دومین روز از محرم است و کربلا می رود تا درهای عشق را به سمت بهشت بگشاید. می رود تا پذیرای کاروانی از نور باشد. کاروانی به رنگ خورشید، کاروانی از تبار آسمان و از طایفه ی پیامبر.
کربلا می رود تا پذیرای حسین باشد. می رود تا گوش جان بسپارد به صدای غریبی که دلش، آینه ی تمام نمای آیات خداوندی است.
«اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء»
این موضع کرب و بلا و محنت است. فرود آیید که اینجا منزل و محل خیام و جای ریختن خون ماست.
آسمان نگاه را برسینه دشت فرود می آورد و دشت، خود را از شرم، در بوته هایی از خار می پیچد. نخل ها، در حیرتی آسمانی، تاب نگریستن به زلالی عشق را از کف داده اند و دست دعا به سوی آسمان خاکستری گشوده اند. التهابی سرخ، دامان کربلا را در خود شناور کرده و کودکان لب تشنه را خوش آمد می گوید.
فرات سر به زیر افکنده، تا چشمانش در چشم های کودکان حسین نیفتد. انتظار می کشد، تا تلخ ترین روزهای زندگیش را در سینه ی تاریخ بنویسد. این شمع های سوخته بر دامان کربلا، خیمه ای به رنگ یاس های سپید بر سیاهی سینه ی این دشت می گشایند و سیدالشهدا، به فردایی بهشتی می اندیشد.
او که هر گامش، فصلی از یک تاریخ سخن در دل دارد و هر ضربان قلبش، یک نیزه بر گلو و تکه تکه ی بدنش، درس بزرگ عشق را تدریس می کند.
🙏ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید🙏
ایتا:
@daftare_kanon_razavi
اینستاگرام:
@kanal.8
#حیعلیالعـزا
#حیعلیالبـکاء
#روز_دوم_محرم
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
ای مهتاب شب های الفت حسین ! ای مظلوم ترین فریاد خسته ! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه !
رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا ! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.
رقیه صبور ! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
🙏ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید🙏
ایتا:
@daftare_kanon_razavi
اینستاگرام:
@kanal.8
#حی علی العزا
#حیعلیالبـکاء
#سوم_محرم
#رقیه_بنت_الحسین
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴💫السلام علیک یا اباعبدلله
🏴💫 #سلام بر حسین علیه السلام
💫🏴چه زیبا است از این زاویه زائر امام حسین علیهالسلام باشیم
💧💫اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی دنیا و شفاعته فی الاخره...
💧💫التماس دعا
@khorshid_hashtom
#ما_ملت_امام_حسینیم
#کانون_بانوان_و_خانواده_رضوی_شهرستان_گلپایگان
قال الرّضا علیه السّلام :
کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا کانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ و یَقُولُ هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ صلی اللهُ علیه.
امام رضا علیه السّلام فرمود :
♦️چون ماه محرم می رسید، کسی پدرم (موسی بن جعفر ع)را خندان نمی دید. و غم و اندوه بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرّم می گذشت ، روز دهم محرّم که می شد ، آن روز ، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود،و می فرمود: این همان روزی است که حسین که درود خداوند بر او باد در آن روز کشته شد.
منابع این حدیث :
«امالی صدوق ، ص ۱۱۱»
بحارالانوار(ط-بیروت) ج۴۴، ص۲۸۴
إقبال الأعمال , جلد ۲ , صفحه ۵۴۴
#همہ_خادم_الرضائیم
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#ما_ملت_امام_حسینیم
#کانون_تخصصے_بانوان_و_خانواده_رضوے_شهرستان_گلپایگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥برگزاری آئین پوش کشی در حسینیه بزرگ فهادان یزد همزمان با شروع ماه محرم
این آئین هر سال در آستانه ماه محرم با حضور مردم و هیئات مذهبی در همه حسینیههای یزد از جمله حسینیه بزرگ فهادان در بافت تاریخی برگزار میشود.
