#تربیت_اسلامی
#نماز
✅ یکی از صفاتی که از کودکی در انسان پدیدار می شود و می توان برای آن از همان #هفت سال اول برنامه آموزشی طراحی کرد، بحث #نماز است.
🍃 در این مرحله باید #حواس کودک به همراه عواطف رحمانی با نماز درگیر شود:
📢 صدای #اذان و #اقامه را بشنود که چون نظامش فطریست، در درون کودک تثبیت می شود. (شنوایی)
💧 می توان کاسه ی پلاستیکی ای برای او در نظر گرفت تا هنگام #وضو ی والدین او هم (حرکاتی شبیه وضو گرفتن داشته باشد) #آب_بازی کند. کودکان بازی با آب را دوست داشته و احساس نشاط به آنها دست می دهد. (لامسه،بینایی،شنوایی)
👀 والدین خود را با حال و #اخلاق_خوب و #آراستگی در حال اقامه نماز ببیند. (بینایی)
👃هنگام نماز، #عطر_خوش از والدین و خودش استشمام کند. (بویایی)
🍓 خوراکی های #طیب و #خوشمزه در وقت نماز والدین در اختیار او قرار داده شود. (چشایی)
📿 در حین نماز، سجاده به همراه #مهر و #تسبیح و #چادر یا #عبا در اختیار او قرار داده شود. (لامسه)
❤️بعد از نماز والدین با او #دست دهند و او را #نوازش کنند و در #آغوش خود بنشانند و با #دستان_او تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را بگویند. (لامسه)
✅به طور کلی حس کودک به نماز اینگونه باشد که وقتی والدین خود را می بیند که می خواهند نماز بخوانند، احساس کند که الآن #وقت_خوشی اش هست. بنابراین اگر در حین نماز، کودک با والدین بازی کرد، مورد مواخذه قرار نگیرد . رعایت این قبیل موارد #بذر_ایمان را در آنها می کارد
💌 #هدیه_معنوی:
❤️تو برای #خدا باش خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود!👌
✍آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:ما با #کاروان و کجاوه به«گناباد» میرفتیم.وقت نماز شد.
👩🏭#مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت:
کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
🕵♀#کاروان دار گفت:
بیبی! دوساعت دیگر به فلان روستا میرسیم.آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.
👩🏭❌مادرم گفت:نه!
میخواهم #اول_وقت نماز بخوانم.
🕵♀کارواندار گفت:نه مادر.الان نگه نمیدارم.
👩🏭مادرم گفت:نگهدار.
🕵♀کاروان دار گفت:اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم.
👩🏭مادرم گفت:بگذار و برو.
🔻من و مادرم #پیاده شدیم.کاروان حرکت کرد.وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
🌘من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. #شب دارد فرا میرسد وممکن است حیوانات حمله کنند.
👩🏭ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت،#وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
😔لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد.
در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم.
دیدم یک #دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
کنار جاده ایستاد و گفت:بیبی کجا میروی؟⁉️
👈مادرم گفت: #گناباد.
او گفت:ما هم به گناباد میرویم.بیا سوار شو.
🔮یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر.
👩🏭مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.
❌به سورچی گفت:من پهلوی مرد #نامحرم نمی نشینم.
👈سورچی گفت:خانم! فرماندار گناباد است.بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.
❌مادرم گفت:من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
❤️در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم.
خدا برایمان درشکه فرستاده است...
✅ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و #تسبیح میگفت!
👩🎨آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است.
👩🏭مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم.
دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم...
❤️اگر انسان #بندهٔ_خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت،بيمه مىشود و خداوند تمام امور اورا #كفايت و كفالت مىكند.
🌼«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
✍#قال_الصادق(علیه السلام):
((مَنْ کَانَ مَعَهُ سُبْحَةٌ مِنْ طِینِ قَبْرِ #الْحُسَیْنِ (علیه السلام) کُتِبَ مُسَبِّحاً وَ إِنْ لَمْ یُسَبِّحْ بِهَا)).
☜هر کس که تسبیحی از قبر #امام_حسین(علیه السلام)همراه داشته باشد، جزء تسبیح گویان به حساب می آید، اگر چه با آن #تسبیح هم نگوید.
📚من لا یحضره الفقیه ج۱،ص۲۶۸،ح۸۲۹