eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
یک ترم بیا کرب و بلا برداریم یک واحد ایمان و حیا برداریم با حضرت عباس ادب پاس کنیم هم طعم وفا را کمی احساس کنیم استاد معارف بوَد آن بنده ی ناز در معرکه غافل نشد از یاد نماز بر کرسی صبر است که زینب استاد بر کرسی اخلاق نشیند سجاد این حوزه یک استاد جوان هم دارد از تیره ی شمشادقدان هم دارد شش ماهه کهنسال مسیحی زاده یک زنگی شیداشده ی آزاده یک دختر کوچک که دهد درس حجاب تا حال به هر مساله ای داده جواب مشروط شدی مشورتی با حر کن پیمانه ی خود را تو به جبران پر کن دوم آبان نود و چهار 
خوشا به حال دل من حرم اگر برود ز هر درش که برانند از دگر برود "طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی" ولی همیشه مگس از پی شکر برود "سواد دیده ی غمدیده ام به اشک مشوی" که نقش خال تو ما را کی از نظر برود "ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار" کجا که بی سر زلف تو ام به سر برود "مکن به چشم حقارت نگاه در من مست" نه آبروی شریعت به این قدر برود "من گدا هوس سرو قامتی دارم" که دست در کمرش جز به سیم و زر برود "تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری" وفای عهد من از خاطرت به در برود؟ "سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم" چگونه زندگیم بی حرم به سر برود "به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید" چو باشه کی ز پی صید مختصر برود نصیب کرب و بلا کن به عسکری مولا بیا رضا بده او نیز یک سفر برود  سال نود و سه
شب جمعه ای به ذهنم برسید این چرایی شب جمعه ها چه دارد که بود شب گدایی ز خودم سوال کردم، چه کند رضا گدا را؟ تو بگرد در جوابت پی شاه با سخایی چو سلام بر تو دادم به خود این خطاب کردم چو به کوزه آب داری ز پِیَش روان کجایی؟ شب جمعه هاست مخصوص شه گدا نوازت و تو را چه جای پرسش تو که سالها گدایی! برو ای گدای مسکین در خانه اش دوباره که گدای او نماید بَرِ عالمی خدایی برو ای گدای مسکین در خانه ی کسی که ز خدا به پاکبازی بنمود دلربایی برو ای گدای مسکین در خانه ی حسینی که نمود عسکری را به عنایتش هوایی بیست و ششم شهریور نود و پنج
ای هیچ بکوش تا شوی بلکه همه ای قطره برو تا برسی به علقمه در این دو سه روز بر خودت هیچ مپیچ فردوس بخر فقط تو با یک کلمه عشق است زیارت حسین بن علی باشد که نیابی به دو عالم صدمه سوگند نهال روح ما بی بار است گر از شجر عشق نگیرد قلمه ای عسکری ارباب، حسین است اگر عشق است ورود تو به جمع خدمه  اسفند نود وچهار آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳  
از زمین های خدا کرب و بلا ما را بس بین مردان خدا خون خدا ما را بس ما ز یاران که نه از خیل غلامانت هم بشویم از همه ی مرتبه ها ما را بس آید از عشق و جوانی سخنی گر به میان عشق سالار و امام شهدا ما را بس هر کسی یار و مددکار گزیند بر خویش مدد از دست علمدار شما ما را بس هر که در حشر به جهد و عملی می نازد گر بگویند حسینی است به ما ما را بس بیست و سوم اردیبهشت نود و پنج آخرین بازنگری ۸فروردین۹۹
"اگر آن ترک شیرازی ، به دست آرد دل ما را " چه دارم تا به او بخشم ، که مارا هست او مولا ز اربابی عجب نبود، اگر هم بنده بنوازد که مولا میکند بخشش، نه چون ما بی سر و پاها "هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد" چو هستم هست از او من بر او سازم چه را اعطا سمرقند و بخارا را، سر و دست و تن و پا را اگر حتی دهم اورا تمام روح و هم اجزا به او من باز برگردانده ام آن را که خود دادم که عودت باشد این کار و نگوید عاقلش اعطا اگر چه این عمل هرگز نباشد کار ناچیزی که بر اهدا نمی گردد کسی این گونه بی پروا اگر هم شاعری می سازد از این دست بخششها زبانی باشد و آن را نمی سازد کسی اجرا فقط این کار از احمد و فرزندان او آید حسین اینگونه می بخشد تمام هستی خود را تو را ای عسکری تنها همین آید که شکر آری که گردد از سر شکرت برت حق مرحمت افزا ششم مهر نود و پنج 
ای کاش حسینم بپذیرد به گدایی تا از همه عالم بکنم قصد جدایی من نوکریش را ندهم بر شهی دهر صد سیر جهان نیست برم کرب و بلایی مانند کبوتر شده ام جلد به کویت هی پر بزنم سر بدهم شور و نوایی ای نام تو اکسیر شفا بر همه آلام دل بی تو ندارد به خدا هیچ صفایی ای خسرو خوبان که قتیل العبراتی با اشک نمایی تو ز جان عقده گشایی با نهضت اشکت شده چشمان جهان باز افراشته چون پرچم تو نیست لوایی تو صید نمودی دل من یا که تو را من گر صید منم نیست مرا قصد رهایی هر چند که من عبد سیه روی خدایم بنما نظری تا که شوم پاک ولایی لبیک اگر گفت تو را عسکری ای کاش می خاست به نصر تو در آن روز صلایی یازدهم مهر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳ 
از آن زمان که کرد گرفتارمان حسین آورد بر حبیب سزاوارمان حسین او شد برای ما همه آئینه ی خدا عاشق نمود بر رخ دادارمان حسین تنها درستکار ز مهرش نبرده سود در هم خرید خوب و خطاکارمان حسین ما ریزه خوار سفره ی گسترده اش شدیم شد در مسیر عشق جلودارمان حسین ما سینه می زدیم اگر در عزای او بگشود هر زمان گره از کارمان حسین ما را ندید کوه خطا و به صرف چای آقا نمود و شهره ی بازارمان حسین او خیر مطلق است جدا ما ز امر خیر بر آن نمود این همه وادارمان حسین ما آبرو ز نام شریفش گرفته ایم از این شده است پایه ی پرگارمان حسین ای عسکری اگر چه سرش رفت روی نی سر می نهیم بر سر سردارمان حسین ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و پنجم گفت همراه مذری ابن سلیم بعد حج بودمان چنین تصمیم برسانیم خویش را به حسین تا از احوال او خبر گیریم در همین ره حوالی زروُد از کسی که ز کوفه می آمد خواستیم از وقایع شهرش ما دو تن را که باخبر سازد گفت سوگند بر خدای بزرگ من نبستم برای رفتن بار که جسد های مسلم و هانی شد کشان در میانه ی بازار ثعلبیه غروب بود که ما به حسین این خبر رسانیدیم او به لب راند ذکر استرجاع اشک را بر محاسنش دیدیم سوخت از این خبر بنی هاشم همرهان امام هم گریان می رسید از خیام هم بر گوش صوت جانسوز شیون نسوان بعد آرام گشتن مجلس ما نمودیم این چنین عنوان این خبر گویدت بیا برگرد یاوری نیستت در آن سامان ناگهان بازماندگان عقیل معترض گشته این چنین گفتند از عدو انتقام می گیریم تا که جان هستمان به حق سوگند این سخنها به طول انجامید چشمها بود بر لب مولا تا که فرمود زندگانی را نیست خیری دگر پس از آنها ۲۲ شهریور ۹۷
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و ششم ثعلبیه سوالی از مولا شد ز تفسیر سوره ی اسرا آنکه دعوت کنیم هر امت با امامی که هست بر آنها گفت گاهی امام بر امت هست الحق معلم و هادی گه امامی به روی امت خویش می گشاید مسیر الحادی آری آری دوگونه هست امام که بخواند به راه کج یا راست در پی هر کدام خلقی را عاقبت نار و جنتی ماواست این چنین می کند فریق فریق آیه ی هفت سوره ی شوری در سعیرند پیروان بدی پیروی حق به جنت الاعلی ۲۳شهریور ۹۷ آخرین بازنگری۱۲ تیر ۱۴۰۲
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و هفتم ثعلبیه امام را قولی است گوییا هست پاسخی به سوال یا جوابی برای سرزنشِ جاهلی اهل دعوی و جنجال در مدینه اگر که می بودیم داده بودم نشان به خانه ی خود رد پای جناب جبرائیل آن محلی که وحی نازل شد تا برادر شود تو را معلوم بی گمان مهد علم خانه ی ماست ما ندانیم و دیگران دانا؟ هرگز، این خود ز غیر ممکن هاست بله این اعتراض یک داناست می کنند ادعا چو نادانان صاحب خانه هست اعلم بر آنچه دارد به خانه اش پنهان ۲۳ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
در این زمانه که دلها اسیر اغیارند به دسته های عزای تو دلخوشم تنها ۱۶ تیر ۱۴۰۳