eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
برای ابراز عشق به مردم، مجبور نیستید، هر فردی را که می‌بینید ببوسید. برای عشق ورزیدن به دیگران، لازم نیست یک کاسه برنج به آن‌ها بدهید. "عشق ورزیدن یعنی، درباره‌ی دیگران کمتر قضاوت کردن، و دادن این اجازه به آن‌ها که آنطور که دوست دارند زندگی کنند، و بدون انتقادِ ما "آن کسی باشند که هستند." 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چین بدون کرونا ♻️ پنجشنبه یکم ژوئیه(۱۰ تیر ۱۴۰۰)؛ مراسم باشکوه یکصدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست چین با حضور ۷۵هزار نفری بدون رعایت هرگونه پروتکل و محدودیت! چرا این چینی‌ها از ویروس آلفا و بتا و دلتا و دلتاپلاس و... نمی‌ترسن؟ این زیبا نیست که ویروس هندی، همسایه‌اش را ول می‌کند و برای رقم زدن پیک پنجم و اقامه‌ی عزای حسینی در حال عزیمت به ایران است؟! به نظر شما هم یه جای داستان کرونا می‌لنگه؟ بدجورم می‌لنگه؟! حدود است که شکست کرونا در چین اعلام شده و ۱.۵ میلیارد چینی بدون تکیه بر واکسن به روال عادی زندگی برگشته‌اند و حتی ۱۹میلیون توریست در مهرماه۹۹ به ووهان رفته‌اند! ناگفته نماند به تازگی واکسن هم می‌زنند اما زمان اعلام شکست کرونا، تزریق واکسنی در کار ! علت موفقیت هم چیزی است برخلاف تجویزات WHO. در یک‌سو بدون برچسب زنی و اهل تحجر خواندن، از طب بومی و سنتی خود بهره گرفتند تا جایی که تلفات را به نزدیک رساندند؛ از سوی دیگر جریان کروناهراسی را کاملا خشکانده و با آن مقابله می‌کنند! 🇮🇷 http://eitaa.com/cognizable_wan
۹ میوه کم قند را با خیال راحت، روزانه مصرف کنید 🔺تمشک: هر فنجان تمشک تنها ۵ گرم قند دارد. تمشک سرشار از فیبر است و مصرف آن به احساس سیری طولانی مدت و جلوگیری از اضافه وزن کمک می کند. 🔺توت فرنگی: اگرچه طعم شیرینی دارد ولی بسیار کم قند است. یک فنجان توت فرنگی خام تنها ۷ گرم شکر دارد 🔺کیوی: غنی از ویتامین ث و کم قند است. هر یک کیلو کیوی تنها ۶ گرم قنددارد 🔺گریپ فروت: در هر نیمی از آن تنها ۹ گرم شکر وجود دارد 🔺آووکادو: یک عدد آووکادوی خام تنها یک گرم شکر دارد. چربی های سالم موجود در این میوه، به احساس سیری طولانی مدت کمک می کنند. 🔺هندوانه: این میوه تابستانه در هر فنجان ۱۰ گرم شکر دارد 🔺خربزه: سرشار از ویتامین آ است. یک فنجان خربزه خردشده حاوی کمتر از ۱۳ گرم قند است 🔺پرتقال یک پرتقال معمولی کمتر از ۱۲ گرم قند و فقط ۷۰ کالری دارد. 🔺هلو: هر یک عدد هلوی متوسط کمتر از ۱۳ گرم شکر دارد و یک گزینه عالی برای کسانی است که از دیابت رنج می برند. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ سد صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد _این تکفیری با چندتا از مرز عراق وارد سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و داریا رو کرده انبار باروت!😡🗣 نحس ابوجعده😈👹 مقابل چشمانم بود.. و خجالت میکشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، خون میبارید..😞😭 و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده ام که گلویش را با تیغ غیرت بریدند و صدایش زخمی شد _اون مجبورتون کرد امشب بیاید حرم؟😡😡 با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم،..😭😭 دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم.. و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و مردانه امانم داد _دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید! کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛.. شش ماه پیش سعد 🔥از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود.. و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظه ای که در آرامش منزل زیبا و دلبازشان🏠 وارد شدم... دور تا دور حیاط گلکاری🌸🌼 شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه🌱🍃متصل میشد...هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شب بوها در هوا میرقصید.. که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند _مامان مهمون داریم! تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد.. و پس از چند لحظه زنی میانسال🌺 در چهارچوب در خانه پیدا شد.. و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت.. ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد _هنوز شام نخوردی مامان؟😄 زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه بودم.. 😥😢مبادا امشب قبولم نکند..😨 که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید... 😭 با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد _مامان این خانم هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون!😊 جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. 😥میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم.. که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد.😭😭😭 توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم.. که دستی چانه‌ام را گرفت.و صورتم را بالا آورد... مصطفی کمی پای ایوان ایستاده و ساکت انداخته بود تا مادرش🌺 برایم کند.. که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با پرسید _اهل کجایی دخترم؟😊 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم..😢💔 که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت _ایشون از ایران🇮🇷 اومده! نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد..😳 و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید _همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!