حسینیه فهادان یزد در دو طبقه و به سبک معماری سایر حسینیهها، در فضایی گسترده میان صفهها و غرفههایی در پیرامون ساخته شده است. در ایام محرم، مراسم «پوشکشی» یا همان خیمهکشی در این حسینیه برگزار میشود. این مراسم در زمره آیینهای دیدنی و منحصر به فرد یزد به حساب میآید.
پوش پارچهای محکم با الیاف پنیهای و مزین به نقوش و تصاویری از واقعه کربلا و نمادی از خیمه گاه حسینی است که بر سقف منازل، تکایا و حسینیهها برپا میشود تا عزاداران در محیطی به دور از هیاهوی روزمره زندگی، مصون از گرما و تابش شدیدخورشید کویر یا سرمای سخت آن عزای حسینی را برپا دارند.
حسینیه فهادان یزد نیز در سال ۱۳۷۸ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است
#همہ_خادم_الرضائیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#کانون_بانوان_و_خانواده_رضوی_شهرستان_گلپایگان
بر آستانه معرفت ایستادهای تا به تشنگان سرگردان، جام حقیقت تعارف کنی.تو زینبی که بی هراس از ارتفاع شمشیرها، حقانیت عشق را به تفسیر نشستی و خواب راحت را از چشمان بی عدالت کفر، ربودی.
تو زینبی.وقتی که مرهم بال های زخمی پروانه ها می شوی. دستان جهان، افول زنجیرهایش را مدیون تو است.
تو نیزه های بیداد را از نفس انداختی و ثانیههای مصیبت را تاب آوردی.
دسته گل هایت را کریمانه تقدیم حسین کردی.اما چون کوهی پولادین ایستادی و خم به ابرو نیاوردی.از خیمه بیرون نیامدی و بر بالینشان حاضر نشدی تا مبادا شرم را بر چهره برادر ببینی
یا علی گویان ز رزم خویش طوفانی کنند
قلب لشگر را شکافند و مسلمانی کنند
من به دست خویش دادم درس عزم و رزمشان
نیزه و شمشیرها نقل و نباتِ بزمشان
این دلاور مردهای نوجوان مست تو اند
گرچه شاگردان عباسند دلبست تو اند
داغداران علی اکبر به پیوست تو اند
عاشقانه کشتهی یک بوسه از دست تو اند
🙏ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید🙏
ایتا:
@daftare_kanon_razavi
اینستاگرام:
@kanal.8
#حی علی العزا
#حیعلیالبـکاء
#چهارم_محرم
#طفلان_زینب
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
به گذشته ات کاری ندارند. فقط شرط دارد. شرطش هم به خودت برمیگردد نه آنها!
باید یک جایی پیشِ خودت با تمامِ وجودت بفهمی که دیگر توان ادامه دادن نداری و میخواهی برگردی و از اول شروع کنی. این تو هستی که باید با تمام وجود خودت رابین بهشت و جهنم مُخَیر بدانی!
دقیقا مثلِ حُر؛ وقتیکه صورتش از تصورِ آتش جهنم برافروخته شده بود. آرام و قرارش را گذشته سیاهش ربوده بود. شاید نگاهی به آن سمت میدان میکرد و سرش را از شرم پایین میانداخت...
خودت باید حرارتِ فراقِ از خوبیها را با تمام وجودت بچشی! خودت باید بفهمی که بهای وجودت را به چه بخشیدهای؟ خودت باید بفهمی که کج رفتهای و صدالبته پشیمان از بیراهه رفتن!
درست مثلِ حر که شک به دلش راه نداد. محکم و باصلابت میرفت به سمت خیمهگاه خوبیها؛ درحالیکه به قولِ خودش مطمئن شده بود که اگر قطعهقطعهاش کنند و در آتش بسوزانندش چیزی را بهجز بهشت برای خود اختیار نخواهند کرد.
چه دیدی شاید به برکت روضه جدش، منتقمِ خونِ خدا تو را هم انتخاب کرد. تویی که گذشتهات به خاطر گناهانت سیاه شده و حواست به او نبوده هرچند که درتمام روزهای بیخیالی، تو در خیالش بودی!
