eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
447 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین....
مشاهده در ایتا
دانلود
💠فاصله تمدنی «قم» با «رم» روز به روز کمتر می شود! 🖋استاد مهدی نصیری ♦️حجت الاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجت پور، مدیر حوزه های علمیه زنان اخیرا اظهار داشته اند: «نگرانی راجع به سیمای شهر قم نباید به پوشش زنان تقلیل داده شود، زیرا امروز نوع شهرسازی و سبک زندگی افراد و تغییر چهره قم نیز مشمول این نگرانی هستند. هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف یکی از پایگاه های دشمن در زمینه ایجاد نافرمانی های اجتماعی بوده و می خواهد از طریق این چالش، مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد.» ◾درباره این سخنان چند ملاحظه و ان قلت طلبگی وجود دارد: 🔸امروز شاخص های تحول در سیمای یک شهر یا تمدن، بسیار متنوع تر و عمیق تر از پدیده هایی چون حجاب و شهرسازی و مثلا حضور بانوان شل حجاب و یا آرایش کرده در فروشگاهها و کافه رستورانهای قم و ... می باشد و البته باید بسیار خرسند باشیم که بالاخره بعد از چهل سال، از نماد تمدنی حجاب یک قدم فراتر گذاشتیم و مثلا به معماری هم رسیده ایم و این یعنی یک تحول عظیم! در روند تحولات گفتمانی و تمدنی حوزه های علمیه. 🔸 لایه های کمی عمیق تر این تحول، حضور ماهواره در حد اقل 30% از خانه های قمی ها و البته بسیار مهمتر و تاثیر گذارتر از آن، گسترش سریع فضای مجازی در بین اکثریت قاطع همه مردم ایران است که می دانیم در کنار البته برخی کارکردهای بسیار مثبت آن (مانند سخت و تلخ کردن حکمرانی بر برخي مسئولان غافل و از خود و همه چیز راضی که هر خطا و گاف آنها می تواند به سرعت در این فضا منتشر شود و چرتها را پاره کند) چه تحولات سهمگین و زیانبار فرهنگی و تمدنی را بر جوامع از جمله جامعه ما تحمیل می کند. 🔸و باز عمیق تر از این ها، گسترش آموزش عالی و دانشگاهها در قم است که خروجی نهایی اینها (بر اساس یک معدل گیری) نه در قم و نه در هیچ جای ایران در جهت گفتمان و مرجعیت سنتی و دینی نیست و بلکه آورده آن برای تفکر و اندیشه و سبک زندگی مدرن با فاصله درصدی زیادی، بیشتر از آورده آن برای سنت است. 🔸همین که مصاحبه کننده با جناب رییسی (در مصاحبه اخیر) بارها و بارها به شکلی ملال آور از عنوان دکتر استفاده می کند و یک بار هم تا جایی که من توجه کردم، از عنوان آیت الله استفاده نمی کند را باید از نشانه های ـ البته دم دستی ـ غلبه گفتمان دکتری بر آیت اللهی در کشور و فضای عمومی و رسانه ملی دانست! 🔸و عمیق تر از این، سرعت گرفتن یک امر مدرن دیگر یعنی تضعیف و فروپاشی خانواده در سراسر کشور و از جمله قم است که اخیرا در خطبه های نماز جمعه روز قدس مورد هشدار أيت الله اعرافی قرار گرفت و البته هرگز به اندازه یک دهها هزارم یک درگیری خیابانی امر به معروفی بر سر حجاب علی رغم آن که مطرح کننده آن رییس حوزه بود، در فضای مجازی و حتی محافل حوزوی پژواک نداشت. و با کمی تامل می توان دالّ های عمیق تری برای بحران موجود تمدنی ـ که به تدریج دارد فاصله تمدنی «قم» را با «رم» کم می کند ـ یافت. 🔸 ظاهرا این حق مسلم حوزه علمیه است که راه خود را برود و گوش به این حرفهای پرت! و بی ربط! نسپارد و همچنان به اصول و فقه متورّم و حکمت و فلسفه عقیم خود بچسبد و بنازد و سودای فقه تمدن ساز و نظام ساز را هم داشته باشد و حتی در حد یک جزوه صد صفحه ای در سرفصل های آموزشی خود به طلاب و روحانیون از روند تحولات تمدنی دو سه قرن اخیر عالَم و كشاكش و دیالکتیک سنت و تجدد اطلاع و تحلیل ندهد. پس با همین دست فرمان برویم تا ببینیم به کجا می رسیم. 🔻پ ن: اگر کسی از این سطور، لزوم دامن زدن به نزاع خیابانی و حتی رسانه ای بین سنت و مدرنیته از نوع کینه ورزانه و نه همدلانه آن و برخورد قهر آمیز با مساله حجاب و ماهواره و دانشگاهها و علوم انسانی و فضای مجازی و یا هر چیز دیگری را استفاده کند، البته منظور حقیر را نفهمیده است. -به نقل از کانال فقاهت @daghdagheha
💠سرطان تقلید در حوزه‌های علمیه (چرا «بخارای حوزوی» متولد نمی‌شود؟) 🖋مهدی سلیمانیه ♦️مجلات علمی و پژوهشی چندین سال است که در ادامه فرآیند «بروکراتیزه شدن» و «شبه‌دانشگاهی شدن» حوزه، در این نهاد تکثیر می‌شوند. ظهور و تکثیری که نشان می‌دهد ساز و کارهای درونی حوزوی، دیگر برای تشویق طلاب به نوشتن کفایت نمی‌کند. ساز و کارهایی که نشان می‌دهد چگونه حوزه نیز به تقلید چشم‌بسته از مسیر دانشگاه افتاده است. مسیری که نشان می‌دهد که چگونه از «ساختن فرم» خاص خود عاجز مانده است. فرمی که با تاریخ، داشته‌ها، سرمایه‌ها و منابع فرهنگی چند صدساله‌اش نسبی داشته باشد و به صورتی «اجتهاد»ی، این بار نه در محتوا، که در فرم، خلاقانه ظهور کند. ♦️سؤال این است که این ساز و کار «مجلات علمی و پژوهشی» که در خود دانشگاه هم سالهاست شکست خورده و به خصوص در رشته‌های علوم‌انسانی، غالباً سهم و اثری در تولید دانش نداشته‌ و اغلب تنها به کار ارتقاء و امتیاز و افزایش حقوق و تبدیل وضعیت و استخدام و هیأت علمی شدن دانشگاهیان آمده است، چطور به حوزه‌های علمیه هم سرایت کرده‌است. آیا جز این است که علاقمندی حوزویان به این مجلات، نشان از تمایل پیدا و پنهان آنان به کسب امتیازات مالی و مادی و ارتقاء، چه در نظام دانشگاه و چه در نظام حوزوی اداری شده دارد؟ ♦️سرایت و ظهور و گسترش این نشریات در حوزه، تکه‌ای از پازل بزرگتر فاجعه‌آمیز «دانشگاهی شدن»، «شبه دانشگاهی شدن»، رقیق شدن و «اداری شدن» حوزه است. فرآیندی که مصادیق و عواقب‌ دردناکش برای جامعه ایران و خود حوزه - اگر حوزه‌ای ریشه‌دار در پنجاه سال آینده باقی بماند- را در کتاب «پل تا جزیره» شرح داده‌ام. ♦️آیا حوزه، حتی اگر بنای تقلید و گرته‌برداری دارد، نمی‌تواند از جنس‌های با کیفیت‌تری در علوم‌انسانی نظیر نشریات جریان روشنفکری چون «بخارا» و «نقد آگاه» و تجربیات موفقی چون «ارغنون» تقلید کند؟ نشریاتی که بی‌ استفاده از دوپینگ‌های بی‌معنایی چون امتیازات علمی و پژوهشی، با اتکاء به ساز و کارهای سرمایه‌های نمادینی چون مشارکت اندیشمندان اصلی این جریان و تداوم زمانی و دقت در محتوای منتشره و مواردی مانند آن، به جریان‌سازان واقعی روشنفکری و دانش انسانی در ایران بدل شوند؟ ♦️آیا حوزویان جز با اتکاء به تجربه‌ی شکست‌خورده‌ی «نشریات علمی و پژوهشی» در علوم انسانی دانشگاهی، لااقل امکان تقلید از تجربیات موفق «بخارا»گونه در علوم انسانی روشنفکری را ندارند؟ آیا حوزویان و عالمان حوزوی - دانشگاهی (نه «دکتر حجت‌الاسلام‌های بروکرات») نمی‌توانند گرد هم‌آیند و بی‌نیاز از به کارگیری ساز و کار امتیازات ساختگی علمی و پژوهشی و ضریب و ارتقاء، نهادی مطبوعاتی را ایجاد کنند که انتشار هر متن و مقاله‌ای از هر طلبه‌ای در آن، افتخاری برای وی تلقی شود و به جای فرار سرمایه‌های حوزوی به دانشگاه، میدان حوزوی را تقویت کند؟ آیا مصطفی محقق داماد و فیرحی و شبیری و رسول جعفریان و اساتید زن دانشور حوزوی و سایر اندیشمندان دردمند حوزوی که خود بخشی از سرمایه‌های حوزه و دانشگاه را شکل داده‌اند، نمی‌توانند «بخارایی حوزوی»بیافرینند؟ آیا نمی‌توان به نشریه‌ای علمی و حوزوی و دو زبانه با مشارکت حوزه‌های نجف و قم فکر کرد که نه به اتکای تجربیات شکست‌خورده‌ی غالب نشریات علمی و پژوهشی دانشگاهی، که با اتکاء به سرمایه‌های نمادین خود، چشم و چراغ و افتخار حوزه باشد؟ قطعاً می‌شود. «عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد»؟ ♦️آیا حوزویان - نه مقامات رسمی و اداری حوزوی - که طلاب دغدغه‌دار و حوزویان تربیت شده در سنت‌های حوزوی، توان استفاده از ساز و کارها و سرمایه‌های ارزشمند و ریشه‌دار این نهاد را از دست داده‌اند؟ آیا خلاقیت و توان حل مسأله در حوزه برای ساختن فرم‌های خاص این نهاد از دست رفته‌است؟ ♦️صد حیف بر این آورده‌ی تمدنی که ذره ذره، در آفتاب تموز سیاست و تمنیات اقتصادی و خلاء اعتماد به نفس حوزویان امروز و تعلل طلاب و حوزویان دردمند و دانشمند آب می‌شود. صد حیف... «خلق را تقلیدشان بر باد داد»... @daghdagheha
هدایت شده از دغدغه‌های حوزوی
💠تبرئه کردن حوزه، غفلت بزرگ! 🖋هادی چیت‌ساز ♦️فرض کنید وضع اقتصادی مملکت بدتر از این شود؛ شرایط تولید بسیار سخت تر، دلال بازی راحت تر، فروشگاه های زنجیره ای هر روز بیشتر از دیروز، قیمت خرید و فروش و اجاره ملک به آسمان برسد، رشوه و رانت سر به فلک بگذارد، هزینه تحصیل نفس گیر شود، درد هزینه درمان برای بیماران قابل تحمل نباشد و... . 🔺 اما عکس‌العمل حوزوی‌ها (وضع موجود): 🔸بزرگان: ۱. به مسئولان تذکر داده ایم. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸ائمه جمعه: ۱. همه چیز تقصیر مدیریت مجلس و دولت است. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸منبری های معروف و به اصطلاح انقلابی: ۱. تقصیر خودتان است که کاندیدا یا نماینده ای که ما گفتیم، انتخاب نکردید. (خربزه خوردید، پای لرزش بنشینید.) ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. 🔸کانال‌ها و سایتهای حوزوی: ۱. مشغول قر زدن و سوتی گرفتن از دولت و مجلس فعلی. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام. ♦️اما وظیفه حوزه (وضع مطلوب): ۱. تحقیق و تدوین طرح های اقتصاد اسلامی؛ ۲. ارائه راهکارهای عملی برای راهبردهای کلی نظام؛ ۳. تربیت نیروی کارآمد؛ ۴. پیگیری جدی از راه های قانونی برای تصویب و اجرائی شدن طرح ها؛ ۵. مطالبه گری فراگیر رسانه ای و تبلیغی حوزوی ها برای اجرائی شدن طرح ها در صورت عدم تمکین مجلس و دولت. 🔹پ.ن ۱: هر صنفی باید وظیفه خودش را صحیح و کامل انجام دهد تا مشکلات حل شوند. انتقاد حوزویان در جای خودش لازم است، اما مهمتر و قبل از انتقاد، حوزوی ها باید به نیازهای نظام پاسخ علمی دقیق داده و نیرو تربیت کنند. 🔹پ.ن ۲: اشکال حوزه این است که در مشکلات اقتصادی و فرهنگی و غیره، خودش را تبرئه کرده و تقصیر را از دیگران می داند. در حالیکه انتقاد اصلی به حوزویان است که به جای عمل به وظیفه اصلی، به کارهای درجه چندم روی آورده و نتوانسته اند از ظرفیتهای انقلاب در راستای اجرای اسلام محمدی استفاده کنند. -به نقل از کانال @manahejj @daghdagheha
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش اول 🔸نگاهی جامعه‌شناختی به پاساژسازی اطراف حرم حضرت معصومه(س) 🖋محمد وکیلی ♦️مقدمه: بافت فرهنگی، اجتماعی شهرهای مذهبی ایران به خاطر اماکن مذهبی و حرم امامان و امام‌زادگان، همواره در طول تاریخ، اقتضائات و شرایط خاصی را ایجاب می‌کرده و بر همین اساس نیز در طول اعصار مختلف شاهد آن هستیم که نوعی هماهنگی و تناسب میان کالبد شهر و نظام معنایی و رفتاری ساکنان و زائران وجود داشته است. اما طی سالهای اخیر این هماهنگی و تناسب، تحت تاثیر مداخلات شهری اطراف این اماکن، به ویژه اجرای طرح توسعه و نوسازی حرم‌ها قرار گرفته است. توسعه کالبدی و ساخت و سازهای فراوان، به صورت اجتناب ناپذیری تاثیرات خود را در عرصه فرهنگی و زیست اجتماعی شهر گذاشته است. ♦️اطراف حرم حضرت معصومه بعد از اجرای طرحهای توسعه دچار تحولات فراوان شده و تقریبا تمام حرم در محاصره پاساژها( دقت نمایید که به دلیل تفاوت خاستگاه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و کارکردی، پاساژ غیر از بازار است) و پارکینگها قرار گرفته است. امروزه هیچ زائری نمیتواند به حرم راه یابد و از اتمسفر معنوی حاکم بر حرم بهره‌مند گردد، الا اینکه در رفت و برگشت خود به حرم از انبوه پاساژها و مجموعه‌های فروشگاهی اطراف حرف عبور نماید. چنین طرحهای توسعه ای با این حجم از ساخت و سازها به ویژه پاساژها فرهنگ خاص خود را به همراه خواهند آورد، همچنان که امروزه آورده است. ♦️بازارهای سنتی اطراف اماکن مذهبی حداقل از سه جهت با پدیده مدرن پاساژ تفاوت دارند: 🔸محصولات: در بازارهای سنتی، عموما مایحتاج‌های روزانه یا سوغاتی‌ ارائه می‌شد و از این جهت تعارضی با فعل زیارت نداشت اما پاساژهای امروزی مملو از وسائل تزئینی، تجملاتی، طلا و ‌جواهرات و لباسهای مجلسی و... است که هر زائری را غرق زرق و برق خود می‌کند. 🔸فروشندگان: بازارهای سنتی، عموما توسط افراد به اصطلاح حاجی بازاری ‌متشرع اداره می‌شد؛ اما فروشندگان و گردانندکان پاساژها عموما دختران و پسران جوان هستند که از لحاظ پوشش و رفتار تعارضی آشکار با فضای حاکم با بازارهای سنتی دارند. 🔸 روح حاکم: روح حاکم بر بازارهای سنتی، قناعت و کسب روزی حلال است اما روح حاکم در فرهنگ پاساژی فروش بیشتر و کسب سود حداکثری؛ به همین دلیل نیز فعالیت بازارهای سنتی به صورت طبیعی بر اساس اوقات شرعی تنظیم می‌گشت و در ساعاتی که اختصاص به اعمال عبادی داشت به صورت نیمه‌تعطیل درمی‌آمد، اما پاساژ به دلیل حاکمیت روح سرمایه‌داری، نمی‌تواند خود را بر محور اوقات شرعی تنظیم کند مگر به صورت تصنعی و اجبار قوانین! در فضای بازارهای سنتی چنین هماهنگی و انسجامی بین اعمال معنوی و تجارت بازار، مانع ایجاد تناقض در نقش‌های بازار و ‌اماکن زیارتی میگشت، اما فرهنگ پاساژی و مراکز خریدی از فرهنگ متفاوتی سرچشمه می‌گیرد و تبعات اجتماعی متفاوتی را رقم می‌زند که نشانه های ایجاد چنین گسلی را امروزه در شهر قم شاهد هستیم. 🔸اگر امروزه گشتی در اطراف حرم زده باشید نشانه‌های بسیاری از این گسل فرهنگی ایجاد شده را شاهد خواهید بود؛ از پوشش فروشندگان، محصولات عرضه شده که شامل اقلام تزئینی و فاقد کاربرد چینی گرفته تا طلا و ‌جواهرات و لباسهای مجلسی، تا پرسه‌زنی های بی‌هدف زائرانی که به قصد زیارت آمده‌اند و اکنون گرفتار زرق و برق بازار شده‌اند. اگر مسیرتان به پارکینگ طبقاتی حرم افتاده باشد شاهد خواهید بود مسافران و زائران چگونه به گروگان گرفته شده و ‌مجبور می‌شوند برای رسیدن به حرم از این همه زرق و برق سان ببینید و بالاجبار دست به جیب شوند. http://mobahesat.ir/20013/amp @daghdagheha
دغدغه‌های حوزوی
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش اول 🔸نگاهی جامعه‌شناختی به پاساژسازی اطراف حرم ح
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش دوم 🖋محمد وکیلی ♦️در چنین توسعه‌ بی‌محابایی که بدون توجه به روح مکان صورت گرفته، هویت یکپارچه از هم گسسته و معنویت از دست رفته است. فضای جدید، هویتی جدید می‌طلبد که در آن مولفه‌های دینی، فراگیری خود را از دست داده و مجبور به پذیرش هم‌زیستی با مولفه‌های غیردینی خواهند شد. این تغییر ماهیتی را در چند عرصه می توان شاهد بود: 🔸امروزه تملک فضاهای اطراف حرم در اختیار کسانی است که به پشتوانه اقتصادی عظیم و سرمایه داری، توانسته‌اند ملکی تجاری در اطراف حرم خریداری نمایند و جالب آنکه هیچ یک از این سرمایه‌داران، خود ساکن جوار حرم نمی‌شوند و این مکانها را به عنوان منبع درآمدی برای خود می‌پندارند. در حالی که در فضای سنتی، حرم توسط لایه‌های متعددی از مومنان در برگرفته می‌شد که هر کدام تلاش می کردند برای برخورداری از فضای معنوی و ثواب بیشتر، در اطراف حرم ساکن شوند. چنین رقابتی عموما بر اساس تمکن مالی و پشتوانه اقتصادی نبود بلکه رنگ و بویی از جنس معنویت داشت. 🔸در فضای سنتی، نمادها و نشانه‌‎های فراوانی از دین‌داری لایه های اطراف حرم را می‌شد یافت، دینداری که بر مدار و محور مرجعیت و عالمان دینی می‌گشت، اما امروزه، اطراف حرم از مراجع و مردمان دیندار مرجعیت‌محور خالی شده است. اگر در چنین محیطی مراجع تقلید، و علمای دینی حتی در محیط پیرامون حرم، احساس غربت کنند و به کوچه پس کوچه‌های بافت قدیم قم پناه ببرند، نباید متعجب بود! بیوت بسیاری از مراجع که مأمن مومنان و زائران بود تخریب شده است، حتی منزل بنیانگذار حوزه علمیه قم در آستانه صدمین سال تاسیس آن تخریب شده است! ♦️ عوامل تغییر بافت فرهنگی و هویتی شهر قم را باید در چنین تحولاتی جست. تحولاتی که معنویت‌زدایی و ‌تقدس‌زدایی‌ اولین نتایج آن است. زائرانی که از راه دور و ‌نزدیک به قصد جلای روحی و کسب ثواب، از زندگی روزمره کَنده و به چنین مکانی پناه آورده اند، نه تنها به آسایش روحی دست نخواهد یافت بلکه به عنوان لقمه‌ای آماده توسط فرهنگ سرمایه‌داری مدرن بلعیده خواهد شد. و به جای صفای باطن، محصولات مادی و ‌معنوی چنین کالبدی را به ارمغان خواهند برد. خطر چنین مسئله‌ای آنگاه بیشتر به چشم خواهد آمد که توجه کنیم حجم بالایی از زائران را مردم شهرستانهای کوچک و دوردستی تشکیل می‌هند