💠نکاتی چند دربارهی خطاهای راهبردی در درک ایران باستان
🖋حجت الاسلام حمید رجایی
⬅️ملت، حاکمیت و نخبگانی که با تاریخ و پیشینه تاریخی خود بیمارگونه رفتار میکند، باید بفکر علاج خود باشد.
⬅️وقتی بسیاری از روحانیان «به مثابه گروه مرجع» با تاریخ ایران برخورد ناشیانه میکنند، طبیعی است که شخصیتها و آثار کهن ما محل معرکه مخالفان و جریانهای آنان شود.
⬅️ایران قبل از اسلام، مانند ایران پس از اسلام و ایران پس از انقلاب (که گمان دارد خیلی خوب اسلامی شده!) هم نقاط روشن داشته و دارد و هم نقاط تاریک.
⬅️گاه یک سلوک و شیوهی داوری در حوزه رواج دارد که با دیدن چند اشکال در کسی یا چیزی، آن را تماماً دور میاندازد و چنان طرد میکند که گویی سگی مرده دیده!! (بدون هیچ دندان زیبا!)
⬅️این «نگاه همه یا هیچ» علاوه بر اینکه واقعنگر نیست و قرائت نادرستی از جهان ارائه میکند، مبتذل هم هست (حوزه هم معایبی دارد، باید آن را دور انداخت؟!) این نوع ارزیابی موجب تکبر و عجب و نهایتاً مستوجب عذاب حق تعالی میشود.
⬅️در جهان واقعی نور و ظلمت، به صورت طیف و ذاتتشکیک وجود دارد و فقط در اندکشماری از نقاط جهان بشری نور ناب را میتوان یافت (مانند چهارده و برخی اولیا الله) ایران، حاکمیت ایران و قرائتهای ما از دین و عالم و آدم و عملکردهای آلوده و جهل و ناخالصیهای نیت، بهیقین تماماً نور نیست و جهان پیرامون ما سراسر ظلمت نیست. بلکه نقاطی درخشانتر از ایران در آن میتوان یافت.
⬅️ایران باستان نیز مانند همینک ایران (واقعیت ایران و نه شعارهای پرچانهی آن) طیفی از خوبی و بدی داشته است و هر چه بوده بخشی از پیشینهی درخشان و نادرخشان ما بوده است. ایران یعنی همه تاریخ آن.
⬅️اگر حکومت پهلوی از نمادها و شخصیتهای ایران باستان جهت اهداف خود بهره برمیبرده دلیل نمیشود که ما با دوره کهن پرافتخار خود بدگمان و کجرفتار شویم.
⬅️باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که ایران پس از انقلاب، دچار سنخی خودشیفتگی هم هست و گویی اشتباهی بزرگی را در ذهن جمعی پرورانده است و آن «خطای خود را؛ شعارهای متورم خود، پنداشتن» است.
ما ملت انقلابی، از بس وراجانه شعار میدهیم، یادمان میرود که در همین جمهوری اسلامی؛
🔸بانکی ساختهایم که اقتصادمرگی آورده است.
🔸پس از چهل سال عرضه و اراده شفافیت اقتصادی را نداشتهایم.
🔸کالای قاچاق از سر و کول بازارمان بالا میرود.
🔸در همین ایران اسلامی است که آمار طلاق و اعتیاد و افسردگی وحشتناک شده است.
🔸در همین ایران است که قدرت سیاسی دچار خودفرسایشی شده و پاسخگویی، به خواب ابدی رفته است.
🔸در همین ایران پس از انقلاب است که بزرگترین اختلاسهای بیحیا رخ داده است (آهنگ ما سیاهنمایی نیست، بلکه دیدن کوهی از خبط و خطاهاست که ضایعاتی سهمگین را ببار آورده است)
🔸مبادا ملت و دولت گمان کند که همان شعارهایی شده است که سرداده و مانند معتادان مدام سرمیدهد (با خود بیاندیشیم که اصلا چرا اینقدر شعار؟)
🔸از بس شعاردادهایم باورمان شده است که ما خود اسلامیم! و دیگران خود کفر! منازعات ما هم با دیگران یکسره جنگ تمام نور و تمام ظلمت شده است!! وای بر این نگرش... ایران هنوز ناشستهروییهای بسیار دارد.
♦️حال در خود بازبنگریم و دستکم اینقدر علیه پیشینهی خودمان شاخ و شانه نکشیم.
ایران قبل از اسلام هم نقاط درخشان داشته آنسان که میتوان به آن افتخار کرد و آن را جهانی کرد. این یک ذهن کوچک است که نمیتواند جهان را با نگاهی باز و صحیح ببیند. چه آنها که چیزی را بیش از حد میستایند و چه آنها که بیمارگونه چیزی را مذمت میکنند. این رویهی بدسرانجام را کنار بگذاریم و خوبیها و بدیها و زیباییها و زشتیها را با هم ببینیم.
♦️سخن آخر اینکه در مسئله کجاندیشی دربارهی تاریخ و پیشنیهی ایران، این روحانیان هستند که باید درک خود تمیزکاری و بهینه کنند.
-به نقل از کانال نویسنده
#یادداشت
#جامعه_ایرانی
#ایران_باستان
#باستان_گرایی
#تاریخ
#فرهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠تمدن اسلامی از واقعیت تا آرزو
🖋استاد رسول جعفریان
🔸این که در حال حاضر، تعداد زیادی از پژوهشگر و استاد در مراکز پژوهشی قم و تهران و مشهد، به فکر کردن در باره رابطه انقلاب و تمدن می پردازند، از این نظر که به تفکر می پردازند، امر مطلوبی است، اما مسأله این است که آنان از وضع و قصد خود آگاه باشند، این که می خواهند اصول دلبخواه و مورد رضایت امروزین خود را به عنوان تمدن ثابت کنند، یا آن که در صدد شناخت تاریخ گذشته و تنظیم آن معلومات و کشفیات، برای شکل دهی به تمدن امروزی هستند. این دو با هم فرق دارد.
🔸از ادبیات مشترک این افراد، مفاهیمی که در بحث استفاده می کنند، و نیز سامانه های ذهنی که ایجاد می کنند، می توان حدس زد که آنها بیشتر در اندیشه اثبات آمال و آرزوهای مطابق اصولی هستند که در این زمانه آنها را درست می دانند، در حالی که، بسیاری از آنچه به عنوان حقایق لازم التحقق از آنها یاد می کنند، مسائلی است که اکثریت جامعه روحانیت و یا جامعه متدینین، مثلا صد سال یا دویست سال قبل، حتی یک درصد هم به این اصول نگاه مثبت نداشت. برخی از آنها، هنوز هم همین طور است. ولی در امروزه، اینان در صدد اثبات آن مفاهیم به عنوان اصول تمدن اسلامی هستند، و تصویری ارائه می دهند که گویی اینها اصول درستی است که از قدیم هم مورد قبول همه بوده است. در موارد مشابه هم همین طور است. مثلا اگر در یک مساله فقهی، نگاه تازه ای باشد، همواره تلاش می شود تا ثابت شود، از قدیم الایام همین نظر بوده و گویی مخالفان در این مسأله استثناءهای غیر قابل ذکر هستند.
🔸در باره شناخت تمدن گذشته هم، جنبه هایی که به عنوان وجه مطلوب و مثبت پذیرفته شده، اغلب با تحریف تاریخ همراه بوده و نوعی اقتباس مشکوک و متزلزل از تاریخ است. در این موارد، با دگرگون کردن مواد تاریخ، تحلیل جهت دار آنها و ارائه دیدگاههایی که متناسب با گفتمان های جاری است، سعی می شود تصویری دلبخواه از آنها بدست داده شود. فرض کنید امروز در دنیا، دمکراسی، انسانگرایی، حقوق زن یا کودک یا جز آن و حتی مسأله ای مانند حقوق حیوانات مهم است. تلاش این است تا نشان داده شود همه اینها، در دل فرهنگ و تمدن ما، اصولی پذیرفته شده بوده است.
🔸تئوریسین های تمدن اسلامی، دو گروه محافظه کار و لیبرال هستند. برای مثال جانبداران لیبرالیسم در این زمینه، فعالیت می کنند تا از قرن چهارم نمونه هایی از تکثر عرضه کنند و نشان دهند که اینها همان چیزی است که در یک تمدن درست در پی آن هستند. آنها در همین زمینه، هر آنچه را از تاریخ قبول ندارند، به بنی امیه و بنی عباس و امیران فاسد نسبت می دهند. حتی از علمایی که مثلا آن تکثر را قبول ندارند، به عنوان کسانی یاد می کنند که همراه حکومت های فاسد بوده اند. در واقع، آنها مطلقا عملکرد هزار و سیصد ساله خلافت را، وقتی از نظرشان منفی است، جزو تمدن اسلامی نمی دانند، و کل تمدن اسلامی مقبولشان را در همان چند برخوردی که به دید آنان مثبت است، و مثلا یک حاکم در فلان شهر مثلا عضد الدوله انجام داده، خلاصه می کنند.
🔸در واقع، بیشتر تلاشهایی که در باره تعریف تمدن اسلامی صورت می گیرد، بسیار بسیار بیش از آن که بیان درست اتفاقات گذشته و یک تفسیر درست و کامل و شامل تاریخی باشد، نوعی تاریخسازی، و نتیجه احساسات و عقلانیتی است که امروزه به عنوان گفتمان غالب در میان یک جمع معدود اما متمرکز در یک جغرافیا وجود دارد. این امر فی حد نفسه اشکالی ندارد، مشروط بر این که آنان که این اقدامات را انجام می دهند بدانند چه می کنند.
🔸اشکال در این است که این دوستان، تصور کنند این شبه کشفیات، امور تاریخی و واقعیت های موجود در گذشته این امت است و با چند ارجاع به چند به منبع تاریخی، ثابت می شود. و اما بدانند که بیش از کشف گذشته، در حال ساختن یک بنای تازه هستند، و البته اگر مخاطبان آنها هم این را دریافته باشند، کار آسان تر خواهد بود. نمی شود ذهن جامعه و خودشان، هم تصور کند که در حال بازسازی گذشته است ، و هم آماده باشد تا بدون مشکل و بی دردسر و گرفتاری در گذشته گرایی، یک ساختار نوین برای وضع موجود جامعه و اصلاح آن ارائه دهند.
🔸در واقع، یک مشکل تحریف تاریخ است. مشکل دیگر ساختن یک دنیای نوین امری که نیاز دارد تا ما ذهن های آزادتری داشته و در چارچوب ارزشهای کلی مقبول در جامعه و جهان، به طراحی بپردازیم.
-به نقل از کانال نویسنده
#تمدن
#تاریخ
#تمدن_اسلامی
@daghdagheha
💠واژه «روحانیت» به معنای امروزی از چه زمانی و از کجا به زبان فارسی راه یافت؟
🖋عبدالله شهبازی(تاریخ نگار)
◀️قسمت اول
🔸واژه «روحانیت»، به معنای رایج امروزین که به یک گروه اجتماعی معیّن اطلاق میشود، جدید است و در زبان فارسی سابقه طولانی ندارد.
🔸از گذشته دور در زبان فارسی واژه «روحانیت»، به معنایی که از «معنویت» میفهمیم، کاربرد داشت. برای مثال، در سده هفتم هجری، نجمالدین رازی در مرصاد العباد از کسانی سخن گفت که «تخم روحانیت را پرورش دادهاند و به کمال مرتبه خود رسانیدهاند.» (نجمالدین رازی، مرصاد العباد، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵، صص ۳۵۲-۳۵۳)
🔸تا آنجا که جستجو کردهام سابقه اولین کاربرد واژه «روحانی»، به معنای «عالِم دینی»، به مکاتبات میرزا فتحعلی آخوندوف (آخوندزاده) میرسد و او نخستین کسی است که این واژه را به مفهوم امروزین ما به کار برده است.
🔸آخوندزاده در نامه رمضان ۱۲۸۷/ دسامبر ۱۸۷۰ به میرزا یوسف خان مستشارالدوله، که در این زمان مشاور میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار)، وزیر عدلیه، بود، واژه «علمای روحانیه» را به کار برده و به او توصیه کرده:
«امر مرافعه را در هر صفحه[ای] از صفحات ایران بالکلیه از دست علمای روحانیه بازگرفته، جمیع محکمههای امور مرافعه را وابسته به وزارت عدلیه نموده باشید که بعد از این علمای روحانیه هرگز به امور مرافعه مداخله نکنند. تنها امور دینیه، از قبیل نماز و روزه و وعظ و پیشنمازی و نکاح و طلاق و دفن اموات و امثال ذلک در دست علمای روحانیه بماند، مثل علمای روحانیه دول یوروپا.» (حمید محمدزاده و حمید آراسلی، میرزا فتحعلی آخوندوف: الفبای جدید و مکتوبات، باکو: نشریات فرهنگستان علوم جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان، ۱۹۶۳، ص ۱۹۹)
🔸در ژانویه ۱۸۷۶ میرزا فتحعلی آخوندزاده از مانکجی لیمجی هاتریا، نماینده پارسیان هند و سرپرست زرتشتیان ایران، پرسید: «در همان مذهب که خود شما پیرو آنید عالِم یعنی روحانی چه لقب دارد؟ لقبش موبد است یا مُغ است یا چیز دیگر است؟» (همان مأخد، ص ۳۳۷)
🔸مانکجی مقیم تهران در پاسخ ۲۵ آوریل ۱۸۷۶ به آخوندزاده درباره «عالِم روحانی» پارسیان [زرتشتیان] هند به روش ایرانیان آن زمان تعبیر «مجتهد» را به کار برد و نوشت: «جناب دستور پشوتنجی بهرامجی که حال مجتهد بزرگ است» و افزود: «عالِم روحانی را موبد و دستور میگویند.» (همان مأخذ، صص ۴۲۹-۴۳۰)
🔸میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) در ۱۲ ژوئیه ۱۸۱۲ در نوخا به دنیا آمد که در آن زمان جزو ایران بود و در سال بعد (۱۸۱۳) با معاهده گلستان از ایران جدا و به روسیه تزاری منضم شد (شکی کنونی در جمهوری آذربایجان). آخوندوف کارمند نظامی شاغل در دستگاه نایبالسلطنه تزار روسیه در قفقاز بود که مقر آن در تفلیس قرار داشت و درواقع تفلیس پایتخت شرقی روسیه تزاری بشمار میرفت. آخوندزاده در سال ۱۸۷۳ به درجه کلنلی ارتقاء یافت و در ۹ مارس ۱۸۷۸ در تفلیس درگذشت.
H. Algar, “ĀḴŪNDZĀDA,” Encyclopædia Iranica, I/7, pp. 735-740
🔸معادل «روحانی» برای «عالم دینی» تا زمان مشروطه رواج نیافت. سرآغاز کاربرد تدریجی واژه «روحانی»، به معنای عالم دینی، از مطبوعات دوران مشروطه و سپس دوران پهلوی است تا زمانی که تداول عام یافت.
🔸در مجلس اول مشروطه، که انتخاب نمایندگان بر اساس صنوف بود، نام «صنف روحانیت» مطرح نبود و بجز «علما»، به معنی مجتهدان سرشناس روز که ناظر بر مجلس بودند، دو صنف «طلاب» و «وعاظ» هر یک در مجلس دارای نمایندگان خود بودند؛ یعنی دو گروه اجتماعی که بعدها ذیل مفهوم عام «روحانیت» جای گرفتند. در «نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی»، که در ۱۹ رجب ۱۳۲۴ ق. به صحه مظفرالدین شاه رسید، صنوف زیر حق رأی دادن و انتخاب نماینده داشتند: «شاهزادگان و قاجاریه، علما و طلاب، اعیان و اشراف، تجار و ملاکین، فلاحین و اصناف». (روزنامه مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره اول، ص ۶)
🔸در قانون لباس متحدالشکل نیز، که در ۶ دی ۱٣٠٧ به تصویب مجلس شورای ملی رسید، واژه «روحانیون» تنها برای علمای دینی غیرمسلمان به کار رفته است. طبق این قانون هشت گروه از شمول قانون فوق مستثنی بودند: «۱- مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند؛ ۲- مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه؛ ۳- مفتیان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوی داشته باشند؛ ۴- پیشنمازان دارای محراب؛ ۵- محدثین که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز اجازه روایت داشته باشند؛ ۶- طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند؛ ۷- مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی؛ ۸- روحانیون ایرانیان غیر مسلم.» (وبسایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی)
-به نقل از کانال نویسنده
#روحانیت
#تاریخ
#لغت_شناسی
🔻🔻🔻🔻
@daghdagheha
💠واژه «روحانیت» به معنای امروزی از چه زمانی و از کجا به زبان فارسی راه یافت؟
🖋عبدالله شهبازی(تاریخدان و تاریخنگار)
↩قسمت دوم
🔸واژه «روحانیت» به معنای جدید از کدام زبان به فارسی راه یافته است؟
🔸در فرانسوی به روحانیت «کلرژی» Clergé میگویند و در انگلیسی نیز «کلرجی» Clergy. این واژه تداوم واژه لاتین کلریکاتوس است به معنی آدم باسواد یا «ملا» که خود از واژه یونانی کلریکوس اخذ شده.
🔸واژه دیگر «پریست» Priest انگلیسی و Prêtre فرانسوی است. منشاء این واژه «پرسبیتر» لاتین و «پرسبیتروس» یونانی است به معنای «بزرگ».
🔸واژه «پاستور» (کشیش) در انگلیسی Pastor و فرانسوی Pasteur نیز به معنی «چوپان» و «شبان» است.
بنابراین «روحانیت» از فرانسوی و انگلیسی به فارسی راه نیافته.
🔸در آلمانی به «روحانی» گایست لیشه Geistliche میگویند در مقابل ولت لیشه Weltliche به معنی زمینی و دنیوی و غیرروحانی یا همان «سکولار».
🔸و در روسی به «روحانی» (عالم دینی) دوخاوِینتسوا Духовенство میگویند از ریشه дух (دوخ) به معنی «روح» که به همان معنای «روحانی» (غیرزمینی) آلمانی است.
🔸با توجه به غلبه فرهنگ آلمانی بر روسیه از زمان پطر اول (کبیر)، و سپس حکومت خاندان آلمانی هُلشتاین- گوتورپ بر روسیه پس از فوت ملکه الیزابت روسیه (دختر پطر اول) با نام سنتی پیشین (خاندان رومانوف)، از ۱۷۶۱ میلادی تا انقلاب ۱۹۱۷، باید واژه «دوخاوِیِنتسوا» (روحانی) بعنوان معادل روسی «گایست لیشه» آلمانی رایج شده باشد.
♦️میتوان نتیجه گرفت که میرزا فتحعلی آخوندزاده واژه روسی «دوخاوِینتسوا» را ترجمه تحتاللفظی کرده و عین آن را (روحانی)، نه معادل مرسوم آن در فارسی را، به کار برده است.
با تشکر از جناب آقای رضا نساجی که با راهنمایی ایشان دانستم واژه «روحانیت» منشاء آلمانی دارد.
-به نقل از کانال نویسنده
#روحانیت
#تاریخ
#لغت_شناسی
🔻🔻🔻🔻
@daghdagheha