هدایت شده از أخٌفيالله
تحلیل قرآنی از وضع موجود - 14030708 - استاد عابدینی.mp3
15.28M
💠 ده تذکر مهم از استاد عابدینی در شناخت شرایط بوجود آمده پس از شهادت سید حسن نصرالله
۱. راز شدت و سرعت اتفاقات در آخرالزمان
۲. شهید پس از شهادتش با امکان والاتری اهدافش را دنبال میکند.
۳. برای مديريت بحرانها، باید از ذکر و توسلات برای ثبات قدم بهره گرفت.
۴. در لحظات خاص و اضطرار باید تبعیت از ولی شدیدتر باشد تا اضطراب ما را زمینگیر نکند.
۵. زمان مقابله با دشمن، وقت تسویه حساب در داخل نیست.
۶. اگر مؤمنین ثبات قلب پیدا کنند، در دلهای کافران رعب و ترس میافتد و در محاسبات به اشتباه میافتند.
۷. در مهار سگ هار، باید سر و مغز فرمانده را نشانه بگیریم و منافع او را تهدید کنیم که در این نبرد آمریکاست.
۸. دشمن ضربههایی را که خورده، پنهان میکند تا مومنان مایوس باشند از شکست آنها.
۹. رهبری نقشههای دشمن را دور میزند هرچند که نقشه رهبری برای خودیها مجهول باشد. جهل به نقشه رهبر نباید باعث فشار و مطالبه از ایشان بشود.
۱۰. انرژی آزاد شده از هیجان مؤمنین در شهادت سید حسن نصرالله باید با "آرامش فعال" جهت دهی بشود.
▪️ زمان: ۳۰ دقیقه
➕️ @ostadAbedini
➕️ @yaminpour
متی نصر الله
خاطره مؤمنان دفتر قطور معجزاتی است که در جهاد رخ داده. نمیتوان بسیاری از وقایع را با محاسبات زمینی سنجید. کسانی که باور ندارند و روح انکار در آنان قلیان میکند نمیتوانند بفهمند که چه شد و چه خواهد شد. همین اختلال در ارزیابیها کافران و منافقان را دچار آزمونهای سخت و تلخ تکراری میکند.
آنها هر بار خیال میکنند که یک جای کار را غلط حساب کردهاند و مرتبه بعد با دقت و شدت بیشتری اشتباهات قبل را تکرار میکنند.
ابزارهای قویتر، تمرکز بیشتر، مهندسی پیچیدهتر و جنایت غلیظتر. اما نتیجه جز شکست بیشتر نیست. البته نمود ظاهری آن گاهی پیشروی و دستیابی به اهدافی است که در ابتدا موجب شادی است؛ اما در انتها مقدمه درد و رنج بیشتر است.
واقعیت این است که اگر بنا بر تحقق معادلات طراحی شده توسط دشمن بود، نباید امروز اثری از ایمان بر روی زمین باقی میماند. جبهه انکار، چنان خود را در سطح ماده گسترد و به ابزار مادی مجهز شد که گمان میرفت راه فراری برای انسان مؤمن باقی نباشد. اما مسیرهای زمین همه مادی نیستند و کافران و منکران از راههای آسمانی زمین محروم و مطرودند.
تاریخ جنگهای صدر اسلام به شهادت قرآن روایتگر بسیاری از این حقایق است.
غافلگیریهای مشرکان تمام ناشدنی است.
اگر غلبه مادی تمام کننده کار بود، نباید نوح بر کشتی مینشست و ابراهیم از آتش میرهید و موسی به ساحل نیل میرسید یا از آن میگذشت و مریم رها میشد و عیسی نجات مییافت و محمد که درود بیپایان خدا بر او و اهل بیتش و پیامبران خدا باد قدم به مدینه میگذاشت یا به مکه بازمیگشت.
کدام محاسبه و معادله از وقوع چنین اتفاقاتی پشتیبانی میکند. از آنها بگذریم.
چه کسی انقلاب ما را باور میکرد؟! چه کسی پیروزی ما را محتمل میدانست؟! چه کسی دوام و بقای ما را در قطار حوادث آینده زمین میگنجاند؟!
چه کسی باور داشت ما از زیر آوار فتنهها و خیانتها سر برآوریم؟! چه کسی گمان میکرد که ما از جنگ تحمیلی عبور کنیم؟! از مخیله چه کسی میگذشت که پس از انحلال شوروی سابق و برپای بزرگترین امپراتوری شرّ در تاریخ، ایران موضع مقاوم انقلابی خود را نگه دارد، بپرورد، برگ و بال دهد و میوههای آن را بچیند؟!
چه کسی میتوانست بفهمد که گروهی کوچک روزی تبدیل به بزرگترین چالش استکبار و صهیونیزم جهانی گردد؟!
هیچ کس قد بلند حزب الله را جز در رؤیا نمیدید. همه چیز گویای این بود که نمیتوان از عهده دریدهترین و درندهترین و دارندهترین قدرت شیطانی تاریخ برآمد و زمین از دست داده را پس گرفت و فرصت بر باد رفته را به کف آورد و موقعیت بازنده را برنده کرد و دشمن سراپا شکوه سلاح را عقب راند و خسته کرد.
هیچ کس باور نمیکرد گروهی کوچک و ناتوان بتواند لباس از تن دیو مرگ و جنایت برآورد و او را مضحکه کوچه بازار شهر کند تا سوژه خنده کودکان آزاد و رها باشند.
آنچه که در محاسبات دشمنان هیچ گاه نمیگنجد و وزن و قیمت و قدرت آن شناخته نمیشود و نتیجه درست از آن به دست نمیآید، نقش روحانی ایمان است.
انسان تنها تن نیست. انسان پیش و بیش از تن، جان است. رفتارهای جانانه در جهان تنانه بیوزن و نامرئیاند. آنچه کافر و منکر و منافق فاقد آن است، ایمان است. او نمیداند ایمان چه میکند و چگونه کار میکند. او ربطی به معنی و ضریب تبدیل آن به امکانهای مادی آن ندارد. او نمیتواند این سرّ عظیم را که در کنه ایمان پنهان شده را بیابد. او بدون ایمان آوردن قدرت دستیابی به گوهر فتح و ظفر معنوی را ندارد.
نهایت دسترسی دشمن شیطان است و شیطنتها. اگر تمام داشتههایش را یکپارچه کند، میتواند شیطنت را بر عوالم مادی و نباتی و حیوانی مستولی کند و از این استیلا، سکوی استعلا و استکبار را بر پا کند. اما باز هم دستش از آسمان معنی کوتاه است.
وقتی میگوییم معنویت، ذهن دشمن به سرعت شیطنت را میفهمد. این همان دیوار سخت و فولادین بلندی است که شیطان و دوستانش در پس آن زندانیاند و شعار آزادی سر میدهند؛ اما پوچ بودن این توهم در نقطه تماس جهاد اثبات میشود.
دشمن به تجربه چندین هزار ساله میداند، چیزی هست که از دستدرازی آنان در امان است؛ لذا دو کار میکنند. ابتدا تا حد توان مردمان را به خروج از آن قلعه محکم دعوت میکنند و سرانجام با ترس و تهدید، دیوارهای نامرئی بین و خود و مؤمنان را میخراشند، شاید فرار از این قرارگاه فرصت سلطه را فراهم آورد.
تولید و تکثیر متنوع دستگاه تطمیع و تهدید با این محاسبه صورت گرفته است.
حصن حصین نامرئی ایمان، خدماتی را به مؤمنان مخلص ارائه میدهد. دشمنان با وجود آنها نمیتواند اراده خود را مسلط و قطعی نماید.
اصلا چه کسی باور میکند انسان بتواند از دیوارهای آتش عظیم اسرائیل بگذرد و نه تنها بگذرد که رشد کند و قویتر شود و غالب شود و تعیین کند و عقب براند؟!
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
متی نصر الله خاطره مؤمنان دفتر قطور معجزاتی است که در جهاد رخ داده. نمیتوان بسیاری از وقایع را با م
حزب الله هم الغالبون...
