eitaa logo
کانال پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا
1.3هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
206 فایل
گروه پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 اهداف اجرای فرامین رهبری حفظ دستاوردهای انقلاب پاسداری از خون شهدا ؛دفاع از نظام و دفاع از مردم ؛حفظ تمامیت ارضی کشور @comiete
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️ 🌹دعاهای ضروری در زندگی روزمره🌹 1⃣-دعای هنگام (اَللّهُمَّ بِاسْمِکَ اَمُوْتُ وَاَحْییٰ) 2⃣-دعای هنگام شدن (اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِیْ احْیَانَا بَعْدَ مَا اَمَاتَنَا وَاِلِیهِ النُّشُوْرْ) 3⃣-دعای آغاز (بِسْمِ اللهِ وَعَلَی بَرَکَهِ الله) 4⃣-دعای غذا (اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَطْعَمَنَا وَسَقَانَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمُسْلِمِیْنْ) 5⃣-دعای پایان غذای (اَللَّهُمَّ اَطْعِمْ مَنْ اَطْعَمَنَا وَاسْقِ مَنْ سَقَانَا) 6⃣-دعای دخول به (اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِیْ اَبْوَاْبَ رَحْمَتِکْ) 7⃣-دعای از مسجد (اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْاَلُکَ مِنْ فَضْلِکْ) 8⃣-دعای قبل از ورود به (اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَعُوْذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثْ) 9⃣-دعای از توالت (غُفْرَانَکَ،اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَذْهَبَ عَنِ لْاَذَیْ وَعَاْفَاْنِیْ) 0⃣1⃣-دعای ورود به (اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ خَیْرَ الْموُلِجِ وَخَیْرَ الْمَخْرِجِ) 1⃣1⃣-دعای از منزل (بِسْمِ اللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهْ) 2⃣1⃣-دعای هنگام پوشیدن (اَلْحَمْدُلِلهِ الَّذِیْ کَسَاْنِیْ مَا اُوَارِیْ بِهِ عَوْرَتِیْ وَاَتَجَمَّلُ بِهِ فِی حَیَاتِیْ) 3⃣1⃣-دعای سوار شدن يا (بِسْمِ اللهِ سُبْحَاْنَ الَّذِیْ سَخَّرَلَنَاْ هَذَا وَمَاْ کُنَّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ وَاِنَّا اِلَیْ رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُوْنْ) 4⃣1⃣-دعای هنگام گرفتار شدن (اِنًّا لِله وَاِنَّا اِلَیْهِ رَاْجِعُوْنْ اَللَّهُمَّ آجِرْنِیْ فِیْ مُصِیْبَتِیْ َواََخْلُفْنِیْ خَیْراً مِنْهَا) 5⃣1⃣-دعای هنگام دیدن بد (اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَاْنِ الَّرجِیْمِ وَمِنْ شَرِّ هَذِهِ الرُّوْیَا) 6⃣1⃣-دعای آغاز (بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم) 7⃣1⃣-دعای از وضو (اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَه لَا شَریکَ لَه وَاَشْهَدُاَنَّ مُحَمَّداً عًبدُهُ وَرَسولُهُ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوابِین وَجَعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِین) 8⃣1⃣-دعای بعد از هر (بِسْمِ اللهِ الَّذِی لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمِ اَللَّهُمَّ اَذهِب عَنِّی اَلهَمَّ وَالحُزنَ) 9⃣1⃣-دعای هنگام مجلس (سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اَنْتَ اَستَغفِرُکَ وَ اَتُوبُ اِلَیکَ) 0⃣2⃣-دعای هنگام نگاه کردن به (اَللَّهُمَّ اَنْتَ حَسَّنْتَ خُلْقِی فَحَسِّنْ خُلْقِی) 1⃣2⃣دعای عیادت (لَا بَاسَ طُهُورٌ اِنشاءَالله) 2⃣2⃣-دعای (اعوذ بالله العظیم مِنْ شَرِّ کُلٌِ عِرقٍ نَّعَّار وَمِن شَرِّ حَرَّالنَّارِ) 3⃣2⃣-دعای هنگام (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) 4⃣2⃣-دعای تبریک و (بارک الله لک وبارک الله علیک وجمع خیرکما فی خیر) 5⃣2⃣-دعای ورود به (السلام علیکم یا اهل القبور یغفر الله لنا ولکم انتم سلفنا ونحن باالاثر) 6⃣2⃣-دعای هنگام (اَستَودِعُ اللهَ دِینَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتِیمَ عَمَلِکَ) 7⃣2⃣-دعای اراده (اللهم بِکَ اَصُولُ وَبِکَ اَحُولُ وَبِکَ اَسِیرُ) 8⃣2⃣-دعای احساس (حَسْبُنَااللهُ نِعمَ الْوَکیل علی الله توکلنا) 9⃣2⃣-دعای موافق (اَلْحَمْدُ لله الذی بِنِعْمَتِه تَتِمَّ الصَّالِحات) 0⃣3⃣-دعای هر وبیماری (سه بار بسم الله وهفت بار اعوذ بعزة الله وقدرته من شر ما اجد واحاذر) 1⃣3⃣-دعای (ذهب الظمأ وابتلت العروق، وثبت الأجر إن شاء الله) (اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ وَبِکَ آمَنْتُ وَعَلیکَ توَکَّلّتُ وَعلی رِزْقِکَ َافْطَرْتُ) 2⃣3⃣-دعای شب ( اللَّهُمَّ إِنَّكَ عُفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّا ) 3️⃣3️⃣-دعای آمدن از سواری (اَعُوْذُ بِکَلِماتِ اللهِ التَّاماتِ مِنْ شَرِّ ما خَلَق) 4⃣3⃣-دعای صدای خر یا سگ (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) 5⃣3⃣-دعای بعد از شیر (اَللَّهُمَّ بارِکْ لنا فیه وَزِدنا فیه) 6⃣3⃣-دعای در غذا (بِسم اللهِ اَوَّلُه وَآخِرُهُ) 7⃣3⃣-دعای بعد نماز و مغرب (اَللَّهُمَّ اَجِرْنِی مِنَ النَّار) 8⃣3⃣-دعای طلب وانجام (رَبَّنَا اَفْرِغ عَلینا صَبْرا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمین) 9⃣3⃣-دعای بر شده (بِسْمِ الله اللهم اَذْهَبْ حَرَّهَا وَبَردَهَا وَصَبَهَا) 0⃣4⃣-دعای به وقت افتادن (الله اکبر) بگویی
سؤال:1📝 ⁉️ آیا شستن باهرنوع ماشین لباسشویی، پاک کننده می ‌باشدیاخیر؟ جواب:📚👇 اگرداخل لباس شویی قبل از شستشوپاک باشد،درصورتی که پس از برطرف شدن عین نجاست، لباس یکبارباآب متصل به کُر؛یادوبارباآب قلیل شسته وبه طور معمول آب آن گرفته شود،لباس پاک میشود. ا-----------------------ا سؤال:2📝 ⁉️آیالباسهایی که بالباسشویی تمام اتوماتیک شسته می‏شود،پاک می‏گرددیاخیر؟ (نحوه کاراین لباسشویی‏هابه این صورت استکه درمرحله اول که لباس باآب مخلوط باپودرلباسشویی شسته می‏شود، مقداری از آب وکف پودر برشیشه درب لباسشویی ونوارپلاستیکی اطراف آن پاشیده می‏شود،ودرمرتبه دوم شستشو،،کف پودر،درب ونوارپلاستیکی اطراف آن رابه‌طورکامل می‏پوشاند.در مراحل بعدی ماشین لباسشویی لباسهارادرسه نوبت باآب قلیل می‏شویدوپس ازآن آب غُساله بیرون ریخته می‏شود،لباسهایی که به این ترتیب شسته شده ‏اند،پاک هستندیاخیر؟ جواب:📚👇 اگربعداززوال عین نجاست، آب متصل به لوله درداخل ماشین لباسشویی به لباسها وهمه قسمت‏های داخل ماشین برسدوازآن جداوخارج شود،پاک است. ا------------------------ا سوال:3🔖 ⁉️فردی چندسال پیش ورشکست شد وکلّی پول دیگران دستش بودمدتهاست ازاون شهربه شهردیگه رفته بازنتونسته بدهی هاروبده ولی الآن کارمیکنه ومیتونه باسختی بپردازه مشکل اینجاست،به هرکی زنگ میزنه یا جواب نمیدن یا نمیشناسند وحتّی مکانشون رونمیدونند، اگرکسی روپیدانکردمیتونند بمقدارپول آنهابه نیتشون صدقه بدهدیاخیر؟ جواب:📚👇 اگربه هیچوجه صاحبان پول قابل شناسایی نباشدبااجازه دفترمرجع خود،، میتواندبه فقیر بدهد. •┈••✾✿🖤✿✾••┈•
📌عنایت امام صادق(ع) ابوبصیر گفت: همسایه‌ای داشتم که از دنبال‌روان بود و مال زیادی به دست آورده بود. او خواننده‌هایی را آماده کرده بود و همه را به دور خود جمع می‌کرد، می‌نوشید و من را می‌داد. چند بار از او پیش خودش شکایت کردم اما دست برنداشت. وقتی زیاد به او اعتراض کردم، به من گفت: ای مرد! من انسانی گرفتار [به این کارها] هستم و تو انسانی در عافیت [از این کارها]. اگر من را به دوستت (امام ع) معرفی کنی، امید دارم که خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. این سخن در دلم اثر کرد. هنگامی که به نزد [امام صادق] (ع) رسیدم، حال او را برای ایشان بازگو کردم. امام به من فرمود: وقتی به بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به او می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. وقتی به کوفه بازگشتم، او همراه کسانی که به دیدنم آمدند، نزد من آمد. او را در خانه‌ام نگه داشتم تا خانه خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد! من تو را برای ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) یاد کردم و ایشان فرمود: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. او کرد و به من گفت: به خدا قسم، آیا واقعاً ابوعبدالله (صادق) این را به تو گفت؟ قسم خوردم که آنچه را که گفتم، او به من گفته است. او به من گفت: همین کافی است و رفت. چند روز بعد نزد من فرستاد و من را خواست. دیدم او در پشت خانه‌اش بدون لباس ایستاده است. او گفت: ای ! به خدا قسم، هیچ چیزی در خانه‌ام باقی نمانده است. همه را بیرون ریخته‌ام و در این حالتی هستم که می‌بینی. من به سراغ برادرانمان رفتم و برایش جمع کردم. چند روز بعد، او به من پیغام داد که بیمار است و از من خواست به دیدنش بروم. من به ملاقاتش می‌رفتم و از او مراقبت می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در کنارش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود. غش کرد و سپس به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! دوستت به وعده‌اش کرد. سپس از دنیا رفت. رحمت خدا بر او! به حج که رفتم، نزد ابوعبدالله (ع) رفتم و اجازه خواستم که بر ایشان وارد شوم. چون بر ایشان وارد شدم بدون اینکه من چیزی بگویم در حالی که یک پایم درون حیات خانه و پای دیگرم در دهلیز بود از داخل خانه به من فرمود: ای ابوبصیر! به وعده‌ای که با دوستت داشتیم، وفا کردیم! 📚کلینی، الکافی، ج1، ص474، ح5
📌عنایت امام صادق(ع) ابوبصیر گفت: همسایه‌ای داشتم که از دنبال‌روان بود و مال زیادی به دست آورده بود. او خواننده‌هایی را آماده کرده بود و همه را به دور خود جمع می‌کرد، می‌نوشید و من را می‌داد. چند بار از او پیش خودش شکایت کردم اما دست برنداشت. وقتی زیاد به او اعتراض کردم، به من گفت: ای مرد! من انسانی گرفتار [به این کارها] هستم و تو انسانی در عافیت [از این کارها]. اگر من را به دوستت (امام ع) معرفی کنی، امید دارم که خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. این سخن در دلم اثر کرد. هنگامی که به نزد [امام صادق] (ع) رسیدم، حال او را برای ایشان بازگو کردم. امام به من فرمود: وقتی به بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به او می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. وقتی به کوفه بازگشتم، او همراه کسانی که به دیدنم آمدند، نزد من آمد. او را در خانه‌ام نگه داشتم تا خانه خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد! من تو را برای ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) یاد کردم و ایشان فرمود: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. او کرد و به من گفت: به خدا قسم، آیا واقعاً ابوعبدالله (صادق) این را به تو گفت؟ قسم خوردم که آنچه را که گفتم، او به من گفته است. او به من گفت: همین کافی است و رفت. چند روز بعد نزد من فرستاد و من را خواست. دیدم او در پشت خانه‌اش بدون لباس ایستاده است. او گفت: ای ! به خدا قسم، هیچ چیزی در خانه‌ام باقی نمانده است. همه را بیرون ریخته‌ام و در این حالتی هستم که می‌بینی. من به سراغ برادرانمان رفتم و برایش جمع کردم. چند روز بعد، او به من پیغام داد که بیمار است و از من خواست به دیدنش بروم. من به ملاقاتش می‌رفتم و از او مراقبت می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در کنارش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود. غش کرد و سپس به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! دوستت به وعده‌اش کرد. سپس از دنیا رفت. رحمت خدا بر او! به حج که رفتم، نزد ابوعبدالله (ع) رفتم و اجازه خواستم که بر ایشان وارد شوم. چون بر ایشان وارد شدم بدون اینکه من چیزی بگویم در حالی که یک پایم درون حیات خانه و پای دیگرم در دهلیز بود از داخل خانه به من فرمود: ای ابوبصیر! به وعده‌ای که با دوستت داشتیم، وفا کردیم! 📚کلینی، الکافی، ج1، ص474، ح5
📌عنایت امام صادق(ع) ابوبصیر گفت: همسایه‌ای داشتم که از دنبال‌روان بود و مال زیادی به دست آورده بود. او خواننده‌هایی را آماده کرده بود و همه را به دور خود جمع می‌کرد، می‌نوشید و من را می‌داد. چند بار از او پیش خودش شکایت کردم اما دست برنداشت. وقتی زیاد به او اعتراض کردم، به من گفت: ای مرد! من انسانی گرفتار [به این کارها] هستم و تو انسانی در عافیت [از این کارها]. اگر من را به دوستت (امام ع) معرفی کنی، امید دارم که خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. این سخن در دلم اثر کرد. هنگامی که به نزد [امام صادق] (ع) رسیدم، حال او را برای ایشان بازگو کردم. امام به من فرمود: وقتی به بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به او می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. وقتی به کوفه بازگشتم، او همراه کسانی که به دیدنم آمدند، نزد من آمد. او را در خانه‌ام نگه داشتم تا خانه خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد! من تو را برای ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) یاد کردم و ایشان فرمود: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. او کرد و به من گفت: به خدا قسم، آیا واقعاً ابوعبدالله (صادق) این را به تو گفت؟ قسم خوردم که آنچه را که گفتم، او به من گفته است. او به من گفت: همین کافی است و رفت. چند روز بعد نزد من فرستاد و من را خواست. دیدم او در پشت خانه‌اش بدون لباس ایستاده است. او گفت: ای ! به خدا قسم، هیچ چیزی در خانه‌ام باقی نمانده است. همه را بیرون ریخته‌ام و در این حالتی هستم که می‌بینی. من به سراغ برادرانمان رفتم و برایش جمع کردم. چند روز بعد، او به من پیغام داد که بیمار است و از من خواست به دیدنش بروم. من به ملاقاتش می‌رفتم و از او مراقبت می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در کنارش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود. غش کرد و سپس به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! دوستت به وعده‌اش کرد. سپس از دنیا رفت. رحمت خدا بر او! به حج که رفتم، نزد ابوعبدالله (ع) رفتم و اجازه خواستم که بر ایشان وارد شوم. چون بر ایشان وارد شدم بدون اینکه من چیزی بگویم در حالی که یک پایم درون حیات خانه و پای دیگرم در دهلیز بود از داخل خانه به من فرمود: ای ابوبصیر! به وعده‌ای که با دوستت داشتیم، وفا کردیم! 📚کلینی، الکافی، ج1، ص474، ح5