نميتونيم هميشه چيزهايى كه تو دنياى دور و برمون ميگذره رو كنترل كنيم.
اما ميتونيم چيزهايى كه تو سرمون ميگذره رو كنترل كنيم.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆔 💓آدم زنده به گل و
🌷محبت نیاز داره
💓و مُرده به فاتحه
🌷ولی ما گاهی برعكس
💓عمل میكنیم
🌷برای مُرده ها گُل میبریم
💓و فاتحه ي زندگی
🌷بعضیها رو میخونیم
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فوق العاده زیباست این متن🌺🍃
در کوچه ای وارد میشدم
پیری ازکوچه درآمد
پیرگفت: نرو🌺🍃
بن بست است
گوش نکردم رفتم
بن بست بود،برگشتم🌺🍃
سرکوچه که رسیدم
پیرشده بودم !
قدر تجربه های
بزرگترهارو بدونید...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #سی_وشش
_.... هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم!
دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم..
و او به اشکهایم شک کرده😢 و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی😏 دلم را محک زد
_از اینجا با یه خمپاره میشه #زینبیه💚 رو زد! اونوقت قیافه #ایران و #حزب_الله دیدنیه!😈💣
#حالامیفهمیدم شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده...😰😱
که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود.😈💣
به در ساختمان رسیدیم،..
با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید #شنیدن نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده💚😢 که مستانه خندید و #شیعه را به تمسخر گرفت
_چرا راه دور بریم؟ شیعه ها تو همین شهر سُنی نشین داریا هم
یه حرم دارن، اونو میکوبیم!😏😈
نمیفهمیدم از کدام حرم حرف میزند،..
دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید...😥😣
وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق #زندان_انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد...
#تمام_درها را به رویم قفل کرد،..😥😐
میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را #گرفت و روی اینهمه خشونت، #پوششی از عشق کشید
_نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا به زودی جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمه ای بخوره، پس به من #اعتماد کن!😏😈
طعم عشقش را...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #سی_وهفت
طعم عشقش را قبلاً چشیده..
و میدیدم از آن عشق جز آتشی🔥 باقی نمانده که #بیرحمانه دلم را میسوزاند..
دیگر برای من هم جز #تنفر و #وحشت هیچ حسی نمانده و #فقط_ازترس، #تسلیم وحشی گری اش شده بودم..😥😥
که میدانستم دست از پا خطا کنم🌸 مثل مصطفی🌸 مرا هم خواهد کشت.😢😰
شش ماه زندانی این خانه شدم..
و #بدون_خبر از دنیا، تنها 🔥سعد🔥 را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت.. و من از غصه در این غربت ذره ذره آب میشدم...😥😢
اجازه نمیداد حتی با همراهی اش از خانه خارج شوم،..
تماشای مناظر سبز داریا #فقط با حضور #خودش در کنار پنجره 😐😒ممکن بود
و بیشتر #شبیه_کنیزش بودم که مرا تنها برای خود میطلبید..
و حتی اگر با #نگاهم شکایت میکردم دیوانه وار با هر چه به دستش میرسید، تنبیهم میکرد😭 مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم.😞😭
داریا هر جمعه ضد حکومت اسدتظاهرات میشد،..
سعد تا نیمه شب به خانه برنمیگشت..
و #غربت و #تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره ها میجنگیدم..
بلکه راه فراری پیدا کنم..
و آخر حریف آهن و میله های مفتولی نمیشدم..
که دوباره در گرداب گریه😞😭 فرو میرفتم...
دلم دامن مادرم را میخواست،..😢
صبوری پدر..😢
و مهربانی بی منت برادرم که همیشه حمایتم میکردند..😢
و خبر نداشتند #زینبشان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند..
و من هم #خبرنداشتم سعد برایم چه خوابی دیده...😞😞
که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت...
اولین باران☔️🍂 پاییز خیسش کرده..
و بیش از سرما #ترسی تنش را لرزانده بود..
که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #سی_وهشت
صدایم زد
_نازنین!
با قدمهایی کوتاه به سمتش رفتم..
و مثل تمام این شبها تمایلی به همنشینی اش نداشتم..
که سرپا ایستادم و بی هیچ حرفی نگاهش کردم.😒😒
موهای مشکی اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته..
و تنها یک جمله گفت
_باید از این خونه بریم!
برای من که #اسیرش بودم،.. 😢😒
چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بی تفاوت😕 به سمت اتاق چرخیدم..
و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد
_البته #تنها باید بری، من میرم ترکیه!
باورم نمیشد...😨😢
پس از شش ماه که لحظه ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد..
و میدانستم #زندان_بان_دیگری برایم در نظر گرفته..
