eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ دوربین مخفی «سفر به خارج» 🔹 سفری تقریبا رایگان به زیباترین شهر جهان / واکنش دیدنی مردم در برابر این سفر رویایی 📡 http://eitaa.com/cognizable_wan
باز دگر باره رسید اربعین جوش زند خون حسین از زمین شد چهلم روز عزای حسین جان جهان باد فدای حسین ◼️فرارسیدن اربعین شهادت سرور آزادگان جهان، چهلمین روز وداع خونین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفای شان را تسلیت عرض می نماییم.
پادشاهی را وزیری عاقل بود كه از وزارت دست برداشت! پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است. پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ گفت از پنج سبب: اول آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز حکم به نشستن می‌کند. دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوارند. سوم آنکه تو خواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند چهارم آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسب نخواهد رسید. پنجم آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و اومی بخشاید . 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
عصبانی ماندن نسبت به کسی که واقعا عاشقش هستید برای مدت طولانی غیرممکن است ! اگر بیش از 3 روز از کسی عصبانی بودید ، مطمئن باشید که دیگر عاشق او نیستید ! ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
﷽ 📜 *طبیب و مریض* 🔹خداوند از بندگانش گله می کند که چرا وقتی چیزی از بندگانم می گیرم با اینکه بخاطر این گرفتن، می خواهم به من نزدیکتر شوند *ناراحت می شوند* ❗ 🔸 اما برای *خوشحالی* از من در خواست نعمت هایی می‌کنند که موجب فاصلهٔ بین من و او می شود. 🔹در دنیا و در دستگاه خداوند، هیچ گاه سر بنده کلاه نمی رود. حالا کسی که بیشتر دارد، موفقتر و راحتتر است سهمش در آخرت کمتر است پس نباید افسوس او را بخوریم یا حسادت کنیم ❌ 🔸رب العالمین همانند طبیب است و شما مانند مریض. مصلحت مریض در چیزی است که طبیب تشخیص می دهد نه در آنچیزی که مریض به زور از طبیب می خواهد. ❗ 🔹 ما در بیشتر موارد نسبت به گذشته پشیمانیم. خیلی چیزها آرزوی ماست اما به محض رسیدن به آن، پشیمان می شویم. 🔸حضرت زینب سلام الله علیها یقین داشت لذا در اوج مصائب عاشورا فرمودند: *ما رایت الا جمیلا* جز زیبایی چیزی ندیدم این نهایت آرامش است.🙏🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
ضرب المثل با آب حمام دوست گرفتن کسانی که به طرز سهل و ساده و بدون تحمل و رنج و زحمت در مقام جلب دوست بر آیند و بیان خوش و حسن خلق را پایه و اساس تحصیل دوست و جلب محبت قرار دهند ضرب المثل بالا در مورد آنان به کار برده شده می گویند " فلانی با آب حمام دوست می گیرد." از آداب دیگر در حمام عمومی خزینه دار قدیم این بود که اگر تازه واردی کسی از آشنایان و بستگان نزدیک و بزرگتر از خود را در صحن حمام می دید فورا به خدمتش می رفت و به منظور اظهار ادب و احترام او را مشت و مال می داد یا اینکه لیف صابون را به زور و اصرار از دستش می گرفت و پشتش را صابون می زد. سنت دیگر این بود که هر کس وارد خزینه حمام می شد به افرادی که شست و شو می کردند سلام میکرد و ضمنا در همان پله اول خزینه دو دست را زیر آب کرده کفی از آب خزینه بر می داشت و به یکایک افراد حاضر از آن آب حمام تعارف می کرد . برای تازه وارد مهم و مطرح نبود که افراد داخل خزینه از آشنایان هستند یا بیگانه به همه از آب مفت و مجانی تعارف می کرد و مخصوصا نسبت به افراد بیگانه بیشتر اظهار علاقه و محبت می کرد زیرا آشنا در هر حال آشناست و دوست و آشنا احتیاج به تعارف ندارند. اگر آدمی بتواند از بیگانگان با آب حمام دوست بگیرد کمال عقل و خردمندی است زیرا آب حمام آبی است بی قابلیت و تعارف آن هم تعارفی است که یکشاهی خرج بر نمی دارد . در هر صورت این رسم از قدیمترین ایام یعنی از زمانی که حمام خزینه به جای آب چشمه و رودخانه برای نظافت و پاکیزگی مورد استفاده قرار گرفت معمول گردید و چه بسا دوستی و صمیمیتی که از این رهگذر پایه گذاری شد و چه بسا افرادی که با آب حمام دوست گرفته اند. ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎ 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨صد نوا خیزد 🖤ز نای نینوایت یا حسین ✨نغمه های عشق باشد 🖤در نوایت یا حسین ✨می زند آتش به قلب 🖤دوستانت دم به دم ✨داستان جانگداز کربلایت یا حسین 🕯فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد🏴
🌴 *اعمال روز حسینی(ع)*🌴 *۱-* «زیارت علیه السلام و زیارت اربعین» در این روز زیارت امام حسین (ع) مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع) روایت ‌شده که فرمود: " علامت مؤمن پنج چیز است، ۱- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز خواندن ۲- و زیارت اربعین کردن ۳- و انگشتر بر دست راست کردن ۴- و جَبین (پیشانی)را در سجده بر خاک گذاشتن ۵- و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن است."  *۲*- «غسل اربعین و توبه» *۳* - بعد از نماز صبح ۱۰۰ مرتبه (لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم) *۴* - ۷۰ مرتبه تسبیحات اربعه *۵* - بعد از نماز ظهر سوره والعصر و سپس ۷۰ مرتبه استغفار *۶*- غروب اربعین ۴۰ مرتبه لا اله الا الله *۷*- بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 📚 وسائل الشیعه‌ ج۱۰ ص۳۷۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏴🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/cognizable_wan
یکی برای امنیت جامعه شهید شد کسی متوجه نشد. و کسی برای افساد جامعه سکته کرد تمام دنیا متوجه شدن. تف به این دنیای کثیفی که دجال رسانه حاکم هست و مغزها را تسخیر کرده است. و حقیقت را باطل و باطل را حق جلوه می دهد. همراهی با دجال رسانه  مغزها را ....    این اقا دیروز به خاطر امنبت واسایش ما شهید شده هیچ کدام از رسانهای غربی حرفی نمیزنن وحتی داخل کشور هم اسمی عکسی ازش پخش نکردن هیچ یک از شبکهای مجازی ولی  یک خانمی دربخش ارشاد  نیروی انتظامی سکته قلبی کرده دنیا ازش دفاع میکنن حتی غربزدهای داخلی  اشک تمساح براش میریزن  مهم نیست خدا باماست
. خانومی تعریف میکرد: من و همسرم با هم بگو مگو کردیم؛ از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم. لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد. در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم: ولم کن... بخدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم؛ سعی نکن منو راضی کنی بمونم؛ من خیلی از دستت ناراحتم.. نمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش میکنم ولم کن... وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده..!😂 خدا هیچکسو اینجوری ضایع نکنه!😐 😍 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺳﻪ تا فروشگاه ﮐﻔﺶ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ رﻗﺎﺑﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺍﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺭﻭﯼﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻧﻮﺷﺖ: “ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ” 👞 ﺩﻭﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖ: “ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ” 👟 و ﺳﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ: “در ورودی اصلی”😂😝 😁 http://eitaa.com/cognizable_wan
الاغی جلوی مسجد مرد ..امام جماعت با شهردار تماس گرفت و گفت : جناب رئیس ، الاغی جلوی مسجد مرده است شهردار گفت : درخواست شما چیه الان ؟ امام جواب داد: مسئولین وکارمندان شهرداری باید بیایند و الاغ را ازجلوی مسجد ببرند شهردار که خواست امام مسجد را مسخره کند به او گفت :جناب شیخ وقتی درس میخواندم به ما آموختند که شما هستید که مردگان را غسل و دفن می کنید ! امام پاسخ داد: حرف شما درست است ولی ما گفتیم که لازم‌ است خانواده ی میت را قبل از غسل و دفن باخبر کنیم. اسرار- شیخ حاضر جواب🤣🤣🤣 😁 http://eitaa.com/cognizable_wan
توی یکی از مصاحبه هاش میگفت: «عشق فقط جاییش غم داره که تو واسه دوست داشتنش همه کار می کنی اما اون حتی تلاش نمیکنه نگهت داره..» چقدر این حرف درسته..! http://eitaa.com/cognizable_wan
مادرى  قبل از فوتش به دختر خود گفت: این ساعت را مادر بزرگت به من هدیه داده است ، تقریبا ۲۰۰ سال از عمرش می‌گذرد. پیش از اینکه به تو هدیه بدهم ، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار می‌خرند.دختر  به جواهر فروشی رفت و برگشت به مادرش  گفت: صد و پنجاه هزار تومان قیمت دادند. مادرش  گفت: به بازار کهنه فروشان برو ،  دختر  رفت و برگشت و به  مادرش گفت: ده هزار تومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است. مادر  از  دخترش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهد. دختر به موزه رفت و برگشت و به  مادرش گفت: مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می‌خرد و گفت موزه من این نوع ساعت را کم دارد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می‌گذارد. مادر  گفت: می‌خواستم این را بدانی که ،  جاهای مناسب ارزش تو را می‌دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزشت را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل می‌شوند ، از تو قدردانی می‌کنند. در جاهایی که کسی ارزشت را نمی‌داند حضور نداشته باش ؛ ارزش خودت را بدان! گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎
. آیت الله در داستان ۱۳۶ از کتاب « » نوشته است: جناب «شیخ محمد حسن مولوی قندهاری» [که داستان‌هایی از ایشان ذکر شد] نقل می‌فرماید: پنجاه سال قبل [از تألیف کتاب] روزی که ۱۴ محرم بود، مرحوم مغفور «شیخ محمد باقر واعظ» در منزل ضابط آستانه مقدس رضوی علیه‌السّلام در عیدگاه مشهد، گفت: یک‌سال در ماه محرم، تاجرهای ایرانیِ مقیم پاریس برای خواندن روضه و اقامه عزاداری از من دعوت کردند. پذیرفتم و به پاریس رفتم. شب اول محرم یک جواهرفروش فرانسوی با همسر و پسرش به مرکز ایرانی‌ها آمد و از آن‌ها خواهش کرد روضه خوان مجلس را ده شب به این آدرس، بیاورید تا برای من روضه بخواند، چون من نذری دارم! حاضرین از من اجازه گرفتند و من هم قبول کردم. همان شب، چون روضه ایرانی‌ها تمام شده بود، ایرانی‌ها مرا همراه آن خانواده فرانسوی به خانه‌اش بردند، من روضه خواندم هموطنان استفاده نموده و گریه کردند. فرانسوی و خانواده‌اش غمگین بودند و گوش می‌دادند، فارسی نمی‌فهمیدند و تقاضای ترجمه هم نکردند. تا شب تاسوعا به همینطور بود. شب بعد که شب عاشورا بود، بخاطر اعمال شب عاشورا و خواندن دعاهای وارده و زیارت ناحیه مقدسه، نتوانستم به منزل آن فرانسوی بروم. فردا مرد فرانسوی آمد و ابراز ناراحتی کرد. عذر آوردیم که ما در شب عاشورا اعمال ویژه مذهبی داشتیم و خیلی دیر شده بود و... قانع شد و تقاضا کرد برای شب یازدهم به جای شب گذشته بیایید تا ده شب نذر من کامل شود. شب یازدهم وقتی روضه تمام شد، یکصد لیره طلا برایم آورد. گفتم: تا دلیل نذر خود را نگویید، قبول نمی‌کنم. گفت: محرم سال گذشته به هند رفته بودم و در بمبئی صندوقچه جواهراتم را که تمام سرمایه‌ام بود دزد برد، از غصه به حد مرگ رسیدم، بیم سکته داشتم، در زیر اتاق من که در هتل بود، جاده وسیعی بود و مسلمانان با سر و پای برهنه در حالی‌که سینه و زنجیر می‌زدند از زیر