دقت کردین بعضی وقتا میری توالت عمومی
یه نفرو میبینی که دم در پول میگیره وقتی برمیگردی طرف نیستش
چه حالی میکنی؟!!!
انگار بانک مرکزی و زدی!😂😂
#طنز
😁👉http://eitaa.com/cognizable_wan
#هر_روز_با_شهدا 🌷
#اگر_برای_سنگ_میخواندم_میشکافت!
🌷سال۱۳۶۲ در اردوگاه کوهدشت، چند روزی بود که یک روحانی حدود ۱۶_۱۵ ساله بسیار متین، مؤدب، با وقار، سفیدرو، خوش لباس (با عبا و لباده و عمامه سفید) به گردان معرفی شده بود. او در طول روز بنا به میل خودش همانند سایر رزمندهها به امورات آموزش و ورزش رسیدگی میکرد و به هنگام نماز، امامت جماعت گردان را بر عهده داشت. این نوجوان کم سن و سال ضعیف الجثه و خوش سیما، طلبهای بسیار مومن، متقی، اهل مطالعه و پرتلاش بود و....
🌷و مباحث حوزوی را در ساعاتی از روز نزد حجت الاسلام ثمری، مسئول حوزه نمایندگی امام در تیپ سیدالشهدا (ع) ادامه میداد. او مثل سایر رزمندههای هم سن و سال خود، شاداب، با نشاط، بازیگوش، شوخ طبع، صمیمی و دوست داشتنی بود. بعد از عملیات والفجر۴ در دشت شیلر (مریوان) که جادهها باریک بود و بر اثر بارش باران، لغزنده شده و امکان تردد خودرو نبود؛ به وسیله قاطر، غذا و مهمات به نیروها رسانده میشد. حاج آقای روحانی گردان، با لباس بسیجی خاکی و با چکمه و عمامه، یک روز....
🌷یک روز در پشت جبهه مرا به کناری کشید و با خجالت گفت: خیلی دوست دارم سوار یکی از این قاطرها بشوم. گفتم: خُب اشکالی ندارد؛ سوار شو. گفت: از نظر شما اشکالی ندارد من که یک روحانی هستم، سوار قاطر بشوم؟! گفتم: نه، مثل سایر رزمندهها برای انتقال غذا و مهمات شما هم به همراه حاج آقا بهشتی مسئول تدارکات؛ سوار یکی از این قاطرها بشو. گفت: آخر قدّم نمیرسد که سوار شوم. یک کم هم میترسم؛ باید مواظبم باشید و کمکم کنید.
🌷....من شخصاً کمکش کردم تا سوار قاطر شد. کمی در همان اطراف چرخی زد و بعد از آن ترسش ریخت. شیوه صحبت کردن و تُن صدای او همانند صدای آیت الله جوادی آملی بود. بعد از فریضه نماز جماعت نیم ساعتی صحبت میکرد و احکام و روایات میخواند و صحبت را با روضه ختم میکرد. چند روزی بود که در گردان برنامه داشت و با شور و هیجان خاصی صحبت میکرد و با همان حال هم روضه میخواند. خودش هم در حین خواندن روضه، گریه میکرد اما....
🌷اما چون کم سن و سال بود، معمولاً با روضه او بچهها به گریه نمیافتادند و بِرّ و بِرّ به او نگاه میکردند. بعد از چند جلسه و تکرار این صحنهها، یکبار در حین روضه با شدت و عصبانیت گفت: من اگر این روضه را برای سنگ میخواندم، سنگ میشکافت و خرد میشد؛ دل شما از سنگ هم سفتتر است که این مصیبتها را میشنوید ولی گریه نمیکنید! او بعد از این تذکر تغییر را در چهره بچهها دید و دوستان هم مراعات حالش را کردند.
🌷البته کلماتش هم تأثیرگذار شده بود. همین تأثیر کلام و علاقه برادران به او باعث شد که تا پایان جنگ در دفعات متعدد وقتی به جبهه اعزام میشد مدتی را به عنوان روحانی در این گردان میماند که انصافاً هر بار که در جمع گردان حاضر میشد از توانایی بهتر، علم برتر و صفای بیشتری برخوردار بود و به همان اندازه هم رزمندگان از وجودش بیشتر بهره مند میشدند. این برادر عزیز، حجت الاسلام حاج آقای گرامی بودند که اسم کوچکشان یادم نیست!
#راوی: رزمنده دلاور سردار حاج محمدعلی فلکی، فرمانده تیپ ادوات لشکر ۱۰ سیدالشهدا (علیه السلام)
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺 بهترین نسخه و نمونه خود باشید ....
🌿 بین "خود واقعی" و خودی که در آرزوی رسیدن به آن هستید پلی بزنید.
🌿 بهانه ها را کنار بگذارید
🌿 و گامهایی برای رسیدن به بهترین حالت خود را بردارید
🌿 و زندگی خود را متحول کنید !