حیله دشمن زمانی مفتضح میشود که عملگر ایمان، آن را استخدام میکند برای تکمیل فرایند اخلاص و پاکسازی و بازسازی جبهه مؤمنان.
فشارهای بیامان کافران، میشود صافی ایمان مؤمنان. همه ناخالصیها را جدا میکند و تمام بیگانگیها را میزداید و روزنههای شک و شرک را میبندند و مسیرهای عبور به آینده را میگشاید.
در برابر چشم همگان، در حالی که طرف مقابل نیز تمام تلاش خود را به کار میبندد، این مؤمنان هستند که با حداقلهای ظاهری، فرصتهای مادی را نیز صید میکنند و ماندگاری خود را تثبیت میکنند.
اگر شهادت میخواست بنبست حرکت مؤمنانه باشد باید پس از حسین بن علی علیه السلام در آن روز سخت و سوزان، اثری از نام و یاد خدا و بندگان خدا باقی نمیماند.
اگر تبعید و زندان و شکنجه و شلاق و کشتار و ویرانگری گره از کار کفار میگشود، نباید امام خمینی قدس الله نفسه الزکیة پای در تهران میگذاشت.
اگر جنگ و فتنه و خطا و خیانت میتوانست ریشه مؤمنان را بکند، غرب امروز ناچار نبود مهر ننگ بزرگترین جنایتکار تاریخ بشر را به پیشانی نمیزد.
اسرائیل مایه شرم و شکست و خسارت قطعی صاحبان و حامیان آن است. یک قاتل تمام عیار. جنایتکاری که برای عقب راندن مؤمنان از سرزمینشان استخدام شده و هر روز ناکامتر از گذشته به خانه غصبی خویش بازمیگردد.
چه کسی به داشتن و بودن اسرائیل افتخار میکند؟! امروز این توده متعفن تروریست، مطلوب هیچ کس نیست. حضور و حیات زامبیوار این موجود وحشی خونخوار، این ضحاک عصر مدرن و پستمدرن، این ماشین هوشمند قتل و غارت و جنایت، این بر هم زننده عادت زندگی در جهان، از مهار برپاکنندگانش خارج شده. آنان توانایی بهرهگیری پیشبینیپذیر از اسرائیل را از دست دادهاند. هیچ ابتکار عملی در کار نیست؛ اگر کشتار بیگدار را خلاقیت و طراحی پیروزی ندانیم.
تمام افقهای عادیسازی سقوط کرده و این آرزوی بزرگ که در مشت غرب به نظر میرسید، سرابوار در نقطه تماس با جبهه ایمان محو شد.
سلطان خشم اسرائیلی مرکب شیطان شد و به راه افتاد تا سرزمین سوخته را گسترش دهد. اما سپر ایمان ترس را ذوب میکند و آتش را سرد.
آتش اسرائیل دامنش را گرفته و فریاد او از نزدیک به گوش میرسد. او ما را تهدید به چیزی میکند که او را میترساند و ما را آبدیدهتر خواهد ساخت.
او ما را به جنگ تهدید میکند؛ اما نمیتواند بفهمد که جنگ هر چه. برای او کوبنده و کشنده است برای ما سازنده و پردازنده است. ما جنگ را جهاد مییابیم و این صورت سبز ابراهیمی جهنمی است که دشمن ما را از آن میترساند و از خنده شادمانه ما حیرت میکند.
جنگ برای او پنجره مرگ است و برای ما دروازه جاودانگی. جنگ برای او آخرین فرصت است و برای ما سرزمین فرصتها. درد برای او تهدید و ترس است و برای ما مسیر هموار گذشتن از ناهمواریهای مادی.
او اسیر نگاه شیطانی خویش است. او ما را با چیزی میترساند که برای او هولناک است. اما در ما جز صبر و شکر نمییابد. ما میدانیم که مخالفت شیطانی دشمنان تنها بهانه لطف پروردگار است تا ناخالصیهای ما زدوده شود و امکانهای گشایش معنوی آسمان به آسمان به رویمان گشوده شود و معادلات تقدیر از افقی بالاتر تعیین و تصویب گردد و چون صاعقه بر سر مشرکان و منافقان فرود آید.
