#داستانک
یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...،
بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...!
ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟
گفت الحمدلله جام خوبه
ارباب این باغ و قصر رو بهم داده
دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن.
گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟
گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ،
صدا زد آقا مشهدی علی
خوش آمدی ..
مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ...
این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ...
میگفت دیدم مشت علی گریه کرد .
گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟
گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره
برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ...
عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید...
چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم
🌺http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند.
مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی میرفتند، مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد.
غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد.
چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلاماش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند.
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت.
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند.
در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمیکردند، غلام سکهای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند.
با التماس زیاد، ترحم کرده اسبها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد.
تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمیخوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من میپذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد.»
تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از " #عفو و #معرفت و #قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.»
من کنون فهمیدم که؛ " #سخاوت به میزان #ثروت و #پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمیخواهد بلکه #قلب بزرگی میخواهد.
"آنانکه غنی هستند نمیبخشند آنانکه در خود احساس غنیبودن میکنند، می بخشند."👌
"من غنی بودم ولی در خود احساس #غنی بودن نمیکردم و تو #فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی."
🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 داستان طی الارض آیت الله #محمدتقی_بهلول به روایت استاد عالی
🔺 در سال 1364، بهلول بالای منبر عطسه کرد، نیاز به دستمال داشت، دستمالی پیدا نشد، من کلاه پوستی قیمتی داشتم به ایشان دادم و ایشان استفاده کرد و نگاه مهربانی به من داشت، شب هنگام، به من گفت آرزویی دارید؟ گفتم زیارت امام حسین(ع) آروزی من است.....
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#چراغها_را_خاموش_کنید.
🌷این داستانی که آن زمان بود که «چراغها را خاموش کنید.» این کار هیچ تأثیری نداشت. ما بهشان میگفتیم: «آقا ول کن، بذار مردم زندگیشون رو بکنند.» اصلاً چراغ خاموش کردن هیچ ربطی به آن بمب انداختن نداشت. خلبان میگ-۲۵ اصلاً چیزی نمیدید. در مختصات جغرافیایی ۲۵ کیلومتر بالاتر از تهران بمبش را رها میکرد. در ضمن باید بمبش را ۲۰ کیلومتری تهران رها میکرد تا بمب بخورد به تهران.
🌷اگر میآمد بالای سر تهران میدید که کدام چراغ روشن است، آن وقت بمبش را رها میکرد، بمبش میخورد ورامین. به همین خاطر توی آن شرایط امکان اینکه جای خاصی را بشود زد، وجود نداشت. مثلاً اینکه خلبان هواپیما بخواهد تصمیم بگیرد مهدیهی تهران را بزند، امکان نداشت. یا مثلاً روز قدس صدام اعلام کرده بود من خیابان انقلاب را میزنم، آمد و بمباران هم کرد، ولی فکر میکنید بمبش کجا رفت؟ کهریزک.
راوی: رزمنده دلاور زندهیاد جواد شریفیراد، ایشان معلم و سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که دیماه ۱۳۹۲ در اثر انفجار در جریان ساخت فیلم «معراجیها» درگذشت.
📚 کتاب "حرفهای" نوشتهی آقای مرتضی قاضی عنوان کتابی است که به خاطرات زندهیاد جواد شریفیراد میپردازد.
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#درویشی تنگدست به در خانه توانگری
رفت و گفت:
شنیده ام مالی در راه خدا #نذر کرده ای
که به درویشان دهی، من نیز درویشم
خواجه گفت:
من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی...
پس درویش تاملی کرد وگفت:
ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه
خدای کریم را گذاشته به در خانه
چون تو گدائی آمده ام...
این را بگفت و روانه شد.
خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت
و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.
از او بخواه که دارد
و میخواهد که از او بخواهی...
از او مخواه که ندارد
و می ترسد که از او بخواهی...!
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_آموزنده
🔆(( #كشتي_گيري كه در #فينال حاضر نشد!)) نمازجماعت
✨در دوران جواني كه به ورزش كشتي مي رفت روزي براي انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتيم . مسابقات فينال بود، در ميان جمعيت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقيبان با هم مبارزه كردند.
⚡️ نوبت به عباس رسيد. چند بار نام او را براي مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا اين كه دست رقيب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مي گفتم : يعني عباس كجا رفته ؟ در جستجوي او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مي شد. جلو رفتم و گفتم : كجا بودي؟ اسمت را خواندند، نبودي ؟
⚡️گفت : وقت نماز بود، نماز از هر كاري برايم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت.
اينقدر نماز اول وقت به جماعت ، براي عباس حاجي زاده مهم بود كه بعد از شهادتش وقتي وصيت نامه اش را خوانديم نوشته بود:
برادران و خواهران عزيز! اگر خواستيد خود سازي كنيد، از نماز كمك بگيريد، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روي صبر.