درست مثلِ حر! همان کسی که راه را بر امام میبندد. او را در کربلا صحرانشین میکند و ترس را بر وجود فرزندانش میاندازد. اما خداوند مهربان را به یاد میآورد و توبه میکند و تایید بخشیده شدنش را از حجت خدا میگیرد و عزم میدان میکند.
حالا دیگر فرقی نیست بین او و حبیب بن مظاهر چراکه هر دو اجازه دارند که قربانِ ارباب عالم بشوند! هر دو میشوند عزیزِ دلِ عزیز خدا
#چهارم_محرم
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
#تولید_محتوای_رسانهای
🥀امام رضا علیه اسلام:
اگر بر حسین علیه السلام گریه کردی تا اینکه اشکانت بر گونه هایت جاری گشت؛ خداوند هر گناهی را که انجام داده ای، کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد، همه را می آمرزد.
عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۶۸.
#محرم
#امام_حسین
#حدیث_رضوی
#چهارشنبههای_امامرضایی
#کانون_تخصصی_بانوان_وخانواده_رضوی_شهرستان_گلپایگان
خون کریم اهل بیت علیهالسلام در رگانش جاری بود و دعای پدر بدرقه راهش...
او خودش از زبان پدر، با آن غربتِ نفس گیرش نشنیده بود که «ای برادر جان! هیچ روزی روز تو نیست»
غربت عمو در میان خیمهها قرارش را ربوده بود... او تمام قد، غربت عمو را به تماشا ایستاده بود، از همان روزی که نامه برایش نوشتند و گفتند نهرها و باغهایمان چنین است و چنان.
روزی را دید که عمو دست نوازش بر سرِ یتیمان مسلم بن عقیل (ع) کشید و گریه کرد. زمانی که گفت لااقل بگذارید برگردم و نگذاشتند...
تا ظهر همان روز موعودی که پدرش لحظه آخر فرمود «لایوم کیومک...» او نمیتوانست روزِ عمو را ببیند. خود را از دستان عمه رها کرد. عمه فریاد میزد که برگرد عزیز دل! ولی به سوی عمو میدود و فریاد میزند «والله لا افارق عمی ...» عمویی که برایش پدر بود. خود را به او رساند. عموی غریبی که مهمانِ کوفیان بود. ولی حالا تشنه و بی رمق از زخم شمشیرها و نیزهها و سنگهایشان در گودال افتاده است.
بحر شمشیر را بالا آورد تا با آن امام (ع) را هدف قرار بدهد. عبدالله فرزند کریم است. کریمی که سه بار تمام اموال خود را بخشیده... سپر ندارد؟! مهم نیست! دستش می شود سپر! آری دستش سپر شد و فریاد برآورد «عموجان مرا دریاب...» امام (ع) او را در آغوش خود محکم میفشارد و مثل همیشه او را به صبر دعوت کرد. همان صبری که استخوان بود در گلوی پدر بزرگش و لحظه لحظههای عمر پدرش بود... بار دیگر حرمله رسید برای گلوی فرزندی دیگر از فرزندان حسن...
#پنجم_محرم
#عبدالله_بن_حسن
#همه_خادم_الرضاییم
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
حسین (علیهالسلام) که عمویت باشد،
دیگر مهم نیست نوجوان باشی یا جنگاوری تنومند. فرقی نمیکند زرهی اندازه تو پیدا بشود یا نه. چه تفاوتی میکند سیاهه سپاه مقابلت صد باشد یا صدهزار!
حسین (ع) که عمویت باشد؛
آن وقت است که دیگر برای رفتن به میدان بی تابی خواهی کرد. مرگ نه تنها در نزدت ارزشی ندارد، بلکه حتی شیرین تر از عسل خواهد شد. میشتابی بسویش چرا که تا زیارت حضرت پدر، فاصله چندانی نخواهی داشت.
