجود دارد در وجود خودمان است.* http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 مردی متوجه شد همسرش کم شده است و نمی‌خواست همسرش مطلع شود. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است، ساده‌ای را انجام بده و جوابش را به من بگو! در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در ۳ متری تکرار کن! بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. 💠 آن شب همسر مرد در سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است بگذار امتحان کنم. سوالش را مطرح کرد نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت:” شام چی داریم؟” و گفت: عزیزم برای چهارمین بار دارم میگم داریم! 💠 گاهی بد نیست نگاهی به خودمان بیندازیم شاید که تصور می‌کنیم در وجود دارد در وجود خودمان است. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan