eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
از مدینه تا کربلا قسمت هجدهم بود ناخوش محمد حنفی(محمد حنفیه) شب ولی از امام خود پرسید ای برادر مگر نمی دانی کوفی آیا که بی وفاست شدید یاد کن از برادر و پدرت جز خیانت چه رفت بر آنها بیم افتاده بر تنم کوفه طبق رسمش گذاردت تنها در حرم ای حسین محترمی نیست از این نظر برت همتا پس در اینجا بمان مرو به عراق تا نباشی ز خصم در پروا گفت او را حسین در پاسخ خصم طه پلید و سنگ دلست گر بمانم به حیله می کشدم هتک حرمت به خانه محتمل است بعد او را دوباره عرض نمود پس حسین جان ، برو ز مکه برون به یمن، هر کجا به غیر عراق غیر از شهر کوفیان زبون گفت بر این قضیه فکر کنم صبح اما برفت سوی عراق و محمد گرفت ره بر او که نبودیم بر چنین میثاق گفت؛ اما برادرم در خواب بعد از آن پیمبر ایزد گفت بر من حسین حرکت کن خواهد الله کشته ات بیند گشت مشغول ذکر استرجاع چونکه پرسید پس به این میدان می بری از چه کودکان و زنان گفت خواهد اسیر بیندشان ششم اسفند نود و پنج آخرین بازنگری ۱۶ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت نوزدهم ابن جعفر چنین به نامه نوشت به خدا می دهم تو را سوگند منصرف تا شوی ز امر سفر نامه ام را چو بر کفت بنهند بیم دارم در این سفر مولا دشمنان خدا تورا بکشند اهل بیتت شوند مستأصل اهل ایمان شوند بی تو نژند چون تویی پرچم هدایت و دین بی تو نور خدا شود خاموش پس در این ماجرا مکن تعجیل تارسم بر تو بر شکیب بکوش قاصد نامه اش محمد و عون عازم مکه شد خود عبدالله با امانی ز عمرو و با اخ او زد به قصد امام بر دل راه داد پاسخ به آن دو ابن علی داد حکمی به من رسول خدا دیدمش چون به عالم رویا پس به اجرای آن شدم کوشا ابن جعفر ز شرح آن پرسید گفت پرسش مکن دگر ز برم برسر عهد خویش می مانم چه به نفعم بود چه بر ضررم در جواب امان نوشت آنکس که به حق خوانَد و نبی خدا صالح است و به امر حق تسلیم نیست هرگز مخالف آنها تو به من می دهی امان نامه تا گذاری مرا چه بر شانه وعده ات هست صلح و رابطه ای که بنا می کنی صمیمانه در جهان برترین امان از اوست گر به دینت بود از او پروا گر نداری به دین از او پروا آن جهان هم شوی تو بی ماوا می نماییم مسالت اما خوف و خشیت در این جهان ز خدا تا که مشمول لطف او گردیم به امانش رسیم در عقبی واقعاً خیر و صلح، ابن سعید گر از این نامه باشدت منظور در دو عالم شوی تو از این کار نزد پروردگار خود مأجور عمرو وقتی برادرش برگشت گفت باید ز راه دیگر شد با سلاح و سوار زود برو جبر را دید راه و چاره ی خود در میان گروه ابن سعید کار اما به اختلاف کشید ناتوان شد برادرش یحیی بازگشت و به قصد خود نرسید بیست و دوم خرداد نود و شش ۱۶ تیر ۱۴۰۳
صلوات جلیلی امت چه فضا را نموده روحانی ۱۶ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت بیستم چون فرزدق به همره مادر سال شصتم مسافر حج بود در حریم حرم بدید حسین رفت نزدش سلام عرض نمود گفت با او که سبط پاک رسول پدر و مادرم فدای تو باد قبل انجام حج رَوی به شتاب چه مهمی مگر میان افتاد گفت با او حسین در پاسخ بیش از این گر به مکه می ماندم می گرفتندم عاملان یزید می فتادم به بند او آندم خود فرزدق چنین کند عنوان او به من گفت کیستی ای مرد گفتمش مردی از عرب، به خدا زین مهم پرسشی دگر ناورد پرسش از مردم عراق نمود گفتمش جسته ام من از آگاه قلبها با تو تیغها برتو امر در دست حضرت الله گفت با من که راست می گویی ای فرزدق که کار دست خداست او که هر روز را به یک کاری است کار ما نیست جز سپاس و رضا گر قضا بودمان به وفق مراد شکر هر چند باز نعمت اوست ورنه خارج نگشته از ره حق آنکه تقوا نموده و حق جوست گفتمش آن زمان که گفتارت حق بود خیر باشدت در پیش بعد پرسیدمش من از احکام تا جدا دیدمش من از بَرِ خویش پانزده مهر نود و شش
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و یکم از یمن با هَدیّه های نفیس کاروانی که بود عازم شام خارج از مکه، منزل تنعیم ضبط شد بار آن به دست امام آنچه با زور، والی ظالم جمع آورده بود از مردم حمل می شد به سوی قصر یزید تا بجنباند این چنینش دم خرج خواهد نمود امام آن را در رهی که صلاح دین باشد از بر سارقان بیت المال قطع ید معنیش همین باشد بعد بر کاروانیان فرمود هست محفوظ مزد کار شما خرج برگشت تا یمن باما آنکه ماند رسد به صحبت ما جنگ‌ فرض است اگر چه با طاغوت جمع مامور را ولی انصاف بر رعایا ره رعایت جو تا نگردد به حقشان اجحاف رسم سربازگیری از او نیست جندی او حواری مختار در رکابش کسی فقط باید کز دل و جان شود فدایی یار بیست و هشتم مهر نود و شش آخرین بازنگری ۱۶ تیر ۱۴۰۳
حی علی الصلوه که تنها عن الهواست حی علی الحسین که تنهای نینواست حی علی الفلاح به همراهی حسین حی علی النجاة که او مرشد هداست حی علی الجنون چو شدی غرق بحر عشق حی علی الفنا چو دلت تشنه ی بقاست حی علی القتال به بد خواه عشق حق حی علی الفرار ز هر کس که ما سواست حی علی السماع به بزم حبیب ها حی علی الفداء بر آن کس که با ولاست حی علی العلم که نماند به روی خاک حی علی العزای شهیدی که سرجداست حی علی الثبوت لیاقت به نوکری حی علی الوفای به مردی که با خداست حی علی الوصال به خودسازی عسکری حی علی الظهور امامی که جان ماست ۱۹ مهر۹۹
از مدینه تاکربلا قسمت بیست و دوم چون به حاجر رسید ابن علی در جواب پیام ابن عقیل کوفیان را دوباره نامه نوشت با سفیری به کوفه کرد گسیل از برایم نوشته ابن عقیل کوفیانند جملگی یکدل پس بگیرند حقی از ما را که ربوده است فرقه ای باطل مسئلت دارم از خدای بزرگ جملگی عاقبت به خیر شویم شود از حق نصیبتان توفیق هم در این ره ثواب و اجر عظیم شده ام من ز جانب مکه هشت ذی حجه سویتان راهی پس مهیا شوید یاران تا یافتید از پیامم آگاهی ۲۰ شهریور ۹۷
"اگر آن ترک شیرازی ، به دست آرد دل ما را " چه دارم تا به او بخشم ، که مارا هست او مولا ز اربابی عجب نبود، اگر هم بنده بنوازد که مولامیکندبخشش،نه چون مابی سروپاها "هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد" چو هستم هست از او من بر او سازم چه را اعطا سمرقند و بخارا را، سر و دست و تن و پا را اگر حتی دهم اورا تمام روح و هم اجزا به او من باز برگردانده ام آن را که خود دادم که عودت باشد این کار و نگوید عاقلش اعطا اگر چه این عمل هرگز نباشد کار ناچیزی که بر اهدا نمی گردد کسی این گونه بی پروا اگر هم شاعری می سازد از این دست بخششها زبانی باشد و آن را نمی سازد کسی اجرا فقط این کار از احمد و فرزندان او آید حسین اینگونه می بخشد تمام هستی خود را تو را ای عسکری تنها همین آید که شکر آری که گردد از سر شکرت برت حق مرحمت افزا ششم مهر نود و پنج 
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و سوم مردی از اهل کوفه را گویند در خبر سوی کوفه عازم بود نگهش چون به خیمه ها افتاد جست از نام صاحبانش زود چونکه فهمید از آن ابن علی است در ملاقات او شتاب نمود گفت در ابتدای پیری بود آنکه در خیمه ها شدم مشهود بود مشغول خواندن قرآن بر رخش اشک مثل در غلطان گفتمش از چه ای در این صحرا پدر و مادرم تو را قربان گفت تهدید دشمن از یک سو نامه ی کوفیان هم از یک سو خوب دانم اگر چه بر جانم کوفیان خود کنند اراده ی سو چون مرا کشت این جماعت پست حرمت امر کردگار شکست حق مسلط نماید آنها را آنکه بر قتلشان گشاید دست می رساند به قتل آنها را تا به فرمانبری کند وادار تا چنان کهنه پاره ی زنها این جماعت ذلیل گردد و خوار ۲۰ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۶ تیر ۱۴۰۳
امسال هم حسینیم و عضو هیئتم شکر خدا نکرده رهایم هنوز عشق ۱۶ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و چهارم به خزیمیه چون رسید حسین یک شب و روز استراحت کرد صبح زینب به خدمتش آمد نگران با حسین صحبت کرد هاتفی این سرود نجوا کرد ای برادر به گوش من گویا که شدم غرق غصه و تشویش راز را از شما شدم جویا سخت ای چشم من مهیا شو می رسد فصل گریه های شدید که کسی غیر من نخواهد ریخت قطره ای اشک بر گروه شهید گریه بر آن گروه بر حق که سوی تقدیر خویش می تازند هر خطر را به جان خود بخرند تا به پیمان خود وفا سازند داد پاسخ به زینبش او با جمله ای مختصر ولی زیبا آنچه تقدیر می کند ایزد خواهرم بی گمان شود اجرا ۲۱ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۶ تیر ۱۴۰۳
. از آنکه نیست عاشق ارباب ما حسین باشد چه انتظار بفهمد چرا حسین هر کس به شاه ما بنماید قیاس کس تنها زبانی است بگوید چو یا حسین نان را به نرخ روز اگر می خورد کسی گر پا دهد فروخته بر ماسوا حسین باید برای روضه ی خود گریه سر دهد هر کس جدا شده است ز خون خدا حسین هر کس به هر طریق زند نیش و گر شود چون کوفیان پیر زند با عصا حسین روزی به نذر تازد و روزی به روضه ها تا گوید او که هست ز ایران جدا حسین چون بی سواد شهره شود سازد ادعا ای عسکری مگر دهد او را شفا حسین ۱ شهریور ۱۴۰۱