eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
به بابام ميگم: امشب تولدمه، چي ميخواي بهم كادو بدي؟ 😃🎁 . . . . . برگشته ميگه:ديشب رفتي ماست خريدي، بقيه پولش واسه خودت!!😐😑 به نظرتون آيفون بخرم یا بزارم بانک سودشو بخورم؟ 😖😕😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
زنگ زدم یه جا برای کار… بهم میگه ۱۵ روز کار ،۱۵ روز استراحت، ماهی ۶۰۰ تومن!! بهش گفتم نمیشه اون ۱۵ روز رو هم نیام ماهی ۳۰۰ تومن؟؟؟ هیچی دیگه یکم فحش های جدید ازش یاد گرفتم ☺️☺️😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
دﯾﺮﻭﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ، ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﭼﺴﺒﻮﻧﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺻﻔﺤﻪ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ.. ﺑﻬﺶ ﻣﯽ ﮔﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺟﺮﯾﺎﻧﺶ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﺑﯿﻨﺎﯼ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﺳﺮﻋﺘﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﺳﺖ 😐 هزاربار گفتم ازدواج فامیلی نکنین 😒 بیا اینم نتیجش 😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅توصیه های مرحوم آیت الله بهجت برای شفا ✅👈عارف کامل مرحوم آیت الله العظمی بهجت برای شفا از بیماری، توصیه های زیر را ارائه فرمودند: 1⃣🌱مقدار کمی از خاک پاک مدفن سیدالشهدا(ع) را در آب زمزم مخلوط کرده و 70 مرتبه سوره حمد برآن بخوانید و در نوبت های متعدد هر روز به بیمار بخوارانید تا شفاء یابد. 2⃣🌱به فقیران متعدد، صدقه بدهید، گرچه صدقه ای که به هر کدام می دهید کم باشد. 3⃣🌱روزی هفت مرتبه سوره حمد را به نیت شفای او بخوانید. 4⃣🌱هر کس مزد بیمار می رود برای شفایش سوره حمد بخواند. 5⃣🌱بیمار را به مشاهد مشرفه (مزار معصمان، امامزادگان و ...) ببرید. 6⃣🌱در حضور بیمار، مرثیه بخوانید به طوری که او منقلب و متأثر شود. 7⃣🌱حدیث کساء را (مکرراً) برای شفای او بخوانید. 8⃣🌱گوسفند نذرفقیران کنید. 9⃣🌱بیمار پس از نماز صبح، 2 رکعت نماز حاجت بخواند و پس از آن 3 بار بگوید: 🌺🍀«اللهَ اِشْفِنی بِشَفائِکَ وَ دَوانی بِدَوائِکَ وَ عافِنی بِعافِیَتِکَ مِنْ بَلائِکَ فَانِّی عَبْدُکَ وَ ابنُ عَبدُک» (خداوندا مرا با شفای خودت، شفا ده و با داروی خودت درمان کن و از گرفتاری ات، نجات و رهایی بخش چرا که من بنده تو و فرزند بنده توأم) و 🔟🌱پس از آن، یک بار هم بگوید «بِحُرمهِ الامامِ الکاظم (ع)». [به حرمت و آبروی امام کاظم (ع)] 📚 ذکرهای آسمانی، ص90 و91 http://eitaa.com/cognizable_wan
این که همسر شما بشنود که او فردی بی نظیر و هیچ زن دیگری نمی توانسته شما را به این اندازه خوشبخت کند، یک حس فوق العاده به او می دهد http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸‍ به همسرت بگو چرا متفاوته! بگوچرا برات اهمیت داره😍 بگوچرا دوستش داری هــــــــــرروز بگو! تحسینش کن... او میخواهد شاهزاده سوار بر اسب قهرمان تــو باشد. http://eitaa.com/cognizable_wan
به دشمنانتﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﻢ ﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺷﻮﻧﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺎنت جای ﻋﻤﯿﻖ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺩﻗﯿﻖ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ http://eitaa.com/cognizable_wan
-دست من که نیست، قول و قرار خودته با آرایشگر. پوفی کشید و بلند شد. با ناز خودش را به تخت سینه پژمان چسباند. هنوز هم فقط لباس زیر تنش بود. -منو می رسونی؟ -آره. سینه ی برهنه ی پژمان را بوسید. -الان آماده میشن. -مهمونا خونه ی حاج رضا هستن و خیلی هاشونم هتل. آیسودا در کمد را باز کرد. مانتو و شلواری بیرون کشید. -فردا تموم میشه، همه میرن سراغ زندگی خودشون. لباس هایش را پوشید. جلوی میز آرایش خیلی کم آرایش کرد. پژمان هم لباس پوشید. -بریم؟ -من آماده ام. با هم از خانه بیرون رفتند. سوار ماشین شدند و پژمان او را رساند. دم در آرایشگاه گفت: کارت تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت. -چشم. وارد آرایشگاه شد. امروز صبح هم همین جا بود. مدام درون آرایشگاه بودن خسته کننده بود. اصلا حوصله اش را نداشت. ولی مجبور بود. فورا آرایشگر مشغول شد. موهایش را بلوطی رنگ زدند. خواست خودش بود. ناخان هایش اصلاح شد. مدل ابرویش را تغییر دادند. کارش که تمام شد انگار پژمان منتظرش بود. زنگ آرایشگاه به صدا درآمد. -بله؟ -به آیسودا جان بگید بیاد پایین، همسرشم. -حتما. گوشی آیفون را گذاشت. -عزیزم همسرت پایین منتظرته. متعجب با خودش گفت:قرار بود زنگ بزنم بهش که! -ممنونم خانم. -گلم فردا سر ساعت اینجا باش تا کار آرایشت رو درست کنم. -حتما. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 زود لباس هایش را پوشید. از خانم آرایشگر تشکر کرد و پایین رفت. در آهنی آرایشگاه واقعا برای باز و بسته شدن سنگین بود. به زور بازش کرد. به محض بیرون آمدنش آرش دوست پسر سوفیا را دید. لبخند زشتی روی لبش بود. چشمان سبز رنگش بیشتر از همیشه شرور به نظر می رسید. -سلام آیسودا خانم، ببخشید که من اینجا مزاحمتون شدم، راستش مشکلی برای سوفیا پیش اومده... آیسودا با پرخاش گفت: سوفیا کجاست؟ کجا بردیش با خودت؟ آرش قیافه اش را متعجب کرد و گفت: من نمی دونم چی میگید خانم، فقط امروز خیلی ناگهانی بهم زنگ زد بیمارستانه، من خودمم چند روز ازش خبر نداشتم. نمی فهمید چقدر راست می گفت؟ -چرا اومدین سراغ من؟ -سوفیا خواست، گفت خانواده ام بفهمن منو می کشن. -مگه چی شده؟ -منم هنوز نفهمیدم، اومدم شمارو ببرم پیشش، حالش ظاهرا خیلی بد بود، پرستار گوشیو گرفته بود حرف بزنه. -چرا زنگ نزد به خودم؟ آرش حرصش گرفت. هرچه می گفت این دختر جوابی داشت. -من نمی دونم خانم، برید از خودش بپرسید، من فقط یه قاصد بودم، حالا هم اگر نگران دوستتون نیستین من میرم. لحن آرش مجبورش کرد تا حدی باور کند. هرچند هنوز هم به این مرد باور نداشت. حس می کرد همه چیز زیر سر خودش است. فقط دارد نقش بازی می کند. -باشه آدرس رو بدین خودم میرم. حس کرد آرش عصبی شد. -باشه هرجور راحتین. دست درون جیبش کرد. دستمالی از جیبش درآورد. -ادرس رو یادداشت می کنید؟ به آیسودا نزدیک شد. قبل از اینکه جواب آرش را بدهد دستمال روی دهانش قرار گرفت. و به دقیقه نکشیده تن بی جانش درون آغوش آرش بود. آرش با عصبانیت زیر لب گفت: خیلی خستم کردی دختر. * داد کشید:یعنی چی زن من رفته؟ با کی؟ چرا؟ -صداتو بیار پایین آقا، یه آقایی زنگ زد گفت شوهرشم بگو بیاد پایین، قرار نیست که شناسنامه بگیریم از مردم که. دستش را به دیوار تکیه داد. تمام جانش سیر و سرکه بود. یعنی چه؟ کجا رفته مثلا؟ نکند پولاد؟ 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸ماسک‌های مختلفی برای زیبایی پوست وجود دارند که استفاده از آن‌ها باعث می‌شود تا پوستی سالم، درخشان و زیبا داشته باشید. یکی از ماسک‌های طبیعی و ضد پیری پوست را یاد بگیرید👇 1️⃣½ خیار را پوست بکنید و درون مخلوط کن بریزید. 2️⃣2 ق ژل آلوئه‌ورا به آن بیافزایید. 3️⃣½ ق آب‌لیمو تازه اضافه کنید. 4️⃣½ ق گلاب اضافه کنید. تمام مواد را برای چند دقیقه با مخلوط کن ترکیب کنید. 💆♀️ماسک را روی پوست گردن و صورت قرار دهید. ⏰ 20 دقیقه روی پوست باقی بماند. پوست را با آب سرد بشوييد. از این ماسک 1 تا 2 بار در هفته به صورت منظم استفاده کنید. 💕 http://eitaa.com/cognizable_wan