ما که میدانیم درد هدیه خداست و رنج تحفه سعادت. ما که باور داریم باید تمام شباهتهای ناگزیرمان به دیگران باید درمان شود تا سپاه روحانی از قلب غیب در قالب تن جاری شود و دشمن را در گنگی و گیجی و حیرت و رسوایی فرو برد.
مگر تا کنون جز این بوده؟! مگر نمیبینی انکار و اعجاب آنان را؟؛ مگر اصلاح روزمره تقویمهایشان را نمیبینی؟!؛ مگر به یاد نمیآوری تعیین مکرر زمان پایان را؟!
آنان هیچ گاه نتوانستند ما را در قلعه ایمان شکار کنند.
دشمن چارهای جز سست کردن ایمان و آلودن اذهان ندارد. اگر توانست از مسیر ذهنهای مرعوب و خسته، ایمان را بلرزاند و پاها را بلغزاند، پیروز خواهد شد. اما اگر ذهن خود را به بمبهای مسموم تبلیغاتی نباختیم، راه نفوذ دشمن بسته خواهد شد. نقطه ضعف آنان انکارشان و نقطه قوت ما ایمان ماست.
تنها قوت است که ضعف را میراند. نباید مزیتهای خویش را از ترس اذیتهای دشمن رها کنیم.
ما پیروزیم، اگر مؤمن بمانیم.
هدایت شده از حسین سوزنچی
بسم الله الرحمن الرحیم
آتشافروزی اسرائیل در غزه و لبنان، شهادت سید حسن، و وظیفه ما
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (بقره: ۲۵۰)
امروزه با شرایط دردناک و دشواری مواجهیم.
مقام معظم رهبری چند ماه قبل فرمودند:
«شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق. ورود لبنان به قضایای اخیر فلسطین و غزه تأثیر عمیقی داشت و اگر چنین کاری انجام نمیشد قطعا بیشترین خسارت به خود لبنان وارد می شد.»
توجه شود:
«هم برای دشمن صهیونیستی و هم برای جبهه حق».
⭕️ این روزها که #اسرائیل درندگی را به نهایت رسانده و #شهادت_سید_حسن، خون دلی را که به خاطر #غزه و #لبنان میخوردیم، مضاعف کرده، بسیاری در بهت فرو رفته و خون ها به جوش آمده است، برخی گمان میکنند که اکنون وقت آن است که #ایران به عنوان اصل و محور مقاومت، مستقیم وارد میدان جنگ شود؛
و #دشمن هم با ابزار رسانهای خود تلاش میکند در افکار عمومی عدم ورود مستقیم ایران به جنگ را حمل بر ضعف و ناتوانی ما کند.
💢اما چه باید کرد؟
📜در جریان یکی از جنگها که دشمنان اسلام برای یکسره کردن کار اسلام با لشکری عظیم به راه افتاده بودند، مشاوران جنگی به خلیفه وقت (عمر بن خطاب) پیشنهاد دادند که خودش با تمام نیروهای سپاه اسلام مستقیم وارد میدان شود. خلیفه با #امیرالمومنین ع مشورت كرد.
امیرالمومنین ع راهکاری عملیاتی ارائه داد که شاید امروز بتواند سرلوحه اقداماتی باشد که ما قرار است انجام دهیم.
فرمودند:
اين امر، پيروزى و خوارىاش، نه به اندكى سپاه بود، و نه به بسيارى آن. دين خدا بود كه خدا چيرهاش نمود، و سپاه او كه آمادهاش كرد، و يارىاش فرمود، تا بدانجا رسيد كه رسيد، و پرتو آن بدانجا دميد كه دميد.
ما از خدا وعده پيروزى داريم. او به وعده خود وفا كند و سپاه خود را يارى دهد.
جايگاه آنکه عهدهدار امر است در اين كار، جايگاه رشتهاى است كه مهرهها را به هم فراهم آرد و برخى را ضميمه برخى ديگر دارد. اگر رشته ببرد، مهرهها پراكنده شود و از ميان رود، و ديگر به تمامى فراهم نيايد.
مردم پشتیبان تو امروز اگر چه اندكند در شمار، امّا با يكدلى و يك سخنى در اسلام، نيرومندند و بسيار. تو همانند قطب برجاى بمان، و این مردم را چون سنگ آسيا گرد خود بگردان، و به آنان آتش جنگ را برافروزان؛ كه اگر تو از اين سرزمين برون شوى، مردم از هر سو تو را رها كنند، و پيمان بسته را بشكنند، و چنان شود كه نگاهدارى مرزها كه پشت سر مىگذارى براى تو مهمّتر باشد از آنچه پيش روى دارى.
همانا دشمن اگر فردا تو را در وسط میدان ببیند، گويد اين ريشه و اصل آنهاست، اگر آن را بريديد آسوده گرديديد، و همين سبب شود كه فشار آنان به تو سختتر گردد و طمع ايشان در تو بيشتر.
اين كه گفتى آنان به راه افتادهاند، تا با مسلمانان پيكار كنند، ناخشنودى خداى سبحان از عزم آنان به جنگ با مسلمانان، از تو بيشتر است، و او بر دگرگون ساختن آنچه خود ناپسند مىدارد تواناتر.
امّا آنچه از شمار آنان گفتى، ما در گذشته نمىجنگيديم به نيروى بسيارى، بلكه مىجنگيديم با چشم داشتن به پيروزى و يارىِ [خداوند متعال].
📚نهج البلاغة، خطبه ۱۴۶ (ترجمه سید جعفر شهیدی)
متن خطبه در اینجا
@souzanchi
جامعه انقلابی، جامعه بیشکل و شاکله نیست. نظام انقلابی ساز و کار تبدیل ایمان صادق انقلابی به عمل صالح انقلابی است. ارزش افزوده ساز و کار انقلابی دستآورد گرانسنگ حرکت به سوی جامعهپردازی و تمدنسازی است. نه آسان به دست میآید و نه آسان باقی میماند.
مردم مؤمن انقلابی نیازمند آن هستند که به سرعت و جدیت از موقعیت حضور تودهای به موقعیت حضور نظاممند ارتقاء یابند.
برخی رفتارهای ما در صحنههای اجتماعی نشان میدهد که هنوز شکل مناسب را برای جریان شاکله انقلابی در بدنه اجتماعی پیدا نکردهایم. انقلاب اسلامی ما امروز بسیار بزرگتر و فربهتر از آن است که رفتارهای ابتدایی کفاف نیازمندیهایش به عمل صالح را بدهد.
بهانه این نوشته مواجهه برخی افراد با موضوع جنگ لبنان و حوادث پیرامون آن است. برخی گمان میکنند که اگر با دمیدن بر رفتارهای هیجانی جامعه را به سطح حرارت بالاتر برسانند، کاری صورت میپذیرد.
این عینا همانند آن است که برای سوخت رسانی به یک اتومبیل، بنزین را روی سقف آن خالی کنی و احیانا شعلهای هم روشن کنی یا جرقهای بزنی. واقعا اینگونه نیست.
مسئله ما امروز با رفتارهای بدون ساختار مهندسی شده حل نمیشود. ما از موقعیت ابتدایی عبور کردهایم. هر چند در پس پرده شور و هیجان انقلابی دهها سال قبل ما نیز قوه عاقلهای بود که دائما مسیرهای درست و راهبردهای کلان را ترسیم و تصویب میکرد و اینگونه نیست که انقلاب اسلامی بر خلاف تصور برخی در یک شیب طبیعی قهقرایی قرار گرفته و لاجرم جاری شده و با تخلیه کور انرژی خویش، اتفاقاتی را رقم زده است. اما به هر حال آنچه امروز در اختیار داریم متفاوت از چیزی است که آن روز داشتیم. البته این تفاوت نه در شاکله که در شکل است. فرض کنید یک دانه را در زمین مناسب میکارید و از آن درختی سترون رشد میکند. این درخت و آن دانه از حیث شاکله یکسانند، اما از حیث فعلیت و شکل و اقتضاءات یکسان نیستند. در امتداد هم و پشتیبان هم هستند. همزیست و همبسته و همدل هستند، اما نباید و نمیتوان با این دو معامله یکسان کرد. این غلط است.
انقلابیگری ما نیز از پس چند دهه رشد و بالندگی باید عقلانی و نظاممند باشد. قطعا در این مرحله نیز ریزشهایی خواهیم داشت و البته رویشهایی. افراد ضعیفتر از توفیق در این مرحله بازخواهند ماند و آنان که بستر قویتری طلب میکردند وارد میدان خواهند شد.
آنان که حضوری بسیطتر و سادهتر طلب میکنند به مدارهای حاشیهایتر رانده میشوند و آنان که حضور پیچیدهتر و چندوجهی نظاموارگی را برمیتابند به مرکز تولید عمل صالح انقلابی نزدیکتر میشوند. این راندگی و خواندگی طبیعت رشد انقلاب اسلامی ایران است.
تصور کمینه از هر رویداد با انقلاب نهادینه شده همخوانی ندارد. مسئله جهاد در امروز روزگار چنین نیست که برخیزی سلاح شخصی را برداری و حرکت کنی به سمت خط مقدم. جنگ و جهاد برای ما امروز تنها راهپیمایی و مانند راهپیمایی نیست. تصور برخی از ما در مورد جنگ نهایتا چیزی شبیه مهیا شدن برای زیارت اربعین است.
اما واقعا چنین نیست. همین فهم اولیه نسخههای سادهانگارانهای هم تجویز میکند.
آدمهای ساده، مناسب موقعیتهای ترکیبی نیستند. جنگها امروزه هیچ کدام تکوجهی نیستند. ما در بستر جنگهای ترکیبی و جهاد چندوجهی هستیم.
ارتقاء ما به مراتب منطقهای و جهانی و حضور ما در زمینههای مختلف تأثیرگذاری، عمل صالح مرکب میطلبد. هر کدام از ما که تمرین کافی نداریم نمیتوانیم موفق شویم. چه بسا نیت خیر داشته باشیم اما باعث آسیب رسیدن به نظام شویم.
افکار و گفتار و رفتار ما باید متناسب با صحنه باشد.
زیر سؤال بردن سیستم حتی اگر ضعیف عمل کند و عبور کردن از آن و بیاعتبار ساختنش باعث خواهد شد، سیستم نحیف و نحیفتر شود و تولدهای خارج از رحم و غدههای ناهمساز رشد پیدا کند. اگر ما نتوانیم حرکت در مسیر ساختارمند را هر چند تنگ و ناقص باشد بیاموزیم، رشد متناسب با مأموریتهای پیش رو را نخواهیم داشت.
منطق رشد انقلابی مؤلفههای فراوانی دارد. یکی از خیانتهای حکومتهای گذشته عقب نگه داشتن جامعه از همین رشد اجتماعی و سیاسی است. بسیاری از ما ایده رشد اجتماعی و سیاسی را داریم؛ اما تمرین عملی کافی نداریم. در میانه جنگی که در خط مقدم آن قرار داریم، مشاجره با فرماندهان یا کجتابی با آنان و یا زیر سؤال بردنشان یا تردید در مدیریتشان یا زیر پا گذاشتن فرمانشان عین شکست است.
حتی اگر سیستم حداکثری عمل نکند، وارد کردن فشار به مفصلبندیها و خسته کردن آن و ممانعت از پیشرفت آن قطعا خطای راهبردی نابخشودنی است.
تحلیل موقعیت انقلابی یعنی اینکه بدانی ولیّ خدا در کجا ایستاده به کدام سو میرود، به چه میاندیشد و جریان روابط ولایی به ما تا کجا و چقدر امکان میدهد که تدبیر ولیّ فقیه را عملیاتی کنیم.
