eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊امروز ۵ بهمن سالروز شهادت 🌹شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده 💐شادی روح پرفتوح شهید . @dadashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شدی کہ هدایت ڪنۍ مࢪا...🌿 . هادی اگر تویی که کسی گم نمی‌شود (:♥️ @dadashebrahim2
شدی کہ هدایت ڪنۍ مࢪا...🌿 . هادی اگر تویی که کسی گم نمی‌شود (:♥️ @dadashebrahim2
فرازے‌ازوصیٺ‌نامہ‌شہید↓♥️🖇 ❶←بہ‌تو‌حسادت‌میکنندتومکن! ❷←توراتکذیب‌میکنندآرام‌باش! ❸←تورامیستایند‌فریب‌مخور! ❹←تورانکوهش‌میکنند‌شکوه‌مکن! ❺←مردم‌ازتوبدمیگویند‌اندوهگین‌مشو! ❻←همہ‌مردم‌تو‌را‌نیک‌میخوانند‌مسرورمشو! 🌱 • 🫧🤍 @dadashebrahim2
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🍃یازهراسلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀 ✨️ 🖋من دیدم که ابراهیم با اخلاق خوبش با آن صاحب مغازه صحبت می کند...👆 🍃یاعلی علیه السلام 🍃یاشهید🌷 ✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨ 💞اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ💞 ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــ ┏━━━━━☆━━♡━━☆━━━━┓  「⃢🦋➺@dadashebrahim2 ┗━━━━━☆━━♡━━☆━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 وقتی مادر شهید تصویر فرزند شهیدش رو در بیلبورد کنار خیابان می‌بیند... 🔸قربون اون مهربانیت مادرجان! خدا از اونایی که خون عزیز شهیدت را با حرکاتشان و رفتارشان پایمال می کنند نگذرد 🔹آه مادر شهید بدجور گریبانمان را خواهد گرفت اگر میراث دار خوبی نباشیم! @dadashebrahim2
پهلوونی خصلت مردای مِیدونه مثل پهلوونی که مزار نداره مثل اون کسی که پهلوونیاشو توی کانال کمیل با عشق میاره کانال شهید ابراهیم هادی 👇 @dadashebrahim2
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
#قسمت_یازدهم🌱 #خرجشون_هدر_رفت _شوهرت مجروح جنگه؟ جای نرگس، دارعلی جواب داد: _اگه چیزیه، به خودم ب
🌱 وسط تعریف بچه های گردان، چشم دار علی می‌رفت به هنداونه ای بزرگ و دراز عمو برات که پای خاکریز، جلو منبع آب سبز شده بود و چشمک می‌زد. عمو برات از همان روز اول به هندوانه آب داده بود، بزرگش کرده بود و بارها گفته بود: _کسی چپ نیگاش کنه، با من طرفه! به موقع بین همه تقسیم می‌شه. میان حرف و گفتگو، موضوع کشیده شد به جن. عمو برات پدر هاشم، بحث جن را جدی‌تر به دست گرفت و گفت که اجنه چه می‌کنند و چه نمی‌کنند. میان تعریف،کسی فریاد زد: _اون‌جا ....عمو برات از بس از جن گفتی، ماشینت جن‌زده شد! نگاه‌ها رفت به شیب خاکریز که بیشتر مواقع، ماشین آبرسانی عمو برات به دلیل خرابی استارت، آن‌جا بود تااحتیاجی به هُل دادن نداشته باشد. حالا ماشین خودبه‌خود راه افتاده بود! همه از جا بلند شدند و پشت سر عمو برات دویدند. با هزار زحمت ماشین آبرسانی را متوقف کردند و برگرداندن جای اولش. خسته و کوفته که برگشتند، دوباره عمو برات شروع کرد به تعریف کردن. میان حرف های عمو برات، موسی یک دفعه کوبید توی سرش. _ وای ... دیدی چی‌شد؟ هاشم گفت: _چرا کولی بازی در میآری!؟ موسی با لکنت زبان، بوته هندوانه را با انگشت نشان داد و گفت: _جـِـ... جــِ... جن، هندونه رو خورده! @dadashebrahim2