📚ستارگان خاكي ، صفحه ص219
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩معنی پته روی آب افتادن ؟
🔹 معنی پته: گذرنامه، بلیط / یا: بند یا وسیله ای که در جوی های شیب دار آب می بستند تا آب را ذخیره کنند.
پته کسی روی آب افتاد: رازش فاش شد
🔹 ریشه این ضرب المثل: در قدیم برای اینکه آب جوی را ذخیره کنند ، چوب یا پته ای را در مقابل جریان آب قرار می دادند و از آن آب به عنوان شست و شوی ظروف و سایر مصارف شخصی استفاده می کردند. در زمان خشکسالی یا کم آبی، برخی ها در تاریکی شب به این جوی های آب هجوم می بردند و با قرار دادن پته ای مثل سنگ یا چوب، مسیر آب را از بالا می بستند و خودشان ظرف هایشان را پر از آب می کردند. گاهی وقت ها که این ها جلوی جریان آب را می گرفتند، یکباره جریان آب شدت می یافت و پته شان هم با جریان آب به سمت روستاهای مردم می رفت.
مردم هم که پته را روی آب می دیدند می فهمیدند که عده ای دزدکی آب را برای خودشان می برند. اینجا بود که گفتند: پته شان روی آب افتاد. یعنی رازشان فاش شد.
🔹پته روی آب افتادن یعنی آبروی کسی رفتن؛ لو رفتن کاری که سعی داشت مخفیانه انجام دهد.
🔹پته کسی را روی آب ریختن کنایه از برملا کردن اسرار آن شخص و بردن آبروی اوست
#پته_روی_آب
#ضرب_المثل
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نیکو خطاب کردن همسر
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 کارتون ایرانی شکرستان
#فیلم_کودکانه
🎬 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #به_مردان_اندرز_ندهید
💠مردان دوست دارند که #مشکلات را به تنهایی حل کنند.
💠 اگر مشکلی را #مخفی میکنند یعنی #مایل هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن #قادر میدانند.
💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه #بیاعتمادی به شما نیست.
💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را #نصیحت نکنید و حتی احساس درونی او را #تایید نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی!
💠 با #روانشناسی یکدیگر و آگاهی از تفاوتهای روحی و شخصیتی یکدیگر، مانع ایجاد بگو مگو و #مشاجرات لفظی شویم!
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
🙅 #برای داشتن خانواده موفق تلاش کنیم...
رازهایی_در_مورد_زنان
♦️ وقتی خانمها عصبانی هستند، بهترین کار این است که اجازه دهید هر قدر دوست دارند حرف بزنند.
♦️ باارزش ترین هدیه برای خانمها، هدیه ای است که برای آن وقت {"نه فقط پول} گذاشته اید و مدتها برنامه ریزی کرده اید.
♦️ زنان عاشق مردان دست و دلباز هستند و براي بدست آوردن دل همچين مرداني تلاش ميكنند .
گاه و بي گاه، با مناسبت و بي مناسبت به بانوي خود هديه بدهيد .
💕خانواده موفق داشته باشید 💕
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
#بانوی_باكلاس
✔️ پیشرفت کنید
يك زن هر چه قدر هم که باهوش، زیبا و تحصیل کرده باشد، اگر روند پیشرفتش را بعد از ازدواج متوقف کند، نمیتواند یک همسر ایدهآل باشد.
مردها دوست دارند همسرشان به دنبال یاد گرفتن چیزهای جدید باشد و حتی بعد از مادر شدن هم آنقدر با زمانه پیش برود که بتواند مایه افتخار او و فرزندانش شود.
برای مردهای پر مشغله تنها داشتن یک همسر خانهدار و هنرمند کافی نیست بلکه آنها به دنبال زنی دنیا دیده میگردند که موضوعات روز را میشناسد و هیچ وقت دست از یاد گرفتن و پیشرفت بر نمیدارد.
🍃🌸
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این آقا #امواج_گوشی و #ایرپاد و #بلوتوث را با دستگاهی اندازهگیری میکنه؛ نتیجه قابل تأمل هست😳 و نهایتاً راه بیرون کردن امواج از مغز را یادمون میده…
🇮🇷http://eitaa.com/cognizable_wan
👈 سید بن طاووس مینویسد:
🔸مبادا! مبادا! موقع دعا احدی را بر امام زمانت مقدّم بداری...
یک وقت خیال نکنی که مولایت به دعای تو نیازی دارد.
هیهات! هیهات! اگر چنین عقیدهای داری، تو در اعتقاداتت مریض هستی!
اینکه اوّل برای او دعا کنی سبب میشود درهای اجابتی که با گناهانت قفل خورده باز شود...
نگو که "پس چرا فلان استاد و فلان استاد اینگونه عمل نمیکنند؟!..."
به آنچه گفتم عمل کن که «اوّل دعا کردن برای امام زمان»، حقیقتی واضح است
و هرکس از این مطلب غافل باشد در اشتباه فضاحتباری است!
📚 برگرفته از فلاح السائل ص۴۴.
#امام_زمان
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
ماساژ انگشت حلقه
🔹️انگشت حلقه مسئول کنترل رفتار وخلق وخوی شماست اگر احساس خوبی ندارید یا کم حوصله شدهاید انگشت حلقه تان را ماساژ دهید.
#طب و #سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
درهفته یک باراُملت بخورید !
🔹مغز را تقویت و از پوکی استخوان جلوگیری میکند و ضخامت مو را افزایش میدهد
+ یکی از مواد غذایی سالم و مفید که البته اعتدال در مصرف آن می تواند باعث رفع مشکلات عصبی از جمله استرس و افسردگی شود، تخم مرغ است.
#طب و #سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
« پاك كردن ذهن »
شما با لباسهای بيرون به رختخواب نمی رويد، اما برخی از مردم با ذهنی پُر از غم به خواب می روند و بعد شكايت می كنند كه خوب نخوابيده و روز بعد خسته هستند.
خياطی میگفت: « اگر شبها جيبهای لباسها را خالی كنيد ، لباسها زيباتر به نظر می رسد و بيشتر عمر خواهند كرد.»
بنابراين ، من قبل از خواب ، اشيايی مانند خودكار ، پول خُرد و دستمال را از جيبم در ميیآورم و آنها را مرتب روي ميز ميگذارم. چيزهاي زايدی مثل خرده كاغذ و... را به درون سطل زباله می ريزم. با اين كار ، احساس می كنم كه همه چيز تمام شده و بار آنها را از ذهنم خارج گرديده است.
يك شب ، وقتی كه مشغول اين كار بودم به نظرم رسيد كه ممكن است خالی كردن ذهن نيز مانند خالی كردن جيب باشد. همهی ما در طی روز، مجموعهای از آزردگی ، پشيمانی ، نفرت و اضطراب را جمع آوری میكنيم. اگر اجازه دهيم كه اين افكار انباشته شوند، ذهن را سنگين می كنند و عامل مختل كننده در آگاهی می شوند.
سپس تصور كردم كه اين زبالههای ذهن در زبالهدانی خيال می ريزند. اين كار ، باعث احساس آرامش و رها شدن از باورهای ذهنی می شود و خواب را آسانتر می كند. ذهن كه بدين ترتيب از عوامل انرژی خوار پاك شده است، می تواند با استراحت كردن قوايش را تجديد كند.
«كتاب باز هم مثبت درماني، وينسنت پيل»
فاصله ما تا خوشبختی به اندازهی فاصله ما تا خودمان است.
«همهی تغييرات از شما آغاز می شود»
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
💕هر وقت میخواهیم کاری را شروع کنیم ، یا تصمیمی بگیریم، همیشه ۲ نفر به نمایندگی از ۲ تفکر به ظاهر متضاد مقابلمان ظاهر میشوند.
یکی از آنها ما را ناامید میکنند و با هزاران دلیل و بهانه سعی میکند ما را قانع کند که این کار شدنی نیست و این تصمیم به جا نیست و آن دیگری با شوق و هیجان دائم ما را برمیانگیزد که قدم پیش نهیم و کار را شروع کنیم که موفقیت حتما دست یافتنی است.
نام تفکر اول"نمیشه"است. دیدگاهی که از اقدام کردن میترسد. نسبت به آینده و زندگی بدبین است و مدام کارها را به فردا موکول میکند.
اما تفکر دوم "میشه" است و همانطور که از نامش برمیآید (حتما شدن) و به (جواب رسیدن) و (موفق شدن) را حتی در سخت ترین و ناامید کنندهترین شرایط نوید میدهد.
با شناخت این دو دیدگاه به راحتی میتوانید هر "نمیشه" شکست خورده را به یک "میشه" موفق تبدیل کنید.
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
💢جهان هستی تابع قوانین و مقرراتیه ، که هیچوقت تغییر نمی کنه...
زندگی من و شما هم تابع همین قوانینه...
💢 خدا تاس نمیندازه ، ببینه به چه کسی ببشتر بده و یا کمتر ...
💢 همه چیز طبق قوانین رخ می دهد حتی مشتری که به سمت شما میاد...
💯 اگه باورهای درستی داشته باشی از 1000 تا مشتری تو یه خیابون با دو تا مغازه کاملا مشابه،
990 نفر به سمت مغازه شما میان و 10 نفر به سمت کسی میره که باور منفی داره.
💯 اون 10 نفر هم به خاطر رزاق بودن خداست...
