eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴یکی راننده تاکسی بود پسرش شد محسن حججی 🔻یکی هم سالها مسئول فرهنگی مملکت بود پسرش شد روح الله زم
🌿 برای موفق شدن، باید همه چالش هایی را که بر سر راهت هست را بپذیری، نه فقط آنهایی را که دوست داری... 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣به خاطر داشته باشید که شما قائم مقام خداوند در دنیا هستید و زیباترین وجه مشترک شما با خداوند، قدرت اراده و خلق کردن است. همان‌گونه که خداوند اراده می‌کند و خلق می‌کند، شما نیز می‌توانید اراده کنید و خلق کنید. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
bastani.pdf
3.36M
📖اسم رمان:بستنی با چاشنی عشق ژانر: ❤ ، 😎 ، 🤣 👩🏻‍💻نویسنده:زهرا سپهری رفیع 📃تعداد صفحات:162 خلاصه رمان: یه دختر داریم که عشق بستنی، به خاطر همین بستنی فروشی باز می کنه ولی بستنی فروشیش بیشتر از ده روز دووم نمیاره. با عموش زندگی می کنه که براش مثل پدر می مونه و هیچ وقت رو حرف اون حرف نزده. روش نمیشه به عموش بگه که کل پول ها رو به باد داده؛ ولی در آخر مجبور به گفتن می شه. عموشم براش یه شرط می زاره؛ یه شرط که اگه قبول نکنه مجبوره با یکی از خواستگاراش که ازش متنفره ازدواج کنه. شرطشم اینه که باید با دختر و پسر دوست عموش، یه لبنیاتی توی یه روستا رو بچرخونه. ولی دختر داستانمون بلد نیست شیر گاو بدوشه! اصلا جز خرابکاری کاری بلد نیست!… پس همراه دختر داستانمون باشید، با کثیف کاریاش، سوتیاش، خراب کاریاش و…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) : هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم. 📕 معاد شناسی علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰ امروز پنجشنبه یادی كنيم ازمسافرانی که روزي درکنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطرشان در دلمان باقی ست با ذكر فاتحه و صلوات "روحشان راشادکنیم 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍_میگفت : اگر انسان‌ سرش‌ را به‌ سمت‌ آسمان‌ بالا‌ بیاورد و کارهایش‌ رافقط‌ برای‌ رضای‌ خدا، انجام دهد؛مطمئن‌باشید زندگ اش‌ عوض‌ میشود وتازه‌معنای زندگی کردن‌رامی فهمد ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍ من می‌خواهم زنده بمانم 🔹سه بیمار جواب آزمایش‌هایشان را در دست داشتند. 🔸دکتر به هر سه گفته بود که بر اساس آزمایش‌های انجام‌شده، به بیماری‌های لاعلاجی مبتلا شده‌اند، به صورتی که دیگر امیدی به ادامه زندگی برای آن‌ها وجود ندارد و در آینده‌ای نزدیک عمرشان به پایان می‌رسد. 🔹آن‌ها داشتند در این باره صحبت می‌کردند که می‌خواهند باقی‌مانده عمرشان را چه کار کنند. 🔸نفر اول می‌گفت: من در زندگی‌ام همیشه مشغول کسب و تجارت بوده‌ام و حالا که نگاه می‌‌کنم، حتی یک روز از زندگی‌ام را به تفریح و استراحت نپرداخته‌ام. 🔹اما حالا که متوجه شده‌ام بیش از چند روز از عمرم باقی نمانده، می‌خواهم تمام ثروتم را در این چند روز خرج کامجویی و لذّت از دنیا کنم. 🔸می‌خواهم جاهایی بروم که یک عمر خیال رفتنش را داشتم. چیزهایی را بپوشم که دلم می‌خواسته اما نپوشیده‌ام. کارهایی را انجام دهم که به‌علت مشغله زیاد انجام نداده‌ام و چیزهایی را بخورم که تا به حال نخورده‌ام. 🔹نفر دوم می‌گفت: من نیز یک عمر درگیر تجارت بوده و از اطرافیانم غافل شده بودم. اولین کاری که می‌کنم این است که می‌روم سراغ پدر و مادرم و آن‌ها را به خانه‌ام می‌آورم تا این چند روز باقی‌مانده را کنار آن‌ها و همراه با همسر و فرزندانم سپری کنم. 🔸در این چند روز می‌خواهم به تمام دوستان و فامیل‌هایم سر بزنم و از بودن با آن‌ها لذت ببرم. در این چند روز باقی‌مانده می‌خواهم نصف ثروتم را صرف کارهای خیرخواهانه و عام‌المنفعه کرده و نیمی دیگر از آن را برای خانواده‌ام بگذارم تا پس از مرگ من دچار مشکلات مالی نشوند. 🔹نفر سوم با شنیدن سخنان دو نفر اول، لحظه‌ای ساکت ماند و اندیشید و سپس گفت: من مثل شما هنوز ناامید نشده‌ام، و امیدم را به زندگی از دست نداده‌ام، من می‌خواهم سال‌های سال عمر کنم و از زنده‌بودنم لذت ببرم. 🔸اولین کاری که من انجام می‌دهم این است که دکترم را عوض می‌کنم. می‌خواهم سراغ دکترهای باتجربه‌تر بروم. 🔹من می‌خواهم زنده بمانم و زنده هم می‌مانم. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا زنها ناقص العقل هستند؟! ⭕️ پاسخ بسیار جالب حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی به شبهه معروف درباره 🔴 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تا حالا روضه خوانی این شکلی👆 دیده بودید؟ 🏴 مرحوم آیه الله احمد سیبویه ۲۰سال امام جماعت حرم حضرت ابالفضل(ع)بود. @cognizable_wan حالات وخصائص عجیبی داشت در ۱۰۰ سالگی مثل یک نوجوان روضه میخوند وگریه میکرد موقع روضه می آمد لابلای جمعیت میگشت گریه کن ها رو شکارمیکرد یعنی میرفت زانو به زانوش براش روضه میخوند بدون میکروفن صدای رسائی داشت. یه روز توی قم بود اومد توی محراب زانو به زانوی آیه الله بهجت شد. وسط روضه یاد جوانی کرد گفت شیخ محمدتقی یادته جوانی شبهای محرم بین الحرمین تا صبح دوتائی میخوندیم وسینه میزدیم؟ این عارف فرزانه میگفت شیخ حسین سامرائی بمن گفت: شبی در سرداب سامرا تنهائی گرم اشک و روضه زینب کبری(س) بودم ناگهان متوجه شدم آقائی پشت سرم نشسته که از هیبتش توان برگشتن ندارم او با زمزمه های من سخت گریه میکرد مقداری بعد از روضه که گذشت فرمود: شیخ حسین به شیعیانم بگوئید خدا را به عمه جانم زینب قسم بدهند و برای فرجم دعا کنند سپس من توانی در خود احساس کردم برگشتم ولی دیگرکسی راندیدم. روحش شاد http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹اسمش عبدالله بود . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد. معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 ✨http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 یه نوع مرغ و خروس بومی ژاپن به نام Onagadori که دمی بسیار طولانی داره و جز گنجینه های طبیعی این کشور به حساب میاد. ♨️ 👇👇👇 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر به فرش، میز یا حتی موهایتان چسبیده! کافی است به جای کندن و سابیدن آدامس کمی سس مایونز به آدامس بزنید و آن را مالش دهید. روغن سس، آدامس را سست می کند و میتونید آنرا کاملا پاک کنید 👌☺️ ⛱🔥 http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن 🔻 در نکوهش خیانت به افرادی که در حق آدم خوبی کرده اند. 🔸️نمک می خوری نمکدان مشکن اشاره به این موضوع دارد که در مقابل محبت دیگران باید قدردان بود و باید از کسانی که برای ما زحمتی کشیده‌اند قدردانی کنیم و حرمت آن ها را نگه داریم زیرا خداوند انسان‌هایی را که قدرشناس هستند خیلی دوست دارد و پاداش خیلی خوبی به آن ها در زندگی و آخرت می دهد. 🔹️ این جمله زمانی به کار می رود که انسان نه تنها قدر خوبی ها و منفعت‌هایی را که نصیبش شده نمی داند، بلکه بدنبال بدی و خیانت است. http://eitaa.com/cognizable_wan
سوراخ روی در آسانسور 🔸 سوراخی که روی در بعضی آسانسورها وجود دارد برای آن نیست که بتوانید آن سوی درهای آسانسور را ببینید، بلکه در حقیقت یک سوراخ کلید است که در صورت از کار افتادن آسانسور از آن برای باز کردن درها استفاده می شود. °•┈••🧠•[]•🧠••┈•° http://eitaa.com/cognizable_wan
