eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
453 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠استعفا از لباس طلبگی در اینستاگرام؛ چرا؟! 🖊صادق بابایی 🔹مرزبندی‌های هویتی انکار شده! نشانه‌هایش را هم یکی پس از دیگری می‌بینیم. چند روز پیش‌تصویر یک آخوند ملبس را دیدم که با هجده سال سابقه‌ی طبلگی، از لباس آخوندی‌اش استعفا داد، آنهم در کجا؟ در اینستاگرام؛ سلبریتیزه‌ترین اَپ اجتماعی، مکانی که از اصل و اساسش به کار قِر و فِر مانکن و مدل جماعت می‌آید و حضور جدی دیگران در آنجا، مثل یک شوخی کوچک بیشتر نیست. تنها همین پدیده‌ی منفرد کافیست تا نشان‌مان دهد که مرزهای هویتی و ارزشی پیشین رنگ باخته. استعفا از لباس! در اینستاگرام! 🔹از این که بگذریم، به چرایی می‌رسیم!؟ اساساً چرا شخصی با هجده سال سابقه‌ی طلبگی، که طبیعتاً تازه اول بازدهی و باروری علمی و مالی و… اوست، به قول خودش، فصل جدیدی از زندگی را شروع می‌کند و از رخت آخوندی به در می‌آید!؟ کاری به شخص حقیقی این فرد ندارم، این سوالی است که مصادیق فراوانش، در ذهن مخاطبِ آشنا، خودنمایی می‌کند. چرا لباس‌گریزی و بی‌میلی نسبت به لباس آخوندی، در میان کثیری از طلاب شایع شده است؟ 🔹بعقیده‌ی من، اینجا هم می‌توان سراغی از همان کلیدواژه‌ی پیشین گرفت: انکار مرزها! لباس آخوندی در قدیم معنایی داشت و اکنون نیز معنایی دارد؛ اما تا حد زیادی متفاوت با معنای پیشین. لباس آخوندی تاکنون معنایش نمایندگی دین بود، شعبه‌ای سیّار از ورثة‌الأنبیا که دوّار بطبه بود و بین مردم می‌زیست تا هدایت‌شان کند. اخیراً اما، معنای این چند تکه پارچه عوض شده و یا به تعبیری وسعت یافته است؛ امروزه این لباس، علاوه بر نمایندگی دین، نمایندگی حاکمیت سیاسی را هم به گُرده می‌کشد. تجمیع این دو رسالت سترگ، آنهم در عصر خدایی کردن تکنولوژی، نسبیت ارزش‌ها، تبادل فرهنگ‌ها و انفجار اطلاعات، بالعیان بسی سنگین خواهد نمود. 🔹هرچند! آنکه این رخت از تن می‌کَنَد، از ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی دم می‌زند اما، پیام مخفی این کنش و حتی توجیه و توضیح صریحی که به دنبالش می‌آید، آنست که افرادی در این صنف و لباس، دیگر حاضر نمی‌شوند که بار کمرشکن دفاع از دین سنتی و حاکمیت پر‌چالش مبتنی بر آن را به گُرده‌ی خویش بکشند؛ آنها ترجیح می‌دهند که حتی در فصل شکوفایی طلبگی‌شان هم که شده، عشق و علاقه‌شان به دین و حکومت دینی را نزد خود و در پستوی دل‌شان انباشت نمایند و حیات اجتماعی‌شان را از نو و با هویتی نوین بسازند. 🔹بسیاری از آنها احساس می‌کنند، تراز ورزیدگی علمی، اخلاقی و اجتماعی که این لباس طالب آنست، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حوزه توشه کرده‌اند. گویا که این افراد حاضر نمی‌شوند، محدودیت در سبک زندگی طلبگی و انزوای منزلتی و گفتمانی آن را توأمان تحمل کنند؛ در نتیجه ترجیح می‌دهند که در پوششی مصلحت‌اندیشانه و یا حتی صادقانه، از ابتدا ملبس به این لباس نشوند و یا در صورت تلبس، از مخاطرات آن بکاهند و یا همچون آن طلبه‌ی مزبور، این رخت گران را برای همیشه از تن به در کنند. 🔹پانوشت: گویا آن شخص طلبه، پس از اعلام عمومی، از تصمیم خودش در ترک لباس پشیمان شده که در جای خود محل تامل است؛ آنچه پابرجاست، وجود پدیده‌ی لباس‌گریزی در میان بخشی از بدنه‌ی طلاب است. @mobahesat @daghdagheha
💠علوم اجتماعی را رنجورتر نکنیم! 🔸از جنجال چندهمسری تا سخنان جنجالی دکتر فیاض! 🖊محسن قنبریان ✅یک مرکز مشاوره وبرگزاری کارگاه های آموزشی برای حدود ۱۰۰هزار خانواده چند همسری، یک نیاز طبیعی این گروه اجتماعی است؛ اما راه حل خواندن چند همسری برای معضلاتی مثل ۴ ،۵میلیون زن بی همسر یا ۳میلیون سرپرست خانوار بدون همسر وپدر سخنی دیگر است. حواشی سیاسی و غیرسیاسی این سوژه ومساله اصلی شدنش در چند روز مجازی هم خود قصه دیگری است. 🚹این دغدغه ها و دلسوزی های به جا، چقدر از مطالعات میدانی و علوم اجتماعی برخوردار است؟! از کجا معلوم شده فرهنگ چند همسری "در ایران امروز"، آن مردان متمکّن را سراغ زنان بیوه یا ۳۵تا۴۹سال می برد؟! و با چند همسری، بیوه سازی تشدید نمی شود؟! 🚺 افزایش طلاق(هر ۱۹ثانیه یک پرونده، تا سال۹۳!) و ۷۰٪ به درخواست زنان بودنش، واقعیتی تکان دهنده است که مطالعات شاخه های مختلف علوم اجتماعی را می طلبد؛ که آیا فرهنگ شدن چندهمسری، بدان کمک می کند یا از آن می کاهد؟! 🚻 علت اصلی طلاق ها تا سال٨۹ عمدتا به عواملی مثل اعتیاد و... مستند بود؛ اما از ۹۴، "خیانت" عامل اصلی طلاقها ثبت شده است! متٲسفانه تا سال ۹۰مردان، بیشتر؛ و از ۹۴زنان به تساوی و فزونی بر مردان می رسند! ایده چند همسری چه اثر مثبت یا منفی ای بر این معضل خانواده ها می گذارد؟! 🚹🚺 به حسب آمار سازمان ثبت احوال ۳۰٪ جوانان ۲۰تا۳۵ساله(حدود ۱۲میلیون) ازدواج نکرده اند! وبه حسب گزارش مرکز پژوهش های مجلس(۱۹خرداد۹۳)، ۷۴/۳٪ دانش آموزان رابطه غیر مجاز با جنس مخالف دارند! ازدواج سفید و هم باشی و... ، به تبع این واقعیت راه میانبر طبیعت تلقی ورایج میشود! آیا در این وضعیت، "ازدواج اوّلی ها" و "تسهیل و تحکیم ازدواج اوّل" ضرورتِ یک جامعه نیست؟! آیا گران شدن ازدواج وارزانی روابط غیر مجاز تا حد رایگان بخشی، یکی از عوامل اصلی این پدیده شوم نیست؟ دکتر فیاض پر بیراه می گوید که ازدواج دارد مختص به اشراف جامعه می شود؟! با این وضع، چند همسری ازدواج را گرانتر و شیء لوکس تر برای همان طبقه بهره مند نمی کند؟! چه جامعه ای ساخته ایم که عده قلیلی (به تعبیر مروجین: سوپر میلیاردر) بتوانند چند همسر اداره کنند و بیش از ۱۲میلیون نتوانند یک همسر برگزینند؟ ودرصدی از آنها راهی غیر ازدواج را برای نیازهایشان بپذیرند؟! ❓آن دسته ی ۴ ،۵میلیونی ۳۵تا۴۹ ساله، چند سال قبلش جزء دسته ۱۲میلیونی ۲۰تا۳۵ساله مجرد نبوده اند؟ بهتر بگویم: این دسته ۱۲میلیونی چند سال دیگر آن دسته ۴ ،۵میلیونی را چند برابر نمی کند که باید اقلا دخترانش در صف انتخاب شدن برای زن دوم وسوم بنشینند؟! ❓آیا مانند این پرسش ها، مورد پژوهش کافی متخصصان شاخه های علوم اجتماعی با مبانی درست واقع شده است؟ ✅ این وسط در جستجوی اظهار نظرهای متخصصین علوم انسانی بودم که سخنان دکتر ابراهیم فیاض(جامعه شناس ومردم شناس) جنجالی شد! کنار ردّ شعار گونه ی چند همسری، شیوع فاحشه ها در قم را گزارش می کرد که ۴تا۴تا کنار خیابان...! عجیب تر، علت آن را صیغه کردن های "آقایان" می خواند! https://aftabnews.ir/fa/news/620114 ❗️نه گزارشش متکی به آماری عالمانه یا اقلا کار میدانی یکی از دانشجویانش بود! ونه تحلیلش -که شیوع این فاحشه های ادعائی بخاطر کثرت صیغه موقت در قم باشد- شواهد علمی و مقبول داشت! ‼️اصلا سلّمنا که فاحشه محجبه در قم روبه ازدیاد و علتش هم صیغه کردن آقایان روحانی قم است؛ ایشان بعنوان یک جامعه شناس متدین -که سالهایی هم در قم طلبگی کرده اند- از خود نمی پرسند: چگونه یک حکم منصوص اسلام وقرآن(اولین آیه جزء۵ و روایات متکثر شیعی) -که ذاتا برای مقابله با سفاح و زنا جعل شده- در عمل فاحشه و فحشاء ساخته است؟!! ❓آیا همیشه چنین بوده وخواهد بود یا بخاطر عوارض وشرایطی در این دوره چنین شده است؟! آن عوارض دقیقا کدامند؟ ❓آیا در اینباره ایشان اقلا پایان نامه ای ترتیب داده یا سلسله تشکیک و تعریض باید به آیه قرآن وجعل وتشریع الهی هم سرایت کند؟! ⬅️ اینها بیشتر به ما خبر می دهد که علوم اجتماعی در جامعه ی علمی ایران ضعیف و رنجور است. برخی ناآگاه وبی اعتناء به آن از مباحات شرعی(مثل اجازه چند همسری به مردان) می خواهد با کبرا، صغرا کردنی ساده "نظم اجتماعی" بسازند؛ https://eitaa.com/hayat_hosna/876 وبرخی -که متخصص علوم اجتماعی اند- با ادعاهای سبک و بی مدرک و فرضیات خام، جور دیگر رنجوری آنرا موجب شوند! 🔅امام معصوم جامع علوم انسانی واسلامی است که هم "نظاماً للمله"(نظام بخش دین) است وهم تبعیتش "نظاماًللامه" (نظام بخش اجتماع)است ؛ ولی ما با گسست بین علوم اسلامی وانسانی، هم نظم وهندسه آموزه های دین را به هم میریزیم وهم نظم اجتماعی مطلوب را موجب نمی شویم! علوم انسانی-اسلامی یک ضرورت است. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠راه ناهموارِ علمِ دینی 🔸به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی 🔹سخن گفتن از علم و دین و بررسی نسبت میان این دو، به یکی از مباحث پرچالش چند قرن اخیر تبدیل شده است. اگر نسبت میان آنها مشخص شود، می‌تواند بسیاری از معادلات علوم انسانی را مشخص کرده و به سرانجام برساند. 🔹یکی از نخستین افرادی که در جامعه فکری ما به این موضع توجه داشت، آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی (۱۳۲۵-۱۲۶۵ش) بود. وی تفکیک کاملی میان علوم الهی و علوم بشری قائل بود. معتقد بود که این دو، مسیر کاملاً مجزایی را طی می‌کنند و هیچ ربط و نسبتی با هم ندارند. 🔹در نظر او، علوم الهی بر اساس مراجعه به آیات و روایات و بدون دخالت دادن دانسته‌های فلسفی و عرفانی و منطقی به دست می‌آید. علوم الهی بر اساس تضرّع و خشوع در پیشگاه خدا حاصل می‌شود، اما علوم بشری در نقطه‌ مقابل آن است و دانشمندان بر اساس عقل خود به آن دست یافته‌اند. 🔹میرزای اصفهانی بر خلاف برداشت‌های غالب امروزی معتقد بود که علوم الهی، علم جدید است و علوم بشری علم قدیم. علوم جدید نازل از آسمان است در حالی که علوم قدیم برآمده از افکار بشر و ساخته‌ی ذهن انسان (میرزا مهدی اصفهانی، ابواب الهدی، ص ۴۶). به باور او، نسبت میان علم بشری و علم الهی، تباین است و هیچ نسبت و وجه مشترکی میان این دو وجود ندارد. به باور او تنها راه رسیدن به معرفت، چنگ انداختن به معارف الهی است. این مهم نیز تنها از طریق خضوع و التجاء به درگاه خداوند حاصل می‌شود. به باور میرزا مهدی اصفهانی، دست‌یابی به نور علم، خارج از قدرت بشر است (ابواب الهدی، ص۶۰). او معتقد بود که خداوند می‌تواند به بشر، علم بلا معلوم عطا کند، بر خلاف آنچه که در علوم بشری گفته می‌شود که علم بدون معلوم امری ناممکن است. 🔹میرزا مهدی همچنین با تفکیکی که میان معرفت فطری و معرفت اکتسابی می‌کرد می‌کوشید تا علم الهی را برتر از علم بشری معرفی کند. علم الهی در نظر او، مبتنی بر معرفت فطری است و اساسِ دعوتِ پیامبران را شامل می‌شود. انبیا آمده‌اند تا این نحوه از معرفت را مورد توجه دهند. 🔹در شیوه‌ای که میرزا مهدی اصفهانی ترسیم کرد، تفکر و تعقل بشری، جایگاهی نداشت. علم بشری نحوه‌ای توهّم و تخیل محسوب می‌شد (ابواب الهدی، ص ۶۹). در نظر او آنچه مورد تکریم و احترام است و باید به آن دست یافت، تنها علم الهی است و باقی همه اموری ناممدوح است. 