فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ های حجاب
🎥ببینید | ما به اونا که خدایی نکرده ممکنه یکم خسته شده باشن از #چادر شون این #ویدئو رو پیشنهاد میکنیم!!
فوروارد.کنید
🌸🌸〰🌸🌸〰🌸🌸〰🌸🌸
#کانال_سنگر_عفاف
#وتربیت🌹
@adhbcx
هدایت شده از احرار
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن
🌹وعلی علی بْن الْحسین
🌹وعلی اولادالحسین
🌹وعلی اصحاب الحسین
🌹 سلام علیکم صبح بخیر روزی سرشار از موفقیت داشته باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سی روز با قرآن
🗓روز سیزدهم ماه مبارک رمضان 98
سوره شمس استاد شحات محمد انور
تقدیم به دوستداران استاد شحات محمد انور!
خدایاما را با قران زنده بدار
بمیران،محشور بگردان
#کانال_سنگر_عفاف
#وتربیت🌹
@adhbcx
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌃 رمان شب #بدون_تو_هرگز 65 "برو دایسون" ⭕️ یکی از بچه ها موقع خوردنِ نهار ...رسماً من رو خطاب ق
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز 66
"با پدرم حرف بزن"
💢 پشت سر هم زنگ می زد ...
توانِ جواب دادن نداشتم ...
🔹 اونقدر حالم بد بود که اصلاً مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... 📴
توی حالِ خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد...
–چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... برو پی کارت...
👨⚕–در رو باز کن زینب ... من پشتِ درِ خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه...
🔷 –دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان....
یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمامِ وجود به مادرم احتیاج داشتم...😢 حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... 💕
تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم... 😭
–دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلاً کی بهت اجازه داده، من رو با اسمِ کوچیک صدا کنی؟...
اشک می ریختم و سرش داد می زدم...
🔺–واقعاً ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعاً بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟...
✳️ پریدم توی حرفش...
–باشه ... واقعاً بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسمِ ماست ...رضایتِ پدرم رو بگیری قبولت می کنم✔️
🔵 چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود...
–توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟...⁉️ 😳
🔸 آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توانِ حرف زدن نداشتم... 😞
👨⚕–باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت میتونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم....
🌷–پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ...
🔷 به زحمت، دوباره تمامِ قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو...
و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم.....
🌼☘🌼☘🌼☘🌼
#مسؤولیت_پذیری
چگونه می توان حس مسئولیت را در کودک نسبت به گفتار و رفتارش ایجاد کرد⁉️
🏷احساس مسئولیت باید از چیزهای خیلی کوچک شروع شود. مسئولیت در مورد کارهای شخصی نخستین گام است، یعنی کودک احساس کند که اگر دست به این کار بزند، برای خودش سودی دربر دارد.
🏷بنابراین باید در مورد کارهای خودش به او مسئولیت بدهیم و هر کار مثبتی که انجام داد سریع باید تشویق شود تا به این وسیله انگیزه اش برای انجام کارهای بعدی زیاد گردد.
#دكتر_سیما_فردوسی
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
یکی از علل سردرد در انسانها بادهایی است که در ناحیه سر به وجود می آید. نشانه این سردردها این است که با برخورد باد( چه باد سرد و چه باد گرم) با سر ایجاد می شود. برای درمان این باد ها روش های متعددی وجود دارد. یکی از این روش ها عنبر و زنبق است. میتوان روغن زنبق و عنبر را در بینی چکاند. تا سردرد بیمار بهبود یابد.
#سردرد
🍎🍒🍇🍉🌽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 عامل #دعوا در زندگی مشترک
🔴 #استاد_عباسی
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️روایت بسیار زیبای استاد عالی از خادم مدرسهای که از یاران نزدیک امام زمان(عج) شد.
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی/
از دامگه خاک بر افلاک پریدند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ #حجت_الاسلام_عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️بعد از پخش موسیقی مبتذل در چند مدرسه و رقص دانش آموزان،
نوبت به مهد کودکها رسیده...
⛔️برای بچههای پنج شش ساله موسیقی مبتذل پخش میکنن❗️
یکیشون میگه خانم خجالت میکشم، مربیشون میگه از چی خجالت میکشی دخترم❗️
🔻شما بقالی هم که داشته باشی، بازرس میاد ببینه گرونفروشی نکنی، بعد محل تربیت آیندگان جامعه اینطور رها شده؟!!!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از احرار
☀️صبحتان مزین ومعطر به عطر صلوات برمحمدو آل محمد💐
به رسم ادب هر صبح
السلام علیک یابقیةالله فی ارضه🌸
السلام علیک یااباعبدالله🌼
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا🌹
سلام صبح بخیر🌹
هدایت شده از کانال ســـرבار בلها
4_5879632901909250326.mp3
4.53M
🎧 بشنویم ...
⛔️ #کنترلنگاهبهنامحرم
🎤 #استادرفیعی
@smmdjk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سی روز با قرآن
🗓روز چهاردهم ماه مبارک رمضان 98
#قطعه
#محمود_شحات
🔹°| قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ |°
🔺عیسی بن مریم گفت : بار خدایا، ای پروردگار ما برای ما مائده ای از آسمان بفرست تا ما را و آنان را که بعد از ما می آیند، عیدی و نشانی از تو باشد و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگان هستی.
📝سوره مبارکه مائده
🔴استاد محمود شحات انور
🔹 مورخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
💠 ۳ رمضان ۱۴۴۰ ه.ق
💠 #کف_زدن_شیطان
🔴 #پیامبر_صلی_الله_علیه_و_آله
💠اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فیالبَیتِ فَلَهُ فی کُلِّ زاویَهٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی!
💠 زمانی که زن با همسرش در منزل #دعوا و مشاجره میکند (دقیقاً) در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک #شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و #خوشحال کرده است!
📙 لئالیالأخبار،ج ۲،ص ۲۱۷
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز 66 "با پدرم حرف بزن" 💢 پشت سر هم زنگ می زد ... توانِ جواب دادن نداشتم
🎆 رمان شب #بدون_تو_هرگز 67
"۴۶ تماس بی پاسخ"
🔹 نزدیکِ نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ... امّا هنوز به شدت بی حس و جون بودم😞
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپِ ساده درست کنم ... 🍜
🔸بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ...
باورم نمی شد ... 10 تماسِ بی پاسخ از دکتر دایسون...‼️😳
💡با همون بی حس و حالی ... رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگِ در بلند شد
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به درِ ورودی رسیدم ...🚪 انگار نصفِ جونم پریده بود...
🔷 در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشتِ در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با حالتِ خاصی بهم نگاه کرد ...
اومد جلو و یه پلاستیکِ بزرگ رو گذاشت جلوی پام... 🛍
👨⚕–با پدرت حرف زدم ... گفت از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری...
این رو گفت و بی معطلی رفت....
✳️ خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرفِ غذا بود...🍱
با یه کاغذ ... روش نوشته بود...
📃–از یه رستورانِ اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری...
نشستم روی مبل....ناخودآگاه خنده ام گرفت....☺️