😠 به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند.. و تنها یک آغوش ..🤗 ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ تنها یک آغوش مادرانه کم داشتم.. که آنهم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت.😍😭🤗 با هر دو دستش شانه هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت.☺️ او نوازشم میکرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه میلرزیدم😣 که چند ساعت پیش سعد🔥 مرا در سیاهچال ابوجعده🔥رها کرد،.. خیال میکردم به آخر دنیا رسیده و حالا در این بهشت مست این زن🌺 شده بودم.☺️ به پشت شانه هایم دست میکشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد _اسمت چیه دخترم؟😊 و دیگر که زینبه در دلم شکست..😍😢 و زبانم پیشدستی کرد _زینب!☺️😍 از امشب... پس از سالها باورم شده و با حضرت زینب(س) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم😍☝️ و همینجا باید به نذرم میکردم.. که در برابر چشمان نجیب مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم.✨🍃 کنار حوض میان حیاط صورتم را ، مرا تا اتاق کشاند و پرده را تا راحت باشم☺️ و ظاهراً دختری در خانه نداشت که عذر تقصیر خواست _لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!😊 از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید _تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!😄 و رفت و نمیدانست از هر حرکت چه دردی برایم دارد..😣 که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم... مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را کرد و خواست.. ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد _بفرمایید!😊🥘 شش ماه بود سعد🔥 غذای آماده از بیرون میخرید.. و عطر دستپخت او🌺 مثل رایحه دستان بود.. 😍😋 که دخترانه پای سفره نشستم.. و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت...😣 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق 😣 و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد... احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد _خواهرم! نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم غیرتش را بشکافد.. که زمزمه کرد _من نمیخوام شما رو زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید! و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت _شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید! از پژواک پریشانی اش ، فهمیدم این کابووس هنوز تمام .. و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با وحشت در بستر خواب خزیدم... و از طنین تکبیرش✨ بیدار شدم... هنگامه سحر🌌 رسیده.. و من دیگر بودم که به عزم نماز صبح از جا بلند شدم...✨ سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم...😞😓 و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از و سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید...😓😭😭 نمازم که تمام شد... از پنجره اتاق دیدم 🌸مصطفی🌸 در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... در آرامش این خانه دلم میخواست... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ دلم میخواست دوباره بخوابم..😴 اما امانم را بریده.. و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم...😣😣😖😖😖😣 آفتاب بالا آمده.. ☀️ و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی اختیار گریه میکردم.. که دوباره در حیاط به هم خورد.. و پس از چند لحظه صدای مصطفی🌸 دلم را سمت خودش کشید _مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم! دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد.. و صدای مادر مصطفی را شنیدم _بیداری دخترم؟ شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم،.. در اتاق باز شد... خطوط صورتم همه از درد در هم رفته😖😖😭😭😖 و از نگاهم ناله میبارید.. که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند😟 و مصطفی صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند _میتونم بیام تو؟ پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم _بفرمایید!😣 و او بلافاصله داخل اتاق شد... دل زن🌺 پیش من مانده.. و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده.. که چند لحظه مکث کرد و سپس بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت... مصطفی روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد.. 😠😤 و دل من در قفس سینه بال بال میزد.. که مستقیم نگاهم کرد و بی مقدمه پرسید _شما شوهرتون رو دوست دارید؟ طوری نفس نفس میزد که قفسه سینه اش میلرزید.. و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم _ازش خبری دارید؟😨😥 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریه هایم شک کرده.. و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد _دوسش دارید؟😠 دیگر درد پهلو... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
برای نهادینه کردن رفتار خوب در کودک... به رفتارهای خوب اوتوجه کنید تا تقویت شود و به رفتارهای بد کودک بی توجه باشید تا تضعیف شود. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️ همانطور که وقتی با همکار یا دوستتان صحبت می‌کنید مراقب هستید او را آزار ندهید، در گفتگو با همسرتان نیز چنین باشید. یادتان باشد به هنگام صحبت از خانواده همسرتان با از آنها یاد کنید. اگر از چیزی دلخور هستید یا مسئله‌ای را نمی‌توانید فراموش کنید، آنرا در میان بگذارید. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan