eitaa logo
داداش‌ابــراهـــیـــم🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.4هزار ویدیو
70 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ 🔰ده ماه بود ازش خبر نداشتیم. مادرش میگفت: ! پاشو برو ببین چیشد این بچه⁉️میگفتم: کجا برم؟ یه وجب دو وجب نیست که... 🔰رفته بودیم . حاج آقا آخر خطبه گفت: حسین خرازی را دعا کنید! آمدم خانه🏡 به مادرش گفتم: مارو میگفت؟ چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟ نمیدانستیم لشکر اصفهان است! @dadashebrahim2
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 من با کار دارم ! ابراهیم نداشت ، اما بی سیم که داشت ! ابـراهـیـم ! اگر صدای مرا می شنوی ، کمک ! من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی ! تلفن همراه من کار نمی کند بدرد نمی خورد هرچه گشتم برنامه نداشت تا با تو تماس بگیرم ... گفتم می خواهم با بیسیم شما بگیرم.. گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم ! اما من همچنان دارم تلاش می کنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم ... اگر می شنوی ما افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی می رفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! اینجا می گیریم تا دیده شویم .. لاک می زنیم تا بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! ابـراهـیـم! اگر صدایم را می شنوی، دوباره بگو تا ما هم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند . راه را پیداکنیم .. راه را گم کرده ایم اگر از برگشتی کمی از ان های نـاب را برایمان سوغات بیاور تا ما هم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام ..... 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 شادی روح و ✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨ 💞اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ💞 ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــ ┏━━━━━☆━━♡━━☆━━━━┓  「⃢🦋➺@dadashebrahim2
🌴🌹💐🕊💐🌹🌴 بعد شما بہ اختلاس رفت ! ایمانمان رنگ باخت ! محبت ها و بردبارے ها تمام شد ! صفا و سادگے در رنگ دنیا رنگ باخت ! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم ! حنایمان رنگے ندارد . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🥀🌺🌴
🌹ابراهیم_جهانبین🌹 چهارده سالگی رفت ... تو گردان مسلم لشکر ویژه ۲۵ بود. شش سال تو جبهه ها بود و بیش از ده عملیات حضور داشت و خط شکن بود. هفت بار مجروح شد...بهش میگفتن ابراهیم تو چرا همش مجروح میشی نمیشی .....؟ میگفت دعای مادر نمیزاره شم... تو اعزام آخر مادر برایش دعای شهادت کرد و ابراهیم تو جزیره مجنون شد و پیکرش هفت سال بعد برگشت... ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---
✍یه لات بود تو مشهد. داشت می‌رفت دعوا شهید چمران دیدش، دستش‌رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم . 🍁به برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. 🍁رضا شروع میڪنه به دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمی‌کنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم! 🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید. 🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی! شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه! 🍁شهید چمران: اشتباه فڪر می‌ڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی می‌ڪنم، نه تنها بدی نمی‌ڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. . 🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار می‌کرد. اذان شد، رضا عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤🖤🦋أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ‌_لِوَلیِڪْ‌_ألْـفَـرَجـ⛅️