eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃 تو کتابِ شازده کوچولو خیلی قشنگ راجب احساس مسئولیت و تعهد ما در مورد آدمایی ک دوسشون داریم میگه: «یادت باشه ارزش گل تو به قدر عمریه که به پای اون صرف کردی. انسانها این حقیقت رو فراموش کرده‌اند. اما تو نباید فراموشش کنی... تو تا زنده هستی نسبت به چیزی که اهلیش کردی مسئولی! تو مسئول گلت هستی... این رو یادت باشه.» ❤️🕊 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
یه فکت قوی بگم بهتون : توی هر بحث و دعوایی اونی که بیشتر ناراحته و داد و بیداد میکنه بی گناه تره! مقصرا همیشه به خودشون مسلطن!اروم و بی صدا مغزت رو نابود میکنن و عصبانیت میکنن تا اخرش بگن:«دیدین فلانی چکار کرد؟ من داشتم مثل آدم باهاش صحبت میکردما.» قبول دارید؟ (واسه همینه روانشناسی تاریک یه تکنیک آورده و میگه تو هر بحثی همیشه آروم باشید و خونسردی خودتون رو حفظ کنید تا طرف مقابل ضعیف بشه)   ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
• چالش یه هفته ای برای پیشرفت و منظم شدن تو زندگی : روز اول: نیم ساعت زودتر بیدار شو و ورزش کن روز دوم:یک لیست برای کارهای روز تهیه کن و همه رو تا آخر روز تیک بزن روز سوم:یک مسیر رو پیاده روی کن روز چهارم: روز رو با جملات انگیزشی شروع کن روز پنجم: یک برنامه ماهانه بریز روز ششم: یک کار عقب افتاده رو شروع کن روز هفتم: یک جایزه برای خودت تهیه کن ‌ ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
انگورانگشت جادوگر🧐 ▪️این انگور برای اولین بار توسط دانشگاه آرکانزاس آمریکا با استفاده از پیوند انگور مدیترانه‌ای تهیه شده که به انگور انگشت جادوگر معروف است و در مزارع کالیفرنیا پرورش داده میشود 🆔 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
بزرگترین مار جهان آناکوندا بطول 134 فوت و 2067 کیلوگرم در جنگل آمازون آفریقا توسط گروهی کشته شد،این مار 250انسان و 2300 حیوان راخورده است.🐉🐊 🆔 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
رمان:👆🏼 نویسنده:سارینا بانو ژانر:، ، تعدادصفحات:461 خلاصه: آتریسا یک دختر شیطون و مغرور، که سر دسته یک گروه پنج نفره تو دانشگاه هستش، آن ها دنبال کارهای هیجان انگیز و پر خطر هستن و معتقدن که با انجام این کارها به نحوی به مردم کمک می‌کنند. از قضا در یکی از عملیات هایشان… آیا دوست دارید که نتیجه اش را ببینید؟ که چه اتفاقی می افتد؟ پس تا آخر این رمان با ما همراه باشید. عملیات پر دردسر(جلد اول و دوم) ————————————————— ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
33.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 [ کارتون بره ناقلا ] 🔥 🎥 [ پارت 9 ]🍿 🎞🎬 👉🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌷 🌷 ! 🌷وقتی خبر شهادت مرتضی را به من دادند، گفتم: مرتضی شهادت را نمی‌خواست. مرتضی می‌خواست خدمت کند. اما همیشه می‌گفت اگر خدا انتخابم کند من نه نمی‌گویم. این را همیشه می‌گفت. اولین باری که بعد از عروسی مجروح شد گلوله تک‌تیرانداز به شکمش خورده بود و چند انگشت پایین‌تر از ناف شکاف عمیقی ایجاد کرده بود. خوب به یاد دارم مرتضی گفت: آن لحظه که تیر خوردم و افتادم حس کردم شهید شدم، چشم‌هایم را بستم. 🌷گفتم: مرتضی آن لحظه نگفتی پس فاطمه چه می‌شود؟ گفت: چرا گفتم اما بعد گفتم خدایی که فاطمه را به من داده خودش مراقب فاطمه خواهد بود و شهادتین را گفتم. وقتی ناراحت می‌شدم می‌گفت: من برای شهادت نمی‌روم اما اگر خدا برای ما شهادت را بخواهد من که نمی‌گویم نه! تمام فکر و ذکرش خدمت بود. یک بار در حرم حضرت رقیه (س) بودیم که همرزمان و دوستانش آن شعر معروف «منم می‌خوام برم، برم سرم بره» را می‌خواندند و سینه می‌زدند، من ناراحت شدم و به مرتضی.... 🌷و به مرتضی پیام دادم بیا بیرون. گفت: چه شده؟ گفتم: من نمی‌خواهم تو این شعر را بخوانی! گفت: نمی‌خواندم، ایستاده بودم کنار و داشتم می‌خندیدم. گفتم: می‌خندیدی؟! به چی؟ می‌گفت: به دوستان. گفتم من نمی‌خواهم سرم برود، من می‌خواهم بروم بیت‌المقدس نماز بخوانم، من می‌خواهم بروم آمریکا کار دارم، می‌خواهم بروم عربستان بجنگم، من می‌خواهم انتقام بگیرم. من تا ریشه این‌ها را نسوزانم نمی‌روم. آرمانش بیت‌المقدس بود و از بین بردن تکفیری‌ها. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید مدافع حرم مرتضی حسین‌پور : خانم فاطمه کاظمی همسر گرامی شهید ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
32.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 [ کارتون بره ناقلا ] 🔥 🎥 [ پارت آخر ]🍿 🎞🎬 👉🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
* خلاصه * یك دختر و سه پسر از دنیای امروز به دنیای گذشته راه می یابند. جستجو و اکتشاف در خیابان های دوردست شهر “منچستر” انگلستان ناگهان یک روز معمولی را برایِ “رولند”، “هلن”، “دیوید” و “نیكلس”به روزی دهشت بار و شگفت انگیز تبدیل می کند. بچه ها به دنبال یک توپ گمشده به درون کلیسایی متروک و ویران کشانده می شوند و ناگهان خود را در سرزمینِ “الیدور” می یابند. جایی که زمانی جزیره ای سبزفام در پرتو ستارگان بوده است و اینک تاریکی و دهشت بر آن سایه افکنده است. بچه ها برای نجات سرزمین الیدور با چهار گنج به خانه بازمی گردند و تا زمانی که گنجها در امان باشند، الیدور نیز زنده است. اما حتی خانه آنها که در جاده ییلاقی قرار دارد در امان نیست. آنها همیشه در اندیشه الیدور و وجود گنجها هستند. آیا تنها الکتریسیته ساکن است که تلویزیون را خراب می کند و پارازیت ایجاد می کند؟ آیا این لکه رطوبت است که بر دیوار پستو نمایان شده است یا شبح دو مرد؟ شبح ها چیستند و چرا به ناگاه در وسط بوته گل رز پدیدار شده اند؟ … ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
‌* خلاصه : * دورتی تنها دختر کشیشی در یکی از شهرهای کوچک انگلستان است که زندگی مذهبی خشک و کسالت باری را می گذراند . او وظایف زیادی در کلیسا و خانه به عهده دارد ، پدر سخت گیری داشته و تمایلی به ازدواج نیز ندارد . روزی به طور ناگهانی حافظه اش را از دست می دهد و خود را در لندن می یابد و وقتی بعد از یک ماه حافظه اش باز می گردد به قدری شایعات مختلف در مورد او ساخته شده که پدرش او را در خانه نمی پذیرد و دورتی وارد زندگی جدیدی می شود…. .─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔆سالى كه نكوست از بهارش پيداست حاتم طائى سخاوتمند معروف از دنيا رفت ، برادرش خواست مانند او معروف به كرم و سخاوت گردد، مادرش به او گفت : خود را بيهوده رنج مده ، تو هرگز به مقام حاتم نمى رسى . او پرسيد: چرا؟ مادر جواب داد: آن هنگام كه حاتم كودك شيرخوار بود، هر بار كه مى خواستم به او شير بدهم ، از شيرم نمى خورد، تا شيرخواره ديگرى بياورم ، تا با او شريك شود از پستان ديگرم شير بخورد، ولى زمانى كه تو شيرخوار بودى قضيه بر عكس بود، يعنى هرگاه تو را شير مى دادم مى خوردى ، اگر در اين حال شيرخواره ديگرى به جلو مى آمد، از ترس آنكه او از پستان من شير بخورد، آنقدر گريه مى كردى تا او مى رفت . بنابراين نشانه هاى بزرگوارى يا پستى در آينده ، گاهى در چهره كودكان دريافت مى شود، آرى : ((سالى كه نكوست از بهارش پيداست )). 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
بابام تازه اس دادن رو یادگرفته و خیلی کتابی مینویسه ، صبح اس زده : سلام ! آیا میتوانی نان بخری ؟ منم اس دادم : آری پدر ! به سرعت مرکبی یافته و خود را به نانوا خواهم رساند و از شاطر طلب نان خواهم نمودندی ! پدر از شاتر چند عدد نان طلب بونمایم ؟ زنگ زد بهم گفت : منو مسخره میکنی ؟ اگه جرأت داری امشب بیا خونه ! و قطع کرد 😂 اکنون پاسی از شب گذشته است ! آیا به نظر شما امشب به خانه رجعت بونمایم ؟؟؟‌ 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
آهنگ غمگین میزارم … مامانم میگه : چت شده؟ ولت کرده خبر مرگش !؟ شاد میزارم ، میگه : ذلیل شده دوباره برگشت؟😕 اومدم نوحه گذاشتم در اومده میگه خاک بر سرت چه غلطی کردی که الان توبه کردی؟😂 اوضاعی داریم بخدا الان نوار خالی گوش میدم😐 .😂😂😂😂😂😂 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرشو از دست ندید 🤣😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌ 😁👉🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
‍ کاش مد این شلوارای پاره هرچه زودتر تموم شه، آدم نمیدونه طرف فقیره یا انتخابش اینه شب خواستم به یکی کمک کنم گفت مرتیکه من صدتا مثل تورو میخرم، بعد سوار بنزش شد رفت 😑😂😂 🎬 👉🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
36.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈کارتون روباه کلک خروس زیرک ♨️ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
📚یک داستان یک پند دوستی نقل می‌کرد، پدر بسیار بهانه‌گیر و بدخلق و بددهن و بداخلاقی داشتم. روزی در خانۀ من میهمان بود که خانواده همسرم هم بودند. همسرم برای او چای آورد و او شروع به ایراد گرفتن کرد که چرا چایی کم رنگی آورده است؟ ناراحت شد. قهر کرد و بعد از کلی فحش و ناسزا خواست که برود. دستش را بوسیدم و التماس کردم ببخشد، اما پدرم پیش همه سیلی محکمی بر گوشم زد و گفت: تو پسر من نیستی و... با این شرایط نتوانستم مانع رفتنش شوم. پدر زنم که از این اتفاق زیاد هم ناراحت نبود، به من گفت: واقعا تحمل زیادی داری، با این پدر بداخلاق و بددهن چگونه می‌سازی؟! اجازه ندادم حرفش را ادامه دهد. گفتم: اشک چشم شور است و نمک هم شور؛ اما اشک چشم چون از خود چشم تراوش می‌کند، هرگز چشم را نمی‌سوزاند! فحش و ناسزا و سیلی پدرم که من شیرۀ جان او هستم هرگز مرا نسوزاند، اما این کلام تو مانند شوری نمک بود که از بیرون در چشم من ریختی!!! شرمنده شد و تا پایان میهمانی سکوت کرد. آری، ما هرگز نباید اجازه دهیم دیگران بین ما و والدین و خواهر و برادران‌مان رخنه و شکاف ایجاد کنند؛ و باید هوشیار باشیم هرگز در بین دو سنگ آسیاب که روی هم می‌چرخند، انگشت فرو نکنیم. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🔴 شیطانی که در کمین توست پیرمردی به نام «مشهدی غفار» حدود 120 سال پیش، در بالای مناره مسجد ملاحسن خان، سال‌ها اذان می‌گفت. پسر جوانی داشت که به پدرش می‌گفت: ای پدر! صدای من از تو سوزناک‌تر و دلنشین‌تر و رساتر است، اجازه بده من نیز بالای مناره بروم و اذان بگویم. پدر پیر می‌گفت: فرزندم تو در پایین مناره بایست و اذان بگو. بدان در بالای مناره چیزی نیست. من می‌ترسم از آن بالا سقوط کنی، می‌خواهم همیشه زنده بمانی و اذان بگویی. تو جوان هستی، بگذار عمری از تو بگذرد و سپس