پنجره اتاق من عبور می‌کردند، من هم آمدم پایین و بین عزاداران مشغول عزاداری شدم و به حسین (علیه‌السلام) گفتم: اگر به کرامت خودش جواهرات سرقت شده‌ام را به من برساند، سال آینده هرجا باشم صد لیره طلا نذر روضه خوانی را می‌پردازم. چند قدمی همراه دسته عزادار رفتم که شخصی در حالی‌که نفس، نفس می‌زد و رنگش پریده بود، آمد کنار من و صندوقچه را به دستم داد و فرار کرد. حالم خوش شد، مقداری راه رفتن را همراه دسته عزادار ادامه دادم و به هتل برگشتم، صندوقچه را باز کردم و شمردم، حتی یک دانه را هم دزد نبرده بود. بابی انت وامی یا اباعبداللّه! 📡 http://eitaa.com/cognizable_wan
تا حالا توجه کردید که خیلی از بحثای بین آدما از سر دوست داشتنه؟ خیلی وقتا آدما بحث میکنن چون دوست ندارن رابطه‌شون خراب بشه، وگرنه خیلیا حتی ارزش بحث کردن هم ندارن، آره، یه موقع هایی بحث کردن یعنی دوستت دارم. ♡http://eitaa.com/cognizable_wan
چهار نصیحت از بزرگان : ۱. تاحدی کوتاه بیا که تبدیل به کوتاهترین دیوار نشوی ۲. تاحدی مهربان باش که تبدیل به انجام وظیفه نشود ۳. تاحدی گرم و صمیمی باش که انتظار بی‌جا به وجود نیاری ۴.از معاشرت با افرادی که در ظاهر مهربانند و پشت سر اهل بدگویی هستند بپرهیز کنید   ‌ ‎‌http://eitaa.com/cognizable_wan
یه جا نوشته بود: «‏من برای اطرافیانم کسی بودم که خودم دلم می‌خواست داشته باشم و هیچوقت نداشتم...» و من با تموم وجودم حسش کردم... http://eitaa.com/cognizable_wan
شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ همسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ. ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳک ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ. ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود! ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ! ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ... ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
💪 والدین مقتدر ❌ پدر و مادری که در مقابل ناسازگاری‌های کودک، کلافه و خشمگین می‌شوند یا به او باج می‌دهند، پدر و مادر قدرتمندی نیستند و کودک در کنار آن‌ها احساس آرامش نخواهد کرد. ✔️ «اقتدار» یعنی محبت و صمیمیت به‌علاوۀ قدرت و استعلاء؛ بنابراین والدین، برای کودکان، اعتماد و اطمینان ایجاد می‌کند. 🌷 🌿🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
فرزندانمان از بدو تولد ❗️بی تربیت ❗️گستاخ ❗️ زورگو ❗️ یا خودخواه به دنیا نمی آیند. ✍این خصوصیات رفتاری، . ◀️ از اطرافیان خود یاد میگیرند. 🌿🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan
داستان نجار و دو برادر سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح درب خانه ی برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک من است. او هفته ی گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را به خاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت: در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم. !! ✅ نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود. کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: «مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست. وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد. نجار گفت: «دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.» راستی، تا به حال برای چند نفر پل ساختیم؟!!! بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم !؟ ┅─═ঊঈ👑 ঊঈ═─┅ http://eitaa.com/cognizable_wan
به جای این که مرتب به کودک بگویید: "نَدو بشین همسایه ها اذیت میشن، سرصدا نکن" ✍کودک را به یک و امن ببرید و بگویید: "هر چقدر دوست داری بُدو" 🌷 🌿🌷 http://eitaa.com/cognizable_wan