🔹این‌گونه مواضع میرزا مهدی که اکنون به عنوان پایه‌گذار مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک مطرح است، سبب شد که او به مخالفت با فلسفه و عرفان نیز بپردازد. 🔸انتقادهای زیادی به رویکرد میرزا مهدی شده است. استاد سید جلال‌الدین آشتیانی کتاب «ابواب‌الهدی» را بیگانه با تفکر شیعی ارزیابی کرد و هنگام نقد این کتاب گفت که مؤلف آن «هرگز قریحه مباحث فلسفی و عرفانی را دارا نبوده است. مرحوم آقای حکیم و آقای میلانی می‌فرمودند: ایشان از عرفان سَر خوردند، به جان فلسفه افتادند» (سید جلال‌الدین آشتیانی، نقدی بر تهافت الفلاسفه، ص ۳۳۰). 🔸آشتیانی در نقد دیگری این‌گونه عنوان کرد که: «گفتن و نوشتن این قبیل مطالب به هیچ اصلی از اصول مبتنی نیست، جز اینکه عده‌ای از مردم مبتلا به فقر علمی را گمراه و بدبین به جماعتی کند که عُمر خود را وقف علم کردند و برای قوم خود افتخارات آفریدند»(همان، ص ۳۲۳). 🔸البته برای شناخت میرزا استناد به کتاب «ابواب‌الهدی» کافی نیست و در آثار دیگرش سخنان دیگری نیز بیان کرده است. رویکرد کلی او شاید در دوران کنونی، چندان مورد توجه و مقبول اصحاب علم قرار نگیرد، اما نمی‌توان آن را نادیده انگاشت و به کلی از مجادله علم و دین خارج دانست. 🔸میرزا از شاگردان میرزای نائینی در نجف بود و برخی شاگردانش همچون حضرات آیات سید صدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ حسنعلی مروارید، میرزا جواد تهرانی و شیخ حسین وحید خراسانی از فقهای بزرگ مشهد و قم بوده‌اند. وی که زاده اصفهان بود، ۲۳ آبان ۱۳۲۵ در مشهد مقدس درگذشت. -به نقل از راوی‌نیوز @daghdagheha
💠 علامه طباطبائی و راهی به سوی تفکر جهانی 🔹به بهانه ۲۴آبان سالروز درگذشت علامه طباطبائی 🖋سهند ایرانمهر 🔸امروز سالگرد درگذشت علامه طباطبایی است. در بخشی از کتاب"سرشت و سرنوشت" (گفتگوی دکتر ابراهیمی دینانی با کریم فیضی) دکتر دینانی از آشنایی و ارادت دو طرفه هانری کُربن (اسلام شناس و شیعه شناس فرانسوی) و علامه می گوید. دکتر دینانی در این کتاب، از روزی می گوید که هانری کربن، علامه طباطبایی را به تنهایی به منزل خود دعوت کرد: "من نمی دانم برخورد کربن و همسرش و نحوه پذیرایی آنها یا سخنانی که رد و بدل شد، چگونه بود اما علامه به دفعات از آن جلسه یاد می کرد و تحت تاثیر آن بود. من ندیده بودم ایشان درباره یک زن صحبت کند و از یک خانم تعریف کند ولی بارها از بزرگواری خانم کربن و فرهیختگی او سخن به میان می آورد". بی تردید این تابوی سخن نگفتن از یک زن و تعریف از او که حتا علامه طباطبایی با آن دید باز عرفانی واشراقی از ان احتراز داشته، سنت علما و حوزه هاست و تنها زمانی توسط علامه شکسته شده که وی برخلاف آن پیش فرض های معمول از نزدیک دیده است که زن برخلاف آن تفسیر و تعبیر ضیق فقهی، هم می تواند فرهیخته باشد و هم موانست و مجالست با اهل علم داشته باشد و هم چنان نفوذ خالی از شائبه ابتذال و وسوسه ای که عالمی چون او را تا مدتها به تحسین در جلوت و خلوت وادارد. بنابراین می توان گفت که حظ وافر در رابطه کربن و طباطبایی یک طرفه نبوده و علامه نیز بهره و فتح باب آفاقی فکری خود را نیز داشته است. 🔸نکته مهم تر در این دیدارها آن بوده که به جز مباحث سنگین و خاص فلسفی و کلامی، علامه طباطبایی به شدت جویای درک خصایص و عادات فردی و اجتماعی شخصیت هانری کربن به عناون یک غربی بوده است و "غرب" و "زندگی و فکر غربی" چون امروز کراهت شدیده نداشته است. دینانی در این مورد می گوید: "کربن اشراقی و معنوی بود اما به شکل تیپیکال غربی بود بود و کاراکتر غربی داشت. می دانستم سوال خصوصی از یک غربی زشت است اما گاهی این کار را میکردم و وقتی سوالی می پرسیدم، علامه گوشش را تیز میکرد تا ببیند من چه سوالی میکنم و پرفسور کربن چه جوابی می دهد!". 🔸اینگونه ارتباطات و تاثیر آن بر علامه طباطبایی آنقدر مثبت بوده است که هنوز، طیف آزاد اندیشی از علما مفتخر به این رابطه و متنعم از بهره های مکتوب این رابطه اند و طیف دیگر هم اگرچه جوهره اصلی بروز چنین برکاتی را درک نمی کنند اما دست کم در مقام تفاخر، روزی خور آنند و از حقانیت شیعه و اشراف علامه و نیز نقش کربن در گسترش شیعه و معرفی آن در محافل علمی سخن می گویند، با این حال همزمان با وقوع انقلاب ۵۷، بخش سنتی حوزه خیلی زود نگران این رابطه شد و دینانی در این کتاب شرح میدهد که چگونه از او خواستند علامه طباطبابی را از ادامه آن منع کند. 🔸دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی آن فشارها و نیز لحظه ای که پیام تلخ قشریون و دلواپسان نفوذ غرب را به علامه طباطبایی داد، اینگونه توصیف می کند: "به من گفتند، بعضی دوستان جلسات شما اینطور و آنطورند و هانری کربن را هم نمی دانیم کیست؟! تشکیل این جلسات از اول هم درست نبود و ما تا حالا تحمل کردیم ولی الان که چیزی به انقلاب نمانده صلاح نیست این جلسات ادامه پیدا کند و شما این را به ایشان منتقل کنید...هروقت یاد ان صحنه می افتم گریه ام می گیرد. وقتی به علامه گفتم، ایشان یک دفعه حالش بد شد و رعشه ای که معمولا در درست داشت شدت گرفت. لب هایش می لرزید و صورتش قرمز شد. 5 دقیقه ای سکوت کرد و چند بار گفت: عجب عجب عجب! و بعد از کمی تامل گفت:" من شخصی هستم که گوشه ای نشسته ام و چیز می نویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهانی و اینکه چه میگذرد این جلسات است، این راهم نمی توانند به من ببینند؟" -به نقل از فرهیختگان فرهیختگان @daghdagheha
💠چرا مردم عادی دروغ‌ پردازی‌ها درباره روحانیت را باور می‌کنند؟ 🔸زندگی طلبه‌ها موضوعی است که مردم عادی از طرق مستقیم با آن آشنایی چندانی ندارند و همین امر باعث شده که شایعه‌سازی در خصوص طلاب راحت‌تر از دیگر اقشار جامعه صورت گیرد. برای مثال یک فرد عادی در جامعه به راحتی این شایعه را باور می‌کند که اکثر روحانیون افراد متمولی هستند و یا اینکه اکثر روحانیون مخالف آزادی‌های اجتماعی هستند و غیره. غافل از اینکه طلاب هم مثل دیگر اقشار جامعه به گروه‌ها و طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی و فکری تعلق دارند. همین عدم آشنایی مردم عادی با زندگی روزمره طلاب، یکی از عوامل تعمیق شکاف میان مردم و روحانیت شده‌است. با توجه به اهمیت جایگاه روحانیت در ابعاد مختلف حیات فردی و جمعی ایرانی‌ها، شایسته است طلاب به گونه‌های مختلف این شکاف را کاهش دهند. 🔸یکی از دلایل ناآشنایی با زندگی روزمره روحانیون، کاهش اقبال جوانان به مساجد است. در مقاله «چرا هیئتی‌ها، اکثراً مسجدی نیستند؟» به این موضوع پرداختیم و اشاره داشتیم که در گذشته به علت حضور پررنگ‌تر افراد عادی در مساجد و ارتباط نزدیک‌تر با روحانیون محل، مردم عادی آشنایی بیشتری با زندگی عادی روحانیون داشتند و همین امر باعث می‌شد که حتی با وجود دروغ پراکنی‌ها و توطئه‌های رژیم ستم شاهی علیه روحانیون، مردم این شایعات را باور نمی‌کردند. ولی در سالهای اخیر استقبال جوانان عادی از مساجد و منابر کم شده که باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. 🔸در همین زمینه، باید به تغییر نقش و جایگاه روحانی های محل هم اشاره کرد. در واقع در کنار کاهش اقبال به مساجد،‌ روحانیون محل هم، آن نقش سنتی خود را چندان ایفا نمی‌کنند. در گذشته،‌ روحانی محل عملاً با مردم زندگی می‌کرد و در خانه‌اش به روی همه باز بود. اکنون این رابطه تغییر پیدا کرده و به تبع آن، مردم ارتباط نزدیکی با روحانی محل ندارند. بخشی از این تغییر، ناشی از یک جبر تاریخی است، ولی به هر حال نمی‌توان مسئولیت روحانیون را در این خصوص نادیده گرفت. 🔸در سال‌های اخیر و با تغییر هنجارهایی که در حوزه رسانه‌های جمعی صورت گرفته، امکان آشنایی مردم با روحانیون از طریق تلویزیون و سینما نیز امکان پذیر شده است. این رسانه‌ها به طور بالقوه می‌توانند عاملی برای نزدیکی مردم و روحانیت باشند، ولی متأسفانه در اکثر موارد ما شاهد بوده ایم که فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، تصویری واقعگرایانه از روحانیون ارائه نمی‌دهند و همین امر باعث بدبینی مردم نسبت به اینگونه تصویرپردازی‌ها از روحانیون شده است. خوشبختانه این موضوعی است که برخی از طلاب هم به آن اشاره کرده‌اند و بعنوان مثال حجت‌الاسلام مصطفی یوسف‌زاده در گفتگو با ایرنا، به «نگاهی کلیشه‌ای و تکراری» از شخصیت، موقعیت و رفتار یک روحانی در سریال «ستایش» اشاره کرده و اینگونه تصویرپردازی‌ها را مورد انتقاد قرار داده است. حجت‌الاسلام یوسف زاده با تأکید بر اینکه روحانیت باید بپذیرد که با قبول رسالتی خطیر و مهم، همیشه در معرض نگاه نقادانه و کنجکاوانه مردم قرار دارد، یادآور شده: روحانیت باید به فیلمسازان اجازه سرک کشیدن به سویه‌های پنهان زندگی فردی و اجتماعی خود را بدهند، که البته این امر تاکنون محقق نشده. 🔸حوزه‌های شیعه از دیرباز یکی از اصلی ترین مراکز تولید فکر و جریان‌سازی بوده و علت موفقیت این جریان‌سازی‌ها، نه فقط در توان نظری حوزه‌ها، بلکه در ارتباط عمیق این مراکز دینی و معنوی با جمهور ناس بوده. شکافی که اکنون میان مردم و روحانیت ایجاد شده کاملاً قابل ترمیم است ولی برای این امر، باید با واقعگرایی به آسیب‌شناسی پرداخت. در این راستا، تلاش روحانیت برای ایجاد درک درست‌تری از زندگی روزمره خود، و ایجاد این ذهنیت که روحانیون نیز بخشی از جامعه هستند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. -به نقل از سایت مردم و روحانیت @daghdagheha
💠روش برخورد با اعتراض مردم 🔸امام علی(ع) در عهدنامه‌ٔ مالک اشتر: ✅ ... وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ ... ✅... هرگاه مردم (‌درست یا غلط) بر تو گمان ستمکارى داشتند، آشكارا عذرت را برایشان توضیح بده و با شفافیت و روشنگری ذهنیت آنان را اصلاح کن؛ چراكه این پاسخگو بودن، نفس تو را تربیت و رام می‌کند و سبب مهربانى و نرمى با مردم می‌شود و راهی است برای آنکه به هدفت در واداشتن آنها بر حق برسی. ❇️نهج‌البلاغه، نامهٔ ۵۳ @daghdagheha
💠 مباحثات/روحانیت و خشونت‌های اجتماعی 🖊محمد وکیلی ♦️مسئله ای به نام خشونت های اجتماعی و خیابانی هرچند از دیرباز مطرح بوده و سابقه ای چند ده ساله در مطالعات و پژوهش های اجتماعی و روان شناختی دارد، اما پدیده خشونت علیه روحانیت، از معضلات نوپدیدی است که طی یکی دو سال اخیر در جامعه ما علنی شده است و با گسترش و افزایش نفوذ رسانه ها‌ مخصوصا فضای مجازی در جامعه، شکلی عیان تر یافته است. گزارشهایی از موارد متعدد این خشونت طی سال گذشته و امسال از شهرهای مختلفی چون تهران، مشهد، اهواز و قم منتشر شده است. به ویژه اینکه این خشونت ها از خشونت کلامی گذشته و به خشونت فیزیکی در حد اقدام به قتل رسیده است. 🔸هر چند در سابق هم اینگونه تعرضها وجود داشته اما اولا از جانب گروهکهای معاند که میان مردم هم منفور بودند صورت می گرفت و ثانیا قربانیان این خشونتها، معمولا شخصیتها و چهره های مهم و محوری روحانیت بودند. اما امروزه با پدیده ای مواجهیم که اولا نشانه های برنامه ریزی شده، سازمان یافته و تشکیلاتی بودنش بسیار کم رنگ است و ثانیا قربانیانش از میان طلاب و روحانیون فاقد جایگاه و مسئولیت حاکمیتی هستند. در آخرین مورد از این خشونت ها، طلبه ای مشهدی مورد تهاجم با قمه قرار گرفت و بعد از چند روز بستری درگذشت. 🔸گر چه نگرش روان شناختی ریشه اینگونه خشونتها را به اختلال روانی تقلیل می دهد و مسئولان قضایی و انتظامی نیز با همین بهانه، پرونده هایی از این قبل را بدین بهانه که فرد مهاجم دارای اختلال روانی بوده مختومه می کنند، اما از نظر اجتماعی نمی توان کنار این پدیده به راحتی عبور کرد. اینگونه خشونت ها مجموعه ای از وکنش های اجتماعی هستند که زمینه های قابل مطالعه ای دارند. زمینه هایی که در صورت غفلت از آن، می تواند تبعات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی به بار آورد. مطالعه ریشه ها و عوامل ایجاد یا گسترش این پدیده، اگرچه نیازمند پژوهش های اساسی است که ضرورت دارد مراکز مطالعاتی حوزوی بدان بپردازند، اما اجمالا می توان ریشه های این خشونت را در عوامل زیر جستجو کرد: 🔹احساس ناکامی اجتماعی و اقتصادی، احساس تبعیض، عدم پاسخگویی مناسب و صحیح نهادهای حاکمیتی (از جمله قوای مجریه و قضاییه که بیشترین ارتباط مستقیم با مراجعات مردمی را دارند) به مطالبات و توقعات و انتظارات، و فراهم نبودن راههای قانونی طرح این مطالبات، موجب انباشت آنها و در نتیجه فوران خشم اجتماعی می شود. در چنین وضعیتی با توجه به اینکه مسئولان و مسببان اصلی در کف جامعه قابل شناسایی نیستند، طلاب و روحانیون به دلیل داشتن لباسی متفاوت، سیبل چنین تهاجماتی قرار می گیرند. 🔹با توجه به نظریه بازنمائی استوارت هال(نظریه پرداز فرهنگ) تصویری که از حضور پررنگ روحانیت در رسانه ها و تریبون ها (آن هم معمم و در قالب لباس روحانیت) ساخته شده، لزوما همان تصویر و تصوری نیست که روحانیت قصدش را کرده بود. حتی اگر روحانیت نقشی محوری در وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی امروز نداشته باشد، این حضور پررنگ و همه جایی روحانیت موجب شده که روحانیت مسبب اصلی وضعیت غیرقابل دفاع اجتماعی و اقتصادی کشور شناخته شوند. بر همین اساس هم، به نظر می رسد تاکید بر تلبس تمام طلاب جهت انجام مسئولیت های حوزوی، نیاز به بازاندیشی دارد. 🔹در چنین شرایطی انعکاس خدمات اجتماعی روحانیت و قرار گرفتن در کنار مردم هنگام طرح مطالبات مشروع و قانونی، نه فقط در زبان ( و از پشت تریبون ها، چرا که از نظر مردم، داشتن تریبون خود نشانه ای است از قرار گرفتن در جبهه مسئولان) بلکه در میدان عمل و در کف میدان و اجتناب از رنگ و بوی جناحی دادن به فعالیت های اجتماعی روحانیت، می تواند راهکارهایی جهت ترمیم رابطه مردم و روحانیت بوده، زمینه های خشونت های فیزیکی و زبانی علیه روحانیت در سطح جامعه را فرو بکاهد. 🔻🔻🔻 @mobahesat @daghdagheha
🔴جایی بجز خیابان بگذارید! 🖋محسن قنبریان 🔹تجربه این سالها نشان داده تجمع مسالمت آمیزبزرگ منعقد نشدنی است. نهادهای مدنی قوی برای قالب گیری وضمانت تجمعات نداریم. دشمن و نفوذی و زخم خورده هم الی ماشاء الله داریم که هر مطالبه ای را منحرف وهر تجمعی را آشوب کنند ! پس تجمع مسالمت آمیز بیشتر کلمه ای سرکاری است وچیزی است که چون منعقد نمیشود عملا منع میشود! 🔹در مردم سالاری موضوعات مهم وعمومی به حسب اهمیت از طریق: "همه پرسی"، "طرح سه فوریتی ودوفوریتی مجلس" و"مصوبه هیٲت دولت" پیگیری میشود. خواست واراده عمومی از طریق این روشهای قانونی اعمال میشود. 🔹 در کشور ما "همه پرسی" که استفاده ابزاری وتبلیغاتی برخی رئیس دولتها شده است و مسائلی مثل نرخ بنزین هم شایددر آن درجه اهمیت نیست. 🔹شورای عالی سران هم مثل یک مجمع تشخیص شده ؛اما با این فرق که" مٶخر" از مجلس ودولت وبرای حل اختلاف مجلس و شورای نگهبان نیست ؛ "مقدم" بر مجلس وبی نیاز از شورای نگهبان است! از اتاقی برای هماهنگی قوا در جنگ اقتصادی واینکه نیازمندی های آن زودتر در مصوبات دولت ومجلس و نظارت وتعقیب قضائیه درآید؛ به یک مرکز قانونی مصوبه سازی رسیده است! 🔹مجلس شورای اسلامی که اقلا براساس قانون اساسی منعی ندارد مصوبه ای از آن شورا را در طرحی چکش کاری کند و متخصصان و صاحبنظران بیشتری را در آن تصمیم سهیم کند ، به صرف فرمایش رهبری طرح سه فوریتی ودوفوریتی را به هیٲت رئیسه نمی دهد ! برخی بخاطری که هزینه کامل تصمیم گردن رهبری بیافتد وبرخی بخاطری که ولایت پذیری وذوب در ولایتشان در چشم طرفداران لک نگیرد! 🔹حالا شما بگویید مردمی که به تعبیر رهبری،" یقینا بعضی از آنها از این تصمیم [گرانی بنزین]یانگران می شوند یاناراحت می شوند یا به ضررشان است یا خیال می کنند به ضررشان است به هر تقدیر ناراضی می شوند"، چکار کنند؟! خیابان بریزند ،آشوب میشود! خانه بنشینند ، نماینده شان در مجلس کاری نمی کند چون نمیخواهد انگ ضد ولایت بخورد!دولت هم که تصمیمش را اجرا کرده است! به آقای مجلس بگوئی تو هم قانونی هستی و بازنگری ات اگر با کارشناسی باشد رهبری منع ات نمی کند؛ خودت از "رٲس امور "بودن استعفاء نده؛ جوابی میشنوی؟!! اتفاقا وقتی کارشناسان موافق ومخالف وجود دارند وتکافٶ ادله است رٲی مردم مهمتر میشود ومجلس، نماینده آحاد ملت در همه نقاط کشور است. ♦️حتی به مراجع تقلید هم نمیتوان گله کرد که چرا چیزی نمی گویید؟ شاید شخصیت شما جای هزارها بنشیند و شنیده شود! چون چند نفر از مراجع هم بیانیه دادند وملاحظه وبازنگری در طرح را خواستند اما حتی صدا وسیما آنها را انعکاس نداد! ...جایی بجز خیابان بگذارید! -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠روحانیتی که قرار بود پشت و پناه مردم باشد... 🖋حمیدرضا باقری ✅وقتی دردهای مردم زیاد می‌شود از روحانیت انتظار می‌رود، مطالبه‌گر حقوق آنها باشد، در صحنه‌های اجتماعی حضور جدی داشته باشد و راهبری اجتماعی کند؛ ✅ اما امروز در فتنه‌هایی که در عراق، لبنان و ایران رخ می‌دهد، نقش‌آفرینی روحانیت کجاست؟ اگر روحانیت در این فتنه‌ها در میان مردم حضور فعال داشت، آیا منافقان و نفوذی‌ها می‌توانستند این اعتراضات را به انحراف بکشانند؟ ✅وقتی رهبری اجتماعی در دست کسانی که اهل صلاح و مطالبه‌ی حقوق واقعی مردم هستند، نباشد، طبیعتا راهبری اجتماعی در دست کسانی قرار خواهد گرفت که مردم و کشور را به سوی هلاکت و فساد می‌کشانند. ⁉️اما مشکل کجاست که حداکثر ایفای نقش روحانیون در فتنه‌های امروز، در سطح مراجع با یک بیانیه و سخنرانی کوتاه ختم می‌شود که آن هم انعکاس بسیار محدودی در رسانه‌ها دارد، در سطح طلاب نیز به حضورهای مختصر در اجتماع و با تاثیرگذاری بسیار اندک و مقطعی! محدود می‌شود. ✅مشکل جای دیگری است که باید حل شود، در این وضعیت مراجع هم زیاد بخواهند حرف بزنند وقتی کسی به سخنانشان توجهی نمی‌کند و مسئولی ترتیب اثر نمی‌دهد، شأن خود را پایین می‌آورند و احترامشان هم شکسته می‌شود. طلاب هم که وقتی بخواهند وارد صحنه اجتماع شوند و نقش‌آفرینی کنند، مردم می‌گویند سلام حاج‌آقا، صبح بخیر! تا حالا کجا بودی؟! 🔹مشکل اصلی کجاست؟ ♦️مشروطه را که یادتان هست؟ آن زمان وقتی طلاب و روحانیون در صحن حرم عبدالعظیم(ع) و فاطمه معصومه(س) تحصن می‌کنند، نتیجه آن این می‌شود که مردم آنقدر به شاه فشار می‌آورند و جامعه چنان قفل می‌شود که شاه هم مجبور می‌شود مقابل خواست روحانیون کوتاه بیاید و اختیارات خود را محدود کند. حتی انگلیس هم که می‌خواهد فرمان، "راهبری اجتماعی" را بدست بگیرد، روحانیون را می‌آورد در سفارت و از قدرت اجتماعی آنها بهره می‌گیرد. ♦️چرا آن زمان اینگونه بود و روحانیت قدرت کنش‌گری و راهبری اجتماعی داشت ولی امروز قدرت کنش‌گری‌اش بسیار محدود شده؟ ✅چون آن روز روحانیت کارکردهای مختلفی داشت و در بطن جامعه بود. آموزش و پرورش، قضاوت، طبابت، ثبت و اسناد و رسانه، امور خیریه و... در دست روحانیت بود و در جامعه بسیط آن روز اینها عمده شئون اصلی جامعه بود. ♦️اما بعد از مشروطه و حتی بعد از انقلاب اسلامی، رفته رفته با حاکمیت مدرنیته، مسیر کنار گذاشته شدن روحانیت از کارکردهای حقیقی‌‌اش ادامه یافته؛ ♦️در جامعه امروز ما، حتی کارکردهای اختصاصی روحانیت همچون قضاوت، معلمی قرآن و دینی، مشاوره، رسانه‌ و... هم از روحانیت گرفته شده و حاکمیت از ایفای نقش روحانیت در آن‌ها مستغنی است. ♦️خیلی ها تصورشان مثلا از حاضر شدن روحانیت در مدارس به صورت معلمی یک کار تبلیغی بلند مدت است اما باید نگاه‌ها را بالاتر برد و بدانیم که حضور روحانیت در جامعه و ایفای نقش او نه صرفا یک کار تبلیغی بلکه ایجاد پیوست‌هایی اجتماعی مرتبط با روحانیت است که به او امکان راهبری اجتماعی را می‌دهد. ♦️علاوه بر نگاه راهبری اجتماعی از حیث علمی نیز نتیجه دور ماندن روحانیت از این صحنه‌ها و ایفای کارکردهای اجتماعی‌اش، جدا شدن پرداخت‌ها و سو گیری‌های علمی روحانیت از نیازهای عینی جامعه و نیز جدا افتادن ساختارهای مختلف جامعه از رنگ و بوی دین است. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🔔 🔥 در پی سوءاستفاده اشرار از گله‌مندی مردم، ایجاد آشوب در کشور، حمله به مردم و غارت اموال، تعرض به قرآن عزیز و مقدسات دینی، صبر ملت لبریز شده و خیزش عمومی در لبیک به رهبرانقلاب و حمایت از اقتدار و امنیت کشور شکل گرفته است. ◽️همه با خود در این اجتماعات حاضر میشویم و به قرآن عزیز قسم می‌خوریم که تا آخر پای انقلاب ایستاده‌ایم. 🔻 وعده مردم انقلابی قم: 📌پنجشنبه ۳۰ آبان، ۱۰ صبح از مصلای قدس به سمت حرم مطهر حضرت معصومه(س) ◽️ ♻️ نشر حداکثری ‌
💠درگذشت پرفسور فضل‌الله رضا ❇️پرفسور فضل‌الله رضا دانشمند پرآوازۀ ایران، رییس پیشین دانشگاه تهران و سفیر سابق ایران در یونسکو در سن 105 سالگی در کانادا درگذشت. ❇️پرفسور رضا چهره مستقل علمی داشت و شهید مطهری جایی گفته بود در اوایل استخدام در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده بود. ناگاه می بیند اتومبیل مجللی در مقابل او توقف می کند و از او می خواهد سوار شود و درمی یابد او کسی نیست جز رییس دانشگاه تهران. ❇️پس از آن پرفسور رضا دستور می‌دهد ترتیبی اتخاذ شود که استاد دانشگاه بتواند اتومبیل خوب سوار شود. وقتی گفته می‌شود مرتضی مطهری مدرک عالی دانشگاهی ندارد و امکان افزایش حقوق به لحاظ اداری نیست، دستور ویژه صادر می کند و یادآور می شود در تراز دکتر زرین کوب - دیگر استاد دانشکده الهیات- رفتار شود. استاد مطهری اندک زمانی پس از آن با اتومبیل بنز دیده شد. @daghdagheha
💠قصه تلخ مهاجرت "شهید مطهری" از قم به تهران از زبان مرحوم «علی دوانی» 🔸به خاطر مباحث تحولی و اصلاح حوزه آقای بروجردی حتی نامه ی مرا هم قبول نکرد و اجازه نداد سخنانم را حضوری بیان کنم. 🔲مرحوم علی دوانی: 🔸در سال 53 روزی استاد شهید مطهری تلفن کرد و گفت: فلانی اگر بتوانی سری به ما بزن، به دیدنش رفتم. شهید مفتح هم که همسایه ی ما بود حضور داشت. 🔹استاد مطهری گفت: خواستم از شما بپرسم چه می کنی و چطور می گذرانی؟ کتاب هم که بنویسی مگر کتابفروشی ها با این حرف ها حق التألیف آدم را درست می دهند که در آمدی برای معاش باشد و مگر حق التألیف هم در این مملکت شد حقوق که آدم روی آن حساب کند؟ 🔹بعد گفت: علت اینکه شما را خواستم و این سؤال را کردم این بود که بگویم خود من هم وقتی از قم به تهران آمدم وضعی مثل امروز شما را داشتم. 🔸 پرسیدم: چطور؟ 🔹استاد شهید گفت: بر اثر شکست طرح آقای خمینی برای اصلاح حوزه که من هم از فعالین آن و شاگرد ایشان بودم، از طرف آیت الله بروجردی ضربه خوردم اطرافیان طوری مرا از نظر آقای بروجردی انداخته بودند که هرچه تلاش کرد مرا احضار کند تا حضوراً عرایضم را عرض کنم، نتیجه نگرفتم. 🔹حتی روزی نامه ای نوشتم و در آن عرض کرده بودم که در کجای دنیا رسم است که درباره ی کسی حکم غیابی صادر کنند؟!چیزهایی به شما گفته اند، بنده را احضار کنید؛ توضیح بدهم تا رفع هر گونه سوء تفاهم بشود. 🔹نامه را دادم آقای منتظری که هم مباحثه بودیم و نزد آیت الله بروجردی آمد و رفت داشت، و گفتم در یک فرصت مناسب به دست ایشان بدهد. آقای منتظری گفت: دادم اما نگرفت! 🔹از آن موقع تا کنون به جرم ارادت به آقای خمینی نزد خودی و بیگانه صدمه دیده و می بینیم. 🔹تا وضع روحانیون و آقایون مراجع چنین باشد، این قضایا هم هست. باید تحول اساسی در حوزه به وجود بیاید که چهار نفر کم مایه نتوانند با سرنوشت افراد این طور بازی کنند و سد راه خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین باشند. 🔸در این جا شهید مفتح که مانند خود من با تعجب به سخنان استاد گوش می داد، گفت: آقای مطهری، ما سال ها با شما بوده ایم، تا حال این مطالب را از شما نشنیده ایم. 🔹 استاد شهید گفت: بله وضع آقای دوانی را که می بینم به یاد وضع خودم می افتم، خواستم تسکینی برای ایشان باشد. -خاطرات من از استاد شهید مطهری ص107 @feghahat @daghdagheha
💠از حجاب تا چندهمسری؛ در جستجوی پایانی برای جدال‌های بی‌پایان 🖊سیدمحمدهادی گرامی 🔸«امر اجتماعی همان‌گونه که خوانده می‌شود، پدیدار می‌شود» سه‌شنبه ۱۴ آبان در پژوهشگاه علوم انسانی درباره ضرورت فعالیت در فضای مجازی و پیام‌رسان‌ها با یکی از دوستان گفتگویی صورت گرفت. وی به دلایلی مخالف اینگونه فعالیت‌ها برای اهل آکادمیا بود؛ یکی از مهمترین دلایل وی ضرورت ناخواسته تن دادن به بازی‌های چنین فضایی بود. البته من به دلایل روشنی با گفته وی موافق نبودم؛ ولی هنگامی که با انبوهی از یادداشت‌ها درباره چندهمسری، حجاب اجباری و دیگر هنجارها/ضدهنجارهای مربوط به جامعه ایرانی ـ اسلامی مواجه شدم، اقتضاءات و بازی‌های فضای مجازی را بهتر و بیشتر لمس کردم. 🔹آنچه بیان می‌شود با احترام به ایده‌های شرکت‌کنندگان در چنین مباحثاتی، تلاش می‌کند به جای «فروغلطیدن در» و «تن‌دادن به» روندهای رایج، خوانشی حتی‌المقدور بی‌طرفانه نسبت به یک چالش روش شناختی در چنین جدال‌هایی ارائه کند. 🔹دلیل اصلی منجر نشدن چنین جدال‌هایی به فایده معرفت‌شناختی ـ هر چند ممکن است منافع غیرجمعی و غیرمعرفت‌شناختی را تأمین کند ـ فروکاستن سطح تحلیل به یک بُعد است. انگاره ما درباره حجاب، حجاب اجباری، چندهمسری و … هر چه باشد، بی‌گمان فروکاستن سطح تحلیل درباره این هنجارها/ضدهنجارها به یک بُعد یا سطح، و نگریستن به آنها به مثابه امری صرفا الهیاتی ـ جدلی، اجتماعی، شخصی، حقوقی، فقهی، تاریخی و … یک خطای روش‌شناختی است. برای چنین پدیده‌هایی عمدتا پنج رویکرد تحلیلی ـ نه در معنای فلسفی آن ـ وجود دارد و یا می‌توان پیشنهاد داد: 🔹1. تحلیل انسان‌شناختی ـ زیستنی: یکی از گونه‌های تحلیل‌ که به دلیل سیطره نگاه‌های جدلی به این موضوع کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد نگاه انسان شناختی، زیستنی و از درون است. فهم و تفسیر چندهمسری و یا ازدواج غیردائم و سپس بررسی پیامدهای احتمالی آن بدون یک مطالعه میدانی همدلانه و از نزدیک امکان پذیر نخواهد بود. 🔹2. تحلیل تاریخی ـ تطبیقی: در این رویکرد تحربه‌های تاریخی عصر پیامبر و ائمه (علیهم السلام) به عنوان منبع مشروعیت‌ تلقی می‌شود. برای نمونه، براساس این نگاه تلاش می‌شود تا انگاره «حجاب اجباری» با تجربه تاریخی حکومت نبوی یا علوی تطبیق داده شود. 🔹3. تحلیل تطبیقی ـ اجتماعی: این رویکرد با یافتن جامعه ای که مشابهت حداکثری با جامعه معاصر ایران دارد، تلاش می‌کند بررسی کند که تجربه زیسته جامعه مشابهی که نوع خاصی از تعامل با ضدهنجارها/هنجارها را انتخاب کرده است، چه بوده است. 🔹4. تحلیل جامعه‌شناختی ـ فرهنگی: گونه رایجی از تحلیل‌ها که با رویکردی جامعه شناختی به تبیین این مسأله، علل و پیامدهای آن بدون ضروری دانستن بهره‌بردن از تجربه‌های زیسته می‌پردازد. 🔹5. تحلیل فقهی ـ حقوقی: رویکرد نسبتا رایج در برخی تحلیل‌ها که با ارجاع به قوانین حقوقی و یا اسلامی تلاش می‌کند تا هنجارها/ضدهنجارهایی مانند حجاب و چند همسری را بررسی کند و درباره آن داوری کند. 🔹پاسخ پرسش‌هایی که پژوهشگران و سیاست‌گذاران درباره انگاره‌هایی همچون حجاب، حجاب اجباری، چندهمسری، ازدواج غیردائم و ... دارند بدون توجه به همه ابعاد و گونه‌های تحلیل درباره این انگاره‌ها امکان پذیر نخواهد بود، مگر اینکه در پی یافتن و ترویج «پاسخِ خود» برای این پرسش‌ها باشند. 🔸متن کامل این یادداشت در: http://mobahesat.ir/22248/amp @mobahesat 🆔@daghdagheha
💠 #نشست چالشها و ظرفیت های #حوزه_علمیه در تحقق گام دوم انقلاب 🔸از مجموعه کرسی‌های ترویجی همایش ملی #بیانیه_گام_دوم_انقلاب و #تمدن_نوین_اسلامی با حضور: 🔸حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا (عضو شورای عالی انقلب فرهنگی) 🔸حجت الاسلام دکتر محمدحسن زمانی (مدیر دفتر اجتماعی سیاسی حوزه‌های علمیه) 🔹شنبه ۹آذر۹۸/قم،دانشگاه باقرالعلوم(ع) @daghdagheha
💠مداخله حوزه علمیه در روند تولید فیلم‌های مشتمل بر نقش روحانی، اساساً شدنی نیست! 🔸دکتر ظریفیان مدیر کل مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما در گفتگو با شبکه اجتهاد: ♦️مقدمه: چندی پیش، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه مجوزهای فیلم‌نامه‌هایی که در آن‌ها نقش روحانیت وجود دارد به‌عهده حوزه علمیه گذاشته شده است. دکتر محمدحسین ظریفیان، مدیرکل پژوهش‌های اسلامی سازمان صداوسیما اما چنین نظارتی از ناحیه حوزه علمیه را موجب کاهش رغبت فیلم‌سازان به استفاده از نقش روحانی در فیلم‌ها می‌داند. وی معتقد است بهتر است همین ملاحظه عرفی که همگان نسبت به نقش روحانی در فیلم‌ها دارند رعایت شود و بیش از آن، قانون خاصی برای آن وضع نشود. بخشهایی از این گفتگو: ♦️اگر اصل انعکاس شخصیت روحانیت و استفاده از لباس روحانیت و کاراکتر روحانیت در فیلم‌ها و سریال‌ها را بخواهیم متوقف بر این کنیم که مجوزی داده شود یا محدودیت‌های فراوانی برای آن گذاشته شود به‌ تدریج برنامه‌نویس و کارگردان به خاطر این محدودیت‌ها، بخش قابل‌اعتنای این کاراکترها را استفاده نخواهند کرد. ♦️مجوز نمی‌تواند به این موضوع کمک کند. باید یک نظارتی وجود داشته باشد که برای تولید و پخش برنامه در صداوسیما ملاحظات حوزه نیز در نظر گرفته شود. لذا این ملاحظات در آیین‌نامه‌های صداوسیما درج شود و بعد نسبت به انجام مفاد آن توسط حوزه نظارت گردد و اگر خلاف آن مفاد عمل شده است، به سازمان صداوسیما تذکر دهد؛ مثلاً کسانی که نقش منفی را در صداوسیما داشته‌اند، چنانچه در آیین‌نامه قرار شد این افراد نقش روحانی را بازی نکنند، باید به آن عمل شود و حوزه نیز بر این امر نظارت کامل را داشته باشد. لذا اگر این به یک مصوبه تبدیل شد و در آیین‌نامه‌های تولید و پخش آمد، باید سازمان صداوسیما از آن تبعیت کند. اگر صداوسیما تبعیت نکند، حوزه باید تذکر دهد و این الزام را دنبال کند. این مکانیسم درستی محسوب می‌شود؛ اما این‌که بگوییم مداخله حوزه در تولید و بخش‌های مختلف حتی فیلم‌نامه پیش از تولید، تولید و پخش وجود داشته باشد، اساساً شدنی نیست. ♦️سختگیری در نمایش روحانیت در هنرهای نمایشی، موجب کاهش رغبت هنرمندان در استفاده از نقش روحانی در سناریوها و ارائه تصور کلیشه‌ای از روحانی در فیلم‌ها می‌شود. ما الآن مکانیزه نظارتی در حوزه و صداوسیما نداریم. در حوزه و صداوسیما یک امر عرفی وجود دارد که عمدتاً هم رعایت می‌شود، جز مواردی که به آن توجه نشده باشد. آنچه اکنون مشاهده می‌شود این است که سخت‌گیری یک امر مبهم و کلی است. اگر سخت‌گیری به معنای ایجاد موانع و غیرمنطقی تلقی شود، این اتفاق می‌افتد. ♦️ما بعد از چهار دهه از پیروزی انقلاب هرچند دیر شده است اما هرچه سریع‌تر باید به این موضوع توجه بیشتر نماییم که بازنمایی روحانیت و نمادهای دینی باید ضابطه‌مند‌تر و دقیق‌تر شود و الآن هم باید به این موضوع بیشتر توجه گردد. پس از انعقاد تفاهم‌نامه بین سازمان صداوسیما و مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه که سال گذشته به امضا رسید و در این میان اداره کل پژوهش‌های اسلامی صداوسیما نقش محوری و اساسی را داشت یکی از مواردی که در دستور کار قرار داده شده است، همین بحث آیین‌نامه بازنمایی لباس‌های روحانیت و نمادهای دینی در رسانه ملی است که درباره آن کارهای خوبی انجام گرفته است و کارگروه مشترکی در این موضوع فعالیت می‌کند. امیدواریم در آینده نزدیک به نتایج خوبی برسد و بتوانیم این نقیصه را جبران کنیم. -مشروح گفتگو: https://b2n.ir/777250 @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع «افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۱) 💠ارائه اول «لفاظی، منطق اصلاحات اقتصادی»: ریحانه نادری‌نژاد 🔸شباهت‌های گفتمانی که در رویدادی اعتراضی ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴ وجود دارد تکراری است و می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که؛ در هر دو ‌رویداد، در مورد سیاست‌های اقتصادی ما «لفاظی» عامل محرک است. پیش‌فرض من این است که همه قبول داریم بحث افزایش قیمت‌ها جزء سیاست‌های شوک‌درمانی و سیاست‌های نئولیبرالیستی است که راهکار‌ها و سیاست‌های اجرایی مشخصی دارد. اما گفتمان رسمی جامعه‌ی ما به هیچ‌وجه نمی‌پذیرد که چنین سیاست‌هایی را اجرا می‌کند، و ناگریز این مبانی و پیامدها را به همراه دارد. 🔸سوال اصلی من این است که در این زمینه با چه تکنولوژی با مردم صحبت می‌شود؟ که به نظرم اینجاست که تکنولوژی لفاظی مطرح می‌شود. لفظ‌هایی مثل ضرورت، اجتناب‌ناپذیری، علمی بودن، طبیعی بودن، واقعی بودن و … کلید وا‌ژه‌هایی است که در سال‌های 1368 تا 1374 در صحبت‌های آقای رفسنجانی، رئیس سازمان برنامه، وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی آن دوره وجود دارد و وقتی شما روزنامه‌ها و همایش‌ها و سمینار‌ها را ‌مرور می‌کنید نیز با این کلمات موا‌جه می‌شوید. 🔸نادری‌نژاد با ارائه گزارشی تاریخی از سال‌های 1368 تا 1374 و عملکرد دولت در اجرای برنامه‌های نئولیبرالیستی، تصویر مشترکی را در اجرای سیاست‌ها، ادبیات طرح مسائل و مواجهه با اعتراضات، در مقایسه با شرایط فعلی ترسیم کرد. و در تبیین فضای عمومی این سال‌ها افزود: حمایت‌ها و پشتیبانی‌ها از سیاست‌های دولت را می‌توان در روزنامه‌ها و صحبت‌های خطبای جمعه نیز پیگیری کرد، که بدون این‌که از منطق اقتصادی صحبت‌های‌شان اطلاعی داشته باشند از آن سیاست‌ها ‌حمایت می‌کنند. چند جمله‌ معروفی از آقای جنتی است که می‌گوید «قیمت‌ها می‌رود بالا تقاضا می‌آید پایین» و در واقع یک تئوری اقتصادی مبتنی بر مبانی نئوکلاسیک را مطرح می‌کند. ولی مشخص نیست که چقدر به این امر واقف است. یا این‌‌که وقتی از تعادل صحبت می‌شود هر دانش‌جوی ترم اول اقتصاد می‌داند که تعادل یک نقطه نیست، تعادل یک مکان هندسی است که بی‌نهایت امکان برایش وجود دارد. تعادل یک هدف نیست و در هر قیمتی، می‌توان برای تعادل مقداری ‌به دست آورد. و نکته مهم این است که درباره این مفاهیم صحبتی به میان نمی‌آید و صرفا این مباحث مطرح است که ما ناچار هستیم این سیاست را پیش ببریم، ‌ما باید نو‌سازی کنیم، ما باید به علم احترام بگذاریم. 🔸در واقع در این دوره تقریباً سازمان برنامه قوت می‌گیرد و امثال آقای حمید ‌زنجانی، آقای نوری، آقای طباطبایی و آقای طبیبیان از آن‌چه در دهه‌ی 60 انجام داده بودند، می‌گذرند و مدعی می‌شوند که ما به ‌علم اقتصاد مدرن مجهز ‌هستیم و می‌خو‌اهیم اقتصاد مدرن را پیش ببریم. در پشت ‌همه‌ این‌ها، سیاست‌های جدی حاکمیت نیز ‌وجود دارد. 🔸در سال 1371 با آغاز اولین شورش‌ها، ‌دقیقاً همین ادبیات امروزی آشوبگر و موج‌سواریِ دشمن از سوی آقای رفسنجانی و آقای عبد‌الله نوری مطرح می‌شود. در حالی که مشاهدات میدانی بیان‌کننده‌ این بود که این افراد محصولات غذایی می‌دزدیدند و مکان‌های اعتراض نیز محله‌های پایین و شهرهای حاشیه‌ای بودند. اما به هیچ ‌وجه ریشه‌های این اعتراضات و گفتمان‌پردازی پیرامون آنها صورت نمی‌گیرد. 🔸از سال 1372 که رهبری در صحبت‌های عید ‌نوروز‌شان به عدالت اشاره می‌کنند در واقع ما یک ‌تغییر صورت گفتمانی را داریم. از آن به بعد «تعدیل» بعد از این‌که در دو گزارش محرمانه منتشر شده، به عدالت تغییر می‌یابد و به راحتی جا می‌اندازند که هدف از سیاست عدالت ‌است. حاکمیت سیاسی ما هم مخصوصا در زمان انتخابات، این موضوع را می‌پذیرد. تا دوران بعد از انتخابات که دیگر جناح چپ حذف شده، تا حدودی با سیاست‌های نئولیبرالیستی مقابله می‌شود. خود آقای هاشمی هم می‌گوید؛ که من موقتاً این سیاست‌ها را قطع می‌کنم اما این‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند و ما گریزی نداریم که این سیاست را پیش ببریم. 🔸مسئله اصلی من از این روایت تاریخی این است که؛ ببینید چگو‌نه با عبارت‌پردازی بدون فهم ‌دقیق، به گریز‌ناپذیری و اجتناب‌ناپذیری یک موضوع تن می‌دهیم و همه‌ ما می‌دانیم که در اصلِ افزایشِ قیمتِ بنزین، رویکرد‌های تخصصی ‌مخالفی وجود دارد که ادله‌ قوی هم دارند. اما این که می‌گویند «ما چاره‌ای نداشتیم»، و ما هم می‌گوییم «اصل کار درست بوده» همان تکنولوژی لفاظی است. افزایش قیمت بنزین، برخواسته از یک ‌تئوری با مبانی مشخص است و ما باید خارج از ایدوئولوژی‌زدگی، تئوری‌‌ها را زمان‌مند و مکان‌مند ببینیم. این افزایش قیمت می‌توانست اصلاً وجود نداشته باشد. به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع «افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۲) 💠عنوان دوم «سرکوب آینده، پارادوکس سیاست در ایران» : علیرضا بلیغ 🔸سخنران با اشاره به انقلاب اسلامی به عنوان آغاز احیای امر سیاسی در ایران گفت: اگر امر سیاسی اساسا آینده‌ای در آن وجود نداشته باشد و معطوف به آینده نباشد، خیلی نمی‌تواند معنای محصلی داشته باشد. فلذا آنچه با انقلاب رخ داد نحوی خاص از آینده به همراه داشت که متفاوت از وضع موجود آن زمان و شرایط حال حاضر است. و اگر نیروی تاریخی را همچنان فعال بدانیم ما سعی کردیم اراده‌ای معطوف به آینده داشته باشیم، اما با اتفاقات پس از انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی در لایه‌های مختلف، این آینده سرکوب می‌شود. البته که ما از یک وضع صحبت می‌کنیم نه از اراده سیاسی مشخصی که در افراد خاصی متبلور شده، هرچند ممکن است افرادی این وضع را نمایندگی بکنند. 🔸بلیغ در ادامه، جهت تبیین زمینه‌ی تاریخی انقلاب اسلامی، به دوران صفویه و حکومت آل بویه اشاره می‌کند که تشیع به صورت جدی مسئولیت حکومت و عرصه سیاست را پذیرفته است. و معتقد است در آن دوران و در دوره انقلاب‌اسلامی با استقرار حکومت و پذیرش حکومت، مسئله اصلی اداره است و دیگر نمی شود به نحو انقلابی به فکر زیر و زبر کردن تاریخ بود. از این‌روی باید طرحی از یک گسستگی در عین پیوستگی وجود داشته باشد. مانند اصطلاحی که مقام رهبری تحت عنوان «نظام انقلابی» در بیانیه گام دوم انقلاب مطرح کردند. 🔸ما بعد از صفویه با استقرار حکومت، درگیر این مسئله شدیم که با وجود بحث «اداره» شاید جلوی ایده‌های آینده‌نگرانه که به صورت بالقوه در اندیشه تشیع وجود دارد، گرفته شود. شاهد مثال هم اینکه بعد از صفویه تا دوران مدرنیزاسیون در ایران، عملا همه حکومت ها با اینرسی صفویه کار می‌کنند. تا رخداد انقلاب که با طرح امام و همراهی مردم به ایده ای می رسد که می شود براساس آن امر سیاسی را احیا کرد. 🔸دو جریان اصلی سیاسی که به تدریج در ایران شکل گرفته‌اند عملا به جای آنکه طرحی برای آینده داشته باشند دو طرح از گذشته هستند که خودشان را به جای آینده قالب می‌کنند. از یک طرف تصویری که جناح محافظه‌کار ارائه می‌کند به نحوی بازگشت به گذشته است یا حفظ وضع موجود، و از طرف دیگر تصویری که جناح چپ یا آنچه امروز به عنوان اصلاح‌طلبی شناخته می‌شود رائه می‌دهد، تصویر گذشته غرب است. نکته مهم در هر دو تصویر این است که اگر می‌خواهیم از آینده صحبت کنیم، این آینده باید امری محتوم و در عین حال نامتعین باشد. آنچه انقلاب به ما داد این بود که بتوانیم آینده به معنای حقیقی کلمه را دنبال کنیم. ولی تضادهایی که این دو تصویر دارند و عملا صحنه سیاسی ایران را رقم زده‌اند، مانع‌های جدی بر سر راه این طلبِ آینده ایجاد کرده‌اند و عملا ما را از پیگیری آینده در لایه های مختلف پس زده اند. 🔸آنچه که می‌توان معطوف به وقایع اخیر مطرح کرد این است که چیزی که ما باید اسم آن را برنامه بگذاریم و آن را ملاک کار خودمان قرار دهیم از ابتدا در جمهوری اسلامی وجود نداشته‌است. البته برنامه‌ای مدنظر است که؛ پیوند جدی با واقعیتِ اجتماعی و تاریخی ما داشته باشد، طرحی برای جمهوری اسلامی باشد و در آن عقلانیت سیاسی حضور داشته باشد. نه آنچه اکنون داریم که صرفا برنامه‌ای برای توزیع پول نفت است. به نظرم بار اصلی این کار نیز، بر دوش کسانی است که در حوزه علوم انسانی فعالیت می‌کنند و خودشان باید از کارخودشان پاسداری کنند. آنها هر لحظه‌ای که بخواهند کارشان را متصل کنند به یک جریان سیاسی، عملا از فکر آزاد و آنچه که میتواند به برنامه‌ای واقعی برای جمهوری اسلامی منتهی بشود، منفک می‌شوند. به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع «افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۳) 💠عنوان سوم: «عواقب نادیده گرفتن اعتراض به عنوان یک واقعیت اجتماعی» : آرش وکیلیان 🔸سخنران ضمن تفکیک ابعاد امنیتی موضوع، به شرایط سال‌های 1354 و1355 رژیم پهلوی پس از مواجهه سرسختِ امنیتی با جریان‌های مخالف همچون چریک‌ها اشاره کرد و گفت: در این مواجهه سرسخت، رژیم پهلوی دستاورد بزرگی داشت و ضربه‌های مهلکی به جریان‌های مخالف خود وارد کرد ولی از نظر کارکرد حکمرانی و توجه به ابعاد اجتماعی در بدترین وضعیت خودش قرار داشت. اجرای ناقص و غلط برنامه انقلاب سفید باعث شد توده‌های شهری شکل بگیرد که قابلیت بسیج گسترده را داشتند، که تبعا اتفاقات پس از آن نیز قابل توجه است. البته موضوع من این نیست که در حال حاضر شباهتی به آن دوران داریم، مسئله من این است که ما پس از انقلاب نیز براساس شیوه حکمرانی، اقشار مختلف جامعه را به لحاظ اجتماعی مورد تعرض قرار می‌دهیم. و این مسئله را نادیده می‌گیریم که به لحاظ اجتماعی چه اتفاقی در جامعه رخ می‌دهد. شاید از اولین افرادی که به صورت جدی فریاد اعتراضی برآورد، آقای رفیع‌پور با کتاب «توسعه و تضاد» بود که اعلام کرد این شیوه برنامه توسعه به چه عواقبی منجر خواهد شد. ولی به صورت مستمر اعتراضاتی را می‌بینیم که آنها را به بستر امنیتی- سیاسی می‌کشانیم و امر اجتماعی را نادیده می‌گیریم. 🔸او با اشاره به جلسه گزارش آسیب‌های اجتماعیِ وازت کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: آقای میرباقری به عنوان مسئول در این جلسه مقدمه مبسوطی را درباره عیوب توسعه نامتوازن مطرح کردند ولی در ادامه از مقدمه گذشتند و بر فکت‌های عینی چون طلاق و حاشیه‌نشینی و غیره تاکید کردند و همین مصادیق، مبنای قانونی برنامه ششم و بودجه‌های هنگفتی که به این سمت سرازیر شد، قرار گرفت. یا به عبارت همچون پزشکی عمل می‌شود که کاری به بیماری مریض ندارد و صرفا اگر خونریزی می‌بیند، پانسمان می‌کند. 🔸در واقع، ما عملا دستگاهی نداریم که مسئول امراجتماعی باشد و صرفا عوارضی را می‌بینیم که سعی می‌کنیم مداواهایی انجام دهیم. و در این میان نیز جامعه‌شناسانی هستند که از این مداواها کاسبی می‌کنند و مسئولینی که صرفا از این مداواها گزارش می‌دهند. بدون آنکه کسی بازنگری کند در راهبرد ما در برنامه‌ریزی توسعه و نوع تعاملی که با مسئله اجتماعی انجام می‌دهیم. هر زمان هم که فشار حوزه اجتماعی به صورت اغتشاش و اعتراض به وجود می‌آید، سعی می‌کنیم با ادبیات امنیتی_سیاسی با آن مواجه شویم. و جالب اینجاست که اوپوزیسیون هم با همین ادبیات با آن روبه‌رو می‌شود. و در این میان امر اجتماعی مغفول می‌ماند. 🔸ادامه این روندِ هزینه‌کردِ سرمایه اجتماعی برای امرار معاش سیاسی یا روزمره دستگاه‌ها _از پولی کردن دانشگاه تا شیوه مواجهه با بنزین_، در بلند مدت ما را به یکی از این دو سمت می‌برد که یا دستگاه‌های حکومتی خواهیم داشت که مسئولینِ آن‌ها توسط سرمایه‌داران معدودی خریداری شده‌اند-که به نظرم این هم نیست-. یا با جمعیت گستردهِ ناامیدِ بی‌هویتی مواجه می‌شویم که چون گفتمانی قوی و حضرت امامی نیست، ممکن است توسط انواع جنبش‌های ضداجتماعی و فاشیستی بسیج شوند. در واقع اگر ما امر اجتماعی را نادیده بگیریم عواقب بسیار بدی طی 20 الی30 سال آینده برای جامعه دیده می‌شود. به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع« افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۴) 💠ارائه چهارم «حیات حقیقی جامعه، حلقه مفقوده سیاستگذاری‌های ما»: محمدحسین مطهری 🔸او با اشاره به نقش فلسفه در زندگی روزمره و تبیین بحران اخیر از دیدگاه فلسفه اسلامی گفت: به نظر می‌رسد فلسفه در ایران و در تاریخ ما، برخلاف غرب، بازیگر اصلی نبوده است و معمولاً فلسفه اسلامی در تمدن سنتی و مدرن رقبای جدی داشته‌است. از این‌روی در حال حاضر در فلسفه اسلامی منظر اجتماعی، تمدنی و فلسفه تاریخ نداریم. در تبیین علت این موضوع می‌توان به دو نکته اشاره کرد: یکی این که متوجه تاریخ و اهمیت نقش تاریخ در فلسفه اسلامی هنوز نشده‌ایم یعنی فیلسوف مسلمان که به مسئله فلسفه تاریخ در یک بحث مستقل، پرداخته است فقط شهید مطهری است و با شهادت ایشان دیگر هیچ اثری ما در مورد فلسفه تاریخ در فلسفه اسلامی نداریم. دوم اینکه به اجتماع به عنوان یک ساخت حقیقی باور نداریم. 🔸بنابراین باید بپذیریم که جامعه یک موجود حقیقی در میان سایر موجودات است، که حیات دارد. این در حقیقت مخالف قرائتی است که جامعه را صرفاً توده‌ای از مردم می‌داند. 🔸آنچه در دیدگاه شهید مطهری و علامه طباطبایی و در میان فلاسفه اسلامی رایج است، نگاهی است که به حیات مشترک، سرنوشت مشترک، نماد مشترک و شخصیت مشترک برای جامعه قائل است. یعنی قائل است که جامعه حیات دارد، زنده است و ممکن است بمیرد. این نگاهی منحصر بفرد است. قبل از انقلاب نیز، ایده‌ای از اسلام سیاسی به رهبری امام (ره) مطرح می‌شود که ما می‌توانیم حکومت اسلامی داشته باشیم، به این معنا که علاوه بر اسلام فردی، یک اسلام سیاسی هم مطرح می‌شود. با نظر به رویکرد علامه و شهید مطهری، علاوه بر قلمرو سیاسی و فردی، قلمرو سومی با عنوان حوزه اجتماعی نیز مطرح می‌شود. 🔸تلقی من این است که بسیاری از مشکلاتی که در مقابله مردم با مردم، مواجه مردم با حاکمیت و حاکمیت با مردم مطرح است، به این جهت است که ما ظرفیت اسلام اجتماعی را از اسلام سیاسی و یا اسلام فردی طلب می‌کنیم و در این میان اسلام اجتماعی مغفول می‌ماند. به طور مثال ما بعد از انقلاب روحانی میدانی کم داریم و مدام جایگزین این‌ها و خلأ این‌ها را حاکمیت یا مردم باید پر کنند. 🔸اگر جامعه را توده افراد بدانیم با مونولوگ کارمان حل می‌شود یعنی من یک چیزی را به شما ابلاغ می‌کنم شما هم اجرا می‌کنید چون توده مردم هستید مثل توده درخت هستید! شما شخصیت ندارید. و اما اگر جامعه را یک وجود حقیقی و صاحب شخصیت بدانیم، به نظر می‌آید که کار به دیالوگ کشیده می‌شود. از نظر من در اتفاقات اخیر نیز این نادیده گرفتن اجتماع است که بحران ایجاد کرده‌است، مردم احساس می‌کنند صدای‌شان شنیده نمی‌شود وگرنه این تعرفه بنزین که در دولتهای سابق هم هست، چه می‌شود که الآن مردم اعتراض می‌کنند؟ چون احساس می‌کنند برخلاف زمان پیش، زمان این گران شدن هم به آنها ابلاغ نمی‌شود چون مطمئن هستند که حل است! چرا حل است؟ چون این جامعه به عنوان یک موجود حقیقی حیّ زنده دارای شخصیت و اراده اصلاً در نظر گرفته نمی‌شود. 🔸البته این تقصیر صرفا متوجه حاکمیت نیست، مردم هم چون درک اجتماعی ندارند گردن افراد می‌اندازند. و عموماً در تحلیل‌‌ها تاکید بر افراد است (احمدی‌نژاد این کار را کرد، روحانی آن کار را کرد، هاشمی این کار را کرد، محمدرضا پهلوی آن کار را کرد). هیچگاه در تحلیل‌ها، جامعه ایران مطرح نیست، منظور این است که آن شخصیت جامعه ایران که آمد انقلاب کرد مطرح نیست. برای همین بعد از انقلاب هنوز کماکان ما باید همچون مدل قبیله‌ای باید سه نفر برای ما تصمیم بگیرند و وقتی اعتراضی می‌شود برای این‌که اعتراض متوقف بشود رهبری در درس خارج‌شان از تغییرات دفاع بکنند که دوباره مجلس این را برنگرداند، حتی آن اسلام سیاسی هم انگار نمی‌تواند هیچ کاری انجام بدهد بواسطه این که ما هنوز آنچه را که از اسلام اجتماعی توقع داریم یا از اسلام سیاسی می‌خواهیم یا از اسلام فردی. 🔸 اگر ما به این مطلب باور نداشته باشیم یعنی جامعه را به عنوان یک شخصیت و صاحب فکر و اراده و حیات ندانیم ممکن است اگر صدای جامعه شنیده نشود بمیرد. ممکن است دست به خشونت بزند، بعد مجبوریم بگوییم این‌ها اوباش بودند! خب معلوم است که اوباش هم بودند. ولی این که این جامعه اعتراض دارد به این که هیچ کس صدای او را نمی‌شنود برخلاف این که همه مدعی هستند که نماینده این جامعه هستند! چپ و راست هم ندارد، بالا و پایین هم ندارد! هیچ کس توجه نمی‌کند به این که ما یک واقعیت اجتماعی داریم که صاحب شخصیت است صاحب حیات است و ممکن است که بمیرد، ممکن است رشد کند و ممکن است مریض شود. -به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع «افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۵) 💠ارائه پنجم «امپرياليزم گفتماني و خلط منطق دو ميدان»: سجاد صفارهرندی 🔸ما در جريان انقلابي و بطور خاص، در جريان جوان اهل علوم انسانيِ انقلابي، كه در سايه رشد و گسترش رسانه‌های اجتماعي و فراهم بودن امكان سخن گفتن، تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر فضای عمومی دارند، با تورمي در امر گفتماني مواجه هستيم. منظورم از امر گفتماني، تا حدودی از معناي رايج و متعارف فعلی دور و به معناي فني و اصلي در حوزه نقد ادبي و زبان‌شناسي نزديك است. 🔸در واقع گفتمان را من بيش از هر چيز به مثابه شيوة سخن گفتن مي‌فهمم. شيوه سخن گفتني كه در درون خودش، براي خودش و بي‌ارتباط با آن چيزي كه ورای خودش است واقعيت را می‌سازد و جهان را خلق مي‌كند. 🔸مشكل اصلي این است که این تورم گفتمانیِ جریانِ انقلابی به طور کامل بر حوزه سیاست و عمل سیاسی سایه می‌اندازد و این‌جاست که بحران ظاهر می‌‌شود. به اين معنا كه سياست و كنش سياسي بيش از آن كه امري در نسبت با تدبير و اداره فهميده شود، در نسبت با سخن گفتن و خلق رتوريك و خطابه فهمیده می‌شود. البته اين قابل انكار نيست كه رتوريك و امر گفتماني هم بخشي از سياست است اما مشکل آن‌جاست كه این گفتمان با يك تورم نابجا، در حال بلعيدن كل فهم و فضاي سياست و عمل سياسي ماست و راه را براي اين كه ما بطور جدي به مقولة اداره فكر كنيم و در مورد آن بينديشيم و تدبير كنيم، مسدود كرده است. 🔸در واقع اين امر گفتماني متورم و غليظ، يك حالتي از اقناع را براي ما ايجاد مي‌كند و با توزيعي كه در فضاي رسانه‌اي جديد مي‌شود، به ما يك توهمي از سياست ورزيدن را مي‌دهد كه نسبتي با واقعيت اصلي سياست كه اداره، تدبير و بسامان كردن منابع و امور است، ندارد. 🔸این اتفاق تاحدی متاثر از گرایش بچه‌هاي علوم انساني خوانده به فضای فکری است که می­توان آن را چپ اروپایی نامید. در حالي كه اين جريان چپ اروپايي در ميدان تحقق و زيست جهان اصلی خود، بيش از آن كه مربوط به حوزه سياست باشد مربوط به حوزه روشنفكري است، و در قلمروی سیاست چندان با حضور و نقش‌آفريني اين جريان مواجه نيستيم. چهره‌هاي مسلط و نمادين اين جريان، حتي بعضاً از وضعيت امتناع سياست و ناممكن شدن سياست و امثال اين‌ها سخن مي‌گويند اما ما گرفتار اين معضل شديم كه با سنجه‌ها، مفاهيم و خطابه‌هايي كه برآمده و يا بازتوليد شده از چپ اروپايي است در قلمرو سياست مي‌خواهيم عمل كنيم و بعد چيزهايي را خلق مي‌كنيم و خط‌هايي را ترسيم مي‌كنيم كه دلالت عملي و روشني بر سياست واقعي ما ندارند. 🔸از توسعه و وراي توسعه صحبت مي‌كنیم و موضوع سياست را توسعه، تلقي مي‌كنيم. حال آن‌كه معلوم نيست دلالت عملي و واقعي وراي توسعه در صحنه و ميدان سياست ما چيست؟ از سرمايه‌داري و وراي سرمايه‌داري یاد می‌کنیم در حالي كه آن چيزي كه دلالت عملي وراي سرمايه‌داري است براي فضاي ما روشن نيست. نهايتاً اگر هم ارجاع مي‌دهيم به چيزي از سنخ دولت رفاه و سوسيال دموكراسي است که در حقیقت مدل تعديل شده‌اي از نظم اقتصادي اجتماعي سرمايه‌داري است. يا فراتر از اين، ما از امنيت ملي صحبت مي‌كنيم و وراي امنيت ملي، در صورتی که دلالت عملي آنچه كه وراي امنيت ملي است، روشن نیست. 🔸من رد نمي‌كنم كه اين‌ها مي‌توانند موضوع نظرورزي در قلمرو فكري و گفتماني باشند اما مشكل آنجاست كه ما مي‌خواهيم اين‌ها را به ميدان سياست بياوريم. و نتيجه‌ هم صرفا چيزي از سنخ نقّادي می‌شود؛ نه خلق آلترناتيو و جايگزين. بنابراین، از وظيفه خلق آنترناتيو شانه خالي مي‌كنيم و نهايتاً اگر هم خيلي به مسئلۀ آلترناتيو فكر كنيم بيشتر در قالب جابجا شدن اشخاص و بار كردن چيزهاي نادرستي بر نيروهاي سياسي، كاراكترها و جريان‌هاي سياسي است كه نسبتي با آن‌ها ندارند و نهایت نیز با ديوار سخت واقعيت مواجه مي‌شويم. 🔸واقعيت اين است كه اگر ايده راديكال انقلابي نتواند تبديل به سازوكار اداره شود، هزار بار هم كه در ظرف نقّادي انتزاعي و روشنفكرانه بماند، راهگشای عمل سیاسی نیست. اين نوع از خلط بين ميدان سياست با ميدان منازعات و گفتمان روشنفكري ما را دچار خط‌كشي‌هاي غلطي مي‌كند كه تبعات و نتايج سياسي نادرستي برايمان دارد. 🔸فكر مي‌كنم كه فهم درست ميدان سياست در جامعه ما، در حال حاضر باید خط اصلي تمايز و تعريف از منازعه سياسي را نه در حوزه فرهنگ و نه در حوزه اقتصاد سياسي، بلكه در حوزه سياست خارجي تعريف كند. البته طبيعتاً اين نافي آن نيست كه بخشي از اقتصاد سياسي يا فرهنگ، آنجا كه ايده، قابليت تبديل به سياست را دارد در قلمرو سياست قرار بگيرد. اما فكر مي‌كنم هر فهمي جز اين كه ما مسئله و خط اصلي منازعه را در سياست خارجي بفهميم بدفهمي از شرايط واقعي است كه در آن هستيم. -به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha
💠این بمب ساعتی را جدی بگیرید! 🖊مهدی عبدالهی 🔸تحولات جمعیتی تقریبا همه‌ جوانب زندگی و دنیای پیرامون ما را تحت‌تاثیر قرار داده و اثرات متعددی بر خرده‌نظام‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی برجای می‌گذارد. با ورود ایران به دهه 70 شمسی، فازی از تحولات جمعیتی در ایران آغاز شده که «پنجره جمعیتی» نامیده می‌شود. پنجره جمعیتی، وضعیتی در ساختار جمعیتی ایران است که در سال 1385 باز شده و برای حدود چهار دهه طول می‌کشد. در این دوران نسبت جمعیت در سنین فعالیت (کار) به حداکثر خود می‌رسد و نسبت‌های وابستگی سنی کاهش می‌یابد. یکی از شاخص‌های اصلی که عدم توانایی در بهره‌گیری موثر از پنجره جمعیتی را نشان می‌دهد، شاخصی به‌نام NEET است. 🔸شاخص NEET روایتگر وضعیت جوانان در سن 15 تا 24 ساله‌ای است که نه در حال تحصیلند (ترک تحصیل کرده‌اند) نه مشغول مهارت‌آموزی و نه در جایی مشغول به‌کار هستند. این جوانان بیشتر در معرض بزهکاری، اعتیاد به مواد مخدر و ارتکاب اعمال مجرمانه بوده و بر همین اساس سیاستگذاران و برنامه‌ریزان در سطح دنیا بیشترین توجه را برای فراهم‌کردن امکان اشتغال و مهارت‌آموزی برای این‌دسته از جمعیت معطوف می‌دارند. 🔸نرخ NEET در کشورهای توسعه‌یافته حدود 2 تا 10 درصد بوده که این میزان در ایران نزدیک به 30 درصد است( 3.1 میلیون نفر جوان 15 تا 24 ساله). اینکه 30 درصد از جوانان 15 تا 24ساله مشغول هیچ فعالیتی، هیچ مهارت‌آموزی و هیچ شغلی نیستند، خود علاوه‌ بر اینکه از طریق نرخ سر باری و نرخ وابستگی می‌تواند فشار سنگینی را بر خانوارها تحمیل کرده، زمینه بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی را نیز فراهم سازد، و در سطح ملی نیز به‌ عنوان یک تهدید امنیتی محسوب شود. برای مثال سن افراد شرکت‌کننده در تجمعات دی‌ماه 96 و آبان 98 ترکیب سنی به‌نفع جوانانی است که در سن NEETها (سن 15 تا 24 سال) قرار دارند. این اعتراضات با شیطنت عوامل خارجی با رفتارهای هیجانی معترضان، تبدیل به یک تهدید امنیتی برای کشور شد. بر این اساس ضروری است عوامل زمینه‌ساز اقتصادی- اجتماعی NEETشدگی در تحلیل‌های مربوط به اعتراضات معیشتی به عنوان مولفه محوری مورد توجه، برنامه‌ریزی و سیاستگذاری قرار بگیرد. 🔸سه مولفه به ‌عنوان اصلی‌ترین عوامل فرآیند NEETشدگی محسوب می‌شود: 🔹1- نحوه‌گذار از تحصیل به کار: این مفهوم به فرآیندی اشاره می‌کند که در آن جوانان با توجه به اتمام دوران تحصیلی خود، به مشاغل مستقر و رضایت‌بخشی که با آموزش‌های دریافتی آنها هماهنگی دارد، منتقل نمی‌شوند در نتیجه، دوره‌های وابستگی خانوادگی بلندمدت‌تر شده و میانگین سن ازدواج و بچه‌دار شدن بالا می‌رود. ضعف ساختاری نظام اقتصادی، کیفیت پایین آموزش در مدارس و حوزه آموزشی عالی، ضعف مهارت‌پذیری و کارآفرینی در دانش‌آموزان یا دانش‌آموختگان دانشگاهی، عدم تطبیق عرضه و تقاضای سرمایه انسانی و سیاست‌های نامناسب اقتصادی و آموزش عالی ازجمله مواردی هستند که گذار از تحصیل به کار را برای جوانان ایرانی بسیار دشوار کرده‌اند. 🔹2- طرد اجتماعی: کنارگذاری یا طرد اجتماعی و سیاسی و کاهش مشارکت این‌دسته از جوانان در جامعه به‌همراه افزایش بیگانگی آنان با هنجارها و ارزش‌های اجتماعی، زمینه را برای انحراف و ارتکاب جرائم مختلف فراهم می‌کند. طبق این رویکرد، فراتر از فقر و نابرابری، وضع نامساعد اجتماعی می‌تواند از طریق فرآیندها و سازوکارهای طرد نیز تداوم یابد. از این‌رو، این رویکرد به کنش‌ها و وقایعی می‌پردازد که خارج از کنترل افراد در جامعه رخ می‌دهد و آنها را به حاشیه می‌راند. 🔹3- اقتصاد سیاسی: تصمیمات سیاسی اتخاذشده در سطح ملی و بین‌المللی، علاوه‌بر اینکه قابلیت دسترسی به شغل، تحصیل و کارآموزی را شکل داده و تعیین می‌کنند، تخصیص منابع به شکل بهینه با دستمزد مناسب، مزایای رفاهی و تسهیلات آموزشی و دسترسی به خدمات عمومی و تامین بودجه و زیرساخت‌های محلی را نیز تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. برای مثال در حالی که دولت‌ها در ایران هنگام انتخابات وعده ایجاد سالانه چندمیلیون شغل را می‌دهند، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد طی دوره 13ساله 1386 تا 1397 تعداد شاغلان کشور فقط 2.8 میلیون نفر افزایش یافته که حاکی از اشتغالزایی خالص سالانه 215 هزار نفری است، امری که نشان می‌دهد برنامه اشتغالزایی دولت‌ها، قبل از آنکه رویکرد ساختاری داشته باشد، عمده انرژی خود را صرف پول‌پاشی بی‌نتیجه کرده است. لذا شکست سیاست‌های اشتغالزایی دولت‌ها طی این مدت، در NEETشدن و NEETباقی‌ماندن جوانان به‌عنوان بخش بزرگ نیروی کار ایران بسیار موثر بوده است. _متن کامل در http://farhikhtegandaily.com/news/34492 @daghdagheha
ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قم‌ایم جاروکشان خواهر خورشید هشتم‌ایم ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم عمری‌ست محو او به تماشا نشسته‌ایم اینجا کویر داغ و نمک‌زار شور نیست ما روبروی پهنه دریا نشسته‌ایم قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم 🏴سالروز وفات بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه(س) تسلیت باد. @daghdagheha
💠چپ و راست را رها کنید 🔸امام موسی صدر خطاب به دانشجویان 🔸«شما دانشجویان، آیا فكر نمی‌كنید قالب راست و قالب‌ چپ كه می‌كوشند شما را با این دو، قالب‌بندی كنند، نه‌ كار شماست و نه‌ برساختۀ دست شما؟ آیا این نیز نوعی نشخوار گذشته نیست و موجب‌ تأثیرگذاری بیماری‌های موجود بر آینده‌ای نمی‌شود كه شما باید تنها سازندگان آن‌ باشید؟ آیا این قالب‌بندی‌ها نشخوارگری گذشته نیست؟ شما می‌توانید دسته‌بندی‌ها و طبقه‌بندی‌های دیگری را پی‌ریزی كنید. مثلاً دسته‌بندی دانشجو و غیردانشجو، علم و غیرعلم، وحدت و تفرقه، پیشرفت‌ و عقب‌ماندگی، تحرک و جمود و زندگی و مرگ، و هر دسته‌بندی دیگری كه خواستید. شما می‌توانید دستۀ جدیدی را شكل دهید و خود از پیشگامان و پرچم‌داران آن باشید. در میان‌ خود نیز می‌توانید دسته‌های‌ جدیدی را تشكیل دهید كه با یكدیگر همكاری و همبستگی داشته‌ باشند. چنین كاری عیبی ندارد. چرا به شما می‌گویم نفی‌ كنید؟ زیرا به مجرد اینكه به چپ‌ و راست گردن نهادید، بر شما لازم‌ می‌آید كه به قاموس و ادبیات چپ‌ و راست‌ مراجعه‌ كنید و مفهوم چپ و راست‌ را از قوانینی برگیرید كه برساختۀ دست پیشینیانی است كه شما در پی‌ نفی آنید تا مبتلا به منافع و مشكل‌ها و بیماری‌های آنان نشوید.» - سخنرانی امام موسی صدر در جمع دانشجویان لبنانی سال ۱۹۶۹ / -جلد۲ گام به گام با امام @daghdagheha
💠اضمحلال مفهوم دانشجو 🖋محمدرضا پویافر 🔹طی سالهای گذشته حجم تأثیر سیاستهای نادرست در مورد توسعه کمّی و مدیریت آموزش عالی آن قدر زیاد بوده که یکی از اثرات آن، فرو ریختن مرز دانشجو و غیر دانشجو- مانند فرو ریختن تدریجی مرز دانشگاه از حوزه های دیگری همچون بازار، سیاست، دین و مانند آن – بوده است. 🔹در حال حاضر ایران سومین جمعیت فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، یکی از بالاترین نسبت های دانشجو به جمعیت دیپلمه و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های تقلب علمی را بین کشورهای مختلف داراست. 🔹توسعه کمّی آموزش عالی در مقاطع مختلف تحصیلی، همراه با تأسیس دانشگاه های جدید و ظرفیت های خالی زیاد در مناطق مختلف موجب شده تا هر آنکس که تا دیروز قصد یا شایستگی دانشجو شدن نداشته، برای مزایای مختلف مالی، مدیریتی و حتی پرستیژ اجتماعی وارد دانشگاه شود. 🔹امروز ایران جمعیت زیادی دارد که نام دانشجو را حمل می کنند. آنها کاسبان، کارمندان، ورزشکاران، نظامیان، هنرمندانی هستند که با وجود داشتن پیشه و اشتغال خاص، دوست دارند دانشجو بشوند، مدرک دانشگاهی بگیرند، پستی به دست بیاورند، کمی به حقوقشان اضافه شود، یا این که فقط بتوانند با مدرک دانشگاهی برای خود جایگاه اجتماعی ظاهریِ بهتری دست و پا کنند. آنها شغل های ارزشمندی برای نیازهای اجتماعی گوناگون دارند، اما با این وجود در پی تصاحبِ نام «دانشجو» هستند. اشتباهی که با اصالت دادن به تحصیل دانشگاهی در همه رده های اجرایی، در نگاه مدیران و سیاسیون سطح اول کشور وجود دارد و در سطح جامعه هم رسوخ کرده است. 🔹بنابراین دیگر ما با یک گروه متمایز با یک فرهنگ خاص – فرهنگ دانشجویی- مواجه نیستیم؛ چرا که این روزها تقریباً همه دانشجو هستند یا می توانند دانشجو باشند. پس دانشجو بودن هیچ وجه تمایز بارزی در منشِ رفتاری، مشیِ فکری و تقیدات اخلاقی با دیگرانِ بیرون از دیوارهای دانشگاه ندارد. 🔹چنین انسانی به دست ساختارِ سیاستگذاریهای بیماری اجتماعی، از درون تهی شده و تنها پوسته‌ای با برچسب دانشجو را بر تن خود حمل می کند. این پوسته‌ی تهی تاب تحمل فشارها و نهیب های درون و بیرون دانشگاهی برای بیان و مطالبه حق را ندارد. اصلا نه حوصله و نه میل و نه توانِ این بیان و مطالبه را ندارد. او درگیر تمام شدن دوره تحصیلی و گرفتن مدرک دانشگاهی‌اش برای رسیدن به چند هزار تومان اضافه حقوق، ارتقای پست سازمانی یا ژشتی جلوِ دیگران است. هیچ کدام از اینها با عمیق شدن در رشته تخصصی، کنجکاوی و ماجراجویی برای دانش و فریاد زدن در راه آنچه درست می داند تطابق ندارد. پس منطقی است که دانشجوی امروز «یکی از دیگران» باشد. یکی از دیگران بودن، به خودیِ خود بد نیست، شاید در بسیاری از موارد نشانه همدلی و یکرنگی با جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. 🔹اما در مسیرِ به ابتذال کشیده شدن و اضمحلال مفهوم «دانشجو»، آنچه رخ می دهد، تن دادن دانشگاه – یعنی نهادِ علم و پایگاهِ تفکرِ انتقادی در جامعه- به قواعدِ تعامل و بلکه معامله در بیرون از دانشگاه است. 🔹بنابراین همزمان با اضمحلال مفهوم دانشجو، مفهوم دانشگاه است که از درون تهی می شود. در این مسیر دانشگاه به هنجارها و ارزشهای بازار، سیاست یا سایر حوزه های دیگرِ غیر دانشگاهی آلوده شده و وجوه تمایز فرهنگ دانشگاهی در مسیر اضمحلال قرار می گیرد. 🔸 16 آذر روز دانشجو بود. روز دانشجویانی که وقایع محیط شان برایشان مهم بود. اما سیاستهای سالهای گذشته در مورد توسعه کمّی آموزش عالی موجب شده تا همزمان با تکثیرِ پوسته‌ و عنوان دانشجو، دانش-جو بودن و فریادگری اون در نتیجه این دانش-جویی کمیاب و کمیاب‌تر شود. آنها امروز یکی از دیگران هستند، همان دیگرانی که از فاجعه جوک می سازند و برای منافع خود به هر سرقت، زد و بند و دروغی رضایت می دهند. @daghdagheha
