خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی، تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته، پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم میشود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟! این ممکن نیست، من طبق جوابهایی که در برگۀ امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام، او اضافه کرد: نگران نباش، من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم، تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم میزند.
خانم معلم ساکت شد او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمیتوانست در برابر بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد اما یک موضوع دیگر هم بود او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمیدانست چه تصمیمی بگیرد، یک نمره ارفاق بکند یا نه، او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد، هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود، عاقبت رو به پسرک کرد و گفت: ببین؛ این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه؟
من به ورقهات یک نمره ارفاق نمیکنم، فقط میتوانم یک نمره به تو قرض بدهم.
تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی، خوب است؟
پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً درامتحان بعدی 2نمره به شما پس میدهم، او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس میخواند.
تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد، از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد.
از پس آن درسی که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود.
زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.
مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم...!
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛
_آقا این بسته نون چند؟
فروشنده با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن!
پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت:
نمیشه کمتر حساب کنی؟!!
توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛
_نه، نمیشه!!
دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد!
درونم چیزی فروریخت...هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم.
از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم!
یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم.
این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود!
به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون!
پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.
پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه!
چه حس قشنگی بود...
.
اون روز گذشت...
شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله
با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛
ازم فال میخری؟
با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟
_فالی دو هزار تومن!
داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی!
با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم!
و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم...
_اشکال نداره، یه فال مهمون من باشید!!
بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛
_یه فال مهمون من باش!!
از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم!
صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل
که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود
از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت
اما
یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ی فال فروش دوست داشت یه فال مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت......
.
همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که
"مرام و معرفت" نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما!
معرفت یه گوهر نابه که خدا نصیب هر آدمی نمیکنه
الهي كه صاحب قلبهای بزرگ دستاشون هیچوقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیارو گلستون کنن"
http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی زنی داشت به اسم صنم که خیلی بداخلاق و غرغرو بود. اهالی محل اسم او را صنم غرغرو گذاشته بودند.
کار به جائی رسید که شوهر به تنگ آمد و تصمیم به کشتن او گرفت.
روزی به بیابان رفت و چاهی را نشان کرد و سراغ صنم آمد و گفت:
امروز میخواهم تو را به گردش ببرم؛ پس زن را نزدیک چاه برد و با لگدی به داخل چاه انداخت.
چند روز بعد رفت که ببیند زنک زنده است یا مرده، دید صدائی از ته چاه فریاد می زند:
آهای مرد؛ من ماری هستم که در اینجا با آسایش زندگی میکردم و تو آن را خراب کردی؛ اگر مرا از دست این زن نجات دهی تو را به ثروت میرسانم.
مرد طنابی به درون چاه اداخت و مار را بیرون آورد.
مار به او گفت: من پولی ندارم اما به قصر حاکم رفته و دور گردن دختر او می پیچم و اجازه نمی دهم کسی مرا باز کند تا تو بیائی؛ آن وقت پول خوبی بگیر و مرا باز کن.
مار رفت و دور گردن دختر حاکم پیچید و در شهر جار زدند اگر کسی بتواند مار را باز کند هزار سکه طلا میگیرد.
شوهر صنم غرغرو به قصر آمد و گفت:
من اینکار را انجام می دهم؛ مار را گرفت و صاحب هزار سکه طلا شد.
بعد از مدتی خبر رسید که مار به شهر دیگری رفته و دور گردن دختر حاکم آن شهر پیچیده و باز دنبال شوهر صنم غرغرو فرستادند.
مرد نزد مار آمد و مار تا او را دید به او گفت:
دیگر کاری به کار من نداشته باش؟ شوهر صنم گفت:
من کاری ندارم فقط آمدم بگم صنم غرغرو در راه اینجاست. مار تا اسم صنم را شنید از دور گردن دختر باز شد و فرار را بر قرار ترجیح داد.
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
10 نشانه که بفهمید آیا مردی عاشق شماست:
شما را مجبور به کاری که دوست ندارید نمی کند.
به دقت به حرف شما گوش می دهد
به شما امکان رشد می دهد
نگران شما می شود
به شما پیام می دهد
در هنگام آشنایی زود پیشنهاد روابط جنسی نمی دهد
در طول روز به فکر شماست
از شما حمایت مالی ، فکری و عاطفی می کند
به افکار ، احساسات و اهداف شما توجه می کند
همان گونه که هستید دوستتان دارد.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
به راستی قهرمان واقعی کیست؟
قهرمان ، یعنی کسی که بر ترسهایش غلبه میکند قهرمان یعنی کسی که مرزها و تواناییهایش را گسترش میدهد اگر یک بچهی معلول به زحمت خودش را تکان میدهد، این یک قهرمان است زحمتی که او میکشد ، هیچ کمتر از قهرمانِ المپیک نیست
اطرافمان را نگاه کنیم قهرمانان بسیاری وجود دارند قهرمانانِ گمنام! قهرمانانی که گاهی وقتها شکستخورده تلقی میشوند !
همهی ما به نوعی قهرمان هستیم قهرمانانی که به آنها مدال که نمیدهند ، هیچ ! بعضاً دعوایشان هم میکنند اما بیایید چشمهایمان را بشوییم و جور دیگری به دنیا نگاه کنیم نخواهیم که همه مثل هم باشند !
دنیا کارخانهی خط تولید نیست همه تفاوتها باارزش است تفاوت در رنگها، نژادها و ادیان همه با ارزش است اگر بچهای معلول است و با اینحال زندگی میکند ، اگر بچهای نمیتواند راه برود ولی تلاش میکند راه برود ، قهرمان است ... چرا که او تمام عزمش را جزم کرده و به هدفش رسیده است . شما هم بر ترس هایتان غلبه کنید امروز را جور دیگری زندگی کنید آن طور که دوست دارید آن طور که لذت می برید ...
از الان یک قهرمان باشید !
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید. زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید.
#مارک_تواین
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
*در زمان قديم که يخچال نبود، خنک ترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان ميافتاد، ميگفتند رفته آب خنک بخوره.*
*و اين اصطلاح بعدها شامل همه زندانی هايی شد كه به زندان می افتادند!!*
‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️
http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮانی از پدرش ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ
ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
پدرش ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ عدد ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ
و ﺩﻭ عدد ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ عدد ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت
ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ میدووونم!!😂😂😐
#طنز
🇯🇴🇮🇳 ↯
💥 http://eitaa.com/cognizable_wan
علم روانشناسی میگه؛
کسی که برای چیزهای کوچک گریه میکند، بی گناه است و قلب پاکی دارد ...
اگر کسی سر مسائل احمقانه و کوچک
عصبانی می شود، به عشق نیاز دارد ...
اگر شخصی بیش از اندازه می خندد
از درون تنهاست ...
اگر کسی زیاد می خوابد غمگین است ...
اگر کسی کم و سریع حرف میزند
رازی را پنهان می کند
اگر کسی نتواند به موقع تصمیم گیری کند شخصیت ضعیفی دارد ...
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
پیر هندو گفت: رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب !
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
متوسط عمر عقاب 30 سال است و متوسط عمر کلاغ 300 سال.
عقابی در بلندای قله ی رفیعی لانه داشت.
عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد.
به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که:
در پایین قله کلاغی لانه دارد.
چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود!
عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به نزد کلاغ برود و راز عمر طولانی وی را جستجو کند.
بنابراین بال گشود و در آسمان به
پرواز درآمد.
شکوه و عظمت عقاب بر کسی پوشیده نبود.
با پروازش در زمین هیاهویی شد. پرندگان با حسرتی آمیخته با ترس به لای درختان گریختند، خرگوش ها و آهوان سراسیمه به دل جنگل پناه بردند و چوپان در حالی که مسیر حرکت عقاب را می نگریست به سوی گله دوید؛
اما عقاب را اندیشه ی دیگر در سر بود.
به لانه ی کلاغ رسید؛
کلاغ با وحشت و تعجب به وی نگریست!
چه امری این افتخار را نصیب او کرده بود؟!
عقاب داستان را برای کلاغ گفت و از او خواست تا راز عمر طولانیش را برای وی فاش کند.
کلاغ گفت که:
این کار را خواهد کرد و به او یاد خواهد داد آنچه خود انجام داده است تا عمر طولانی به دست آورد؛ پس باید عقاب از این پس با او
زندگی کند و دمخور او شود و عقاب پذیرفت!
اما زندگی کلاغ کاملا متفاوت با زندگی او بود.
عقاب که همیشه در اوج آسمان
جا داشت و غذایش گوشت تازه و آب چشمه ساران کوهسار بود.
دید که کلاغ چگونه دزدی می کند، چگونه تحقیر می شود، چگونه از پسمانده ها و لاشه ها غذا میخورد و از
آب لجن سیراب می شود...
او در یکروز زندگی با کلاغ همه ی اینها را تجربه کرد.
در همان روز اول، عقاب زندگی خود را به یاد آورد و دانست که:
زندگی و فرمانروایی کوتاه خود در بلندای آسمان را، هرگز با زندگی طولانی در نکبت زمین عوض نخواهد کرد، حتی اگر عمرش فقط یکروز باشد.
عمر کوتاه با عزت به از عمر طولانی با خفت است.
عمرتان با عزت و سرافرازی واقتدار
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴پندهایی برای اونهایی که رسیدن به عمر ۳۵ و ۴۰ و ۵۰ و یا بیشتر....
▪️پند اول:
هر سال حجامت رو انجام بده حتی اگر خدا رو شکر گرفتار هیچ درد و مرضی نیستی!
▪️پند دوم:
همیشه آب بخور حتی اگر تشنه نباشی و احساسش رو نداشته باشی، که بیشتر مشکلات سلامتی مون از کم آبی بدن هست!
▪️پند سوم:
ورزش کن حتی اگر در اوج مشغولیت باشی، جسمت باید تحرک داشته باشه حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه ...
▪️پند چهارم:
غذات رو کم کن . هوس خوردن رو ترک کن که هیچ خیری درش نیست. خودت رو محروم نکن از خوردن ولی مقدارش رو کم کن !
▪️پند پنجم:
تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن، سعی کن پیاده بری مسجد، بازار، خونه کسی و یا هر جای دیگه ای...
▪️پند ششم:
از عصبانیت دوری کن، قهر و ناراحتی رو ترک کن، سعی کن مسائل رو آسون بگیری.
خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار نده، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره و روحیه ات رو داغون میکنه!
▪️پند هفتم:
همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب رها کن و خودت بشین تو سایه! برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار! که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم، نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش کنیم فقط ...
▪️پند هشتم:
نه حسرت کسی رو بخور و نه حسرت کاری که نمیتونی انجامش بدی و نه حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری! از ذهنت کنارشون بزن، اصلا فراموشش کن !
▪️پند نهم:
فروتن باش و باز هم فروتن ...
که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره !
اما متواضع که باشی همه دوستت خواهند داشت و خداوند هم قدر و منزلتترو بالاتر خواهد برد .
▪️پند دهم:
موهای سرت که سفید شد به این معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک میشی! بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری داره آغاز میشه، خوش بین باش!
خاطره بساز، برو سفر، خودت رو با خوشی های حلالِ دنیوی سرگرم کن!
▪️پند آخر:
نمازت رو هرگز ترک نکن! که نماز برگ برنده تو از دنیاست برای روزی که نه ثروت به دردت میخوره و نه فرزند...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅با عرض پوزش از آقایان با غیرت
💫 مَرد...
اونایی بودن كه
واسه خاطر حفظ اسلام و ناموس مردم رفتن جنگ...
💫نه اونایی كه سر ناموس مردم در جنگند...
💫كسانی كه از تمام هست و نیستشون گذشتن...
💫یه عده زیر زنجیر تانك با بدن های له شده...
💫یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیك هم نمی زدند...
تا عملیات لو نره
و سایر همرزمانشون شهید نشن...
و فقط بوی گوشت كباب شده بود كه...
💫یكی از یادگاران اون روزها می گفت
با چشم خودش دیده كه یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات كنند...
میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش....
یادمون نره #كی بودیم...
یادمون نره #كی هستیم...
یادمون نره #چرا هستیم...
و در آخر یادمون نره
خیلی #خون ها ریخته شد
تا من و تو توی آرامش باشیم..
الانم خیلی ها دارند به سختی #نفس می كشند
تا من و تو راحت نفس بكشیم...
💫پس حواست باشه اقا
اول خطاب به شماست
نگاهتو نگه دار
💫دعوا سر ناموس مردم اسمش غیرت نیست
💫خانوم
توهم حواست باشه
مانتوی کوتاه پوشیدن و پوشش نامناسب فقط رضای بعضی از #مردم رو در پیش داره
💫به رضایت #خدا و حضرت زهرا سلام الله علیها بـیاندیشیم...
✅مرگ دیر یا زود به سراغ تک تک ما خواهد آمد
http://eitaa.com/cognizable_wan
روانشناسی می گفت:
بیمارانِ واقعی، هیچ وقت
به ما مراجعه نمی کنند!
مراجعینِ ما اکثرا کسانی هستند،
که توسطِ این بیماران، بیمار شدهاند.🩸❤️🩹
#حق
http://eitaa.com/cognizable_wan
اینجا قدیمیترین کتابفروشی تهران است!
کتاب فروشی اسلامیه که ۱۵۰ سال قدمت دارد از دوره قاجار تا به امروز در تهران پابرجاست. مالکیت آن با خاندان کتابچی و به عنوان قدیمی ترین کتاب فروشی پابرجای تهران شناخته می شود. این حجم از استواری واقعا تحسین داره !
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸درسهای زندگی
🔹 هر کس به دیگران تهمت می زند، یک روز به شما هم تهمت می زند.
🔹 هر کس به دیگران دروغ می گوید، یک روز به شما هم دروغ می گوید.
🔹 هر کس راز دیگران را برای شما فاش می کند، یک روز راز شما را هم برای دیگران فاش می کند.
🔹هر کس به دیگران مدام شک دارد، یک روز به شما هم شک پیدا می کند.
🔹هر کس به دیگران فحاشی می کند، یک روز به شما هم فحاشی می کند.
🔹 هر کس دیگران را به خیانت متهم می کند، یک روز شما را هم به خیانت متهم می کند.
🔹هر کس دیگران را ناپاک می داند، یک روز شما را ناپاک خواهد دانست.
🔹این هر کس،
هر کس که می خواهد باشد
اگر تردید دارید هنوز روزش نرسیده. می رسد.
🌸این سخن سعدی زیباست :
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#سیاستهای_زنانه
❣️ وقتی مردی از زنش تعریف میکنه 🤔
❣️زن نباید هیچوقت بگه نه اینجوریم نیست که میگی
یانگه مرسی نظر لطفته
یا امثال این جمله ها
✅باید بگه خب مشخصه وقتی عشق توام بایدم اینجوری باشم
یا بگه عشق توام دیگه یاخانوم شماام دیگه
وقتی اقامون انقد خوبه خب مشخصه یه فرشته نصیبش شده
💠ذهن مردها یجوری تنظیم شده که ازاول خودتو هرجور نشون بدی تا اخر هم همونطوری هستی.
#همسرداری
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
❣آیین همسرداری❣
💞 آقایون هم نیاز به تایید شدن دارن
مهم ترین حسی که یه مرد نیاز داره که از خانومش دریافت کنه اینه : ..
👈من تو و قبول دارم .
👈علاقمندی هات برام مهمه .
👈ادعاهایی که در مورد دونستن و بلد بودن داری تماما درسته!.
👈و در مقابل دیگران حق با تو هست.
در واقع یه تایید تمام و کمال
با این رفتار به خصوص در سال های اول زندگی تون بذارید عطش پذیرفته شدن اونها فروکش کنه و خیالشون راحت بشه!
👈شاید این نکته رو خیلی شنیده باشید ولی واقعا این حس رو منتقل میکنید؟
یه نظریه جدید هست که میگه :
❇️ هفت سال اول زندگی تایید کن هفتاد سال تایید و تمجید بشنو!