چرا زنان سن خود را کمتر از سن شناسنامه ای خود می دانند؟ چون روزهایی را که منتظر تولد کودکش بوده فقط با دلواپسی انتظار کشیده و زندگی نکرده. چون شبهایی که فرزندش مریض بوده در کنار بستر او نشسته و گریسته و زندگی نکرده. چون زمانی که فرزندش بیرون از خانه بوده تا لحظه ورودش، فقط به در چشم دوخته و زندگی نکرده. چون بارها بخاطر راحتی سایر اعضای خانواده خواسته ها و نیازهای خود را نادیده گرفته و زندگی نکرده. او همه اینها را از زندگی کم کرده و سپس سن خود را حساب میکند. حق با اوست و منصفانه نیست زمانی را که برای دیگران زندگی کرده به حساب او بگذاریم♥️ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🟢توصیه ای به همسرانی که عاشق پایداری زندگی خویشند🍃 ♦️هیچ گاه خود را برتر از همسر خود معرفی نکنید. سعی کنید "من" و "تو" در زندگی زناشویی نباشد کلمه "ما" زندگی را گرم و لذت بخش می‌کند. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
شوهرتون رو به خود وابسته کنید اگر مردی از سمت همسرش شاد شود، نسبت به آن زن احساس وابستگی شدیدی پیدا می‌کند به نحوی که دیگر نمی‌تواند نبودن آن زن را در ذهن خود مجسم نماید. برایش جشن تولد بگیرید در جمع از او تمجید کنید، برای خانواده‌اش احترام قائل شوید، غذای مورد علاقه‌اش را بپزید و خلاصه به هر ترفندی که شده خوشحالش کنید "خوشحال کردن او مساوی است با وابـسته کـردنش نسـبت به خـودتان 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 هر وقت همسرت بهت گفت: یه چیزی بپوش سرما نخوری،،،، مواظب خودت باش... شب زود برگرد خونه تو در جوابش بگو: منم دوستت دارم❤️❤️❤️ 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻موقع دم کردن چای آب کتری را عوض کنید! 🔹 آب مجدد جوشیده شده تبدیل به مواد خطرناکی می‌شود که سلامتی را تهدید می‌کند. 🔹نمک کلسیم از جمله ترکیباتی است که با این کار در آب انباشته شده و ایجاد سنگ کیسه صفرا می‌کند و در صورت مصرف بیش از حد این آب بروز سنگ‌های کلیوی را نیز به همراه خواهند داشت. و http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر یبوست گرفتید به هر دلیلی این چند تا خوراکی رو اصلا" نخورید چون بدتر میشید :‌ 😵‍💫👇🏻 🔻عدس 🔻موز نارس و میوه‌های ترش 🔻بادمجان 🔻نسکافه 🔻ترشی‌ها 🔻ماکارونی و لازانیا 🔻قارچ 🔻غذاهای آماده و پر ادویه 🔻پنیر کهنه http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹قانون پولدار شدن از نظر بیل گیتس چیست؟ 🔻بیشتر از ۵۰ درصد درآمدت را ذخیره کن. 🔻سرمایه گذاری کن و مدیریت پول را یاد بگیر. 🔻از تجمل گرایی و خودنمایی دوری کن. 🔻هر روز برای یاد گرفتن یک مهارت جدید اقدام کن. 🔻بیشتر از یک منبع درآمد داشته باش. 🔻احساساتت رو کنترل کن و به فکر خودت باش.  °•┈••🧠•[]•🧠••┈•° http://eitaa.com/cognizable_wan
🌿 هیچ نیرویی خارج از تو نمیتواند بر روی زندگی ات تاثیر بگذارد مگر آنکه تو با افکارت به آن نیرو قوت ببخشی" بزرگترین قدرت در درون توست " از قدرت درونی خود استفاده کن و بدان که برای زندگی ات هیچ چیزی در این دنیا از آن قدرتمند تر نیست" 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
تمامِ نتوانستن‌های زندگی و نشدن‌های اتفاقات همه از خودمان ریشه می‌گیرد وقتی به عدم امکانِ چیزی فکر می‌کنیم، تلاش می‌کند راهی بیابد تا آنچه فکر می‌کنیم حقیقت یابد تا بعدتر با خیال راحت بگوییم: دیدید؟ می‌دانستم! همه‌ی اتفاقات خوب ممکنند، نه تنها ممکن، حتی ساده و نزدیکند، کافی‌ست باور داشته باشیم!! 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
base-1.0.apk
2.75M
📖اسم رمان: هجده سالگی ژانر: ، ، 👩🏻‍💻نویسنده: Mahsa.s 📃تعداد صفحات: 385 خلاصه رمان: در اوج حس کردن زیباترین احساس دنیا، شده ناگهان سیلی دردناکی بر جانت بنشیند؟ ترک شدن و روی دست دنیا ماندن، از آن سیلیهاست. آن هم بی هیچ دلیل و منطقی. یک شب، در حضور آرامش آرام میگیری و صبح فردا در دستان آشوب سرنوشت چشم میگشایی. در دوران گم میشوی؛ اما زمان تو را با هجده سالگیات آشنا میکند. این قصه، داستان هجده سالهایست که بهدنبال گمشدهاش میگردد. گم شدن دیگری اما، بهانهای میشود برای پیدا کردن خودش! آدمها! مگر چقدر زندهایم؟ بگذارید گم شدهام را پیدا کنم تا دیر نشده. »و شاید به قول لیلی داستانم، این قصه را هم باید باکمی عسل خواند!