🌿 در ذهن خود، حالتی بهتر و ایده آل از خود به تصویر بکشید که
🌿 با توانایی بسیار بالاست و در درون ذهن برای هر چیزی آماده است
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻زندگی میگذره، گاهی باب دلت،
گاهی برخلاف آرزوهات...!🌸🍃
گاهی خوشحالی و درگیر آدمای زندگیت..!
گاهی میفتی تو گرفتاریات
که فقط خدا یادت میاد.❤️
یاد بگیریم که زندگی
چه باب دلمون بود
چه برخلاف آرزوهامون ،
یادمون بمونه یکی
به اسم "خُدا" همیشه هوامونو داره💕🍃
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
باید ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ!
ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺭﺳﯿﺪﻩ و ﺁﺑﺪﺍﺭ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ ...
#لئو_ﺑﻮﺳﮑﺎﻟﯿﺎ
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر کسی درون خود یک من محکم و استوار نداشته باشد
نمیتواند تغییرات زندگی را تحمل کند.
کلید توانایی تحمل تغییرات این است که
👈خودت را "بشناسی"،
👈بدانی که چه "ارزشی" داری،
👈و از زندگی "چه می خواهی"
این سه باید در ذهن تو ثابت باشند و فقط با اراده تو تغییر کنند،
نه با تغییرات بیرون...
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
مواد غذایی حاوی ویتامین ب 1 و ب 2
بیشتر افراد از غلات صبحانه و غلات سبوسدار تیامین دریافت میکنند. ریبوفلاوین را میتوان در موارد زیر یافت:
غلات کامل؛
شیر؛
تخم مرغ؛
سبزیجات سبز تیره
#طب_و_سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
💁چند توصیه برای درمان آروغ زدن
👈آروغ از علائم سردی معده است
🚥غذا را خوب بجوید
🚥شروع و پایان غذا نمک طبیعی مزمزه کنید
🚥یک ق م عسل ناشتا
🚥ترکیب عرق نعنا و بارهنگ
🚥پرهیز از مصرف آب و مایعات بین غذا
🚥پرهیز از خوردن غذای پخته و خام با هم
🚥پرهیز از سردیجات
#طب_و_سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌿
کمبود خواب یکی از مهمترین علل چروک شدن زیر چشم در بانوان می باشد.
با مصرف دمنوش گل گاو زبان آسوده بخوابید.
#طب_و_سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌿
🔶🔹💠🔹🔶
🔹علامه طباطبایی ره :👇
🔸گره از کار دیگران باز کنید تا خداوند متعال گره از کار شما باز کند .
اگر گره به کار دیگران بیاندازید ، در کار و زندگی شما هم گره خواهد افتاد .
❁✦🌿🌸🌿✦❁
🍃
🌺
🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌼🍃🌸🍃🌺🍃
قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را💭🖇
•🪴• ضرب المثل قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را در مورد افرادی گفته میشود که خیلی راحت قسم دروغ میخورند _و ای کاش این گونه نباشیم و متاسفانه بعد از مدتی آن قدر تکرار میکنیم که تبدیل به عادت میشود_
•🪴• روزی روزگاری، دزدی وارد دهی شد، حوالی ظهر بود و کوچهها خلوت، هرچه گشت چیزی پیدا نکرد. کم کم داشت ناامید میشد که صدای خروسی را از خانهای شنید. خانهای بسیار بزرگ که ساختمانی وسط آن قرار داشت. دزد با خود فکر کرد کوچه خلوت است و خانه بزرگی است تا کسی بخواهد بفهمد من وارد خانه شدم، من مرغ را برمیدارم و فرار میکنم. لب دیوار را گرفت، بالا رفت و پرید در خانه. دید چند مرغ و خروس از لانهی خود خارج شدهاند و هرکدام گوشهای در حال چرت زدن هستند. چاقترین خروس را انتخاب کرد، به سرعت به طرف آن رفت. خروس را برداشت در زیر پیراهنش پنهان کرد و به سرعت خواست، بالای دیوار بپرد و از خانه فرار کند که ناگهان صاحب خانه صدایی شنید به ایوان خانه آمد و مردی را دید که از روی دیوار به کوچه پرید. به سرعت خود را به کوچه رساند، در حالی که فریاد میزد دزد، دزد چند نفر از همسایهها به کمکش شتافتند و توانستند درنهایت چند نفری دزد را گیر بیندازند. دزد که دید راه فراری ندارد شروع کرد قسم خوردن و گریه و زاری که من کاری نکردم، من چیزی ندزدیدم.
دزد بیخبر بود که دُم خروس از زیر پیراهنش بیرون زده. مرد صاحب خانه گفت: نمیدانم قسم حضرت عباست را باور کنم یا دُم خروست را. دزد به دکمههای باز خود نگاه کرد و دید که دم خروس از پایین پیراهن او بیرون است. چون چاره نداشت، خروس را به کشاورز داد و به سرعت از آنجا فرار کرد.
#قسم
#ضرب_المثل
http://eitaa.com/cognizable_wan