باید از عمل احساسی بیجا فاصله بگیریم و رفتار سیاسی خود را با عقلانیت انقلابی تنظیم کنیم. باید مسیرهای رسمی را تأیید و تأکید و تقویت کنیم و نشان دهیم که دقیقا پشت سر فرمانده هستیم و آماده اجرای فرمان. اگر او بایستد خواهیم ایستاد و اگر حرکت کند حرکت خواهیم کرد و هیچ گاه نه مانع او خواهیم شد نه تصمیمی را به او تحمیل خواهیم کرد.
در مسئله جنگ بسیار پیشرفته و پیچیده با اسرائیل باید با دقت و آمادگی کامل فرامین ولیّ فقیه را از مسیر ساز و کارهای طراحی شده در نظام دنبال کنیم و نه خارج از آن.
اصل بر پنهان بودگی است. مهارت آشکار شدن به قوت و قدرت و اقتدار نیاز دارد. آدمهای ضعیف با سلب مسئولیت، هزینه آن را بر دیگران تحمیل میکنند.
#انسان_قوی
مقاومت، عمل صالح امت اسلام است و وعده صادق، عمل صالح ملت ایران. همچنان که طوفان الأقصی عمل صالح فلسطینیان است و زنجیره اعمال صالح عظیم در حال افق گشایی و بسترسازی آینده آزاد و آباد برای مردم ایران، مردمان منطقه و مستضعفان جهان است.
شاید ۲۰ سال بعد وقتی به گذشته نگاه میکنیم، ریسهای بلند از وعدههای صادق ببینیم که در جشن آزادی زیبا و باشکوه میدرخشند.
بیتردید قدر و قیمت مقاومت امروز از دیروز روشنتر است و قد و قامت رشته کوه محور مقاومت امروز از دیروز سرافرازتر است.
انقلاب اسلامی ایران توانست سند دیگری را به امضاء ناظران جهانی برساند و ولایت فقیه بار دیگر ضرورت و قطعیت خویش را اثبات کرد، زمانی که معادلات تغییر را نوشت تا اعمال گردد.
وعده صادق ارتفاع ایران را برای جهان آشکار میکند. همان چیزی که میلیاردها میلیارد دلار هزینه شد تا پنهان بماند.
مردم جهان نمیتوانند دیوار آتش جهنمی شیطان در ترور سید مقاومت را تماشا کنند، اما خیمه بلند و کوبنده موشکهای فاتح ایران بر خانه شیطان را نادیده بگیرند.
هر موشک وزن معینی از آهن و باروت دارد؛ اما دنباله بیانتهایی از عزم و اراده و تلاش و تصمیم و موفقیت آن را پیش میبرد و به مقصد میرساند.
موشکها پس از انفجار تمام میشوند اما پیامی را بر خیمهگاه اشغالگران مینشانند.
ما بازگشتهایم....
دوست داشتیم ما نیز در کنار او این موفقیت را جشن میگرفتیم؛ اما انگار تقدیر این بود که فرارود و مسیرهای آسمان را بر آسمان زمین بگشاید و راههای فروبسته را باز کند و فرصت انتقام را فراهم آورد.
الحمد لله علی الشهادة
الحمد لله علی الجهاد
الحمد لله علی الفتح و النصر
الحمد لله ربّ العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساس زیبای سید شهید حسن نصرالله
تا زمانی که ایمان صادق، عمل صالح نزاید، جز ادعا نیست. دعا تنها بخشی از عمل صالح مؤمنان است. اگر تمام آنچه را که انجام میدهی دعاست، یعنی سنگینی ایمان را بر مولای خویش حمل کردهای. گاهی ما دچار سوء استفاده از امکان آسمانی دعا میشویم.
دعا برای آن نیست که عمل ما را بکاهد. دعا پاسخی به همت بلند و بیانتهای مؤمنان است. آنان که خدا را میخواهند و راهی جز انفعال کامل نمییابند و حق چنین است. چون به این حال رسیدند دعا میکنند و خداوند پاسخ آنان را بیتردید خواهد داد.
دعا دکان گدایی نیست. اسباب استضعاف نیست. خداوند انسان را اشرف مخلوقات آفرید و تمام عالم را مسخر او فرمود. جز خود همه چیز را در زنجیره رشد انسان قرار داد و خود بر روند پیشرفت انسان مراقبت و محافظت دارد و هدایت را به دست میگیرد.