حالا وقتی کار اشتباهه الکی تایید کنیم؟
بستگی داره! وقتی قضیه تاثیر بلند مدت نداره و خیلی مهم نیست بله و اگر اره حداقلش سکوته !
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
⛔️شش اشتباه بزرگ که زنان در رابطه با مردان مرتکب می شوند:
1. زنان در حق مردان مادری میکنند و با آنان مانند بچه رفتار میکنند
2. زنان خود و ارزش هایشان را زیر پا میگذارند و در مقایسه با مردها خودشان را در مقام دوم قرار میدهند
3.زن ها عاشق قدرت های یک مرد میشوند
4.استعداد ها و تواناییهای خود را دست کم میگیرند و یا گاهی اوقات آن را مخفی میکنند
5.زنان از موضع ضعف برخورد میکنند
6.زنان هنگامی که نیازهایشان را از مرد ها مطالبه میکنند به مانند دختر بچه ها رفتار میکنند
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺قلق همسر
دنبال قلق همسرت باش.
برای یافتن قلق همسر توصیه های زیر را دارم.
1️⃣بهترین راهنما این است که به حرف های همسر خود با دقت گوش بدهید و ببینید او چه می خواهد و چه حرف هایی را مدام تکرار می کند. حتی می توانید حرف های او را ضبط کنید و بارها گوش کنید. قلق شوهر، همان حرف های تکراری و مکرر او در دعواهاست. مثلا اگر همسرت مدام تکرار می کنه که به من بی احترامی می کنی و بد حرف می زنی. قلق همسرت در احترام گذاشتنه. یا یک در میان احترام می گذاری و ثبات رفتار نداری، یا متوجه بی احترامی های کوچک و کوتاه و تخریب گر خود در کلام و رفتار خود نمی شوی. بهتره بجای جواب دادن و مقابله با او، از همسرت کمک بخواهی که موارد بی احترامی را ذکر کنه و یادآوری کنه و تو هم به جد در رفع آن بگوش که این مهمترین عامل زندگی برای همسرت هست و قلق او هست.
2️⃣ نگاه کن در زمانهای قبل کدام رفتارت بهتر جواب داده و کدام رفتارهایت جواب نداده و وضعیت رو بدتر کرده. اون که جواب نداده، دیگه اصرار نکن و ادامه نده و اون که جواب داده، مجدداً امتحانش کن.
3️⃣ خیلی از راه حلهای که بکار می برید کاملاً خوب است اما به این خاطر جواب نمیده که در انجامش ثبات رفتار ندارید و دائماً وسط کار با یه رفتار مخرب دیگه میزنید خراب می کنید.
3️⃣بنشینید و موضوعات دعواهای خود را از بیشترین به کمترین مرتب کنید، خواهید دید که دعواهای شما تکراری و دارای یک سبک همیشگی است وقتی که سبک دعوای زناشویی خود را یافتید، راه حل خود بخود، هویدا خواهد شد
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸
🍃✨یک خانوم باهوش قدرت مرد زندگیشو زیر سوال نمیبره
💪مردها دوست دارن قهرمان زندگی شما باشن،حالا اگر شما که خانومشی نتونی این حس قدرت رو بهش بدی چی میشه؟؟؟خب طبیعیه یه قسمت از وجودش لنگ میشه و هر چی میره جلوتر این خلا بیشتر تو وجودش حس میشه
حالا نتیجش چیه؟؟
اولین نتیجش سرد شدن تو رابطه و بی توجهی و بی مهری نسبت به شما
🤔چرا؟؟؟
چون یه چیزی از شما میخوادبهش نمیدین،شماهم باشین سرد میشین.نتیجه بعدیش اینکه بالاخره یکی غیر از شما پیدا میشه که میتونه به راحتی این حس قدرتشو ارضا کنه و کم کم جای شما رو تو دلش بگیره.
😍خانومای گل نیازهای همسرتون رو بشناسید و ارضاش کنید.تا همیشه رابطه عاطفیتون مثل روز اول گرم و صمیمی باشه
😍http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
《مستان سلامت میکنند》
#علی علیه السلام
http://eitaa.com/cognizable_wan