🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
#قسمت_بیست_هشتم #ویشکا_1 صفحه ے گوشے روشن خاموش مے شد به سراغ گوشے رفتم شماره ے پگاه روے صفحه ے گوش
#قسمت_بیست_نهم
#ویشکا_1
چقدر فضاے این جا به من آرامش مے دهد من مڪان هاے زیادے
براے تفریح میروم اما این فضا حس دیگرے به من مے دهد
وقتے قلب دلت به خدا نزدیڪ بشود فقط خدا میتواند آنآرامش به تو آرامش دهد یعنے فقط عشق تو خدا باشد هیچ چیزدیگرے در این عشق جا نمے گیرد
پگاه با دقت به صحبت هاے نرگس گوش مے داد نرگس ادامه داد
وقتے محبوب خودت را بشناسید و بدانید ڪه تنها ڪسےڪه حال تو را خوب مے ڪند همان ڪسے است ڪه تو را آفریدهدیگر با هیج ڪس حال تو خوب نمے شود
پگاه لبخندے زد وقتے صحبت هاے شما را شنیدن خیلے حس خوبے گرفتم من مدت ها بود در جستوجوے آرامش بودم و اڪنون متوجه شدم چقدر راه را اشتباه آمدم
هیچ وقت براے بازگشت از گذشته دیر نیست هر وقت از هرجا شروع ڪنے یڪ زندگے تازه آغاز ڪردے
عجب شربت ها گرم شدند
اشڪالے ندارد صحبت هاے شما به من و پگاه خیلےآرامش داد
بعد از خوردن شربت مدتے دیگر با نرگس صحبت ڪردیم بعد از اینڪه از پایگاه بیرون آمدیم
ویشڪا پگاه جان فرصت دارے مامان ڪمے خرید دارند با هم انجام بدیم
چرا ڪه نه از اتفاق مے خواستم با تو هم صحبت ڪنم
هر دو به سمت ماشین رفتیم در طول مسیر مشغول صحبت بودیم
ڪه متوجه نشدم چه زمانے به بازار میوه و ترابر رسیدیم
وقتے به وردے بازار رسیدیم نگاهے به اطراف ڪردم مردم زیادے براے
خرید آمده بودند مغازه هاے میوه و سبزے دور تا دور محوطه قرار
داشت بعد از خرید از چند مغازه به سمت ماشین برگشتیم در
حالے ڪه چند ڪیسه میوه در دست داشتم ناگهان فرد دوچرخه سوارے
به سمت من آمد من سعے ڪردم خودم را به سمت عقب بڪشانم
ڪه با او برخورد نڪنم ولے دوچرخه با من تصادف ڪرد و تمام
میوه روے زمین ریخته شد
پگاه در حالے به سمت من آمد با نگرانے
ویشڪا چے شده حالت خوبه ؟
آره ولے میوه ها از بین رفتند
فرد دوچرخه سوار در حالے سرش را پائیین انداخته بود سعے خودش را
مے ڪرد تا میوه ها را جمع ڪند
هر سه میوه هاے ڪه روے زمین ریخته شده بود را جمع آورے ڪردیم ومن پگاه به سمت ماشین رفتیم
نویسنده :تمنا🥰❤️🌱🕊