انسان نسبت به هر مقامی فعال است، جز مقام بندگی خدا که ناگزیر مواجهه با الله انفعال مطلق است و بندگی چنین ممکن میشود و رابطه اینگونه دو سویه میگردد و رشد وجودی اینچنین فراهم است.
در برابر الله تعالی فقر مطلق است که راهگشاست. آنچه در کنار بینهایت معنی دارد صفر است و این مقام جز برای اولیاء برگزیده حاصل نمیشود که قویترین وجود اتسانی را دارند و میتوانند در مرزهای خویش بایستند و بر آغوش بینهایت مطلق و مطلق بینهایت رها گردند.
دعا راهنمای ما به این مقام است. نه مسیر سقوط در ضعف و رفع مسئولیت و ترک عمل و ذلت و انفعال و آسیبپذیری و حقارت.
مؤمن همچنان که مسیر تقرب را میجوید و میپوید، شدت وجودی و توسعه وجودی مییابد. اخلاص در بندگی جز با تقرب دائمی به دست نمیآید. مؤمن ضعیف که نه قوت درونی دارد و نه قدرت پیرامونی و نه اقتدار محیطی مطلوب اولیاء الهی و الله تعالی نیست.
هیچ یک از بندگان برگزیده خداوند ضعیف و منفعل نبودند. هیچ کدام از رفتار و گفتار و پندار بندگان خدا را نباید در محدوده ضعف و سستی و انفعال و ذلت فهمبد.
دینی که از خوانش ذلیلانه برمیآید بسیار نفرتانگیز و شایسته پرهیز است. همان دینی که برخی دینداران ضعیف دارند و جای خالی قبول الهی را با تکبر و استکبار پر میکنند.
اگر ما درست دینداری کرده باشیم لاجرم باید دایره عمل صالح ما گسترده شده باشد و سطح آن ارتقاء یافته باشد و توانسته باشیم کاری فراتر از گذشته در تسخیر عالم درون و بیرون خود انجام داده باشیم.
وعده صادق یکی از آن اعمال صالح عظیم است که ساز و کار ولایت برآورد. چرا که تا یک دقیقه پیش از توفیق عملیات نیز منافقان حاضر نبودند به آن بیاندیشند و جانب دشمن را نگیرند.
قطعا منافقان و کافران هیچ سهمی از این پیروزی ندارند. این پیروزی بزرگ از آن مؤمنان است و غنیمت معنوی آن نیز مخصوص آنان است و اجر بزرگی که در پی دارد نیز بین آنان تقسیم خواهد شد.
آنچه که در عمل صالح وعده صادق حائز اهمیت است، نیت تقرب آن به خداست. اعمال صالح هر یک به اندازه خویش ما را به خداوند نزدیک میکنند. این نزدیکی در دو شاخه است. یکی توسعه و تقدیر وجود و دیگری تقویت و تشدید وجود.
جامعه مؤمنان در سرتاسر جهان با غروب دیشب یکسان نیست. ارتقاء وجودی و توسعه و تقویت وجدانی از پس این عمل صالح خالص سازنده و پردازنده، ما را به مرحلهای پیشتر میبرد و امکانهای ما را برای پیروزیهای بیشتر و اعمال صالح بزرگتر بیشتر میکند.
ما امروز میتوانیم بگوییم که هم قویتر هستیم؛ هم قدرتمندتر هستیم و هم مقتدرتر. آن موشکها به جز اینکه خیمه دشمن در سرزمینهای اشغالی را بر سرشان آوار کرد، خانه ایمان ما را نیز آباد ساخت و دسترسیهای ما و ابزار ما را بهتر و بیشتر ساخت.
بهرهبرداری و مراقبت از این موهبت نیز با ادامه همین راه ممکن است. یعنی تقویت روابط ولایی و اعتماد به کارآیی و کارسازی آن.
إذا جاء نصرالله والفتح، مردم دسته دسته وارد دین خدا میشوند. باید از آن مراقبت کرد.