بالای مناره برو. از پسر اصرار بود و از پدر انکار! روزی نزدیک ظهر، پدر پسر خود را بالای مناره برای گفتن اذان فرستاد. مشهدی غفار تیز بود و از پایین پسرش را کنترل می‌کرد. دید پسرش هنگام اذان گاهی چشمش خطا رفته و در خانه مردم نظر می‌کند. وقتی پایین آمد، به پسر جوانش گفت: فرزندم من می‌دانم صدای تو بلندتر از صدای پدر پیر توست. می‌دانم صدای تو دلنشین‌تر از صدای من است. هیچ پدری نیست بر کمالات و هنر فرزندش فخر نکند. من امروز به خواسته تو تسلیم شدم تا بر خودت نیز ثابت شود، آن بالا جای جوانی چون تو نیست و برای تو خیلی زود است. آن بالا فقط صدای خوش جواب نمی‌دهد، نفسی کشته و پیر می‌خواهد که رام مؤذن باشد. تو جوانی و نفست هنوز سرکش است و طغیان‌گر، برای تو زود است این بالارفتن. به پایین مناره کفایت کن! بدان همیشه همهٔ بالارفتن‌ها به‌سوی خدا نیست. چه‌بسا شیطان در بالاها کمین تو کرده است که در پایین اگر باشی، کاری با تو ندارد. ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکر کرد کاش قادر بود به او کمک کند، وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!". مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز را در تاریکی کشت ... سال ها گذشت و روزی مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و خدم و حشم فراوان. وقتی راز موفقیتش را جویا شدند، زن گفت سال ها پیش من تنها یک بز داشتم ویک روز صبح دیدیم که مرده. مجبور شدیم برای گذران زندگی هر کدام به کاری روی آوریم. فرزند بزرگم یک زمین زراعی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا و دیگری با قبایل اطراف داد و ستد کرد... مرید فهمید هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشد و تغییرمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و تغییرات بهتر آن را قربانی کرد. بُز شما چیست؟! 🍃 🌺🍃 ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
نه شیر شتر نه دیدار عرب از قدیم مشهور بوده که اعراب قبایلی بیابان گرد بودند و چهار پایانی که مورد استفاده شان قرار میگرفت شتر بود. ظاهرا دیدار عرب آنقدر درد سر و سختی و بدی به همراه داشت که بین ایرانی ها مشهور شد که نمی ارزد انسان برای به دست آوردن شیر شتر با همه فوایدی که دارد به سراغ آنها برود. وقتی انسان از کسی بدی ببیند یا دیدار آن فرد بسیار پر دردسر و همراه مشکلات باشد حتی اگر آن فرد خصلت نیک یا چیز مهمی داشته باشد که انسان مجبور باشد به آن فرد رجوع کند؛ از این کار منصرف میشود و می گوید: نه شیر شتر نه دیدار عرب ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
کارمای: ۳ چیز درهمین دنیا به طور حتم به سوی انسان باز می‌گردد... ۱.💫 ظلم و ستم ۲.💫 مکر ۳.💫 پیمان شکنی اینها از آن تابش‌هایی هستند که بازتابشان در همین دنیا شامل حال انسان می‌شود ‌ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌱برای زندگی شادتر... 🤍1) زندگیتان را با هیچ کسی، مقایسه نکنید. 🌼2) افکار منفی، نداشته باشید. 🤍3) بیش از حد توان خود، کاری انجام ندهید. 🌼4) خیلی خود را، جدی نگیرید. 🤍5)انرژی خود را،صرف کنجکاوی در امور دیگران نکنید. 🌼6) وقتی بیدار هستید، خیال پردازی کنید. 🤍7) حسادت، یعنی اتلاف وقت. 🌼8) گذشته را، فراموش کنید. 🤍9) زندگی،کوتاهتر از آنست که؛از دیگران متنفرباشید. 🌼10) هیچکس جز خود شما، مسئول خوشحال کردن شما نیست. 🤍11) بیشتر، لبخند بزنید...🌸🌸😍 ❇️ ┄┄┄┅┅𑁍♥️𑁍┅┅┄┄┄ ✅  بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan