eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و پنجم گفت همراه مذری ابن سلیم بعد حج بودمان چنین تصمیم برسانیم خویش را به حسین تا از احوال او خبر گیریم در همین ره حوالی زروُد از کسی که ز کوفه می آمد خواستیم از وقایع شهرش ما دو تن را که باخبر سازد گفت سوگند بر خدای بزرگ من نبستم برای رفتن بار که جسد های مسلم و هانی شد کشان در میانه ی بازار ثعلبیه غروب بود که ما به حسین این خبر رسانیدیم او به لب راند ذکر استرجاع اشک را بر محاسنش دیدیم سوخت از این خبر بنی هاشم همرهان امام هم گریان می رسید از خیام هم بر گوش صوت جانسوز شیون نسوان بعد آرام گشتن مجلس ما نمودیم این چنین عنوان این خبر گویدت بیا برگرد یاوری نیستت در آن سامان ناگهان بازماندگان عقیل معترض گشته این چنین گفتند از عدو انتقام می گیریم تا که جان هستمان به حق سوگند این سخنها به طول انجامید چشمها بود بر لب مولا تا که فرمود زندگانی را نیست خیری دگر پس از آنها ۲۲ شهریور ۹۷
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و ششم ثعلبیه سوالی از مولا شد ز تفسیر سوره ی اسرا آنکه دعوت کنیم هر امت با امامی که هست بر آنها گفت گاهی امام بر امت هست الحق معلم و هادی گه امامی به روی امت خویش می گشاید مسیر الحادی آری آری دوگونه هست امام که بخواند به راه کج یا راست در پی هر کدام خلقی را عاقبت نار و جنتی ماواست این چنین می کند فریق فریق آیه ی هفت سوره ی شوری در سعیرند پیروان بدی پیروی حق به جنت الاعلی ۲۳شهریور ۹۷ آخرین بازنگری۱۲ تیر ۱۴۰۲
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و هفتم ثعلبیه امام را قولی است گوییا هست پاسخی به سوال یا جوابی برای سرزنشِ جاهلی اهل دعوی و جنجال در مدینه اگر که می بودیم داده بودم نشان به خانه ی خود رد پای جناب جبرائیل آن محلی که وحی نازل شد تا برادر شود تو را معلوم بی گمان مهد علم خانه ی ماست ما ندانیم و دیگران دانا؟ هرگز، این خود ز غیر ممکن هاست بله این اعتراض یک داناست می کنند ادعا چو نادانان صاحب خانه هست اعلم بر آنچه دارد به خانه اش پنهان ۲۳ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
در این زمانه که دلها اسیر اغیارند به دسته های عزای تو دلخوشم تنها ۱۶ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و هشتم ابن حیدر رسید چون به شقوق مردی از اهل کوفه را پرسید که در آن شهر وضع مردم چیست در چه اندیشه کوفیان را دید گفت فرزند نیک پیغمبر متحد گشته اند این مردم با شما تا مخالفت سازند تا که باشند جزو حاربکم گفت اینگونه در جواب، حسین بی گمان است امر دست خدا آنچه خواهد خودش کند اجرا او به کاری است هر زمان پیدا بیت هایی به روی لب آورد آن خداجوی بعد از این مجمل زندگی هست پر بها و نفیس هست پاداش حق ولی افضل ترک باید نمود گر اموال پس چه زشت است حال مَن یبخل رزق هر کس اگر بود معلوم حرصِ کمتر به کسب آن، اجمل این بدنها مسافر مرگند پس به شمشیر گر بود بهتر آل احمد درودتان که خبر دارم از بینتان روم دیگر ۲۴ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تاکربلا قسمت بیست و نهم در زباله امام نامه به دست کرد بر کاروانیان اعلام خبری بس تاثر آور را از خیانت به یاوران امام هانی و ابن یقطر و مسلم کارشان شد به شهر کوفه تمام (کشته گشتند آن سه تن گر چه با شهادت رسیده اند به کام) خوب ای یاوران بیاندیشید یاوریمان به کوفه قطعا نیست برود هر که خواست ،چون بر او حقی از ما دگر به گردن نیست گفت با پیروان حقیقت را که نبود اهل حیله و ترفند این چنین شد که خالصان ماندند در زباله زباله ها رفتند ۲۵ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت سی ام می رسد چون به بطن اَلعقبه گوید این گونه او به همراهان من نمی بینم از برای خودم غیر مقتول گشتنم پایان دیده ام چون به خواب ای یاران به من آورده حمله خیل سگان از همه سخت تر سگی ابقع جسم من را کشیده بر دندان پیرمردی در آن میان پرسید به کجا می روی بگو ای مرد داد پاسخ به کوفه گفتش باز از همین جا قسم به حق برگرد که نیاید تو را به استقبال بی گمان غیر نیزه و شمشیر این جماعت چو فتنه را خواباند راه آن شهر را تو پیش بگیر گفت از من که هیچ مخفی نیست آنچه از ما وقع تو فهمیدی امر ایزد نمی کند تغییر بر گریزش که راست تمهیدی تا نریزند بر زمین خونم بر ندارند از من آنها دست تا مسلط کند بر آنها حق آنکه بسیارشان نماید پست ۲۷ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳ ابقع؛ سیاه و سفید
از مدینه تا کربلا قسمت سی و یکم می کند امر بر ذخیره ی آب ابن حیدر چو می رسد به شراف پیش از آنکه شمس بر آید بیش از احتیاج و حد کفاف حر رسد با هزار همراهش میهمان است اگر چه نا خوانده گر چه نامهربان ولیکن هست تشنه ی راه و خسته و مانده مهربان گفت آبشان بدهید تا نمایید اسبشان سیراب آب بر یال و پایشان بزنید برده گرما ز طفلکیها تاب گفت شخصی از آخرین افراد مانده بودم در آن میان مغفول تا به دادم رسید آن خوشرو شد به سیراب کردنم مشغول گفت تا من شتر بخوابانم من حجازی ولی نفهمیدم تا عراقی به من خودش فهماند بعد مشغول آب گردیدم تشنگی تاب برده بود از من آب بر روی صورتم پاشید گفت بفشارمش نفهمیدم دهن مشک را خودش چسبید ظهر شد بر موذنش فرمود که اذان و اقامه کن جاری گفت با حر که همرهی باما؟ یا نمازی جدا تو بگزاری گفت در پاسخ سوال حسین با شماییم من و یارانم در صفوف شما و یارانت ابن حیدر نماز می خوانم داد بر سیف تکیه بعد نماز جامه ای ساده نیز بر تن داشت گفت حجت تمام شد که حسین امر دادار را زمین نگذاشت من نگشتم به سویتان راهی مگر از بعد خواهش بسیار آن همه پیک و نامه ی دعوت که نباشد اماممان ای یار گر وفادار عهد و پیمانید بنمایید عهدتان تجدید راضی ار نیستید از آمدنم باز گردم اگر که بگذارید بله این حرف حق جواب نداشت آنکه را هست عزم خبط و خطا غرق بود آن سپه به بحر سکوت سنگ آمد ز ننگشان به صدا ۲۸ شهریور۹۷
از مدینه تا کربلا قسمت سی و دوم گفت بعد از نماز عصر حسین به سپاهی که با حر آمده بود در نماز اقتدا به او بنمود هم به او سخت پشت پا زده بود ایها الناس حق ز خود راضی می نمایید از ره تقوا تعرفوا الحق لاهله یعنی حق بود حق صاحبش تنها ما که هستیم اهل بیت رسول بر ولایت به امتیم اولی از همه اهل ادعایی که ظلم سازند و دشمنی خدا گر در این راه می کنید اصرار روی گردان شوید تا از ما گر به غیر از قرار خود هستید روی گردان شوم ز شهر شما چون به اینجا رسید حرف امام گفت حر از قرار بی خبریم که دو خورجین ز نامه آوردند تا حقیقت شود بر او تفهیم ۲۹شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۲ تیر ۱۴۰۲
از مدینه تا کربلا قسمت سی و سوم برمگرد و به کوفه نیز مرو گفت حر بعد جر و بحث زیاد برگزین راه سومی تا من چاره جویی کنم ز ابن زیاد من امیدم بود به درگه حق که نگردم به جنگ تو وادار کشته گردی ولی تو بی تردید دست بر سیف گر بری، هشدار بعد هشدارِ همره تهدید داد پاسخ به حر مرا ای مرد می هراسانی از قیافه ی مرگ بیش ازینم بگو چه خواهی کرد پاسخت شعر مومنی اوسی چونکه بنمود عزم نصر رسول مانعش بود چون پسر عمش کرد او را به این سروده خجول من کنون سوی مرگ خواهم رفت بر جوانمرد مرگ خواری نیست جهدش ار دین بود، بجوید حق هدفش گر تباه کاری نیست جان شیرین اگر سپر سازد تا کند حفظ، جان خوبان را دور گردد ز راندگان درش نکند میل بر حرام خدا می کنم جان خود به او تقدیم شویم از زندگی دنیا دست جنگ سختی چو هست من را با دشمنی که بزرگ و آماده است زنده مانم نمی شوم نادم گر بمیرم نمی شوم مغبون بر تو اما همین بودکافی که بمانی چنین حقیر و زبون ۲۹ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
. دومین روز از محرم بود کاروان در احاطه ی عدوان می رسد بر زمین رملی و پست دور آن تپه ها و نخلستان کرد پرسش امام از یاران نام این سرزمین چه می باشد عرض کردند کربلا مولا گفت بر حق پناه می باید گفت باید پناه بر او برد از هجوم هزار حزن و بلا ما همین جا فرود می آییم که خدا وعده داده‌است به ما به خدا این همان مکان باشد این محل قرار اشترهاست آن محل خیمه ها شود بر پا آن طرف تر محل مقتل ماست به زمین خون ما شود جاری در همین گوشه از زمین خدا که نبی گفته ام که می شکنند در همین جا حریم حرمت ما چونکه یاران او پیاده شدند با سلاحش حسین شد مشغول زمزمه می نمود شعری را که ازآن گشته بود سنگ ملول آمدت روزگار بس به شتاب چه فراوان پگاه و شام سیاه که درآن کشته گشت طالب حق هیچ نایافتت تغیُّر راه بر خداوند باز می گردد در دو عالم تمام امور هر چه موجود زنده در دهر است از همین راه می نماید عبور ام کلثوم ناله ها سر داد وا محمد، علی و وا اُمّا وا حسن وا حسین و وای به ما از بلایای سخت بعد شما آمد از شهر کوفه باز خبر لشکری آید از برای قتال جریان واضح است بر همگان نبود بر حسین هیچ مجال خطبه ای خواند امام بر یاران گفت بی پرده بعد حمد و ثنا آخر کار ماست کشته شدن گر چه باطل عدوست حق با ماست وای مردم مگر نمی بینید حق رها گشته می شود پامال نهی از منکری نمی گردد فعل معروف رفته از اعمال مومنی گر بخواهد از خالق مرگ را این زمانه حق دارد مرگ باشد سعادت و ماندن هست با اهل ظلم ننگ ابد سوی من نامه ها فرستادید آمدم تا به سوی شهر شما بر سر عهد اگر نمی مانید به کناری روید از ره ما کوفیان در جواب همچون سنگ پای وجدان و دینشان همه لنگ عافیت جو و پست، بنمودند بر تن خویش جامه ای از ننگ سیزدهم مهر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت سی و چهارم چون رسیدند منزل بیضه بر حسین علی مجالی بود تا بگوید به جمله ی مردم که نبی خدا چنین فرمود هر که سلطان جائری بیند که حرام خدا حلال کند بشکند عهد حق و با سنت با تمام توان جدال کند آنکه در بین بندگان خدا برود راه دشمنی و گناه نشود معترض به قول و عمل می شود در قیامتش همراه امویها نموده اند رها ایها الناس اطاعت از الله فرض آورده اند چونکه به خویش تبعیت ز رانده ی درگاه این جماعت فساد را ترویج می نمایند و حد حق تعطیل فیء را می کنند بهره ی خود و حلال و حرام را تبدیل من سزاوارتر ز آنانم که بدادند این چنین تغییر جمله احکام آن شریعت را که شد از جهد جدم عالمگیر بگذریم ار از این حقایق، آن پیکها نامه ها و دعوتها که شما سوی من فرستادید بود مضمونشان جز این اما بود صحبت از این تعهد که بنمایید کوفیان یاریم مکِشیدم به دامن خواری مکنیدم به دشمنان تسلیم گر به این عهد خویش پابندید به سعادت رسید و رشد وکمال من حسینم چو، ابن دخت رسول ابن مولا علی، ز زمره ی آل من که همراه با شما هستم اهلتان را هم اهل من همپا بنمایید پیروی از من تا شوم اسوه ای برای شما گر شکستید عهد و پیمان را از شما نیست این خطای جدید پدرم هم برادرم ،مسلم غیر این از شما به چشم ندید نامدارید در شکستن عهد نشدید آن فحول را یاور می کنندش فریب خورده خطاب آنکه عهد شما کند باور شادتان می کند خطا کردن هیچ سودی نمی برید اما خود شکستید با شکستن عهد بی نیازم کند خدا ز شما والسلامی که داد در پایان سوخت بدجور قلب ناظم را که نداند چگونه از خجلت نفتادند کوفیان از پا ۲۹ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۸ تیر ۱۴۰۳ فَىْءِ: ثروت و حقوقى كه به آل پيامبر اختصاص دارد جائر؛زورگو بیضه؛ به معنی سفید و روشن است. این منزلگاه هموار و بی گیاه و وسیع و فراخ بود که به همین سبب به آن بیضه می گفتند.