که به سبب حضور پررنگ سنت در زندگیشان، از خطر فضاهای مدرن تا حدودی در امان مانده بودند. ♦️از همین روی، به نظر می‌رسد هشدار اخیر بعضی از مسئولان همچون مدیر حوزه علمیه خواهران، تولیت آستان حضرت معصومه و نماینده قم در مجلس شورای اسلامی، مبنی بر اینکه «دشمن از طریق هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف می‌خواهد مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد» تقلیل و فروکاستن چنین مسئله ای به توطئه دشمن، و غفلت از عوامل و زمینه‌های واقعی وقوع چنین پدیده‌ای است؛ وقتی که ما خودمان با چنین غفلتها و عدم توجه به تبعات اقدامات، معنویت را به مسلخ برده ایم، هر چقدر هم که فریاد برآریم و از طرح و نقشه دشمن برای تغییر سبک زندگی و پوشش جوانان و دختران بگوییم، نتیجه‌ای عایدمان نخواهد شد. http://mobahesat.ir/20013/amp @daghdagheha
💠عصرِ ما یا عصر شما؟ 🔸نقدی بر برنامه عصر جدید 🖋علی ورامینی ♦️شانزده سال از زمانِ پخش اولین فصل برنامه «آمریکن گات تلنت» نیاز بود تا «احسان علیخانی» نه نسخه بومی که تقلید نعل‌به‌نعل آن را در ایران بسازد. چیدمان برنامه، تعداد داوران، افرادِ واجد شرایط شرکت در مسابقه، شیوه گزینش و خلاصه از سیر تا پیاز هر آن‌چه در نسخه آمریکایی از قدیم بوده را علیخانی و تیم‌اش سعی کرده‌اند در نسخه ایرانی‌اش نیز در حد وسع خود پیاده کنند. ♦️اگر قرار بود هرکدام از ما بین بازیگران زن، با نبوغ‌ترین، بین بازیگران مرد، با استعدادترین و بین آهنگسازان، هنرمندترین را انتخاب کنیم، قطع به یقین هیچ‌یک از این سه بزرگوار حتی در میان 10 نفر اول انتخایمان هم قرار نمی‌گرفتند (البته شاید امین حیایی به دلیل شهرتش در این لیست می‌آمد.) سخنم این است که در این نوع برنامه‌ها نباید دنبال اصول و قاعده خاصی گشت، چه در نسخه‌ی اصلی و چه در همین نوع ایرانی‌اش. این داوران نه به‌خاطر شایسته‌ترین بودن، که بنا به مصالح و مناسبتاتی انتخاب شدند. ♦️برای فهم صداوسیما، تئوری‌های نانوشته پشت آن و اساسا رویکردی خاص در بدنه حاکمیت می‌توان به شمایل دکتر حسینی نگاه کرد. استاد دانشگاه امام صادق، دانشگاهی خاص و البته معتبر که بیشتر به منظور تربیت مدیران نظام شکل گرفته است و معدود مسوولانی که در آمریکا، انگلیس و فرانسه تحصیل نکرده‌اند، فارغ‌التحصیل این دانشگاه هستند. حسینی شمایلِ استاد خوب و تئوریسن محبوب امروزی برای طیفی از بدنه حاکمیت است. ♦️پیش از این گفته بودم که صداوسیما یک شیفت‌ پارادایم یا یک تغیر گفتمانی نسبت به دهه‌های آغازین انقلاب داشته است. ابتدای انقلاب شاهد سیطره گفتمان {ایدئولوژیک-آموزشی} بودیم و این گفتمان رفته‌رفته به {ایدئولوژی-سرگرمی} تبدیل شد. عصر جدید و برنامه‌ی متوقف شده گلزار بارزترین شاهد در تایید مدعای من هستند. برنامه‌ای با هزار دادار و دودور ساخته می‌شود که نسخه‌ی اصلی آن شهرت‌اش را مدیون حضور جنیفر لوپز، کسی که ترجمان شمایل سرمایه‌داری جدید و ابزار نوین امپریالیسم است، اما برای آن‌که نشان دهند هنوز چیزی از خود داریم و مقهور آن نشدیم، موی بلند پسر را در کلاه می‌کنند. ♦️آیا کسی به این فکر کرده که این برنامه در نهایت چه چیزی می‌خواهد به ما بدهد؟ این که کسی خوب بیس بزند یا با پا تیراندازی کند یا با موتور تک چرخ بزند در نهایت جز اینکه اسباب سرگرمی در پارک یا سیرک را فراهم کند چه مازادی دارد؟ خب همه این‌ها پیش‌تر از این هم در پارک و سیرک بود و ملت برای سرگرمی به تما شا می‌نشستند، اما تلویزیون پسِ این برنامه جز سرگرمی و پر شدن جیب بعضی چه هدفی دنبال می‌کند؟ فارغ از این‌که بشیر حسینی و حتی خود فروغی هم دربسته‌ی ساختار و وضعیتی هستند که آن‌ها را به این سو می‌برد، سوال اساسی‌ای که وجود دارد این است که اگر آمریکا و فرهنگ‌اش این چنین مورد پسند شخصیتی مانند فروغی است، چرا ما مردم این فرهنگ را بگیریم، با آن سرگرم شویم و زندگی کنیم، اما به خاطر سر ایستادگی در برابر زورگویی‌های آمریکا مثلاً از خریدن اپل محروم شویم. @daghdagheha
💠حوزه: آنها که می‌روند 🖋مهدی سلیمانیه ♦️حدوداً سی‌ و پنج ساله است. اخلاقی، اهل مطالعه و دقیق. برای خودش پروژه علمی عمرانه‌ای دارد. از روی طرز لباس پوشیدن و آرایش مو و چهره‌اش ممکن نیست بفهمی که روزی طلبه بوده‌است. حدود ده سال. در کجا؟ مدرسه حقانی. طلبه‌ای پیگیر، با سواد، اهل مطالعه و مؤمن. اما پس از ده سال، به این نتیجه می‌رسد که حوزه، جای او نیست. می‌رود. کجا؟ دانشگاهی از دانشگاه‌های قم. از آن‌ها که تیپ‌های حوزوی/دانشگاهی پرورش می‌دهند. از گذشته‌ی حوزوی‌اش چندان صحبت نمی‌کند. وقتی به اصرار، یا به برانگیخته‌شدن شوقی، از گذشته‌ی حوزوی‌اش می‌گوید، جز یاد برخی دوستان هم مباحثه و برخی اساتید اهل علم و ذوقش، باقی خاطره‌ها، چهره‌اش را در هم می‌کشد. گاه، حتی یادی از آن گذشته‌ی حوزوی، به خشم می‌آوردش و گاه بیان افسوسی از عمر ِ از دست رفته. ♦️همکار بودیم. انگلستان درس خوانده بود. فلسفه. تا مقطع ارشد. یکی دو بار، از به کار بردن کلماتی حوزوی، حدس زدم شاید با حوزه، به صورت خانوادگی یا شخصی آشنایی داشته باشد. اما وارد گفتگو نمی‌شد. حدود چهل ساله‌ مردی با دانش و منش. پوشش را به تعمد، خلاف معمول و عرف انتخاب می‌کرد. مثلاً در روزهای عزای شیعیان، رنگ شادتر می‌پوشید یا در جلسات رسمی، بین آن‌همه کت و شلوار خاکستری، تی‌شرت سفید با نقش‌های فانتزی به تن می‌کرد. خلاف موج. خلاف‌آمد عادت. بعدتر، فهمیدم که طلبه‌ی فاضلی بوده‌است. برای بیش از ده سال در حوزه قم. بعد، از حوزه بریده‌است و به دانشگاه رفته و بعدتر، به غرب. در جستجوی دانایی. یا در جستجوی چیزی که در حوزه نبوده و نیافته‌است. ♦️به کانادا مهاجرت کرده‌اند. حدود بیست سال قبل. تا پنج نسل پشتش، همگی از چهره‌های شناخته‌شده‌ی حوزه‌ی مشهد بوده‌اند. پدربزرگش، از پیش‌نمازان یکی از بزرگترین مساجد نزدیک به حرم امام هشتم شیعیان. پدرش، حوزوی مشهوری که فرزندانش را با تربیت دینی سختگیرانه‌ای بزرگ کرده ‌بوده‌ است. خودش تا حدود سی سالگی، حوزوی مقیدی بوده‌است. اما اکنون کجاست؟ حدود سی سال است که لباس طلبگی را از تن درآورده و سپس با خانواده، خانواده‌ای که او را در سلک حوزوی می‌شناخته‌اند، به کانادا مهاجرت کرده‌است. هنوز هم وقتی سخن می‌گوید، طنین صدایش، نوع ادای کلماتش حتی نوع نگاه کردن غیرخیره و آمیخته با نوعی شرم اخلاقی‌اش، مرا به یاد تربیت شدگان واقعی حوزه‌های سنتی می‌اندازد. ♦️برای مشورتی آمده است. طلبه‌ی حوزه است. مؤمن و مقید و مأخوذ به حیا. از حوزه خسته است. آن‌چه می‌جسته، نیافته است. اینک در جستجوی آن «گمشده‌ی نایافته»، به سوی دانشگاه آمده‌است. می‌خواهد جامعه‌شناسی بخواند. سه جلسه‌ای حرف می‌زنیم. تشویقش می‌کنم که ارتباطش را با حوزه تا جایی که می‌تواند قطع نکند. از داشته‌های مغفول حوزه می‌گویم. از آن‌چه از جنس سنت و فرهنگ است. نه سیاست. نه حتی صرفاً مذهب. اما به شدت از فضای حوزه بریده‌است. رنجیده است. کنکور می‌دهد. می‌شنوم که در دانشگاه تهران پذیرفته شده. یکی دیگر از حوزه جدا می‌شود. 🔸ما، غالباً حوزه و حوزویان را از خلال مطالعه‌ی کسانی می‌شناسیم که همچنان در سلک طلبه و حوزوی مانده‌اند؛ اما حوزه، ریزش کم نداشته‌است. بسیار چهره‌های مشهور و نامشهور، دانشگاهی و بازاری و محقق و روشنفکر که وقتی به گذشته‌شان دسترسی پیدا می‌کنی، به تعجب می‌بینی که دوره‌ای گاه طولانی، حوزوی بوده‌اند. شفیعی کدکنی، کسروی، تقی‌زاده، میرزا حسن رشیدیه و ... . 🔸چرا می‌روند؟ چه چیزی آن‌ها را "طرد" می‌کند؟ الگوها و ساز و کارهای این طرد شدن‌ها و طردکردن‌ها حوزوی، در دوره‌های مختلف چه تغییری کرده‌اند؟ این نسل‌های طرد شده از حوزه، با هم چه نقاط اشتراک و تفاوتی دارند؟ این ریزش‌های حوزوی، این فراریان، طردشدگان، مهاجران، از چه جنسی هستند؟ چه چیزی را نمی‌یابند که می‌روند؟ نسبت به گذشته‌ حوزوی‌شان چه احساسی دارند؟ چه چیزی از تجربه‌ی حوزه، در خودآگاه و ناخودآگاهشان به میراث می‌ماند؟ نگاهشان، حالا از بیرون، به تجربه‌ی درونی حوزه چگونه است؟ به کجا می‌روند؟ آیا آن‌چه را که در حوزه نیافته‌اند، در بیرون از حوزه، در "آن‌جای دیگر" می‌یابند؟ 🔹حوزه را تنها با شناخت حوزویان، با آن‌ها که ماندند، نمی‌توان شناخت. شناخت حوزه، بخش مغفول بزرگی دارد. این تصویرها در کنار هم‌اند که حوزه را آنطور که واقعن هست، آن‌طور که واقعاً احساس می‌شود، به ما می‌شناساند: آنان که می‌مانند، آن‌ها که می روند. @daghdagheha
💠دین در عصر تکثیر مکانیکی 🖊رضا بابایی ♦️همه ما، بارها در سطح شهر دیده‌ایم که آیات قرآن یا احادیث اسلامی را بر روی بیلوردها، بنرها، تابلوهای تبلیغاتی یا شیشه اتوبوس‌ها یا روی دیوارها می‌نویسند. هدف از این کار چیست؟ به نظر می‌رسد قصد نویسندگان این متن‌ها این است که معنویت و اخلاق را به لحظات روزمره زندگی ما وارد کنند و در سایه نیروی قدسی کلام خدا و معصومان(ع)، اعضای جامعه را با اصول اعتقادی و اخلاقی پایبندتر کنند. این پدیده، نمونه‌ای از نگرش حاکم بر سیاستگذاری فرهنگی در جامعه ما است. پخش‌های زنده از مناسک دینی در تلویزیون، گزارش‌های پرشمار از عواطف دینی و … نمودهای دیگری از همین نگرشند. در این نگرش، برای داشتن جامعه‌ای معنوی، نیازمند انتشار و تکثیر لحظات دینی در زندگی اعضای جامعه هستیم. اما این نگرش عموماً در رسیدن به هدف خود ناکام است؛ زیرا در تناقض با یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های امر قدسی است. ♦️امر مقدس در آموزه‌های دینی، همواره پدیده‌ای خاص و یگانه است. از منظر دینی، هر پدیده‌ای در جایگاهی خاص ممکن است به امری مقدس تبدیل شود. به طور مثال دین به ما می‌گوید که فقط خاک یک مکان خاص، دارای ارزش معنوی است و اگر از آن مکان کمی دور شویم، خاک قدسیت خود را از دست می‌دهد و به خاکی عادی تبدیل می‌شود؛ یا فقط در یک زمان مشخص است که می‌توان حج تمتع را به جای آورد و در مابقی ماه‌های سال انجام آن ناممکن است؛ زیرا در همان ایام معدود است که این عمل وجهی چنین مقدس می‌یابد. فرد دیندار، حضور امر قدسی را در جهان به صورت یکنواخت احساس نمی‌کند؛ بلکه مکان‌هایی برای او مقدس و مکان‌های دیگر نامقدسند. ♦️اما، ما بی‌اعتنا به این حقیقت مجرب، گمان می‌کنیم که با تکثیر متون مقدس و مناسک مذهبی می‌توانیم جامعه را معنوی کنیم. سیاستگذاران ما با خود می‌گویند اگر مردم به مسجد نمی‌روند ما مسجد را به میان آنها می‌آوریم؛ در حالی که این عمل خلاف ویژگی امر دینی است. در نتیجه این سیاست‌های غلط، شاهد این هستیم که در جامعه به جای آن‌که فضای معنوی رو به گسترش باشد این امر قدسی است که عرفی‌ و روزمره‌ شده است. اگر در گذشته شخصی برای مطالعه قرآن، زمانی مشخص می‌گذاشت و به سراغ متن و تفسیر آن می‌رفت، امروز آیات پاره‌پاره شده و پراکنده قرآن بر در و دیوار شهر، توجه عابران را برنمی‌انگیزد. ♦️متفکری آلمانی به نام والتر بنیامین مقاله‌ای دارد به نام «اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی». وی در این مقاله استدلال می‌کند که بر اثر تکثیر مکانیکی و فراهم کردن کپی‌های بی‌شمار از آثار هنری، اهمیت آنها از دست می‌رود و افراد دیگر با نوعی حس فروتنی و اشتیاق دینی به آثار هنری نگاه نمی‌کنند. تکثیر، امر هنری را به امری عرفی بدل می‌کند و می‌تواند همین بلا را بر سر امر دینی بیاورد. سیاستگذاران فرهنگی به حوزه عرفی و روزمره بی‌توجهند و می‌خواهند شکاف بین حوزه عرفی و قلمرو مقدس را بردارند تا زندگی روزمره مردم سرشار از امر قدسی شود! اما امر مقدس فقط در لحظه‌ای خاص و حتی شاید در مکان‌هایی خاص، در دل مؤمن ظاهر می‌شود. از این رو است که سخنان کلیشه‌ای مجریان تلویزیون که می‌خواهند شوق دینی را در مردم بر‌انگیزند، راه به جایی نمی‌برد؛ بلکه مذهب را دچار کلیشه‌های ظاهری و زبانی می‌کند. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠چرا مردم عادی دروغ‌ پردازی‌ها درباره روحانیت را باور می‌کنند؟ 🔸زندگی طلبه‌ها موضوعی است که مردم عادی از طرق مستقیم با آن آشنایی چندانی ندارند و همین امر باعث شده که شایعه‌سازی در خصوص طلاب راحت‌تر از دیگر اقشار جامعه صورت گیرد. برای مثال یک فرد عادی در جامعه به راحتی این شایعه را باور می‌کند که اکثر روحانیون افراد متمولی هستند و یا اینکه اکثر روحانیون مخالف آزادی‌های اجتماعی هستند و غیره. غافل از اینکه طلاب هم مثل دیگر اقشار جامعه به گروه‌ها و طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی و فکری تعلق دارند. همین عدم آشنایی مردم عادی با زندگی روزمره طلاب، یکی از عوامل تعمیق شکاف میان مردم و روحانیت شده‌است. با توجه به اهمیت جایگاه روحانیت در ابعاد مختلف حیات فردی و جمعی ایرانی‌ها، شایسته است طلاب به گونه‌های مختلف این شکاف را کاهش دهند. 🔸یکی از دلایل ناآشنایی با زندگی روزمره روحانیون، کاهش اقبال جوانان به مساجد است. در مقاله «چرا هیئتی‌ها، اکثراً مسجدی نیستند؟» به این موضوع پرداختیم و اشاره داشتیم که در گذشته به علت حضور پررنگ‌تر افراد عادی در مساجد و ارتباط نزدیک‌تر با روحانیون محل، مردم عادی آشنایی بیشتری با زندگی عادی روحانیون داشتند و همین امر باعث می‌شد که حتی با وجود دروغ پراکنی‌ها و توطئه‌های رژیم ستم شاهی علیه روحانیون، مردم این شایعات را باور نمی‌کردند. ولی در سالهای اخیر استقبال جوانان عادی از مساجد و منابر کم شده که باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. 🔸در همین زمینه، باید به تغییر نقش و جایگاه روحانی های محل هم اشاره کرد. در واقع در کنار کاهش اقبال به مساجد،‌ روحانیون محل هم، آن نقش سنتی خود را چندان ایفا نمی‌کنند. در گذشته،‌ روحانی محل عملاً با مردم زندگی می‌کرد و در خانه‌اش به روی همه باز بود. اکنون این رابطه تغییر پیدا کرده و به تبع آن، مردم ارتباط نزدیکی با روحانی محل ندارند. بخشی از این تغییر، ناشی از یک جبر تاریخی است، ولی به هر حال نمی‌توان مسئولیت روحانیون را در این خصوص نادیده گرفت. 🔸در سال‌های اخیر و با تغییر هنجارهایی که در حوزه رسانه‌های جمعی صورت گرفته، امکان آشنایی مردم با روحانیون از طریق تلویزیون و سینما نیز امکان پذیر شده است. این رسانه‌ها به طور بالقوه می‌توانند عاملی برای نزدیکی مردم و روحانیت باشند، ولی متأسفانه در اکثر موارد ما شاهد بوده ایم که فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، تصویری واقعگرایانه از روحانیون ارائه نمی‌دهند و همین امر باعث بدبینی مردم نسبت به اینگونه تصویرپردازی‌ها از روحانیون شده است. خوشبختانه این موضوعی است که برخی از طلاب هم به آن اشاره کرده‌اند و بعنوان مثال حجت‌الاسلام مصطفی یوسف‌زاده در گفتگو با ایرنا، به «نگاهی کلیشه‌ای و تکراری» از شخصیت، موقعیت و رفتار یک روحانی در سریال «ستایش» اشاره کرده و اینگونه تصویرپردازی‌ها را مورد انتقاد قرار داده است. حجت‌الاسلام یوسف زاده با تأکید بر اینکه روحانیت باید بپذیرد که با قبول رسالتی خطیر و مهم، همیشه در معرض نگاه نقادانه و کنجکاوانه مردم قرار دارد، یادآور شده: روحانیت باید به فیلمسازان اجازه سرک کشیدن به سویه‌های پنهان زندگی فردی و اجتماعی خود را بدهند، که البته این امر تاکنون محقق نشده. 🔸حوزه‌های شیعه از دیرباز یکی از اصلی ترین مراکز تولید فکر و جریان‌سازی بوده و علت موفقیت این جریان‌سازی‌ها، نه فقط در توان نظری حوزه‌ها، بلکه در ارتباط عمیق این مراکز دینی و معنوی با جمهور ناس بوده. شکافی که اکنون میان مردم و روحانیت ایجاد شده کاملاً قابل ترمیم است ولی برای این امر، باید با واقعگرایی به آسیب‌شناسی پرداخت. در این راستا، تلاش روحانیت برای ایجاد درک درست‌تری از زندگی روزمره خود، و ایجاد این ذهنیت که روحانیون نیز بخشی از جامعه هستند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. -به نقل از سایت مردم و روحانیت @daghdagheha
💠مشکلات کشور به هم بسته اند و با تدابیر موضعی رفع نمی شوند 🔸یادداشت استاد به مناسبت سالگرد تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی 🔸شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ادای وظیفه بسیار بزرگ گسترش فرهنگ اسلامی در همه شئون جامعه و بهبود بخشیدن اخلاق عمومی و رهاندن کشور از فرهنگ غربی و جایگزین کردن فرهنگ آموزنده اسلامی به جای آن به وجود آمده است. از ابتدا می ­بایست توجه شود که شورا چه راه دشواری در پیش دارد اما روحیه­ ای که در انقلاب پدید می ­آید به آینده خوشبین است و دگرگون کردن وضع موجود را آسان می ­یابد. شورا با روحیه ­ای امیدوار کار خود را آغاز کرد و هر چه توانست کرد. اکنون که سی و پنج سال از تشکیل آن می­ گذرد شایسته است به کارنامه گذشته خود بنگرد و ببیند که تا چه اندازه در ادای وظایف سنگین خود موفق بوده و هر یک از آنها را تا چه اندازه و به چه صورت انجام داده است. 🔸در سال­ های اوایل دهه شصت با وجود روحیه امیدوار و خوشبین نسبت به آینده، هر کاری آسان می­ نمود. ولی در کار اصلاح آموزش و پرورش و سامان دادن به فرهنگ و دانش مشکلاتی پیش آمد. اکنون باید با واقع ­بینی تحقیق کرد که شورا چه کرده است و چگونه باید راهش را ادامه دهد. در اجرای هر یک از وظایف سیاست­گذاری و تدوین ضوابط و نظارت بر امور فرهنگی و آموزشی، شورا کامیابی­ ها و ناکامی ­هایی داشته است. 🔸از جمله کارهای بزرگی که به ثمر نرسید طرح تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش و سند راهبردی نخبگان بود. نقشه جامع علم و طرح اصلاح آموزش و پرورش نیز هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. 🔸شاید یکی از مشکلات اجرای این طرح­ ها به کمال­ طلبی و وجود فاصله دراز میان وضع موجود و کمال مطلوب باشد. مجریان برنامه ­هایی را می ­توانند اجرا کنند که یک یا چند قدم جلوتر از وضع کنونی باشد اما اگر به آنها تکلیف شود چیزی را تحقق بخشند که به دوردست­ها تعلق دارد، از عهده برنمی ­آیند. 🔸اگر تاکنون بعضی مصوبات شورای عالی اجرا نشده است وجهش چشم پوشیدن از شرایط موجود و در نظر آوردن مرتبه و مقام کمال انسانی است. 🔸البته همه قانونگذاران و سیاستمداران و برنامه­ نویسان باید به کمال انسانی نظر داشته باشند اما کمال را باید در جای خود و نه در همین نزدیکی­ ها و در دسترس خود دید. زیرا با این تلقی چه بسا که اعتقاد به خیر و کمال موجب می­ شود که شر و فساد و دشواری­ های راه صلاح و فلاح را سهل بینگارند. البته شورای عالی انقلاب فرهنگی تا آنجا که می­ توانسته، در کار خود کوشیده است. اگر این کوشش ­ها چنانکه باید به ثمر نرسیده است باید در نظر داشت که مشکلات کشور به هم بسته ­اند و با تدابیر موضعی رفع نمی­ شوند. آموزش و پرورش و قانونگذاری و وضع صنعت و کشاورزی و بهداشت و مدیریت را جدا از هم نمی ­توان اصلاح کرد. اینها در صورتی اصلاح می ­شوند که برای اصلاحشان برنامه و چاره ­ای هماهنگ تدوین و اندیشیده شود. 🔸دیگر مشکل بزرگ شورای عالی انقلاب فرهنگی به رابطه ­اش با دانشگاه و مدرسه و سازمان های فرهنگی بازمی­ گردد. شورا به ساز آن سازمان ها گوش نمی­ کند. آنها هم شاید مقابله به مثل می­ کنند. اینکه کدام حق دارند در اینجا اهمیت ندارد. شورای عالی و هر سازمانی که متصدی امر قانونگذاری و سیاستگذاری است باید توجه کند که: ۱- قانون وصف مقصد و مقصود نیست بلکه راهنما و مددکار اهل طریق است، ۲- قانون باید در نظر کسانی که مشمول و مخاطب و مجری آن هستند موجه و مقبول باشد. ۳- قانون و مقررات باید روشن و صریح و متناسب با امکان­ های روحی و اخلاقی و مادی موجود و بدون تکلفات لفظی و دخالت احساسات تدوین شود، ۴- قانون و مقررات باید به وضوح قابل اجرا باشد و مجریان بتوانند آن را دریابند و بپذیرند و اجرا کنند، ۵- قوانینی که برای تحول و تغییر فرهنگی و اجتماعی تدوین می­ شود باید شرایط و امکان ­های تحول را در نظر داشته باشد زیرا حکومت و دولت و قانونگذاران و احزاب و گروه های سیاسی هر چه را هر وقت و هر جا بخواهند نمی ­توانند محقق کنند. 🔸مسلماً اعضای شورا در مقامی قرار دارند که این معانی برایشان کاملاً روشن است اما چون چنانکه اشاره شد سازمان­ های کشور با هم هماهنگی ندارند قهراً تدوین و اجرای مقررات هم دشوار می­­ شود. پس همه گناه اجرا نشدن مصوبات را به گردن شورا نباید انداخت. @daghdagheha
💠فلسفه کنونی (مسلمانان) توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد 🖋بخشی از یادداشت محمدتقی سبحانی خطاب به اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی 🔸۱.بازبینی در مفاهیم پایه فلسفه موجود که در قالب‌های تنگِ ترم‌های کهنِ گرفتار آمده و قدرت تبیین پدیدارهای نوین و دستاوردهای نوآمد بشری را ندارد، یک بایسته اساسی است. همان‌گونه که مفاهیم جوهر و عرض، قوه و فعل، هیولی و صورت، دیگر توان تبیین‌گری خود را از دست داده‌اند، باید با دوگانه‌هائی چون وجود و ماهیت، مادی و مجرد، و ذهنی و خارجی نیز وداع کرد. فیلسوفان اسلامی چندی است که با فروگذاری طبیعیات ارسطوئی و هیئت بطلمیوسی، بدین سو رفته‌اند که افتخار پاسبانی بارگاه مابعدالطبیعه را بر سایر شاخه‌های حکمت نظری و عملی ترجیح دهند، غافل از آن که بنیادهای مفهومی این متافیزیک همچنان بر انگاره‌های فیزیک‌ کهن و روان‌شناسی پیشاتجربی استوار شده و از نظام معنائی وحی اسلامی، کمترین بهره‌مندی را داشته است. 🔸۲.برون آمدن از تنگنای روش‌ قیاسی و برهان اصطلاحی و پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبی یک ضرورت انکار ناپذیر روش‌شناختی است. واقعیت فلسفه اسلامی در دوره‌های گوناگون خود به خوبی گواه بزرگی است که ادعای یقین‌پروری فیلسوفان-آن هم از تبار «یقین خاص» و‌مضاعف- آرزوئی بیش نیست و ارّابه فلسفه در گذشته نیز با اسب‌های گونه‌گون و نوبه‌نو به راه‌های پر پیچ و خمِ اندیشه‌ورزی تاخته است. این پرسش که مقدمات برهان در سنت منطقی ارسطوئیان، چگونه به تجربه و تواتر در کنار اولیات و حدسیات ارج می‌گذاشت، می تواند مدخلی برای بازاندیشی در کار فروبسته فلسفه کنونی ما باشد. حکمت متعالیه با آن که در ادعا بر تلفیق روش‌های عقلانی و وحیانی هر دو تاکید داشت، اما در عمل همچنان بر مدار روش‌ فلسفه‌های پیشااسلامی می چرخد. 🔸۳. دستگاه معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی، پر‌آسیب‌ترین بخش این منظومه معرفتی است و تلقی‌های تَنگ و تُنک‌مایه یونانی و اسکندرانی بر روح نظریه معرفتِ فیلسوفان سخت سایه‌ انداخته است. بر آگاهان پوشیده نیست که این باب معرفت‌ که همچنان بر پاشنه عین-ذهن و لولای انتزاع و تجرید و دستگیره مقولات و مفاهیم ماهوی می‌چرخد، حتی پاسخگوی مبانی حکمت متعالیه در اصالت و تشکیک خاصی وجود نیست و قصه پیچ در پیچ معرفت بشری را به درستی روایت نمی کند. 🔸۴.فلسفه اسلامی در هویت خویش دچار یک بحران اساسی است و باید پیش و بیش از هر چیز به جایگاه خود در درختواره دانش‌های موجود اندیشه کند. متافیزیک در دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی در عصر ارسطو و شاید تا دوران میانه، از جایگاه و مرتبتی برخوردار بود که هم‌اینک در میانه علوم اسلامی و‌ نیز در پهنای علوم‌ انسانی چنان مقام و موقعیتی ندارد. فلسفه اسلامی باید نسبت خود را با دانش‌های فرازین و فرودین کنونی روشن سازد و به وضوح بدین پرسش پاسخ گوید که در عصر جدید به دنبال برآوردن کدامین حاجت از حاجت‌های بشری است. به نظر می رسد که تا این پرسش، پاسخ مناسب نیابد، از مساهمت حکمت در تحول علوم انسانی و اسلامی به روشنی و راستی نمی توان سخن گفت. 🔸۵. و در نهایت، فلسفه باید گره‌گشای مسئله‌ها و معضله‌های فکری بشر و به ویژه پاسخ‌گوی نیازهای واقعی انسان و جامعه معاصر باشد. فلسفه کنونی ما نه تنها -چنان که بایسته و شایسته است- توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد بلکه حتی در پاسخگوئی به مهم‌ترین پرسش‌های اساسی بشر در تاریخ هم ناکام‌ می‌نماید. در جای دیگر گفته‌ام که برخلاف انگاره نخستینِ حکمت‌باوران ما، این فلسفه با جبرانگاری، ایدآلیسم، فردگرائی و کلی نگری، ثبات‌گرائی(ایستمندی) و نسبیت اخلاقی بیشتر سازگار است تا آزادی‌اندیشی، مسئولیت‌آفرینی، رئالیسم، کل‌نگری، تکامل‌گرائی و اخلاق‌باوری. 🔸این پرسش‌ها اگر برای دوستان مجمع عالی حکمت بسی گران و باورناپذیر است، اما چه باک؛ چرا که این بنا را برای آن ساخته‌اند که به همین سوالات سهمگین پاسخ دهد و نه آن که به خوانش مکرر یافته‌های پیشینیان و لوازم گفته‌های گذشتگان بپردازد. اگر فلسفه اسلامی در هر چند قرن، و در نقطه‌های عطف تاریخ مسلمین، یک مکتب تازه پدید آورده است، پس بگذارید که در این دوره جدید و در عصر نهضت نوین شیعه نیز شاهد شکل‌گیری و باروری مدرسه جدیدی در فلسفه اسلامی و شیعی باشیم، ان‌شاالله. -به نقل از نامه‌های حوزوی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠مثلث تحول در بیانات رهبر انقلاب با کلیدواژه "مردم" سخنرانی اخیر رهبر انقلاب، به معنای واقعی راهبردی بود. هم را به تعبیر استراتژیست ها شامل می‌شد که البته شیب مثبت گرایی و توجه به نقاط قوت بیشتری داشت(بنیه قوی و تاب آوری و ایمان مردم، شاخص ترین نقطه قوت بود) و به منفی بافی های روشنفکرمآبانه شبیه نبود. ▫️هم شفاف و بیتعارفی را در بر داشت و در فاز سوم ماجرا، شیوه ها یا حداقل _معقول_مواجهه را در لایه های مختلف بیان داشتند. اما ساحت های سه گانه ای که ایشان به عنوان استراتژی تحول، مورد توجه قرار دادند؛ 1⃣ تحول ساختارها "با مردم": رهبر انقلاب، نقطه شروع تحول را شناسایی درست نقاط ضعف دانستند و بعد از بیان چند نمونه از نقطه ضعف ها در کنار فهم درست نقطه قوت ها، راه حل ماجرا در بخش ساختاری را توجه به افکارعمومی و مشارکت مردمی دانستند."برای اینکه خواسته‌ها و مطالبات بزرگ تحقّق پیدا بکند، باید ""، با صاحبان فکر، با افکار عمومی مردم مطرح بشود."ایده ایشان برای حل مساله در ساحت های کلان نظام، بارش فکری عمومی و حرکت به سمت کانون های نخبگانی و مردمی است که سازوکار تحقق این شیوه را از دستگاه ها مطالبه کردند. 2⃣ اصلاح سبک زندگی "در مردم": ایشان بخش دوم ماموریت های اصلاحی کشور را مربوط به سبک و شیوه زندگی مردم دانستند. مساله اسراف و تجمل گرایی و تعصب داشتن نسبت به کالای داخلی بخاطر کارگر ایرانی از جمله مواردی بود که ایشان به عنوان "اصلاح " بیان داشتند. 3⃣ تقویت اطلاع رسانی "برای مردم": ضلع سوم حکمرانی و تحول در بیانات مقام معظم رهبری، توجه ویژه به مقوله رسانه و اطلاع رسانی است. "یک توصیه‌ی مهمّ من به همه‌ی کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم را دارند و رسانه در اختیارشان است ــ چه در فضای مجازی، چه در مطبوعات، چه در صدا و سیما ــ امیدآفرینی است. ▫️در واقع، افکار عمومی، سبک زندگی و رسانه برای تحولات مثبت در سال جدید مورد تاکید قرار گرفتند. دولت و مسئولین محترم در بخش های مختلف بایستی مردم را بخشی از راه حل دانسته و از ریسک طرح و تبادل مسائل با افکار عمومی، هراس نداشته باشند. ▫️همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند؛ "هدف دشمن، تبدیل مردم‌سالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار و است". آنتی تز این ماجرا و روش خنثی ساز نیت و دکترین دشمن نیز "با مردم"، "در مردم" و "برای مردم" است که رکن جدی جمهوریت و اسلامیت نظام به شمار می‌روند. ✍علیرضا محمدلو،مدرس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی @daghdagheha