حسین (ع) که عمویت باشد؛
رجز خواندت در میدان از عمق دل خواهد بود. طنین صدایت غوغا به پا می کند. کیست که بتواند در چنین لحظهای شجاعت ایستادن در مقابلت را داشته باشد؟!
حسین (ع) که عمویت باشد؛
علی (ع) میشود تمام وجودت، حتی شهادتت هم شبیه او میشود و خبیثی مثل ابن ملجم لعنتاللهعلیه با ضربتش فرقت را چون فرق علی (ع) خواهد شکافت و روی چون ماهت را آغشته به خون خواهد کرد و آن وقت است که تنها تو میتوانی رو به عمو بگویی:
نیمه جانی در تنم مانده، عمو جان مال توست
من بلا گردانتم، تا در تنم نا مانده است
#ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن
#همه_خادم_الرضاییم
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
#روایت
#تصویر
✳️ به همت کانون خدمت رضوی شهرستان گلپایگان اتفاق افتاد :
°جَانششماههشُُد،فدایحُسین
°جانعَالمفدایشِشماهه°💔°
📌 تشکیل میز خدمت در روز جهانی شیر خوارگان حسینی 📌
✳️ با مشارکت کانون تخصصی سلامت و کارگروه تخصصی بانوان و خانواده رضوی در روز جمعه ۱۴۰۳/۴/۲۲ ساعت ۸/۳۰ صبح میز خدمت در مصلی شهرستان گلپایگان برپا گردید .
✳️ این خدمت در راستای خدمات رسانی به مادران و فرزندان آنان در روز جهانی شیرخوارگان حسینی با حضور سرکار خانم دکتر کاظمی و سرکار خانم محمدی از طرف کانون خدمت رضوی شهرستان گلپایگان انجام پذیرفت .
#همہ_خادم_الرضائیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#خدمت
#کانون_تخصصی_سلامت_شهرستان_گلپایگان
#کانون_بانوان_و_خانواده_رضوی_شهرستان_گلپایگان
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان
پلک گشودی برای دنیایی که برایت کوچک بود.
خدا تو را برای تاریخ مقدّر کرد تا چیزی را به ادراک برسیم.
خورشید چشمانت را به زمین تاباند
تا دنیا را از دریچه نگاه نافذ تو ببینیم.
چه تقدیری داشتی، طفل آفتاب!
درست لحظهای آمدی که
زمین در تیر رس نگاه سرد زمستان بود،
و در اسارت شیطان.
درست یک گام مانده به آغاز فراخوان بزرگ عشق و حماسه، آمدی؛
لحظهای که تاریخ، در آستانه یک اتفاق سرخ بود و تو هم به ضیافت عشق رفتی.
«قنداقه ات» را «اِحرام» خویش کردی و راهی «خانه دوست» شدی
به نیمههای حجّت که رسیدی
تقدیر این شد که پدر حج نیمه تمامش را در کربلا کامل کند.
بسیاری، حسین علیه السلام را که «باطن کعبه» بود، رها کردند و مسافر کربلا نشدند.
اما تو که از قبیله عشقی پشت به قبله قبیله نکردی تا در کربلا حاجی شوی.
شش ماه برایت کافی بود تا کربلایی شوی.شش ماه کافی بود.اگرچه آن شش ماه هم زمینی نبودی.
با یک حنجره همه تاریخ را تکان دادی
با یک قلب شش ماهه به تقدیر آسمانی خویش دل سپردی.
یک گام شش ماهه برداشتی تا به ملکوت رسیدی.علی اصغر بودی،اما دلت بزرگ بود
گامهایت بلند بود .
خدا خواست تو بیایی
لحظهای که تاریخ، در آستانه یک اتفاق سرخ بود، تو اتفاق افتادی
نگاه سبزت را روانه چشم اندازی سرخ کردی و چشم به راه یک روز ماندی؛
روزی که قنداقه امروز و لباس احرام فردایت بوی شهادت بگیرد.
#هفتم_محرم
#علی_اصغر
#همہ_خادم_الرضائیم
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان