eitaa logo
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
857 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
138 فایل
کار باید تشکیلاتی باشد. "امام خامنه ای" تربیت نیروهای هم تراز انقلاب اسلامی در قالب طرح فصل رویش جوانان انقلابی قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی آدرس کانال اصلی قرارگاه ↔ @javaan_enghelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «تو هم مثل من گم شدی؟» ⭕️ نمایش انسان معاصر در هیاهوی (کاری از ) 🔻 شهوت «دیده شدن» انسان اومانیستی در رسانه‌های اجتماعی @Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برو توی کتاب درسیت، به جای پطروس فداکار بنویس: جوانان دهلاویه اهواز، در نبود امکانات و مسئولین، بدنشون رو برابر سیل قرار دادن و مقابل سیل ایستادند و باشکوه ترین صحنه امسال را رقم زدند. @Asemanihaa💟
یک #تروریست در حال آدم ربایی 😱 @Asemanihaa💟
رگ غیرت سلبریتیها یه جوریه که موقع زائیدن باد نمیکنه! مثلا شما میتونی بری توی آلمانی که سلاح شیمیایی داد به عراق بزائی و مطمئن باشی رگ غیرتت باد نمیکنه! @Asemanihaa💟
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
رگ غیرت سلبریتیها یه جوریه که موقع زائیدن باد نمیکنه! مثلا شما میتونی بری توی آلمانی که سلاح شیمیایی
برید ببینید جنس مقاومت مهناز افشار در برابر فهمیدن چیه، مهندسی معکوسش کنید از فرمولش سد و سیل بند بسازید تا مملکت رو آب نبرده! @Asemanihaa💟
✨﷽✨ ✅از كجا دانستند؟ ✍ يكى از كوهنوردان مى گويد: در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترين نقطه تپه اى كه در محيط زندگيم بود، راهپيمايى مى كردم. زمستان بسيار سردى بود، برف سنگينى زمين را پوشانده بود، از محلى كه رفته بودم بر مى گشتم، در مسير راهم در بالاى تپه حوضچه اى پر آب بود. گنجشك هاى زيادى هر روز پس از خوردن دانه به كنار آن حوضچه براى آب خوردن مى آمدند؛ آن روز سطح حوضچه را يخ ضخيمى پوشانده بود، گنجشك ها به عادت هر روز كنار حوضچه آمدند نوك زدند، سطح محل را يخ زده يافتند، ايستادم تا ببينم كه اين حيوانات كوچك ولى با حوصله چه مى كنند. ناگهان يكى از آن ها روى يخ آمد و به پشت بر سطح يخ خوابيد، پس از چند ثانيه به كنارى رفت، ديگرى به جاى او خوابيد و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همين طور مسئله تكرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب كردند؛ وقتى نازك شد با نوك خود شكستند آب بيرون زد، همه خود را سيراب كردند و رفتند؛ براستى اين عمل اعجاب انگيز چيست؟ از كجا فهميدند كه يخ با حرارت آب مى شود سپس از كجا فهميدند كه بدن خود آن ها حرارت مناسب را دارد و از كجا دانستند كه بايد اين حرارت با خوابيدن روى يخ به يخ برسد و از كجا فهميدند كه با خوابيدن يك نفر مشكل حل نمى شود، بلكه بايد به نوبت اين برنامه را دنبال كرد؟ آيا جز هدايت حضرت حق اسم ديگرى بر اين داستان مى توان گذاشت؟! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Asemanihaa💟
➣ 📜 خدا نگاهت میڪنه و میگه: اگه ناآرومت میڪنن فراموش نکن که تو من رو داری! خدا از تو میخواد لحظه‌هایی که دلت میگیره به بیفتی تا دوباره دلت آروم شه یه سجـادهٔ دلدادگی و یه نمازی که خالصانه با عشـــــق به خـ♡ـدا بخـــونی آرامش رو به قـلبت برمیگردونه یه آرامـشی که دلت رو نــورانی میڪنه پـــــر از نــــــور خــــدا. یه آیه قرآن میتونه بهت بگه ڪه ❣خدا برای تو است❣ پس اگه خــدا رو داری بی‌نیاز از هر چـــیزی هستی✌️ ✨ أَلَيْسَ اللَّهُ بِڪــافٍ عَبْدَه ✨ 📚ســـوره زمـــــر آیه ۳۶ @Asemanihaa💟
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| دو بلای این روزهای کشور چیست؟! سیل و سلبریتی! 😐😏 🔺🔺 @Asemanihaa💟
بعد بگید کشور مشکل فیلمنامه داره؟! یکی از فیلمنامه نویسان گمنام در ژانر سیلی_تخیلی رو در توییتر یافتم😁 🔺احسان ملایی🔺 #طنزانه @Asemanihaa💟
یک 📜 بزرگواری امام حسین(ع) و مسلمان شدن زن و مرد یهودی روزی امام حسین ( ع ) از جایی عبور می‌کرد؛ جوانی را دید که به سگی غذا می‌دهد ، به او فرمود : به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی می‌کنی؟ آن جوان در پاسخ عرض کرد : من غمگین هستم، می‌خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد. اندوه من به این دلیل است که غلام یک یهودی هستم و می‌خواهم از او جدا شوم. امام حسین (ع) با آن غلام نزد صاحب یهودی غلام رفتند؛ در ادامه حضرت دویست دینار به وی داد تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد. یهودی گفت : این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدید به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم، آن پول نیز مال خودتان باشد. امام حسین (ع) همان لحظه غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشید.  وقتی که همسر یهودی، این بزرگواری را از امام حسین (ع) دید گفت: من مسلمان شدم و مهریه‌ام را به شوهرم بخشیدم. در ادامه شوهرش نیز گفت: من هم مسلمان شدم و خانه خود را به همسرم بخشیدم... 📚مناقب ال ابیطالب ، ج 4 ، ص 75 @Asemanihaa💟