eitaa logo
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
65 فایل
-‌دعوٺ شده‌ ے "داداش ابراهــــــیم"خوش اومدۍ- شُهَـــــدا بہ آسمـــٰاݩ ڪہ رسیدند گفتند: زمیــن چقــدر حقیـــر است!🌱" ‹چنل زیــــر سایہ‌ۍ خــٰانواده‌ۍ شهید سجاد فراهــٰانی› -عرض ارادٺ ما از ¹⁰ آبـٰاݩ ماھِ ساݪ ¹⁴⁰¹ شرو؏ شد- {راه ارتبـٰاطی. @A_bahrami67 }
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشہ می‌گفت: در زندگی، آدمی موفق تر است ڪه ⇜در برابر عصبانیت دیگران"صبور"باشد. ⇜و ڪار بی‌منطق انجام ندهد. و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود.. :)! ♥️🌱 @dadashebrahim2
♥️͜͡😇 • • "بِحُبِڪ‌‌یاأخےحتےوانَتَ‌بَـ؏ـيد" دوسټٺ‌داࢪم‌برادرم‌حتےاگࢪدورے...(: @dadashebrahim2
و سلام بر او که می گفت: «بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر ظاهرشان را شبیه شهدا کنند کار تمام است؛ نه، باید مانند شهدا زندگی کرد» • شهید محمّدابراهیم همت🕊• @dadashebrahim2
ما سامرا نرفتہ گداے تو مےشويم اے مهربان امام فداےتو مےشويم هادےِ خلق، ڪورے چشمان گمرهان پروانگان شمع عزاے تو مےشويم شهادت امام هادی (ع) به همه عزیزان تسلیت باد 🏴 @dadashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام شهید مصطفی صدر زاده درمورد ماه رجب، به حق شهید عزیز اللهم حرم شیبتی علی النار..... پیشنهاد دانلود @dadashebrahim2
🌷💔داداش‌ابــراهـــیـــم 🇵🇸
#قسمت_دهم🌱 #پنج_سرباز ساعت نُه صبح، پنج سرباز وارد جبهه شدند و خودرا به هاشم معرفی کردند. _زود سن
🌱 _شوهرت مجروح جنگه؟ جای نرگس، دارعلی جواب داد: _اگه چیزیه، به خودم بگید! نگاه دکتر که به نرگس برگشت. زن گفت: _اشکال نداره، بگید بهش. +باشه ... سمت چپ مغزتون، کنار ترکش، یه غده بدخیم ریشه زده، درد سرت هم به خاطر همینه! _چقدر مهلت دارم؟ +البته با شیمی درمانی می‌شه. _آقای دکتر چه مدت مهلت دارم؟ +دو، سه‌ماه، شایدم کم‌تر، گفتم می‌شه با شیمی درمانی یه کارایی کرد. دارعلی با خنده گفت: _قربونت برم امام حسین! دکتر با تعجب به نرگس نگا کرد! زن گفت: _پابوس امام حسین، دعا کرد از این درد خلاص بشه. دارعلی که از مطب بیرون رفت، کلامی حرف نزد. نرگس خودش را رساند به او. _ جازدی مرد؟ برگشت و خیره شد به چشمان عسلی نرگس. _می‌دونی اهل جازدن نیستم. +شوخی کردم فدات بشم! بگو تو چه فکری هستی؟ _قرض و بدهیم بی افته گرون تو! +خداکریمه! خوب می‌شی گردن خودت. شیمی درمانی. حرف زن را برید: _نمی‌خوام آخر عمری از قیافه بیوفتم. دکتر عکس جدید را با عکس قبل مقایسه کرد. _همون عکس قبله؟ جای دارعلی، نرگس جواب داد: _چیزی شده دکتر!؟ دکتر هردو عکس سی‌تی‌اسکن را چسباند روی تابلو نور مهتابی، با نوک خودکار جای غده را نشان داد. _ترکش داخل هردو عکس سر جای خودشه، این جا .... این جا ... اما نمی‌فهمم چرا توی عکس دوم، اثری از غده نیست! هنوز هم درد داری؟ +کم! _اون بخاطر چشم مصنوعیته! نرگس با شوق و حرارت به دکتر نزدیک شد، گفت: _یعنی غده ای وجود نداره؟ +عکس که اینو می‌گه خانم! نرگس برگشت تا خوشحالی‌اش را با دارعلی قسمت کند، مرد از مطب بیرون رفته بود! نفس‌نفس پشت سرش دوید. _شنیدی دکتر چی گفت؟ خدایا شکرت! چی شده؟ خبریه و من نمی‌دونم؟ دارعلی برگشت و به صورت نرگس خیره شد. خندید. _از حسین بپرس! +حسین کیه ... چرا این‌جوری نیگاه می‌کنی؟ گیج شدم! _یادته روز آخری که رفتیم بصره؟ بعدش همراه سید‌عبد بطاط رفتیم کربلا. همون‌جا، پای قبر آقا گفتم حالا که قرض و بدهی‌ام صاف شده و مزه زندگی رفته زیر زبونم. خندید، ادامه داد: _رفقا فهمیدن مردنی هسم، هم قرضی و بدهی‌ام رو دادن، هم خط تلفن برام کشیدند ... پای ضریح از خدا خواستم. +ساکت شدی؟! کُشتی منو! _یه دفعه رفتم تو فکر رفقا و همکارام. این همه بدهی و گرفتاری منو حل کردن که با خیال راحت بمیرم. +باز داری می‌خندی؟ _آخه خرجشون هدر رفت! 😂 @dadashebrahim2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا