💠خسته از دین(بخش اول)
🖋علی زمانیان
♦️در این گفتار، منظور از دین، همان چیزی است که اجمالا آن را دین می نامیم، شناختی از آن داریم و درکی کلی و مجمل از آن به دست آورده ایم. در این تحلیل، به دین موجود یا دین اجتماعی پرداخته می شود.
⬅️وقتی در گفتار برخی از افراد و به ویژه در میان نسل جوان دقت می کنیم، با شبحی از یک پدیده ای مواجه می شویم که می توان نام آن را "خستگی از دین" نام نهاد. خستگی از دین، واکنشی است طردگرایانه نسبت به هر چه رنگ و بوی دین دارد. خستگی از دین، موضع کسانی است که دیگر نمی خواهند به این مقوله بیندیشند و یا با آن روبرو شوند. خسته از دین، دین را از اهمیت می اندازد و نسبت به آن بی توجهی می کند.
⬅️این نحوه از مواجهه ی با دین، اساسا از سر دشمنی و بدخواهی و نفرت نیست. خسته از آن است که دین را بار سنگینی بر دوش ناتوان خود می یابد به نحوی که یارای کشیدن اش را ندارد و نمی تواند در کشاکش زندگی و فراز و نشیب ها، همراهیش کند. آن که خسته از دین است، با دین سرستیز و جنگ ندارد، فقط مانده است با سنگینی و مزاحمت اش چه کند. با دین وداع می کند نه از سر بدخواهی، که از سر درماندگی و ناتوانی در حل و فصل مسایل و مصایبش.
⬅️گریز از دین، که در قالب هایی رفتارهایی چون بی اعتنایی، بی تفاوتی، بیگانگی و دور شدن از دین، نمایان می شود، نتیجه خستگی از آن است. دلائل این مسئله را در چند امر می توان جستجو کرد:
🔸۱)حجم سنگین حضور
اولین و شاید مهمترین علت خستگی از دین، حضور حجیم و بسیار پررنگ تبلیغات، توصیه ها و نمایش دینی در همه ی زمان ها و مکان های مرتبط و نامرتبط است. رادیو و تلویزیون در تمام مدت شبانه روز و تمامی شبکه ها مشغول گفتگو و یا تبلیغ مباحت، معارف و یا مسایل دینی است. علاوه بر این ها، تبلیغات شهری سراسر مشحون از این نمایش ها است. بیلبوردها و تابلوها، و پرچم ها و تراکت ها و... از دین می گویند. رسانه ها سرشار از موضوعاتی است که به دین ارجاع داده می شود. چند ماه از سال و دهه های مختلف، درگیر مباحثی پرتکرار و سنگین از گفتارهای دینی و مناسک جمعی دینی است. در مدارس و محیط های آموزشی، انواع مراسم دینی که برگزار می شود. سخنرانی ها و نشست ها و میزگردها و ... همه از دین می گویند. از در و دیوار شهر دین می بارد.
چند ماه از سال را مراسم و ایام عزاداری و نوحه سرایی در بر می گیرد. حضور بیش از حد مباحث و مناسک دینی، هیچ به معنای اثرگذاری بیش تر نیست بلکه تکرار و تکرار این مسایل، ضد خودش را تولید می کند. تبلیغات پرحجم و سنگین، شامه ی مخاطب را آزار می دهد و پس از آن است که مخاطب احساس می کند کاش جهان اش خلوت تر از این بود و در فضای زندگی اش سکوت بیشتری برقرار می شد.
🔸۲)ناسازگاری با زندگی
از علت های بنیادین خستگی از دین، این است که دین را با زندگی شان سازگار نمی بینند. دین مزاحم که زندگی را به رسمیت نمی شناسد و با اجزاء آن سر ستیز دارد. دینی که با شادی و فرحبخشی دمساز نیست و چالشی بزرگ با موسیقی، هنر و شادی دارد. تنش میان آن چه به منزله ی دین به جامعه معرفی می شود با هنر (موسیقی و سایر وجوه هنر)، تنش میان دین و شادی و همچنین تنش میان دین و زندگی روزمره، سبب می شود که دین، سایه ای سنگین بر آدمی تحمیل کند. خسته از دین است زیرا دین را مانعی برای زیستن خویش می یابد. وقتی دین با زندگی و رنگ هایش سازگار نیست، بتدریج، این دین است که از زندگی بیرون رانده می شود. رویارویی دین با آزادی و دموکراسی، یکی دیگر از این ناسازگاری ها است. دین ناسازگار با زندگی، دین خسته کننده ای است و مخاطب روی از آن برمی گرداند. نفی اش نمی کند اما با این دین راحت نیست.
شکافی معنا دار میان باورهای دینی و زندگی اش احساس می کند. نه می تواند باورهایش را نادیده بگیرد و نه می تواند از زندگی امروزین دست بردارد. محکوم است در همین ارتباطات و مناسبات دست و پا بزند.
🔸۳)حجم سنگین باید و نبایدها
فربه شدن فقه و سایه سنگین بایدها و نبایدها بر تمام مسیر زندگی، بتدریج فرد متعهد به فقه را خسته می کند و در نهایت به ضد خودش تبدیل می گردد.
زندگیِ کاملا بر اساس موازین فقهی (فقه حداکثری و فراگیر)، چیزی نیست که از عهده ی هر کسی برآید و در برابر چنین زندگی بردباری نشان دهد. علاوه بر این، عمل به احکام و دستورات شریعت در برخی موارد اساسا با زندگی مدرن امروزی غیر ممکن و یا مشقت بار است. با این حال، او باید پاس فقه و باورهای دینی اش را نیز بدارد. اما پس از چندی، احساس می کند نمی تواند میان زیستن امروزین اش و آن احکام و دستورات آشتی برقرار نماید. از این تعارض های پیچیده و همیشگی و از این تناقضات روزمره خسته می شود.
#یادداشت
#نقد
#فرهنگ
#نقد_اجتماعی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠خسته از دین(بخش دوم)
🖋علی زمانیان
🔸۴)حجیم شدن تعالیم و مفاهی دینی
توده ی بزرگ و کهکشانی از ادبیات دینی و تعالیمی که افراد را احاطه کرده است. همهمه یی از دغدغه ها و نگرانی هایی که لحظه به لحظه ی زندگی را در خود فرو برده است. مفاهیم و دغدغه هایی که هستی را بی جهت شلوغ کرده اند. جهان ذهن و عین انسان دیندار در ایران، پر تردد و شلوغ از رفت و آمدهای دینی است. انبوهی از تفاسیر و توضیحات در باره ی امور ساده ی دینی وجود دارد که گاهی هر یک، دیگری را نقض می کند. خستگی از این همه تعالیم دینی و هزار توی سخنان و اندیشه هایی که نه تنها راه رهایی را به آدمی نمایان نمی کنند بلکه سبب گمگشتگی می شوند.
🔸۵)تاریخ دین، بیش از اندازه سنگین است.
تاریخی مشحون از مسئله ها و ابهاماتی که "اکنون" را در اسارت خویش قرار داده است و چون باری سنگین، حرکت به سوی آینده را کند کرده است. تاریخی مملو از حب و بغض ها، جنگ ها و دشمنی ها، تاریخی از دور دست ها که با "اکنون"، نسبتی برقرار نمی کند. رویدادهایی تمام شده، اما ظرف زمان اکنون را پر کرده است. تاریخی که هویت را می سازد و هویتی که بار سنگین اش را بر دوش آدمی می نهد.
قرار است تاریخ, درسی برای زندگی باشد اما اگر چون بر "اکنون" و "این جا" آوار شود و راه اندیشیدن را سد کند، بتدریج از دست می رود. وقتی تاریخ دین، بر هستی امروز سایه ای سنگین و کند کننده می افکند، دین گریزی, نتیجه ی قهری اش می شود. در چنین وضعیتی است این پرسش مطرح می شود که: آیا برای زندگی چند دهه ی من لازم است این تاریخ پر رویداد و پر غوغا را بر دوش بکشم؟
🔸۶)نزاع با حقوق انسان
دین حاضر و دین واقعا موجود و یا به تعبیر امروزین, این قرائت از دین، انسان را به رسمیت نمی شناسد. او را همواره قربانی می خواهد. در این رویکرد، دین برای انسان نیامده است بلکه این انسان است که مستمرا باید در خدمت دین باشد و حقوقش را پاس بدارد. دینی که حقوقی برای انسان لحاظ نمی کند و آگاهی و ادراک آدمی از هستی، از خود و از آینده را، خواسته ها و عواطف و احساسات و نگرانی هایش را نمی بیند. دینی که هر چه هست اوست، و انسان در برابرش هیچ است. چنین برداشتی از دین، گام هایش سنگین و طاقت فرسا و آزارنده است. دینی که آدمی را قربانی خویش می خواهد و انتظار دارد همگان و در هر حال، خدمتگزار آن باشند، برای انسان امروز که به حقوق فردی خویش می اندیشد و فردیت و حق انتخاب برایش مهم است، چنین دینی سخت و سنگین است.
🔸۷)تناقض گفتار و رفتار مروجان دین و متولیان
چیزی می گویند و چیزی دیگر عمل می کنند. مخاطبان در نمی یابند، اگر آن سخنان درست است چرا خودشان بدان ها وفادار نیستند؟ اگر دنیا، کالای زشت و ناهمواری است، اگر قدرت طلبی در اندیشه ی دینی نامقبول است، و بسیار اگر های دیگر، چرا گویندگان این سخنان حریصانه دنیا و قدرت را در تیول خویش گرفته اند؟ تعارض هایی از این دست، مخاطبان را آزرده می کند. و از آن جایی که آدمی نمی تواند برای همیشه در تعارض زندگی کند، از این رو در پی حل این تعارض برمی آیند. اولین راه حل، جدایی افکندن میان مدعیان دین و دین است. اما این راه حل، دست کم در دراز مدت، پاسخ مناسبی تولید نمی کند. بتدریج آزردگی از گوینده به سخن و مفاد کلام هم سرایت می کند.و چنین می شود که برای برون رفت از درماندگی در ماجرای تعارض آمیز، ترجیح می دهد دین را به حاشیه ی زندگی بکشاند و فراموشش کند تا خستگی ناشی از زیستن در تعارض ها را بهبود ببخشد
⬅️همان گونه که اشاره شد، خستگی از دین، خستگی از قرائت هایی است که دین را نه سبکبار که سنگین وزن کرده اند، چهره ی آرامش و امنیتش را کم رنگ و حضورش را چنان پررنگ کرده اند که زندگی عادی همراه با صلح، شادی و معنابخشی در تنگنای عسرت افتاده است. به جای همبستگی, تفرقه و به جای امنیت بخشی، ترس از عذاب ها کیفرها را دامن زده است. در مواجهه ی با چنین قرائت هایی از دین، اصنافی از واکنش ها و راه حل ها شکل می گیرد. و اما در نهایت اگر راه حل ها به بن بست برسد، خستگی از هیاهوها سبب می شود دین به حاشیه رانده شود و فراموش گردد. گریز از دین، معنای تخاصم و دشمنی با دین ندارد اما از خستگی چاره ناپذیر خبر می دهد.
🔴توجه:کانال #دغدغه_های_حوزوی ضمن استقبال از #یادداشت ها، #نقد ها و تحلیلها، اعلام می دارد انعکاس نظرات به معنی تایید آنها نمی باشد.
#یادداشت
#نقد
#فرهنگ
#نقد_اجتماعی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠انتظارات حداکثری از فقه در عصر پایان اجتماعی فقه!
🖋دکتر حسن محدثی گیلوایی
⬅️فقه دانشی قدیمی است. هم به لحاظ بنیانهای معرفتی دچار بحران است و هم بهلحاظ کارآمدی. تحقیقات جامعهشناختی محدود انجام گرفته در باب حضور اجتماعی فقه نیز نشان میدهد که این دانش با مدرن شدن روزافزون جامعهی ایران بهلحاظ اجتماعی نیز دچار بحران است و حضور اجتماعی آن بهنحو روزافزون رو به افول است.
⬅️جمعیت کسانی که به داشتن مرجع تقلید باور دارند و جمعیت کسانی که به رسالهی عملیه مراجعه میکنند، بهنحو روزافزون در حال کاسته شدن است.
⬅️زمانی در این کشور فقه مهمترین دانش و فقیه مهمترین نخبهی فرهنگی و واجد بیشترین قدرت نمادین بود. زمانی در این کشور کسی بدون ارتباط با فقیه و پرسش از قواعد شرعی برای فعالیت اقتصادی فعالیت اقتصادی نمیکرد. همیشه پیوند وثیقی بین بازار و روحانیت وجود داشت.
⬅️در تمامی این موارد فقه در حال از دست دادن یکایک موقعیتهای اجتماعی خود است. فقه اسلامی از اساس دچار تأخّر است و با انبوهی از چالشها مواجه است.
⬅️حالا در این شرایط کسانی خواهان حضور حداکثری فقه هستند و انتظار دارند فقه مسایل تمدنی و اجتماعی-سیاسی جامعهی بهنحو روزافزون در حال مدرن شدن را حل کند!
⬅️این انتظار حداکثری از فقه بحرانزده بیش از پیش مایهی شگفتی آدمی میشود. پیشنهاد میکنم نخست از بحرانهای فقه اسلامی پرسش شود و سپاس انتظارات حداکثری از فقه مطرح گردد.
⬅️دانشی که اساساش متزلزل است چهگونه میتواند انتظارات حداکثری را برآورده کند. بهعلاوه، کدام دانش بر اساس فرامین حکومتی بالیده و رشد کرده است که فقه دومیناش باشد؟!
🔴 #دغدغه_های_حوزوی ضمن استقبال از #یادداشت ها، #نقد ها و تحلیلها، اعلام می دارد انعکاس نظرات به معنی تایید آنها نمی باشد.
#حوزه_علمیه
#نقد_و_نظر
#نقد_حوزه
#سکولاریسم
#دین
#مطالبه_گری
#نقد_اجتماعی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ظرفیت فحشخوری!
🖋محمد ترکاشوند
♦️تقریبا پانزده سال پیش که می خواستم لباس آخوندی را بپوشم یکی از اساتید اهل معرفت گفت آیا تحمل و ظرفیت داری فحش بخوری؟
آن روز احساس می کردم ظرفیتش را دارم. جز یک بار در ایام اکران فیلم مارمولک، دیگر برایم پیش نیامده که بفهمم واقعا تحمل فحش خوردن را دارم یا نه.
خدا کمک مان کند که چنین ظرفیتی را پیدا کنیم.
♦️یکی از حقوق مسلمان بر مسلمان این است که اگر لغزش و خطایی کرد دیگران از خطای او درگذرند.
. لِلْمُسْلِمِ عَلَى أَخِيهِ ثَلاَثُونَ حَقّاً لاَ بَرَاءَةَ لَهُ إِلاَّ اَلْأَدَاءُ أَوِ اَلْعَفْو؛ُ يَغْفِرُ زَلَّته
مسلمان بر برادرش سی حق دارد که یا باید این حقوق را ادا کند یا برادرش این حقوق را به او ببخشد. اولین حق، حق گذشت از اشتباهات و لغزش هاست.
♦️ساده تر بگویم؛ طرف نسبت به ما لغزش و خطا داشته طلبکار هم می شود که چرا از اشتباهم نگذشتی. من بر گردنت حق داشتم که مرا ببخشی.
اگر ما بتوانیم ببخشیم، خیلی ها آماده معذرت خواهی می شوند.
♦️خیلی ها حاضرند حر شوند اگر امام حسینی پیدا کنند.
کاش ما بخشیدن بدیهای دیگران را وظیفه خود بدانیم.
♦️این روزها یک بنده خدایی فحش داده، یکی هم فحش خورده، هر دو هم مدعی اند که طرف مقابل خطا کرده، یکی هم فیلمش را گرفته، یکی هم در جلسه غیر علنی مجلس تصمیم گرفته با کسی که فیلم گرفته و کسی که فحش خورده برخورد کند، در همان جلسه غیر علنی یک فرد دیگری یواشکی از آن تصمیم عجیب فیلم گرفته!!!
♦️ما هم همه را دیدیم و منتظریم ببینیم چه کسی بزرگ تر است. از بچگی شنیده ایم بخشش از بزرگان است.
-به نقل از کانال نویسنده
#نقد_اجتماعی
#جامعه
#فرهنگ
#آسیب_شناسی
#مردم_داری
#انقلاب_اسلامی
#چهل_سالگی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فرض كنيد كسي هم هشدار داده بود!
🖋 محمدرضا زائری
♦️رسانه ها اعلام كرده اند كه آنچه در هفته هاي گذشته روي داد بزرگترين سيل صد سال اخير بوده است.
اكنون با تخريب گسترده زندگي سيل زدگان خسارتهاي سنگين به اموال و دارايي بسياري از هموطنان ما وارد شده و از سوي ديگر هزينه اي فراتر از تصور به بودجه كشور تحميل شده است.
تا ماهها بعد هزاران نفر آواره خواهند بود و تا چند سال بعد هم آثار اين حوادث تلخ برطرف نمي شود!
♦️اكنون صادقانه به اين پرسش جواب بدهيد؛ واقعا اگر مثلا دو ماه قبل يك نفر نوشته بود كه بايد به سرعت رودها لايروبي بشوند و موانع ايجاد شده در مسير رودها برطرف گردند، اصلا كسي كمترين اعتنايي مي كرد؟
♦️همه مي دانيم كه متأسفانه ما مردمي هستيم كه نه تنها به هشدارها و پيش بيني ها توجه نمي كنيم بلكه از كساني كه كام خوش خيالي ها و خوش بيني هايمان را تلخ كنند اصلا خوشمان نمي آيد.
♦️هم مديران و مسؤولان جامعه اين طور هستند و هم شهروندان عادي، خلاصه در اين ويژگي همه مشترك هستيم كه ارزش و اهميتي براي نهيب بيدارباش كساني كه مي توانند ما را از حادثه ها باخبر سازند قائل نمي شويم.
تذكر و توصيه هاي كارشناسان آگاه و فهيم كه نشانه ها را زودتر از مردم عادي تشخيص مي دهند و در هر رشته و حوزه اي خبره هستند مي تواند جلوي بسياري از خسارتهاي سنگين را بگيرد.
♦️چنين كساني شامه اي قوي تر دارند و چشم و گوشي تيز تر و از همين روي قبل از غرش سيل صدايش را از نشانه ها مي شنوند و پيش از زبانه كشيدن آتش يا ويران كردن زلزله بوي حادثه را تشخيص مي دهند و آمدنش را مي بينند.
♦️در مسايل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي نيز كارشناسان عميق و فهيم مي توانند پيش از روي دادن وقايع تلخ و حادثه هاي ويرانگر ما را از آن حوادث آگاه سازند و ميزان خسارت را بسيار كاهش دهند.
♦️دريغ و درد كه معمولا چنين تذكرها و توصيه هايي را به هيچ مي گيريم و اعتنايي به اين گونه هشدارها نداريم.
راستي چرا حتما بايد حادثه اي اتفاق بيافتد و خسارت هاي سنگين بر جاي بگذارد تا ما قدم به ميدان بگذاريم و حاضر به اقدام بشويم؟ چه مردمي هستيم ما؟
#آسیب_شناسی
#نقد_اجتماعی
#بحران
#سیل
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پیشی گرفتن مصوبات از جامعهسازی
🖋روحالله جلالی
♦️اشرف پهلوی در کتاب خاطرات خود و پس از انقلاب ایران مینویسد:
«...وقتی دوران سلطنت پدرم خاتمه یافت، این حقیقت دردناک بر همه ما آشکار شد که هیچ حکومتی نمیتواند با وضع قانون و مصوبه دست به یک «انقلاب اجتماعی» بزند. چراکه هر حاکمی برای هر نوع دگرگونی پایدار در جامعه لازم است ابتدا زمینههای مناسب اجرای هدف خود را فراهم کند؛ تا آنگاه که به مرور و آهسته_ پس از سپری شدن چند نسلی_ انقلاب اجتماعی مورد نظر را به ثمر برساند و باید این واقعیت پذیرفته شود که با توسل به مقررات تصویبشده، امکان ندارد بتوان مغز مردم را عوض کرد...»
♦️"درب کنده شده ماشین ون پلیس امنیت اخلاقی" توسط مردم در محله نارمک تهران و "پوکه فشنگهای" شلیک چند تیر هوایی بخاطر متفرق کردن مردم که در پی دستگیری دو دختر بدحجاب جمع شده بودند _ و در آخر هم با آزادی آن دو دختر توانسته بودند جمعیت را متفرق سازند_ را بایستی بر سر در مدرسه فیضیه آویزان کنند تا "برخی" از ما از خواب بیدار شویم که صبح تا شب با نازلترین سطح سواد و عقل سیاسی، در حال بحث و جدل سطحی در رابطه با مسائل سیاسی روز هستیم اما پس از چهل سال حضور در حوزه علمیه قم، از پس برگزاری یک جلسه پرسش و پاسخ قانعکننده در میان بیست دانشآموز و دانشجوی معمولی در حوزه عفاف و حجاب و ... بر نمیآییم.
♦️بعید میدانم جامعةالزهرا (سلام الله علیها)با تربیت هزاران طلبه و استاد زن در امور دینی، تشکیلات و مدیریتی برای تربیت حتی چهل استاد متبحر خانم برای تزریق در مراکز علمی جهت تبیین و ورود چالشی در رابطه با مباحث مربوط به زنان را داشته باشد. زنانی که نام و آوازه علمی و مهارت بیانشان برای سایرین(منتقدین) موجب کرنش و احترام باشد.
🔹متفکرینی که بتوانند محتوایی متناسب با تفکرات و پذیرش جامعه در سطح به سطح تدوین کنند.
🔹ظریفانی که بتوانند نزد مخاطب، احکام فرعی را از رضایتمندی سیاسی تفکیک کنند.
🔹متخصصینی که بتوانند هویت اسلامی را تبدیل به ارزش و سپس انتخاب کنند.
🔹خطیبانی که بتوانند مفهوم غیرت دینی و اهمیت کرامت زن و مرد را به خوبی به پیکره جامعه تزریق کنند.
♦️بنده اصلا خوشبینی سایرین را ندارم و معتقدم به همان میزان که نسلهای جدید تشنه معارف دینی و الهی هستند، بخاطر انحراف ما در آسیبشناسی، هدفگذاری و تولید و تبیین، نسل به نسل از مغز مبانی دینی تهی میگردند و در دامن تبلیغات وسیع دشمنانی میغلتند که در سایه فضای آشفته روانی سیاسی ما فرصت کمنظیری را در مدیریت مهندسی افکار عمومی به دست آوردهاند.
♦️در مواجهه مکرر با انواع افکار و سلایق به این نتیجه رسیدهام که اگر متن و محتوای متقن، دقیق و کاربردی با بیان شیوا و هوشمندانه ترکیب شود، نتیجه و اثر کار تبلیغی حیرتآور و خیلی بیش از حد انتظار است و این ما هستیم که فرصت را هدر داده و قصۀ غصه میآفرینیم.
-به نقل از کانال نویسنده
#آسیب_شناسی
#حوزه_علمیه
#روحانیت
#نقد_اجتماعی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠رامبد را ریز ریز کنید
🖋دکتر محمد فاضلی(عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ داستان بچه رامبد جوان کم کم دارد خیلی بالا میگیرد. از طنز و هجو شروع شد و به درخواست ممنوعالتصویری، لغو تابعیت ایرانی و ابطال شناسنامهاش رسیده است. من پیشنهادی میدهم که ختم کار باشد: «رامبد را ریز ریز کنید.» بعد نگار جواهریان را هم مجبور کنید ریز ریز شده رامبد را سرخ کند. بچهاشان گناهی ندارد، بسپاریم به همان کاناداییها بزرگاش کنند. ریز ریز رامبد که سرخ شد، دلهایی خنک شده و وقت است بنشینیم به چند سؤال فکر کنیم.
♦️اول، آیا رامبد جوان در جایی مردم را به ماندن، سختی کشیدن، مقاومت و ... دعوت کرده است؟ اگر فقط درباره خوبیها و زیباییهای ایران در برنامهاش گفته یا شعر خوانده است، با دعوت به ماندن و سختی کشیدن یکی است؟ آیا او هیچ وقت کسانی را که ترک وطن کردهاند سرزنش کرده است؟ آیا منتقدان امروز او توانایی رفتن به کانادا را داشتهاند و صرفاً بر اساس برنامه و گفتار رامبد جوان در ایران باقی ماندهاند؟ آیا برنامه او را به خاطر ابعاد ایراندوستانه تماشا میکردید یا طنز و سرگرمیاش شما را جذب میکرد؟
♦️دوم، درست است سلبریتیهایی مثل رامبد جوان در صدا و سیما رشد میکنند و مشهور میشوند، اما آیا صدا و سیمای دیگری هم وجود دارد – مثل تلویزیونهای خصوصی ممالک دیگر – که آنها بدون ارتزاق از بودجه عمومی، برنامه بسازند و رشد کنند؟ عیب از نبود رسانه خصوصی است یا امثال رامبد که باید فقط استعدادشان را تنها در همین رسانه انحصاری نمایش دهند؟
♦️سوم، اگر مسأله قباحت دورویی است، آیا چنین نیست که هر کس بااستعدادتر است و میخواهد بالاتر برود، باید دورویی بیشتری پیشه کند؟ یا بپذیرد که از خیر بروز استعدادش بگذرد؟ شما آقا و خانم کارمند، استاد دانشگاه، مدیر کل وزارت فخیمه الف، معاون وزارت معظم ب، وزیر محترم اسبق، سابق و جاری وزارتخانه جیم، و کثیری از خلقالله، به درجاتی دورویی در زندگیتان نیست؟ آیا زندگی همه ما کلیت منسجمی است که دورویی در آن جایی ندارد؟
♦️چهارم، مطمئن هستید مردم عادی بر شعلههای شبکههای اجتماعی علیه رامبد جوان میدمند؟ شما خودتان به عنوان شهروند عادی، تاکنون چقدر وقت گذاشتهاید تا ویدئویی در نقد کسی تولید کنید؟ به کدام آرشیو دسترسی داشتهاید که برنامه چهار پنج سال قبل یک نفر را دوباره ببینید و قطعاتی از آنرا برای انتشار در شبکه اجتماعی جدا کنید؟ تاکنون برای چند نفر کاریکاتور تولید کردهاید؟ فکر نمیکنید کسانی به صورت تخصصی و حرفهای این گونه کارها را انجام میدهند؟ نقد رامبد جوان، خودجوش است یا سازمانیافته؟ آیا شما هدایت میشوید یا به صورت خودجوش از رامبد انتقاد میکنید؟
♦️پنجم، من آدمهایی میشناسم که مبارز انقلابی بودهاند، جبهه رفتهاند، از خانوادهشان شهید دادهاند، دیگران را به انقلاب و جنگ دعوت کردهاند، و در مسیر زندگی سر از کانادا و اروپا درآوردهاند یا حتی بدون آنکه دزدی کرده و اموال بیتالمال را خورده باشند، امروز بچههایشان در جایی غیر از ایران زندگی میکنند. آیا همه آنها مستحق سرزنش کردن هستند؟ آیا همه ایرانیان خارج از کشور، کسانی هستند که هیچگاه در زندگیشان دیگری را به مقاومت، ایراندوستی و کشیدن جور وطن دعوت نکردهاند؟
♦️ششم، انتخاب شخصی هر یک از ما ممکن است این باشد که در موقعیتی شبیه به وضعیت رامبد جوان، کاری شبیه به آنچه او انجام داده است (البته دقیقاً نمیدانم چه کاری انجام داده است، چون شاید واقعاً برای اکران فیلم رفته یا خواسته همسرش نزد خانوادهاش کودک را متولد کند و ابداً شهروندی کانادا هم نگیرد، یا اصلاً قوانین کانادا تغییر کرده باشد و تولد کودک در کانادا سبب تعلق شهروندی به او نشود) انجام ندهیم، اما آیا انتخاب شخصی ما معیار اخلاقی بودن یا نبودن است؟
🔴من فقط دعوت میکنم به سؤالات فوق، فراتر از جنجال رسانهای فکر کنیم. راستاش این سؤالات فراتر از ماجرای زرد رسانهای، دعوت به اندیشیدن درباره «ایده ایران» است. ایران چیست؟ چه چیزش را باید ستود و چه چیزی را نقد کرد؟ مسئولیت ما در قبال آنچه ایران میدانیم تا کجاست؟ تا کجا باید پای ایران ایستاد؟ نسبت ایده ایران و زیستن ما چیست؟ سخن و کردار اخلاقی درباره ایران، اخلاق وطن، چیست؟ درد ما کار رامبد نیست، شجاعت پرداختن به این سؤالات چیز دیگری است.
-به نقل از دغدغه ایران
#نقد_اجتماعی
#فرهنگ
#رسانه
#صدا_و_سیما
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دو زن در کفِ خیابان!
🖋یاسر عرب
🔸از دیروز چند تن از دوستان ویدئویی برایم ارسال کردند از یک خانم چادری که ظاهرا راجع به حجاب نهی از منکر کرده و مورد تهدید قرار گرفته و ضربه ای خورده و کف خیابان افتاده است. عجیب اینکه دوستان دیگری هم ویدئویی ارسال کردند از یک دختر خانم که چون حجاب اش را رعایت نکرده مورد برخورد پلیس قرار گرفته و افسر نیروی انتظامی پای این دختر خانم را گرفته و وسط خیابان بدن اش را روی زمین می کشد که ببرد!
🔸دو زن در این دو ویدئو کف آسفالت خیابان افتاده و تحقیر شده اند. یکی چادری و محجبه، یکی دیگر شال بر سر و شل حجاب! مظلومیت خانم چادری را رسانه های رسمی اینطرف آب پوشش دادند مظلومیت آن یکی را رسانه های غیر رسمی آنطرف آب و فضای مجازی.
🔸می شود برای مدافعین آن خانم چادری نوشت که «کلوخ انداز را پاداش سنگ است!» می شود نوشت «از این بازی دست بردارید و ببینید از لایحه ی حمایت از حقوق زنان چه خبر؟» یا پرسید «از آمار سیاهِ خشونت خانگی چه خبر داریم؟» یا یادآوری کرد «واقعا الان مشکلات واقعی مملکت ما چیست؟» بعد بیست سر تیتر از مسائل فضاحت بار کشور (از بانکداری تا اقتصاد و صنعت و بیکاری و...) را ردیف کرد و پرسید «با این رکود و بدبختی و فقر الان واقعا مشکل دوچرخه سواری زنان در اصفهان است؟ یا کنسرت در خراسان؟ یا شل حجابی کسانی که اعتقاد به حجاب اجباری ندارند؟ یا ..»
♦️اما بگذار در این لحظه از زاویه دیگری موضوع را ببینیم. حجاب مقوله ای نیست که بتوان آن را نادیده گرفت، پس از این خیال خام اندیشانه و موضع که «موضوعات مهمتری داریم و نباید به آن بپردازیم» دست برداریم. واقعیت این است که حالا متاسفانه حجابِ رایجِ تبلیغیِ جمهوریِ اسلامی (حجاب یکسان/ چادر ملی) پرچم دونوع برساخت اجتماعی شده است. دو جبهه ی مقابل و متقابل... این یک واقعیت نیست اما متاسفانه رسانه های رسمی و غیر رسمی با سالها تلاش احمقانه شان توانسته اند این را تبدیل به یک "واقعیت بین الاذهانی" کنند که حجاب نمادِ دو رویکرد به وضعیت موجود است.
♦️این دو زنِ کف خیابان زمین خورده برای من نمادِ جامعه ای است که تلاش اش برای اصلاح ساختار سیاسی و فرهنگی بی نتیجه مانده و در ذیل پروسه ی "ضد گفتگو" بودن حالا یک جامعه ی تیز، توده ای، هیجانی، تکانه ای، و صفر و صدی شده است. بخش اقتدار گرای حاکمیت در پس اجباری کردن حجاب و شلاق و حبس گذاشتن برای بی حجابی و ... باید این پیش بینی را می داشت که وقتی در عرصه های رسمی به دنبال "حذف" کسانی است که اعتقادی به حجاب یا حجاب اجباری ندارند، این رویکرد حذفی به دنبال خود، دیگری سازی و باز تولید اندیشه ی حذفی را به دنبال خواهد داشت. حالا در بسیاری از، اماکن عمومی فاقد نیروی سرکوب و یا خصوصی سازی شده، یا هتل ها، رستوران ها و مکان های غیر رسمی و غیر اداری دیگر این چادری ها (و به شکل عام مذهبی ها) هستند که فضا طوری برایشان چیده می شود که معذب باشند و خودشان محل را ترک نمایند!
♦️این دو زن افتاده کفِ خیابان، جامعه ی ماست که بعد از این نوع تقابل از هر دو طیف هزینه ی سنگینِ ضرب و شتم را پرداخته است! این دوگانه سازی، لبه ی حذف را تیز می کند یعنی از یک طرف آخوند کشی راه می اندازد، از یک سو، زندانی معترض به قتل می رساند، از یک جهت قتل های زنجیره ای به پا می کند، از آنطرف دنبال فرصت مغتنمی است که بسیجی آتش بزند! این به چادری بگوید امل عقب افتاده، آن به بی حجاب بگوید "فاحشه"!
این اتفاقات نیفتاده؟ این سخنان گفته نشده؟ این واقعیت بین الاذهانی را صدا و سیما و شبکه من و تو، دائم توی بوق نکرده و این شکافِ جامعه ی رسمی / جامعه ی غیر رسمی را مکرر تعمیق نمی کنند؟
♦️ایران اسمی مونث است. این دو زن بر زمین افتاده چهره ی اجمالی ایرانی هستند که تن به گفتگو و رواداری و زندگی مسالمت آمیز نداده و برای دیگری به جای فرصت رشد و فهم متقابل، "حذف" می خواهد! این دو زن، ما هستیم که داریم در بازی صدا و سیما و شبکه ی من و تو وارد آتشِ دیگری سازی شده، مقابل هم می ایستیم و یکدیگر را با مشت و لگد نقش بر زمین می کنیم. مایی که قرار بود"رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ" باشیم. مایی که می خواستیم از این پیچ تاریخی سخت به یاری هم عبور کنیم... مگر نه اینکه ما همه در یک زندان ساخته شده از تبعیض، نادانی و قهر زندگی می کنیم؟ آن بالا اگر حاکمان ما مجنون و مست قدرت هستند این پایین ما محکومین به جای آشتی و گفتگو، چرا باید به جان هم بیفتیم؟
-به نقل از کانال نویسنده
#نقد_اجتماعی
#حجاب
#رسانه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عصرِ ما یا عصر شما؟
🔸نقدی بر برنامه عصر جدید
🖋علی ورامینی
♦️شانزده سال از زمانِ پخش اولین فصل برنامه «آمریکن گات تلنت» نیاز بود تا «احسان علیخانی» نه نسخه بومی که تقلید نعلبهنعل آن را در ایران بسازد. چیدمان برنامه، تعداد داوران، افرادِ واجد شرایط شرکت در مسابقه، شیوه گزینش و خلاصه از سیر تا پیاز هر آنچه در نسخه آمریکایی از قدیم بوده را علیخانی و تیماش سعی کردهاند در نسخه ایرانیاش نیز در حد وسع خود پیاده کنند.
♦️اگر قرار بود هرکدام از ما بین بازیگران زن، با نبوغترین، بین بازیگران مرد، با استعدادترین و بین آهنگسازان، هنرمندترین را انتخاب کنیم، قطع به یقین هیچیک از این سه بزرگوار حتی در میان 10 نفر اول انتخایمان هم قرار نمیگرفتند (البته شاید امین حیایی به دلیل شهرتش در این لیست میآمد.) سخنم این است که در این نوع برنامهها نباید دنبال اصول و قاعده خاصی گشت، چه در نسخهی اصلی و چه در همین نوع ایرانیاش. این داوران نه بهخاطر شایستهترین بودن، که بنا به مصالح و مناسبتاتی انتخاب شدند.
♦️برای فهم صداوسیما، تئوریهای نانوشته پشت آن و اساسا رویکردی خاص در بدنه حاکمیت میتوان به شمایل دکتر حسینی نگاه کرد. استاد دانشگاه امام صادق، دانشگاهی خاص و البته معتبر که بیشتر به منظور تربیت مدیران نظام شکل گرفته است و معدود مسوولانی که در آمریکا، انگلیس و فرانسه تحصیل نکردهاند، فارغالتحصیل این دانشگاه هستند. حسینی شمایلِ استاد خوب و تئوریسن محبوب امروزی برای طیفی از بدنه حاکمیت است.
♦️پیش از این گفته بودم که صداوسیما یک شیفت پارادایم یا یک تغیر گفتمانی نسبت به دهههای آغازین انقلاب داشته است. ابتدای انقلاب شاهد سیطره گفتمان {ایدئولوژیک-آموزشی} بودیم و این گفتمان رفتهرفته به {ایدئولوژی-سرگرمی} تبدیل شد. عصر جدید و برنامهی متوقف شده گلزار بارزترین شاهد در تایید مدعای من هستند. برنامهای با هزار دادار و دودور ساخته میشود که نسخهی اصلی آن شهرتاش را مدیون حضور جنیفر لوپز، کسی که ترجمان شمایل سرمایهداری جدید و ابزار نوین امپریالیسم است، اما برای آنکه نشان دهند هنوز چیزی از خود داریم و مقهور آن نشدیم، موی بلند پسر را در کلاه میکنند.
♦️آیا کسی به این فکر کرده که این برنامه در نهایت چه چیزی میخواهد به ما بدهد؟ این که کسی خوب بیس بزند یا با پا تیراندازی کند یا با موتور تک چرخ بزند در نهایت جز اینکه اسباب سرگرمی در پارک یا سیرک را فراهم کند چه مازادی دارد؟ خب همه اینها پیشتر از این هم در پارک و سیرک بود و ملت برای سرگرمی به تما شا مینشستند، اما تلویزیون پسِ این برنامه جز سرگرمی و پر شدن جیب بعضی چه هدفی دنبال میکند؟ فارغ از اینکه بشیر حسینی و حتی خود فروغی هم دربستهی ساختار و وضعیتی هستند که آنها را به این سو میبرد، سوال اساسیای که وجود دارد این است که اگر آمریکا و فرهنگاش این چنین مورد پسند شخصیتی مانند فروغی است، چرا ما مردم این فرهنگ را بگیریم، با آن سرگرم شویم و زندگی کنیم، اما به خاطر سر ایستادگی در برابر زورگوییهای آمریکا مثلاً از خریدن اپل محروم شویم.
#آسیب_شناسی
#نقد_اجتماعی
#نقد_تلویزیون
#رسانه
#فرهنگ
@daghdagheha