سازمان شبهه، آزمون بزرگی پیش پای ملتی است که بزرگترین آرمانها را دنبال میکند.
مردم ایران به واسطه ایفای نقشی که انتخاب کردند و آن تغییر نظم جهانی و زیر و رو کردن سازمان سلطه و راندن استبداد از مناسبات جهانی و رهایی مستضعفان از بندهای اسارت است، نیازمند گذراندن مراحلی از تمرین و ورزیدگی هستند که میتوان گفت پیچیدهترین و سنگینترین ابتلاءات دوران ما به شمار میآید.
جنگهای ترکیبی بر سر ملتی هجوم آورده که چند دهه مبارزه شبانهروزی داشتهاند. اگر دایره زمان را بزرگتر بگیریم، خواهیم دید که مبارزه برای برآمدن، قرنهاست که ادامه دارد.
حال از پس انقلاب اسلامی ایران، آزمونهای الهی که بخشی از آن با نقش آفرینی دشمنان آشکار و دیرینه اسلام و ایران است و بخشی از آن با تلاش منافقان تا مردم ایران به جای بازسازی خود، بشکنند و تسلیم اراده دیگران شوند.
ایستادگی مردم ایران و تقویت آنان و گسترش مبارزه آنان به منطقه و تغییر شگفتآور سطح رویارویی باعث شده تا دشمن تمرکز بیشتری بر روی نابودی ما داشته باشد.
همه اینها باعث خواهد شد ما ملتی ورزیدهتر و جسورتر و ریشهدارتر باشیم و بتوانیم از عهده جریانسازی جهانی مستضعفان علیه مستکبران برآییم.
هدایت شده از متنْآگاهی|جعفرعلیاننژادی
قلههای یادآوری و درههای فراموشی
شاید همه ملتها از این فرصت برخوردار نباشند که در تاریخ حیات خود، روزهای متعدد پرمعنا و نقاط عطف اساسی داشته باشند. لحظههایی که مانند قلههایی مرتفع در تقویم ملی آنان، رخنمایی کرده و کارکرد قوی یادآوری داشته باشد.
حافظه ملت ایران مشحون و مالامال از این خاطرات معنادار و تاریخی است. روزهایی که تجارب عمیقی را در خاطره ملی ثبت کرده و به وجدان جمعیمان راه یافته است. تجارب عمیقی که در کلام امام و رهبری، با عنوان یومالله یاد شده و بیش از هر کس قدر و قیمت آن شناخته و عمق معنایش درک شده است.
۱۹ دی یکی از همین قلههای یادآوری و ندای وجدان انقلابی مردم ایران است. رهبر معظم انقلاب بیش از همه این ندای پرطنین را شنیده و هر سال به بهترین وجه آن را بازتاب میدهد. آنچه اکنون محققین علوم انسانی تحت عنوان کنش یادآوری از آن یاد میکنند، سالهاست به کارآمدترین فرم بیانی در اظهارات ایشان ریشه دوانده است.
یادآوری کنشی ضد فراموشی است، خصوصاً اگر در لحظه و دقیقهای صورت بگیرد که سرمای غفلت و نسیان بخشهایی از جامعه را دربرگرفته و میرود به یخبندان فراموشی تبدیل شود. ۱۹ دی چنین لحظهای است که روی دره فراموشی، ملتی را نزد خود حاضر کرد و به سلسلهای از وقایع حقیقی تبدیل شد.
چنین وقایعی، حقایقی عمیق به همراه خود دارد که در لحظه وقوع به راحتی دیده نمیشود، تنها دیدگان حقبینی نظیر حضرت امام(ره) است که درست ۱۲ روز بعد از ۱۹ دی، در موقعیت اوج استبداد و سرکوب رژیم، بارقه امید را دریافت و «نوید پیروزی» داد. این قلههای یادآوری و وقایع حقیقی، چون نماد خصائل جمعی و وجدان جمعی مردم ایران، تنها خاطرهای دل تاریخ نیست.
بلکه در هر لحظه و ساعت حیات این ملت موجود است و توانایی اثرگذاری دارد. کنش یادآوری همین است، اینکه تاریخ زنده و حیاتبخش خود را در فهم لحظات دشواری به کار گرفت و مسیر را با قدرت بیشتر ادامه داد. رهبر معظم انقلاب با چنین فهمی از ۱۹ دی ۵۶، هر سال، درسهای جدیدی از آن تاریخ غنی و پرمایه حاصل میکند و در اختیار مردم قرار میدهد.
درسهایی مانند اینکه چه بودیم، آمریکا با ما چه کرده بود، چرا دشمنی آمریکا با ما تمام نمیشود، چرا اکنون نیز به دنبال جبران شکست خود است، چرا روشهایش نرمتر شده اما میزان خصومتش بیشتر شده، چرا نباید به منافع آمریکا نزدیک شد، چرا در این لحظات باید امیدوار بود و در نهایت چگونه باید از جمهوریت و مردمسالاری دفاع کرد.
هدایت شده از تعلیقات
📝 مسئولیت ما و آینده جبهه مقاومت
3⃣ بازسازی و توسعه امتی (2): ارتباطات مکتوب (صنعت کتاب و ترجمه)
🔻 #امت بر محور و مدار باور و #حرف_مشترک شکل میگیرد. ما هنوز هم سخن و هم داستان با امت اسلامی نشدیم.
🔻 یکی از مهمترین عناصر و عوامل ارتباط و تعامل جوامع با يکديگر بهوسیله عنصر #کتاب و #ترجمه بههنگام و مناسب است. با ترجمه میتوان فرهنگها را بههم منتقل و نزدیک کرد. تا جایی که زمانی رهبر معظم انقلاب از #نهضت_ترجمه سخن بهمیان آوردند. ما بايد بهصورت حسابشده کتابهای اثرگذاری را ترجمه و در جغرافیای کشورهای حوزه مقاومت توزیع کنیم.
🔻 ما هنوز بسیاری از حرفهای مهم انقلاب اسلامی را با مردم مسلمان در میان نگذاشتیم. هنوز شبهات فراوانی درباره انقلاب اسلامی وجود دارد. هنوز نسبت به عمق دشمنی غرب و صهیونیسم با جهان اسلام کم حرف زدهایم. مواضع و عملکرد ما طی 5 دهه گذشته نسبت به فلسطین بیان نشده. و هنوز نتوانستیم تصویر آرمانی از آینده جهان اسلام در قالب تمدن اسلامی را بیان کنیم بهنحوی که همه امتهای مسلمان در آن حضور و نقش داشته باشند. هنوز بسیار حرف نگفته داریم. و جالب اینکه آقا در این میان بر ترجمه آثار دفاع مقدس تأکید خاص دارند. گویا این آثار چون صد میماند که چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. عزیزان و برادرانی با مجاهدت در این مسیر تلاش میکنند که تلاششان بیش باد.
🔻 این زاویه توضیحاتی دارد که در یادداشتهایی اختصاصی به آن پرداختیم. سالها پیش در قالب مقالهای از اهميت ترجمه و بهرهای که غرب برای توسعه خود از این صنعت برده بود، نوشتم.
📝 ترجمه از رویکرد انفعالی تا رویکرد فعال
🔻🔻🔻
rasekhoon.net
https://rasekhoon.net/article/show/637649/%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%89-%D8%AA%D8%A7-%D8%B1%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84
🆔 @taalighat
فردی که دچار عارضه فراموشی میشود، به تدریج استفلال شناختی خود را از دست میدهد. تا جایی که حتی برای فهمیدن اینکه چه هست و چه باید باشد و چه میخواهد و چه میپسندد نیز از دیگران سؤال میکند.
زندان فراموشی، دست انسان را از انتخاب و اختیار کوتاه میکند و استبداد را مسلط میکند.
ملتی که دچار فراموشی خود شود و تاریخ و فرهنگ و داشتههای خود را از یاد ببرد به تدریج تن به وابستگی خواهد داد و چیزی برای ساختن و داشتن نخواهد یافت.
هجوم رسانهای غرب در تلاش است با تحریم آگاهی ما را دچار فراموشی کند.
هیچ ملتی از آخرت بینیاز نیست. به هر حال دنیا تنگی میکند.
غرب دو آخرت تدارک دیده. اولی برای عموم مردم و آن فضای مجازی است.
دومی برای برگزیدگان است که سعی میکند در آسمانها به دنبالش بگردد. البته دومی بیشتر شبیه یک رؤیاست که اولی را پشتیبانی میکند. آخرت در دسترس و آخرت دور از دسترس.
برای ما نیز دو آخرت وجود دارد. آنچه که خداوند وعده داده و آنچه که غرب وعده داده.
آیا غرب در نقطه ابتکار عمل است یا در وضع بیچارگی قرار دارد؟!
به طور مثال آمریکا ژست اقتدار میگیرد و در طول یک سال و نیم یکی از عجیبترین جنایتهای تاریخ را در وسط میدان و با تمام توان پشتیبانی میکند. چرا باید رژیم آمریکا و سایر دولتهای غربی این ننگ آشکار بر بپذیرند؟!
آیا اقتدار غرب واقعیت است؟!
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آیا غرب در نقطه ابتکار عمل است یا در وضع بیچارگی قرار دارد؟! به طور مثال آمریکا ژست اقتدار میگیرد و
زمانی که نمرود در برابر ابراهیم مستأصل شد که مرگ و زندگی را از آن خدا میداتست، عجولانه پاسخ داد اختیار مرگ و زندگی با من است. هر که را بخواهم میکشم و هر که را بخواهم زنده میگذارم.
سپس دستور داد تعدادی زندانی بیاورند.
برخی را عفو کرد و برخی را کشت تا ادعای خود را ثابت کند.
همه میدیدند که او درباره زندگی سخن نمیگوید. او نتوانست مردهای را زنده کند. میتوانست عدهای را در چارچوب از پیش تعیین شده بکشد.
یعنی حتی مرگ نیز از او فرمانبری نمیکرد.
این داستان زمانی برای همه مردم ثابت شد که ابراهیم سالم و سلامت از آتش خارج شد.
همه دانستند که حتی اختیار زندگی نیز در دست خداوند است. وقتی هیزمها سبز شدند و گل دادند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
زمانی که نمرود در برابر ابراهیم مستأصل شد که مرگ و زندگی را از آن خدا میداتست، عجولانه پاسخ داد اخت
به نظر میرسد داستان تمدن غرب نیز جز این نباشد. آنها زندگی را گروگان میگیرند و سپس به شما میگویند مرگ و زندگی تو در دست ماست.
داستان تحریم نیز بخشی از همین ماجراست.
شدت وحشیگری غرب در منطقه برای اثبات این مطلب است که مرگ و زندگی و امنیت و ناامنی و سلامت و بیماری و سیری و گرسنگی شما با ماست. پس بهتر است تسلیم اراده ما باشید.
اما زندگی در منطقه مسیر خود را ادامه داده و میدهد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
به نظر میرسد داستان تمدن غرب نیز جز این نباشد. آنها زندگی را گروگان میگیرند و سپس به شما میگویند
17.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آتشسوزی اخیر در آمریکا یک بار دیگر نشان داد که تا چه حد رژیم آمریکا دچار بحران وجودی است.
آمریکا گویا ناچار است برای ماندن بسوزاند و بسوزد. این قدرت شیطانی گویا آنقدرها هم که میگویند سر حال نیست.
انگار او مجبور است به همه دنیا تجاوز کند تا زنده بماند. از داخل پوچ شده و برای اینکه دیگران را با خود ویران نکند هزینه دریافت میکند.
اگر بتوانیم بین قوت و قدرت تفاوتی قائل شویم، آنگاه میتوانیم بگوییم که اقتدار تمدن غرب امروز قطعا محصول قوت نیست.
از سوی دیگر عجز غرب را در مهار تهدید بر روی اسرائیل را نیز شاهدیم.
دهها میلیارد دلار کمکهای فوری و حضور مستقیم با تمام امکانات و داراییها نتوانسته امنیت و آرامش را به اسرائیل بازگرداند.
در طول چند دهه هزاران میلیارد دلار هزینه شده و دهها میلیون نفر کشته و مجروح و اسیر و آواره شدهاند. اما گره از کار فروبسته آمریکا بازرنکردهاند.
آمریکا به تدریج ملتها را از دست میدهد و دولتها را گروگان میگیرد. قلبها را میآزارد و تنها را به کار میگمارد. محبت را در آتش شهوت میریزد و میدان حادثه را گرم میکند. جامعهها را از هم میدرد و مردم را نامردم میکند تا تاب رویارویی نداشته باشند.
این یعنی بازوان قدرت آمریکا نیز کارایی گذشته را ندارد.
پس راز و رمز اقتدار تمدن غرب در چیست؟!
واقعیت این است که اقتدار غرب امروز بیش از آنکه واقعیت میدانی باشد، واقعیت ذهنی است.
این ذهن مردمان است که مرعوب صحنهسازی تمدن مرده غرب شده و افول و سقوط آن را باور نمیکند. بلکه ذهنهایی هستند که تلاش میکنند رؤیای غرب فرونپاشد و همین راز اقتدار خیالی این نمایش شیطانی است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آتشسوزی اخیر در آمریکا یک بار دیگر نشان داد که تا چه حد رژیم آمریکا دچار بحران وجودی است. آمریکا گو
در غرب دیگر سیستمها کار نمیکنند. حکومتها دائما تصمیمات استثنائی میگیرند و ماشین حکمرانی آنها کار نمیکند. لذا قاعدهها کنار رفته و اشخاص جای آن را گرفتهاند. رفتارهای راهبردی جای خود را به تصمیمات تاکتبکی داده و انفعال و غافلگیری به جای فعالیت و تعیینکنندگی نشسته و دولتهای غربی به شدت وابسته به ابزارند. این یعنی دیگر نه رشد میکند و نه متولد میشود. بلکه تنها مصرف میشود. او نمیتواند خود را مهار کند.
سعی میکند از انفعال مردمان واکنش بگیرد و آن واکنشها را سرمایه خود کند.
تمام تلاش ما برای توبه در داستان تقرب مانند جسدی است که اگر توجه خداوند و قدم خداوند نباشد، حیات پیدا نمیکند. اعمال مردع محکوم به فسادند.
هدایت شده از سربازانقلاب | سیدفخرالدین موسوی
🔴"ابوالحسن" او را کشتی!!!
خانه ما همیشه شلوغ بود.
دختر بزرگ بودن دردسرهای خودش را هم داشت.
سالها بود که بعد از دیدن آن صحنه دهشتناک، مادرم سکته کرده و بی صدا و بی حرکت، به روی تخت افتاده بود.
پدرم را هم که یا باید در تبلیغ میدیدم یا پای ثابت ساواک بود و مهمان همیشگی آنها.
یکی از برادرهایم از همه شلوغتر بود و صدای همه را هم درآورده بود.
به معنای واقعی کلمه کم اورده بودم و دیگر نمیدانستم که چگونه با او رفتار کنم.
روزی "ابولحسن" که به خانه برگشت به او گفتم که دیگر از دست فلانی خسته شده ام و نمیدانم که با اذیتهای او دیگر چه کنم؟!
ترکه ای برداشت و وارد اتاق شد، گفت هیچکس حق وارد شدن در اتاق را ندارد، در را بست و فقط صدای برخورد شدید ترکه به بدن بود و صدای غلط کردن برادر خاطیم.
دائما میگفت غلط کردم ابوالحسن... غلط کردم ابوالحسن... ببخشید.... ببخشید...
در خانه ی ما سابقه تنبیه بدنی وجود نداشت.
من پشت در صدای ناله ها و ضجه های برادری که حقیقتا از دست او عاصی شده بودم را میشنیدم و به خود میپیچیدم.
آمدم پشت درب، صدا زدم:
ابوالحسن رهایش کن... ببخشش، ولش کن...
مدتی بعد ابوالحسن درب اتاق را باز کرد.
خیس عرق شده بود.
خشمگین بمن نگاه کرد و گفت کسی با او کاری نداشته باشد و فقط هنگام ناهار یک ظرف غذا برایش ببرید.
من شوکه شده بودم.
این همه خشونت از ابوالحسن بعید بود.
به او گفتم که بچه را که کشتی.
گفت:
نکشتم، نگران نباش.
ماجرا از این قرار بود که ابوالحسن وقتی وارد اتاق میشود و درب را میبندد، ترکه را به دست برادر کوچکتر میدهد و خودش دراز کش، میخوابد و پاهایش را روی میز قرار میدهد و به او میگوید مرا با تمام قدرت بزن.
برادر کوچکترم فریاد میزد نه ابوالحسن غلط کردم ولی ابوالحسن مجبورش کرده بود که ترکه را محکم به پاهایش بزند و در واقع این ابوالحسن بود که بدست برادر کوچکتر ترکه میخورد، یکساعت به پاهایش ترکه میزد و صدا میزد ابوالحسن غلط کردم... میزد و میگفت ببخشید اشتباه کردم.... میزد و میگفت ابوالحسن غلط کردم...
دیگر همان شد و همان.
هیچکس از آن روز به بعد اذیتی از برادرم ندید.
او دیگر آدم دیگری شده بود.
"ابوالحسن" مرد خدا بود که میدانست برای تربیت چه کند!
روایتی از خواهر مهندس شهید "ابوالحسن ال اسحاق" /عفت آل اسحاق
بازنوشته ای از:
سیدفخرالدین موسوی
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی
🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید
♦️آرشیو پرونده ها (اینجا)
https://eitaa.com/parvandeha