تغییر باور = تغییر زندگی
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
4_5780412294013913930.PDF
8.26M
این فایل PDF(پی دی اف) است
#رمان
💌رمان تلافی تا نابودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون 😍
کارتون بامزه ی پت و مت
http://eitaa.com/cognizable_wan
▪️به "یک روز" بعد از مردنم فکر می کنم؛
به آدم هایی که بیتابِ جای خالی من، گریه می کنند،
به خاطراتم که ناباورانه در ذهن عزیزانم، مرور خواهد شد
▫️به "یک سال" بعد از مردنم فکر می کنم؛
به آدم هایی که آخرین اشک هایشان را برای نبودنم می ریزند،
و آماده می شوند برای فراموش کردنم ، برای دلبستگی ها و دلخوشی های تازه!
▪️به "پنج سال" بعد از مردنم فکر می کنم؛
به آدم هایی که دیگر مرا یادشان رفته،
و به دنیایی که بدونِ وجود من هم پا برجاست!
▫️چه بیهوده زمانم برای دردهایی سپری شد که از من نبود،
برای دغدغه هایی که هیچ فایده ای برایم نداشت،
و افکار آزار دهنده ای، که فقط حواس مرا از زندگی ام پرت می کرد!
▪️چه رویاهایی که تا این لحظه در پستوی باورم سرکوب شد،
و چه کارهایی که باید می کردم اما نکردم !
▫️از همین ثانیه با خودم عهد می کنم برای آرزوهایم بجنگم.
برای بهتر شدن،
برای مفید بودن،
برای تمام اتفاقاتی که حال خودم و حال جهان را خوب می کند
▪️دیگر ثانیه ای را هدر نخواهم داد !
وقتی می دانم که قرار است یکی از همین روزها؛
بی صدا بمیرم و بی رحمانه، لابلای چرخ دنده های زمان، فراموش شوم !
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
خوشبختى يعنى
صبح كه چشاتو باز ميكنى💛
ببينى عزيزانت صحيح و سالم
كنارت هستند
و تو يه روز ديگه وقت دارى💛
بهشون عشق بورزى
و خوشحالشون كنى
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
❖
گل فروش سر کوچه میگفت:
ما بچه بودیم.
بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت.
گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب.
شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم. نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی...اما چشممون گشنه نبود.
یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود.
ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود.
مادرمون ماهی یک بار میبردمون خونه ی دایی.
زنش، زن خوبی بود.
آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم...
سه تا بچه هم سن و سال من داشت. به خدا ما یک بار فکر نکردیم باباشون وضعش توپه و بابای ما یخ فروش.
از بس مردم دار بودن، انسان بودن، خودنمایی و پز دادن تو کارشون نبود.
اونا هم میامدن خونه ما...
داییم دو سه کیلو گوشت و برنج می آورد یواش میداد دست مادرم و سرشو می آورد دم گوش مادرم و آهسته میگفت آبجی ناقابله.
تا مادرم میخواست تشکر کنه با چشماش اشاره میکرد که چیزی نگه.
مادرم هم ساکت میشد.
الان دیگه اینطوری نیست.
مردم دنبال لذت بردن از زندگی نیستن.
دنبال این هستن که مدام داشته هاشون رو به رخ دیگران بکشن.
دلیلشم اینه که تازه به دوران رسیده ها، زیاد شدن.
تقی به توقی خورده، یه پول و پله ای افتاده دستشون، دیگه نمیدونن اصالت رو نمیشه با پول سیاه خرید...
حتی بچه ها هم، اهل دک و پز شدن.
بچه یه وجبی، به خاطر کیف و کفش قر و فریش، همچین پزی میده به دوستاش که بیا و ببین.
اینا بچه ان، تربیت نشدن، ننه و باباش، ملتفتش نکردن که این کار بده.
اگه همکلاسیش نداشته باشه، باید چکار کنه؟
لابد میدونن که میره خونه، بهانه میگیره، و باباش شرمنده میشه تو روش.
قدیم اگه کسی ناهار اشکنه میپخت، تیلیت میکرد و یه کاسه هم واسه همسایه اش میفرستاد و میگفت شاید بوی غذام همسایه ام رو به هوس بندازه و اونم غذا نداشته باشه.
اگه یه خانواده توی محل تلویزیون ۱۴ اينچ میخرید، همه جمع میشدن توی خونه اش واسه تماشا...
دک و پز نبود.
نهایت صفا و صداقت بود.
الان طرف پسته میخوره پوستشو قاب میگیره!
میخواد بگه آهای مردم من وضعم خوبه، دیگه نمیگه شاید همسایه اش نداشته باشه و حسرت بخوره.
قدیم مردم صفا داشتن، الان بی وفا شدن.
ربطی هم به پیشرفت علم و اینجور چیزا نداره.
این رفتارا که پیشرفت نیست اینا افت اخلاقه...
كاش دنيا مثل قديما بود...
http://eitaa.com/cognizable_wan