که رنگ از صورتم پرید... 😨
دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود ومیترسیدم مرا دست غریبه ای بسپارد که به گریه افتادم...😰😭
از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت
میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود،..
زمزمه کرد
_نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم!
و خودش هم از این
رفتن #ترسیده بود که به من دلگرمی میداد..
تا دلش آرام شود
_دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از ارتش آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به سوریه حمله کنه!
یک ماه پیش..
که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و #رؤیای_وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود،...
نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #سی_ونه
نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید
_تو برا چی میری؟
در این مدت هربار سوالی میکردم،..
فریاد
میکشید..
و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود..
که به آرامی پاسخ داد
_الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!
جریان خون در رگ هایم به لرزه افتاده.. و نمیدانستم با من چه خواهد کرد..
که مظلومانه التماسش کردم
_بذار برگردم ایران!😰😢🙏🙏
و فقط
ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد
_فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟
معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد..
و او #نقشه_دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد
_ولید یه خونواده تو داریا بهم معرفی
کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.
_سپس از کیفش #روبنده و #چادری_مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت
_این خانواده #وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.
و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد،..😱😭
با لحنی محکم هشدار داد..😠
_اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه #ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی های افغانستانی!😈
از میزبانان وهابی تنها خاطره #سربریدن برایم مانده..😱😰
و از رفتن به این خانه تا حد مرگ وحشت کرده بودم..😱😰😭
که با هقهق گریه به پایش افتادم
_تورو خدا... 😰😭😱بذار من برگردم ایران!
و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود.. که با هر دو دستش شانه ام را به سمت خودش کشید..
و صدایش آتش گرفت
_چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟
خودم را از
میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل...😱😡😰😭
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #چهل
حرارت احساسش مثل جهنم🔥 بود و تنم را میسوزاند...
با ضجه #التماسش میکردم😩😭 تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در #دل_سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد...
در انتهای کوچه ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت قبرم میروم.. 😭که زیر روبنده زار میزدم..😫😭
و او ناامیدانه دلداری ام میداد
_خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه سوریه آزاد شده و مبارزه مون نتیجه داده!
اما خودش هم..
فاتحه دیدار دوباره ام را خوانده بود.. که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود..
و من #نمیخواستم به آن خانه بروم..
که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم...😖😩😭
تمام چادرم از خاک خیس کوچه. گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده..
و باید فرار میکردم..
که دوباره بلند شدم و سعد👿🔥خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید...
طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد
_اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده ات نمیذارن نازنین!😏
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و خون پیشانی ام پُر شده.. 😖😭
که چشمانش از غصه شعله کشید
_چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟
با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد.. و
نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه #تمنا کردم
_سعد بذار من برگردم ایران...😭🙏🙏🙏
روبنده را روی
زخم پیشانی ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست...
ادامه دارد....
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلهای زیبا از فوتبال برتر😂😂👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره پسر مدافع حرم از ازدواجش😭
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موعظه مرد خدا ایه الله بهجت
http://eitaa.com/cognizable_wan
#_همسرانه
#سیاستهای_رفتاری
رفتار کودکانه و همسرانه
در روایت داریم هر کس بچّه دارد باید
با او رفتار کودکانه کند. گاهی پدر و
مادرها با تغییر صدا و ظاهر خود و حتّی
پایین آوردن ظاهری سطح فکر خود با
کودک بازی میکنند.
در واقع والدین باید سعی کنند رفتار،
گفتار و تعامل آنها با کودک مطابق نیاز
و نگاه او به دنیای اطرافش باشد و البته
باید در رفتار کودکانه، چارچوبهای
تربیتی نیز رعایت شود.
در زندگی مشترک این قانون کاربرد بسیار
مهمّی برای درک همسر و ایجاد رابطه
صمیمی دارد و میتواند در مدارا کردن با
همسر کمک شایانی باشد.
سعی کنیم در زندگی از نگاه همسرمان
به قضایا نگاه کنیم. نیازها، علائق،
استعدادها و گلایههای او را ببینیم و با
توجّه به آنها عکسالعمل و رفتارهای خود
با همسر را مدیریّت کرده و همیشه خود
را جای او بگذاریم تا او را بفهمیم.
قلق همسرتان را پیدا کنید و با تفاوتهای
کلی روانشناسی زن و مرد آشنا شوید تا
بتوانید همانگونه که با کودکتان رفتار
کودکانه میکنید با همسرتان رفتار
همسرانه کنید.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
#_همسرانه
#نحوه_ی_صدا_کردن_همسر
🌼امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها
💛حضرت امیر وقتی می خواستند حضرت زهرا سلام الله علیها را صدا کنند می فرمودند:
💖نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت)
💖حبیبتی زهرا بنت رسول الله
💖زهرا جان
و
💚جوابی که از حضرت زهرا سلام الله علیها می شنیدند:
💖روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی)
💖ابوتراب
💖ابالحسن
💖علی جان
🌺زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت است.
🌸و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است.
❣پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم
💕سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص می کند.
یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی می پسندد.
📕کافی، ج2، ص643
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅روشهای از بین بردن پرز وکرک فرش
👈یکی از روشهای توصیه شده این است که یک کیسه حمام را نم کرده ودست کنید ودر جهت خواب فرش بکشید وپرزهارا جمع کنید.
با دستکش ظرفشویی هم میتوانید این روش را امتحان کنید .
👈یکی از راههااستفاده از جاروی دستی یا همان سنتی است اگر جارو را کمی نم کنید و طبق خواب فرش جارو کنید بهتر است .
👈روش بعد استفاده از فرچه است فرچه را نم کنید یا در محلول آب وسرکه سفید بزنید وروی فرش بکشید .
👈یکی از روشهای دیگر اینکه تفاله چای را بفشارید وقبل از اینکه خشک شود به صورت نمدار روی فرش بپاشید وبا دستکش تفاله ها را به آرامی روی فرش بکشید وبعد جارو کنید .
👈در بعضی از جاروبرقیها ودستگاههای بخارشو سرشانه هایی وجود دارد که میتواند در گرفتن پرزهای فرش کمک کند .
بعد از انجام هرکدام ازاین روشها با کشیدن جارو برقی به صورت روزانه ومنظم از دست پرزها وکرکهای فرش راحت میشوید.
🌺🌸🌼🌺🌸🌼
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
بخشی از کتاب میخوام آدم حسابی باشم از خانم نیکیتا وی جامعه شناس سوییسی چاپ اول 109 سال پیش:
1_ آدم حسابیا زیاد نمی خوابن.صبح ها زود بیدار میشن و بعد از ظهر ها حتما نیم ساعت استراحت میکنند و شبها دیر تر از 12 نمیخوابن
2_ آدم حسابیا شبها با لباسی که برای خوابه میخوابن نه لباسی که باهاش غذا خوردن و غذا درست کردن و دستشویی رفتن.
3_ آدم حسابیا حداقل روزی نیم ساعت ورزش میکنن
4_ آدم حسابیا زیاد حرف نمیزنند مگر اینکه ازشون بخوان.
5_ آدم حسابیا برای ظرف شستن و تمیز کاری و تعمیر ماشین حتما دستکش دستشون میکنن.
6_ آدم حسابیا بی دعوت جایی نمیرن.
7_آدم حسابیا لباسهایی که استفاده نمی کنند را میبخشن.
8_ آدم حسابیا حتما توی اتاق کارشون یه گلدون دارن که هر روز بهش آب بدن.
9_ آدم حسابیا حتما یه اصولی دارند که بهش پایبند هستند.
دوست خوبم خيلی باارامش و کند اين مطلب را بخوان
ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن
در هر کار و هر حال
کار ، تفريح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشاميدن، عشق ورزی، حرف زدن، سکوت و تفکر، رابطه، نيايش و....
زندگی فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده
مابه اشتباه اينگونه ميانديشيم:
درسم تمام شود راحت شوم
غذايم را بپزم راحت شوم
اتاقم را تميز کنم راحت شوم
بالاخره رسيدم.... راحت شدم
اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود؟
مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است....
پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنيم نه مانند يک رباط فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن....
حتی هنگاميکه دستها را ميشوييم نيز ميتوانيم بالذت اينکار را انجام دهيم
يکبار امتحان کنيد
آب چه زيبا آرام پوست دستتان را نوازش ميکند
به آب نگاه کنيد و لذت ببريد
وآنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان ميايد...
لذت باعث قدرتمند شدن ميشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود...
لذت بردن هدف زندگی است
تا ميتوانی همه کارها و فعاليت ها را با لذت همراه کن... حتی نفس کشيدن که کمترين فعاليت توست...
http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچگاه به دنبال صورت زیبا نباشید!
"روزی پیر خواهد شد..."
هیچگاه به دنبال پوست خوب نباشید!
"روزی چروک خواهد شد..."
هیچگاه به دنبال اندام خوب نباشید!
"روزی عوض خواهد شد..."
هیچگاه به دنبال موی زیبا نباشید!
"روزی سپید خواهد شد..."
در عوض به دنبال قلبی وفادار باشید،
که تا ابد دوستتان خواهد داشت🍃🌸
👇👇💙
http://eitaa.com/cognizable_wan
" خاموش بودن" نصف حکمت است.
" تعقیب نکردن دیگران " ، نصف آرامش است.
" مداخله نکردن درکار دیگران " ، نصف ادب است.
من از دنیا فقط اینو دریافتم که :
اونیکه " قویتر بود "، کمتر زور میگفت...
اونیکه راحت تر میگفت " اشتباه کردم " اعتماد به نفسش بالاتر بود...
اونیکه " صداش " آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود...
اونیکه خودشو واقعأ " دوست داشت " ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت...
اونیکه بیشتر " طنز " میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد...
اونیکه به " تفاوت " بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
سلام علیکم
شاید ۲۰ سال پیش، کسی به مخیلهاش هم نمیرسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالنهای عروسی هم نمیدیدند... دخترانی بزککرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و جلوباز و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار، صبر و حوصلهی زیادی دارد، برعکس بسیاری از ماها ...
⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر، حجاب برتر است و میشود برتر نبود! بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی بهجایی برنمیخورد .میشود مانتوی گشاد و مقنعهی بزرگ پوشید و باحجاب بود(برگرفته از سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران )... حرف قابلقبولی بود؛ کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب
⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود... میشود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم میآید روسریهایی بود با ضلع، بیشتر از یکمتر، که تا کمرِ خانمها هم میرسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد
⬅️ در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زنهای هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن، دخترانِجوان هم از آنها یاد میگرفتند
⬅️چشمهای ما متوجّه این آبرفتن نمیشد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد...
⬅️ مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند... ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو...
⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حلّ آن باید کارِفرهنگی کرد... سالها گذشت و لباسها آب رفت و کار فرهنگی در زمینهی عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کارهای ضدِفرهنگ، در کوبیدن حجاب و عفت و حیاء و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلّات و برنامههای عمومی یافت میشد...
⬅️ حالا هم که مد پوشش خانمها تغییر کرده، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ..........
⬅️ یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفتهاند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکردهاند...
اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست...
خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر میشود و ما عادت میکنیم....
آن وقت...
نمیدانم بعدش سراغ چه خواهند رفت...
🌺 حیرتآور است !!
👈همهی جهان حجاب دارد:
1_کره زمین دارای پوشش است...
2_ میوههای تر وتازه دارای پوشش است...
3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود...
4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایدهاش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته
5_ سیب هم اگر پوستهاش گرفته شود و رها شود فاسد میشود...
و......
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترسِ خط و خش افتادن *چادر* میپوشاند؛
اما *دختر* یا *همسر* و یا *خواهر* خود را بدون پوشش یا پوششِ ناقص رها میکند!!!
🔴بانو!
این *چادر* تا برسد بهدست تو
هم از *کوچههای مدینه* گذشته
هم از *کربلا*
هم از بازار شام...!
*چادرت* را در آغوش بگیر و بگو برایت *روضه* بخواند
همه را از نزدیک دیده است...
**💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
تا میتوانید نشر دهید...
تاشاید *غیرتِ* ازدست رفته تکانی بخورد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
تخریب نماد کعبه؛امتیاز بیشتر!
👈طبق گزارش روزنامه رای الیوم اگه میخوای تو بازی فُرتنایت امتیاز بیشتری بگیری باید کعبه رو تخریب کنی
👈میبینید برای اینکه از حالا روی عقاید بچه ها کارکنند دست به چه اقداماتی میزنند.
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساكنان قلبات را
به دقت انتخاب كن...
زیرا هیچڪس به غیر از تــو
بهاے سڪونتشان
را نخواهد پرداخت...
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بنازم بر سازنده این فیلم قربان مرامتان چون در ایران واقعا خییر زیاده چون با خدا معامله میکنند رو نمیکنند ولی اگر خارج بود کلی فیلم میساختند.
http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭي ﭘﺎﺩﺷﺎهي بود که ﻭﺯﻳﺮي داشت که همیشه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ حادثه و ﺍﺗﻔﺎﻕ خير ﻳﺎ ﺷﺮي ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ شاه می افتاد،ﺑﻪ پادشاه ميگفت : "ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ!" ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ چاقو ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﻜﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ! »
شاه ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ بسیار ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ به شدت ﺑﺎ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ که ﺑﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ معتقد نبود، ﻭﺯﻳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁن رﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭگاه ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﯽ این بار ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﻮﺩ. پادشاه ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﺍي از ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ خواستند ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭﻟﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ کردن، ﻣﺘﻮﺟﻪ شدند ﺩﺳﺖ پادشاه ﺯﺧﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺺ می خواستند. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ پادشاه ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ کردند. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ پیش ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:« ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺣﻜﻤﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ!»
ﻭﺯﻳﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:« ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺘﻤﺎً قرباني می شدم.»
http://eitaa.com/cognizable_wan