💠نشست تخصصی«گفتگو میان فقه و موسیقی»، با حضور خبرگان دو حوزه، با موضوع بحران‌های موجود میان عرصه فقه و موسیقی؛ حکمت موسیقی و موج چهارم فقه شیعه؛ وضع فعلی و ایده‌آل موسیقی. 🔸مهدی همازاده ابیانه(پژوهشگر فلسفه، فقه و هنر) 🔸سید محسن میرمهدی(آهنگساز و استاد فلسفه دانشگاه برلین) 🔸مجتبی فلاحتی(مدرس حوزه و نویسنده کتاب) 🔸تقی ضرابی(مدیر خانه موسیقی ایران) 🔸هومان اسعدی(مدیرگروه موسیقی دانشگاه تهران) 🔸علیرضا بلیغ (پژوهشگر جامعه‌شناسی و موسیقی) 🔹سه‌شنبه ۲۶ آذرماه / تهران؛ سرای آوینی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی @daghdagheha
💠حاضرم با هر کس که اهل بودجه، عدد و رقم باشد درباره بودجه حوزه علمیه محاجه کنم ▪️حجت الاسلام نبوی معاون تبلیغ حوزه‌های علمیه در گفتگو با خبرگزاری رسا: 🔸بودجه حوزه خیلی قاطی شده است و واقعاً بی‌انصافی‌های عظیمی اتفاق می‌افتد؛ باید این بودجه را بخش بخش کنند و بعد با سیستم‌های دیگر مقایسه کنند؛ بخش‌های آموزش، پژوهش، تبلیغ و دیگر موارد را مخلوط می‌کنند و بعد عدد و رقم‌هایی می‌دهند و می‌گویند ببینید چقدر از بودجه کشور به این‌ها می‌رسد. من حاضر هستم با هر کس که اهل بودجه، عدد و رقم است محاجه کنم. 🔸حوزه علمیه یک سیستم آموزشی دارد، با آموزش دانشگاه‌ها بسنجند؛ یک سیستم پژوهشی دارد، پژوهش‌هایش را با پژوهشکده‌ها و پژوهشگاه‌های کشور بسنجند. یک سری کار عملی داریم که دانشگاه‌ها ندارند؛ مثلاً ما نیروی آموزش دیده خود را به تبلیغ می‌فرستیم، وقتی به تبلیغ فرستادیم یعنی در زمان برونداد آموزشی او، او را مدیریت می‌کنیم و به او پول می‌دهیم؛ آن را نباید با این‌ها مخلوط کنند بلکه باید جدا ببینند. 🔸بنده متولی کار تبلیغ در حوزه‌های علمیه هستم؛ عدد و رقم تحویل می‌دهم؛ به مبلغان خود که با خانواده برای کار تبلیغی شبانه‌روزی و سی روز در ماه به روستای دور افتاده بالای هزار نفر سکنه می‌روند به طور متوسط یک میلیون و دویست هزار تومان پرداخت می‌کنیم؛ آن هم نه به این سادگی؛ بلکه از استقرار و سکونت او مطمئن می‌شویم؛ خانواده این مبلغ هم باید همراهش در روستا باشند که اگر نباشند این مبلغ به وی پرداخت نمی‌شود. 🔸یک ماه کامل شبانه‌روزی با خانواده در روستای منطقه محروم؛ این پرداخت برای جاهایی هست که هیچ روحانی دیگری فعالیت ندارد. حتی امام جمعه داشته باشد یا یک روحانی در آن محل باشد نمی‌فرستیم، یک میلیون و دویست هزار تومان میانگین است یعنی هشتصد هزار تومانی هم داریم؛ لیست این‌ها را تحویل می‌دهم. 🔸حتی اگر این همه تلاش و زحمت را ندید بگیریم، کجای این کشور فردی حاضر است حتی بدون اینکه کار کند یک میلیون و دویست هزار تومان بگیرد و در خانه بنشیند و به این مبلغ برای خورد و خوراک و امورات خود قانع باشد و با آن زندگی کند؟ 🔸میانگین پرداخت ما به مبلغان مدارس امین هفتصد هزار تومان است؛ حدود 2730 مدرسه امین در کشور داریم؛ خیلی جاها هفتصد هزار تومان کرایه این‌ها نمی‌شود که به آن مدرسه بروند و بیایند؛ بعضی زیر هفتصد هزار تومان است. 🔸این‌ها می‌روند که مجروح‌های جنگ فضای مجازی را در مدرسه‌ها مداوا کنند؛ یکی از جاهایی که فضای مجازی قربانیان زیادی از آن می‌گیرد همین نوجوانان در مدارس هستند؛ اما ما کجای کار هستیم؟ به صورت کلی می‌گویند اینقدر نفر در حوزه علمیه هست و اینقدر هم پول می‌گیرند. 🔸بنده حدود شانزده سال است که با آموزش و پرورش درگیر هستم؛ وقتی برای سرکشی به مدارس می‌رویم، معلم‌هایی که حقوق کمی می‌گیرند به ما اعتراض می‌کنند که این چه پول کمی است که به این مبلغان خود می‌دهید؟ آموزش و پرورش هم برای این کار یک ریال پرداخت نمی‌کند. 🔸حداقل دویست مبلّغ داریم که پول کرایه این‌ها را هم نمی‌دهیم بلکه جهادی می‌روند و کار می‌کنند. خودشان می‌خواهند در مدارس کار جهادی کنند، هر روز هم می‌روند. آن وقت می‌گویند که چقدر به حوزه‌ها و حوزویان داده می‌شود. 🔸من با حدود هفت هزار طلبه مرتبط هستم؛ اگر از اقشار مختلف اجتماعی آمار بگیرند، فقیرترین قشرها همین آخوندها و طلبه‌ها هستند؛ آن‌ها چهار نفر آخوند را می‌بینند که پست و مسئولیتی دارند، بعد به کل طلبه ها و حوزویان تعمیم می‌دهند. 🔸رفته بودم استان فارس، در بازدید از این مدارسی که به آن حمله کرده بودند؛ طلبه‌ای دم در آن مدرسه آمد و گفت که من زن و یک بچه دارم؛ واقعاً با سیصد چهارصد هزار تومان چگونه می‌توانم زندگی کنم؟ الان وضعیت واقعاً خیلی بد است. این‌ها برای رضای خدا و برای اینکه دشمن سوء استفاده نکند، جرأت ندارند که حتی بروند و به صورت گروهی به مدیر حوزه اعتراض کنند؛ به خاطر اینکه نظام لطمه نخورد هیچ نمی‌گویند. 🔸این ملاحظه طلاب مانند قضیه آن مادر است که با زن دیگری سر بچه‌اش اختلاف داشت، پس از اینکه حضرت علی (ع) می‌خواهند برای حل و فصل دعوا بچه را نصف کنند کنار کشید و بچه را بخشید؛ قضیه این طلبه‌ها مانند این مادر است؛ این‌ها خیلی از چیزهایی که واقعاً نیاز دارند نمی‌گویند، تا به اصل نظام لطمه نزنند. @daghdagheha
💠حکمرانی خوب و عادل فردوسی‌پور 🖋روح‌الله جلالی(دانش آموخته حوزه علمیه و دکترای انقلاب اسلامی) 🔺یکی از مفاهیمی که در چند دهه گذشته، مورد توجه دانشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته است، مفهوم حکمرانی خوب است. این مبحث، با عبور از نظریه‌های دخالت حداکثری و عدم دخالت حداکثری دولت‌ها در سازوکار اقتصادی و بازار، از تعامل سازنده و بسترسازی دولت در زمینه بازار با هدف توسعه سخن می‌گوید. به عبارت دیگر بازار و دولت را نه رقیب، بلکه مکمل یکدیگر می‌پندارد. دولت(به معنای سیاسی آن، نه قوه مجریه) بایستی با نیل به ارتقای چند شاخصه، حکمرانی خوب و در نتیجه، توسعه انسانی را برای ملتش به ارمغان آورد. محققان بانک جهانی و برخی از سازمان‌های اقتصادی جهان، این شاخصه‌ها را شاخص‌های ثبات سیاسی، کارایی دولت، کیفیت قوانین و مقررات و حاکمیت قانون برشمرده‌اند و در یک بیان مشابه دیگر، این شاخصه‌ها، مشارکت، حاکمیت قانون، شفافیت، پاسخگویی، شکل‌گیری وفاق عمومی، عدالت، کارایی و مسئولیت‌پذیری تبیین شده است. ♦️یکی از بخش‌های مهم حکمرانی خوب، ثبات سیاسی است. ثبات سیاسی به معنای وجود فضای سیاسی و اجتماعی آرام و قابل اعتماد، تداوم در قوانین، مدیریت و سیاست‌ها و همچنین به معنای عدم وجود شرایطی مثل جنگ، شورش، کودتا، هرج و مرج و بی‌نظمی، تهدیدات نسبت به نظام و جامعه است. این شاخصه‌ها زنجیروار درهم تنیده است. به طور مثال، شفافیت نقشی تعیین‌کننده در مشارکت و مشارکت، نقش تعیین‌کننده‌ای در ثبات سیاسی و ثبات سیاسی، نقش تعیین‌کننده‌ای در جذب سرمایه و ... دارد. یکی از موارد تعیین‌کننده در این رابطه، احساس امنیت از سوی صاحبان سرمایه است. زمانی‌که نخبگان و صاحبان سرمایه، از حفظ سرمایه‌های خود مطمئن نباشند، یا راه خروج از کشور را پی می‌گیرند و این یعنی خسارت بزرگ و یا در جبهه آرزومندان و یا فعالان تغییر سخت کشور قرار می‌گیرند و این هم یعنی سرآغاز و فرسایش در مقوله عدم ثبات سیاسی و روانی در جامعه. ♦️در برخی موارد، بعضی از تصمیمات، نه تنها خود صاحبان سرمایه، بلکه تمام جامعه را به ترس از سرکوب سرمایه‌ها سوق می‌دهد. وقتی انجمن علوم سیاسی ایران به این نتیجه برسد که در استخدام و گزینش‌های کشور، نگاه منفی در رابطه با فارق‌التحصیلان این رشته وجود دارد و بزرگان این رشته احساس کنند که در بازی قدرت، نامحرمانی التقاطی، انحرافی و غرب‌زده انگاشته می‌شوند، شما ضامن یک بمب پرقدرت را در میان جامعه کشیده‌اید. بزرگ‌ترین چهره‌های دانشگاهی در علوم سیاسی و یا جامعه‌شناسی سیاسی و... را معمولا در تلوزیون نمی‌بینیم. این نمادی از نادیده انگاشتن کسانی است که قدرت بالایی در اقناع بدنه تحصیل‌کرده جامعه در تبیین پدیده‌های سیاسی و اجتماعی را دارا هستند. در این رابطه، هزینه‌های سنگینی بابت سودهای کم می‌پردازیم. یک برنامه تلوزیونی با استعداد و تلاش یک نفر و همراهان وی، موفق می‌شود که بیست سال تمام از پربیننده‌ترین برنامه‌های زنده در طول تاریخ صداوسیما باشد. ناگهان بدون هیچ توضیح واضح و قانع‌کننده‌ای(معضل شفافیت و پاسخگویی)، آن هم پس از آنکه در نظرسنجی خود صداوسیما این برنامه بالاترین امتیاز را از مردم و داوران دریافت می‌کند، به کل تعطیل می‌شود و عکس میز معروف بکارگرفته شده در این برنامه که تبدیل به میز فروش هندوانه شده است، در شبکه‌های اجتماعی چرخ می‌زند. قطعا برنامه نود، مانند سایر تولیدات، پر از اشتباهات ریز و درشت بوده است اما به راستی با سرکوب ناگهانی این سرمایه، چه حسی به میلیون‌ها مخاطب هوادار تزریق می‌شود؟ کاش گزارشگران صداوسیما، میکرفون و دوربین خود را بر می‌داشتند و در میان مردم در بازار و دانشگاه و مترو، این سوال کلیشه‌ای را تکرار می‌کردند که از تعطیلی برنامه نود چه احساسی دارید؟ بعد هم نتیجه گزارش را فقط به مسئولان نشان دهند و بگویند بازخورد کارشان در نادیده انگاشتن افکار عمومی چه بوده است. ♦️اینکه صاحبان استعداد احساس کنند حتی اگر انقدر استعداد داشته باشی و تلاش کنی و بزرگ شوی که در حد عادل فردوسی‌پور موفق و حتی محبوب شوی، اما در صورت مغضوب شدن، به راحتی آنچنان سرکوب می‌شوی که حتی پخش آرشیوهای بازی‌های گذشته‌ات با حذف صدای گزارشت مواجه می‌شود، می‌تواند یک حس سرخوردگی سخت ایجاد کند. به عبارت دیگر، این قبیل برخوردها، به یک یک برنامه و یک هنرمند خلاصه نمی‌شود، یک احساس منفی عمومی ایجاد می‌کند. وقتی هنرمندان سرشناسی همچون پرویز پرستویی اعلام می‌کنند که هرگز دیگر پا به تلوزیون نخواهند گذاشت، نه باید وحشت کرد و نه باید گفت مهم نیست. باید دید که با سرمایه استعدادهای کشور و سپس سرمایه اجتماعی چه می‌کنیم. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
@Allah4all_سیاست_ها_و_شگردهاى_تبلیغى.pdf
331.1K
💠سیاست ها و شگردهاى تبلیغى وهابیت در جهان 🔸در این مقاله ده‌ها شگرد و سیاست‌های تبلیغی جریان وهابیت در فضای حقیقی و فضای رسانه‌ای مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. 🔹رسول خضرلو(استادیار جامعه المصطفی) 🔹سید حسین شرف الدین (دانشیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره) -به نقل از کانال تبلیغ بین الملل اسلام @daghdagheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠واکنش جالب یک روحانی به بودجه‌های فرهنگی 🔸حوزه های علمیه چقدر بودجه میگیرند؟ 🔸بودجه های حوزه صرف چه می شود؟ #آخونداچیکارمیکنن ؟! @daghdagheha
💠آسیب شناسی بازنمایی دین در تولیدات نمایشی صداوسیما #نشست_علمی 🔹با حضور دکتر حسن محدثی(جامعه شناس) 🗓 پنج شنبه ۹۸/۹/۲۸ ساعت ۱۶ 📪قم/ خیابان هنرستان ۲۰ / مدرسه اسلامی هنر @daghdagheha