eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
راننده اش را از دام اعتیاد خارج کرد🌹 🌺روزی در میان نیروهای مرتضی جوانی چهارشانه،قد بلندکه احساس کردم اعتیاد داردنظرم را جلب کرد.با پرس و جو متوجه شدم مرتضی او را به گردان آورده است. به سمت او رفتم و پرسیدیم:این رزمنده جدیده؟مرتضی گفت:بله.باتعجب پرسیدم:اعتیاد داره؟درجوابم گفت:اعتیاد داره قول داده ترک کنه.فکر کردم که مواد نداره و از روی ناچاری میخواد ترک کنه و بهش اجازه دادم اگر میخواهدبرگرددولی تصمیمش جدیه و میخواد پاک بشه در دو کوهه اتاق کوچکی بود که مرتضی آن را در اختیارش گذاشته بودتا ترک کند 🌷مرتضی بعدها برایم تعریف کرد:یک ماه و نیم برای شناسایی رفته بودم وقتی به پادگان برگشتم با سرعت خود را به من رساند و گفت:آقا مرتضی پاک پاکم!. از آن پس راننده مرتضی شد. با خودتصور میکردم بعد ازشهادت مرتضی او به اوضاع قبلش بازمی گردد،ولی این اتفاق نیفتاد.او تا40روز بعدازشهادت مرتضی به خانه شان میرفت و به مادرمرتضی میگفت:هر کمکی لازم دارید به من بگویید.سرانجام6ماه بعد از مرتضی، در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهیدشد. از سمت راست: پادگان زبدانی ،سوریه http://eitaa.com/cognizable_wan
پیرمردی یه جمله جالبی گفت زندگی مثل آب توی ليوانه ترک خورده می مونه بخوری تموم ميشه نخوري حروم ميشه از زندگيت لذت ببر چون در هر صورت تموم ميشه به خاطر بسپاریم اشتباه کردن ، اشتباه نیست در اشتباه ماندن اشتباه است ! 🇮🇷 http://eitaa.com/cognizable_wan
آیت الله : در عالم خواب مشاهده کردم که از دنیا رفته ام و تمام انبیاء در تشییع جنازه ام حاضر هستند ؛ متوجه شدم علت آمدنشان صد مرتبه سوره ی توحیدی است که هر روز هنگام سحر به روح ایشان  هدیه می کنم. تذکرة الاولیاء http://eitaa.com/cognizable_wan
آیت الله العظمی جوادی آملی: ما بايد دو كار بكنيم: يكی برای امت است، يكی برای خود ما، امت ما بايد از قرآن و عترت جدا نشود تا خير ببيند؛ چون خير را خدا در قرآن عترت ناميد، او را نور و بركت ناميد. دوم اينكه اگر اكثريت قاطع به طرف قرآن حركت كردند، ما مرزمان را جدا نكنيم. اين بيان نورانی وجود مبارك زينب كبری سلام الله علیها است كه فرمود: قسم به خدا اين نام محوشدنی نيست؛ چون جزء «وجه الله» است. چه چيزی بخواهد «وجه الله» را محو كند؛ چون همه زيرمجموعه «وجه الله» هستند، بيرونِ «وجه الله» كه چيزی نيست، درون «وجه الله» كه با او هماهنگ است؛ لذا اينكه مي‌فرمايند، اگر خدا چيزی را اراده كرد، يقيناً حاصل می‌شود، به همين دو نكته است؛ چون بيرون از قلمرو اراده خدا، چيزی وجود ندارد، در حوزه و درون قلمرو قدرت خدا همه تحت فرمان او هستند؛ ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾،اگر همه موجودات آسمان و زمين سپاه و ستاد الهی هستند، چيزی بيگانه نيست، نه در بيرون قلمرو خلقت عالم چيزی وجود دارد، چون عدم محض است، نه در درون خلقت يك چيز ناهماهنگ است، چون همه سپاه و ستاد الهی هستند. ما هم ـ إن‌شاءالله ـ اگر بخواهيم خير ببينيم، اين دو كار را بايد بكنيم؛ يعنی همه با هم در خدمت قرآن و عترت باشيم، يك و اگر اكثری قاطع در خدمت قرآن و عترت‌ هستند، ما هرگز از اين اكثری جدا نشويم، اين دو؛ تا با وجه خدا هماهنگ باشيم كه بارزترين مصداق وجه خدا، انبيا و اوليا اهل بيت عصمت و طهارت هستند؛ آن‌گاه ماندنی هستيم، هرگز از بين نمی‌رویم. فرمود: «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهرُ» تا روزگار هست، مردان الهی باقی هستند. 📚درس اخلاق ۹۵/٩/۴ آیت الله العظمی ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
🔅 ✍ کار خوبه برای رضای خدا باشه 🔹راننده آمبولانسی که بازنشسته شده، تعریف می‌کند سالیان دور تماس گرفتند و آمبولانسی برای حمل جسد درخواست دادند. تماس از منطقه ارمنی‌نشین شهر بود. 🔸وقتی به آدرس رسیدم نزدیک درب منزل متوفی تراکم جمعیت با خودروی پلیس را شاهد بودم. پلیس مرا با دست به درون خانه راهنمایی کرد. بوی بدی در داخل حیاط خانه بود که با نزدیک‌ترشدن به ساختمان این بو شدیدتر و تهوع‌آورتر می‌شد. 🔹جسد را دیدم چند روز از مرگش گذشته و به دمر بر روی زمین خوابیده بود، در حالی که لباس‌هایش بر اثر تورم بدن پاره شده بود. 🔸به پلیس گفتم: من مأموریت حمل جنازه با ماشین را دارم. حمل جنازه تا ماشین، با صاحب میت است و این فرد گویی بی‌وارث است. 🔹پلیس نگاهی به نماینده دادستان کرد و نماینده دادستان هم کلام مرا تأیید کرد. با شهرداری تماس گرفتند، کارگری برای این امر بفرستد. 🔸در این زمان من برای رضای خدا مانع شدم و داوطلب شدم جنازه را در آمبولانس قرار دهم ولی نیاز به یک نفر برای کمک داشتم. از شدت بوی تعفن جسد کسی حاضر به کمک نشد. 🔹برای رضای خدا و حفظ آبروی میت دستمالی بر دماغ و دهان خود بستم و داخل خانه شدم. 🔸تا خواستم جنازه را بلند کنم ناگاه کیسه پلاستیکی سفیدی که با چسب به‌هم پیچیده شده بود توجه مرا جلب کرد. از صدایش فهمیدم محتوای آن سکه است. 🔹برای اینکه کسی را متوجه امر نکنم، بیرون آمدم و از سر خیابان به منزل زنگ زدم و از همسرم خواستم خود را به آدرس برساند. 🔸به همسرم وقتی وارد منزل شد، گفتم: طوری خم شو چادرت دید پشت‌سرت را بپوشاند تا از بیرون چیزی دیده نشود. 🔹با مهارت تمام بدون اینکه از تماشاگران کسی به آن بسته در زیر شکم جنازه پی ببرد، بسته را همسرم در درون پیراهن خود جای داد و با کمک او جنازه را به آمبولانس انداختیم و من سمت گورستان شهر حرکت کردم. 🔸شب که به منزل رسیدم دیدم بسته بیش از ۱۰۰ سکه طلا دارد. در حلال‌وحرام‌بودن آن ماندیم و منتظر شدیم تنها ورثه پسر او از خارج از کشور به ایران برگردد. 🔹دو ماه بعد داستان را به ورثه گفتم و سکه‌ها را به او تقدیم کردم و امید داشتم چند سکه به من از آن‌ها برگرداند، اما داستان بهتر از انتظار من پیش رفت. 🔸پسر مرحوم گفت: می‌دانی چرا پدرم روی سکه‌ها خوابیده بود؟! این از طمع او نبود، بلکه می‌دانست ممکن است بعد از مرگش وقتی پیکر او متعفن شده است به جنازه او دسترسی پیدا کنند و کسی حاضر به نزدیک‌شدن و بلندکردن او نباشد. 🔹پس قبل از جان‌دادنش روی این سکه‌ها افتاده بود تا پاداشی دهد بر کسی که جنازه او را از زمین بلند می‌کند، و تمام این سکه‌ها پاداش اخلاص تو از نزد خدا برای کاری است که برای رضای او کردی. 🔸راننده می‌گوید: در آن روز در جلوی منزل دوستی داشتم که خیلی فقیر بود. هر کاری کردم حاضر نشد مرا کمک کند که اگر کمک می‌کرد بی‌تردید ۵۰ سکه خدا به او رسانده بود که به‌راحتی می‌توانست برای خود خانه جمع و جوری بخرد و از مستأجری برای ابد رها شود. 💢آری! گاهی آدمی یک بار برای رضای خدا کاری می‌کند و خداوند آن بنده را با بخشش خود از دنیا برای ابد راضی می‌گرداند. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
📌لاف عشق در حدود دویست، سیصد سال پیش جمعی از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدمهای بسیار خوب ومقدّس. روزی با خودشان نشستند وگفتند: چرا امام نمی آید؟ در صورتی که ما بیش از سیصد وسیزده نفر که او لازم دارد هستیم. به این فکر افتادند که سرّ تأخیر در ظهور را به دست آورند. تصمیمشان بر این شد که از بین خودشان یک نفر را که به تأیید همه، خوب ترینشان هست، انتخاب کنند واو را بفرستند در مسجد کوفه یا سهله تا اعتکاف کند واز خود امام بخواهد که سرّ تأخیر در ظهور را بیان بفرماید. جمعیت خودشان را به دو قسمت تقسیم کردند وقسمت بهتر را باز به دو قسمت وهمچنین تا آن فرد آخر را که از همه بهتر ومقدّس تر وزاهدتر بود انتخاب کردند که او به مسجد سهله یا مسجد کوفه برود. او هم رفت وبعد از دو سه روزی برگشت. پرسیدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب این که من وقتی از نجف بیرون رفتم ورو به مسجد سهله راه افتادم با کمال تعجّب دیدم شهری بسیار آباد وخرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم. پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفتند: این شهر صاحب الزمان است وامام ظهور کرده است. بسیار خوشحال شدم وشتابان به در خانه امام رفتم. کسی آمد وگفتم: به امام بگو فلانی آمده واذن ملاقات می خواهد. او رفت وبرگشت وگفت: آقا می فرمایند: شما فعلا خسته ای، از راه رسیده ای. برو فلان خانه (نشانی دادند) آنجا مرد بزرگی هست. ما دختر او را برای شما تزویج کردیم. آنجا باش وهر وقت احضار کردیم، بیا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم وخانه را پیدا کردم. از من خیلی پذیرایی کردند وآن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم که در اتاق را زدند. گفتم: کیست؟ گفت: مأمور از طرف امام. می فرمایند: بیا! می خواهیم قیام کنیم وشما را به جایی بفرستیم. گفتم: به امام بگو امشب را صبر کنید. گفت: فرموده اند: همین الآن بیا. گفتم: بگو من امشب نمی آیم. تا این را گفتم، دیدم هیچ خبری نیست. نه شهری هست، نه خانه ای هست ونه عروسی. من هستم وصحرای نجف. 📚معدن الاسرار، فاضل قزوینی، جلد ٣، صفحه ٩۵ 📚به نقل از صفیر هدایت، سلسله مباحث معارفی آیت الله سید محمد ضیاء آبادی، شماره ١۶. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷ساعت یازده – دوازده شب بود که با بچه‌های گردان به خط شدیم و به سمت منطقه عملیاتی حرکت کردیم. تا ساعت چهار – پنج صبح پیاده‌روی کردیم. سپس نماز صبح را با تیمم و با تجهیزات کامل خواندیم. هوا که روشن شد، دیدیم عراقی‌ها دارند ما را محاصره می‌کنند. ما هم سریع سنگر کندیم و در مقابل آن‌ها موضع گرفتیم. در همین حین، فرمانده گردان دستور پیشروی داد. اما می‌دانستیم که این کار را در نظر می‌گرفتند. همین که از جایمان بلند شدیم، دیدیم تانک‌ها و نفربرهای زرهی دشمن، از هر طرف به سمت ما می‌آیند. از حرکات‌شان معلوم بود جای دقیق ما را نمی‌دانند؛ اما تا موضع ما را پیدا کردند، آرایش نظامی گرفتند و با گلوله‌های مستیم تانک، ما را زیر آتش گرفتند. 🌷در همان چند لحظه اول، سه – چهار نفر از بچه‌ها با تیر مستقیم تانک به شهادت رسیدند و تکه تکه شدند. با شهادت این عزیزان، عزم ما جزم شد که هرطور شده، جلو عراقی‌ها بایستیم؛ آن‌ها با گلوله تانک، ما با ابتدایی‌ترین سلاح‌های موجود! بچه‌های آر.پی.جی‌زن و تیربارچی در چند منطقه مستقر شدند تا بتوانیم یک خط دفاعی تشکیل بدهیم. در همین حین، برادر «حسوند» مسئول گروهان گفت: «بچه‌های آر.پی.جی‌زن این‌جا بمانند و جلو پیشروی تانک‌ها را بگیرند تا بقیه بچه‌ها عقب‌نشینی کنند.» بچه‌های آر.پی.جی‌زن همین‌که به زانو می‌نشستند تا تانک‌ها و نفربرهای دشمن را بزنند، مورد اصابت مستقیم گلوله‌های تانک قرار می‌گرفتند و در نهایت مظلومیت به شهادت می‌رسیدند. 🌷تعداد تانک‌ها و نفربرهای زرهی دشمن، بیش از صد و پنجاه دستگاه بود. من به همراه گروهی از بچه‌ها به سمت عقب حرکت کردم. بین راه، برادر «سیربانی» را – که بچه دزفول بود و سیزده سال بیشتر نداشت – دیدم. گفت: «بچه‌ها بروید جلو. نگذارید این نامردها بچه‌ها را شهید کنند.» گفتم: «سیربانی بیا این‌جا سنگر بگیر.» حرفم را برید و گفت: «مگر نمی‌بینی چطور آر.پی.جی‌زن‌های ما را لت و پار می‌کنند؟ من باید بروم و انتقام این بچه‌ها را بگیرم.» و درحالی‌که فقط یک اسلحه کلاشینکف به دست داشت، به سمت نفربرها و تانک‌های دشمن شروع کرد به دویدن. ما نگرانش بودیم و چشم از او برنمی‌داشتیم. او همین‌طور به سمت تانک‌های دشمن می‌دوید که یک‌دفعه.... 🌷یک‌دفعه در نهایت تعجب دیدیم چهار دستگاه تانک و خودرو عراقی دور زدند و فرار کردند. به این ترتیب، ما چند نفر از محاصره دشمن خارج شدیم؛ اما چند صد متر آن طرف‌تر، دوستان ما بدون مهمات در محاصره دشمن بودند. به همین جهت، ما مقداری مهمات و موشک آر.پی.جی برداشتیم و دوباره به سمت بچه‌هایی که به محاصره بودند، حرکت کردیم؛ ولی در بین راه، به اسارت نیروهای دشمن در آمدیم.... : آزاده سرافراز علیرضا بُستاک منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱🎙📽 -کوتاه- 📜موضوع: چگونه سوره واقعه مرا در مدار بندگی خدا نگه می دارد؟ ✅ جانی که معنویت اطراف ضریح امام رضا (ع) را حس کرد برای او ساحل گناه و عرق خوری لذت نداره! 📻 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا .
مظفرالدین شاه اولین چرخ‌خیاطی رو از فرنگستون به تهران میاره و همین طور یک خیاط ماهر که برای دربار لباس بدوزه. توی دوران قاجاره که کم‌کم خیاطی با چرخ و سبک و سیاق اروپایی شکل می‌گیره و رونق پیدا می‌کنه. http://eitaa.com/cognizable_wan
سه زیبای 3 ثانیه ای برای یادآوری  : 🌸 روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش  باران دعا كنند  در روزيكه براى دعا جمع  شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت. 👈این یعنی ایمان... 🌸 كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت. 👈اين يعنى اعتماد... 🌸 هر شب ما به رختخواب  ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوك ميكنيم. 👈 اين يعنى اميد... 🌸 برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻خوردن زیاد نمک موجب شکستگی استخوان میشود! 🔸خوردن غذاهای شور میزان کلسیم دفع شده از طریق ادرار را افزایش میدهد و این مساله به ضعیف شدن استخوان ها و درنهایت منجر به شکستگی میشود نمک پوست بدن را به شدت خشک می‌کند و باعث بسیاری بیماری و مشکلات از جمله گودی زیر چشم می‌شود. ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
عادت‌های صبحگاهی برای کاهش فشار خون http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻دست کردن در بینی خطر آلزایمر را افزایش می‌دهد / مراقب بهداشت بینی خود باشید 🔹«دست در بینی کردن» عادت معمول کودکان و برخی از بزرگسالان است، در جریان تحقیقاتی که اخیرا انجام شده مشخص شده که این عادت می‌تواند عواقب ناگواری در پی داشته باشد. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که عادت «دست در بینی کردن» خطر ابتلا به آلزایمر را افزایش می‌دهد. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روانشناسی میگه : هیچوقت؛ عشق زیاد ... مهربونی زیاد و اهمیت بیش از حد به کسی نشون نده ! چون این عادت انسانه که هرچیزی رو بدون هزینه باشه دست کم بگیره ...! 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
به بهلول گفتند که : فلانی هنگام تلاوت قرآن ، چنان از خود بیخود می شود که غش می کند بهلول گفت : او را بر سر دیوار بلندی بگذارید تا قرآن تلاوت کند ، اگر غش کرد ، در عمل خود صادق است !!! برای شناختن ادمها ، آنها را باید در شرایط سخت قرار داد تا چهره واقعیشان را بشناسید. 🥀 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی رو همونقدر دوست داشته باش که دوست داره همونقدر دلتنگش شو که دلتنگت میشه! شاید مثل معامله بنظر بیاد ولی یاد بگیر همونقدر ارزش قائل شو که برات قائله! 🖤 http://eitaa.com/cognizable_wan
صبح زود پا شدم دیدم بابام داره حاضر میشه بره نونوایی بهش گفتم: بابا درسته من روز پدر برات استوری نمیزارم؛ ولی بعیده اجازه بدم تو بری نونوایی😌☺️ گفت: بیشور برو کنار، من خودم نونوام😏😂 😁👉http://eitaa.com/cognizable_wan
❌ یکی از راه های مقابله فرزندتان با درخواست های نابجای دیگران، آموزش مهارت است. 😢 اگر بتواند در برابر خواسته‌های نابجای دیگران نه بگوید به راحتی طعمه آزارگران جنسی نمی‌شود 😎 اگر نوجوان نه گفتن را یاد گرفته باشد، به راحتی تحت تاثیر درخواست‌های آنان برای مصرف سیگار، مخدر یا دیگر مواد آسیب‌زا نمی‌شود ⚠️ بسیاری از کودکان که طعمه جنسی می شوند یا نوجوانانی که بزهکار می شوند، به خاطر، نداشتن و است. http://eitaa.com/cognizable_wan
4_5879528087527360845.pdf
1.65M
💌عنوان رمان : ورود دختران ممنوع 👩🏻‍💻نویسنده : rOya9800 🎭ژانر : 📖تعداد صفحات : ۲۳۱ یه دختر شیطون همراه دوست و خواهر بزرگش، یه شب متوجه برادراش میشن که به طرز مشکوکی بیرون میرن پس دخترا هم تصمیم میگیرن اونا رو دنبال کنن تا اینکه ...
🌺بدون شرح... 🇮🇷 وعده‌ى ديدار ما #٢٢بهمن ماه 🌹تجدید_بیعت با آرمان‌های بلند (ره) و شهدای والامقام و همچنین تجدید بیعت با 🇮🇷http://eitaa.com/cognizable_wan