eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
455 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عصرتبیین عصررسانه
🔻زیست اینستاگرامی_توییتری و توهم براندازی با زندگی در جهان موازی! ◽️محمدرضا شفیعی تهیه کننده، در توییتی خبر از فیلم‌برداری برخی پروژه‌های سینمایی با پلان‌هایی در دو وضعیت بی حجاب و باحجاب خبر داد(با احتمال و توهم انقلاب). ▫️تقریبا طبیعی است که وقتی خارج از کشور(اینستاگرام‌ و توییتر) زندگی بکنی، دچار می‌شوی. شب و روز را جابجا درک می‌کنی و علا‌وه بر زمان و مکان، از وضعیت و اکثریت هم پیدا می‌کنی. ▫️کنش‌های های آشوبناک و تفکرات وارونه نتیجه است که در پلتفرم‌های بیگانه رقم خورده و تفکرات و دیدگاه های عده ای را گرفته است. ▫️شاید بهترین مصداق برای که ماکس وبر از آن برای تعریف و توصیف مدرنیته نام می‌برد، همین اتمسفر اینستاگرام و توییتر امروزی باشد. ▫️ در خدمت ایدئولوژی خشن آمریکایی_صهیونیستی با هدف براندازی در واقعیت یا در جهان موازی(هولوگرافیک) و حادواقعیت(واقعیت خلق شده)! ✍علیرضامحمدلو، کارشناس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی 🆔 @andisheengelabi
خلاصه ای از آنچه در نشست «نسل زد (z) و سیاستگذاری فرهنگی» بیان شد. نسل زد (z) ✍️ احمد اولیایی 🔸نسل زد یا زومرها - متولدین 1995 تا 2010 میلادی یا حدود ۱۳۷۵ شمسی که امروز ن 25 سال دارند - را شهروند دیجیتال می‌نامند. این نسل با صفحه نمایش زندگی کرده و برای هر فعالیتی از بستر آی‌تی استفاده می‌کند. این شهروندان دیجیتال، به دلیل سن خاص خود کنشگران چند سال آینده کشور خواهند بود. ◀️ارتباطات این نسل، کاملاً مجازی است. طرفدار خلاقیت و روزآمدی هستند و اصلاً با رکود و تکراری شدن کنار نمی‌آیند. تقریباً قانون و عرف خاصی را نمی‌پذیرند. برای مثال ممکن است گاهی روزها بخوابند و گاهی هم شب‌ها. نسل ضد، به‌شدت نیاز دارد که باور بشود؛ باور نشدن هم از سوی خانواده و هم از سوی مسئولین کشور، یکی از دلایل فریاد بلند این نسل است. این نسل به دنبال آزادی است و هیچ‌گونه ملاحظه‌ای را نمی‌پذیرد. به‌راحتی همه افراد را نقد می‌کند و حتی با این که دیگریِ خود را مورد بی‌احترامی قرار دهد، مشکلی ندارد. این بچه‌ها به‌شدت به دنبال رقابت هستند و چون زیست این نسل در مصرف رسانه‌ای بالایی شکل‌گرفته است، ویژگی‌های خاصی که برشمرده شد را در آنها می‌بینیم. 🔹در سیاست‌گذاری فرهنگی نباید صورت‌مسئله را پاک کرد. باید برخی از آداب آنها و آنچه استفاده می کنند را پذیرفت، الله نه به معنی قبول کردن بلکهه به معنی آنچه بالاخره اتفاق افتاده است. به عنوان مثال، ما باید مک‌دونالد را نه با نگاه یک مقوله تغذیه‌ای بلکه با به مثابه فرهنگ بپذیریم. مک‌دونالد برای این نسل یک فرهنگ موجود است. نوجوانان و جوانان ما به این سبک از تغذیه - که مختصات آن فست‌فودی و سرعت در خوردن در کنار خیابان است - علاقه دارند و اکنون این مدل از تغذیه در کشور ما رواج دارد. پس اساساً مک‌دونالدی شدن دیگر چیز عجیبی نیست. یا مسئله سیگارکشیدن قط ربط به توتون و تنباکو و امر تدخین نداردبلکه این یک فرهنگ بزرگ‌شدن است و احساس برتری داشتن را برای فردی که استعمال دخانیات دارد، به دنبال می‌آورد. مثال دیگر بحث دیر خوابیدن است؛ در جوامع سنتی با غروب خورشید، روز به اتمام می‌رسید اما در جوامع مدرن زمانی که شارژ گوشی به اتمام می‌رسد، روز هم تمام می‌شود. شب و استراحت شبانه برای این نسل اهمیتی ندارد چون زیست او از اساس مبنای متفاوتی دارد. 🔷در کشور ما نهادهای سیاستگذار همچون شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و... در حال تدوین و جهت‌دهی به کنش‌های فرهنگی بر اساس یک عقلانیت منطقی و دینی هستند. اما جوان دهه هشتادی، کنش منطقی ندارد؛ بلکه در یک نظام علّی برآمده از گروه همسالان خود، وارد جامعه می‌شود و ارزش‌های مورد تأکید نهادهای بالادستی برای او اهمیتی ندارد. بعد از حدود چهل سال از انقلاب اسلامی امروز در نقطه‌ای هستیم که کسی از آن اسناد تولید شده توسط نهادهای بالادستی تبعیت چندانی ندارد. علت هم این است که تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران، دیالکتیک منطقی در فهم این نسل ندارند. سیاست‌گذار از نسل دهه هشتادی عقب افتاده است. بچه های نسل زد، مهارت‌هایی مثل زبان، آی‌تی، سرعت بالا و ... را دارند و از همه مهم‌تر، این بچه‌ها دارای یک منِ فعال هستند. سیاست‌گذاری نسل قبل از بالا به پایین بود و سیاست‌پذیران هم چاره‌ای جز پذیرش نداشتند، چرا که تمام خوراک فکری آن‌ها توسط همین سیاست‌گذاران تأمین می‌شد؛ اما نسل جدید احساس نیازی نسبت به سیاست‌گذاران نمی‌کنند چرا که گروه مرجع او تغییر کرده و خودش با دوستان و هم‌نسل‌های خود، مسائل خود را بر طرف می‌کنند. 🔸ما برای شناخت تقاضاهای نسل زد، باید پیمایش‌های میدانی و ملی داشته باشیم. ما باید از ظرفیت‌های فقه اجتماعی در دیالکتیک بین سیاست‌گذار و نسل زد بهره ببریم. ◀️ضمن اینکه ما در یک جنگ شناختی نیز هستیم. در جنگ شناختی، فرایند ادراک دست‌کاری می‌شود. امروز ادراک این نسل از واقعیت جامعه فاصله گرفته است. نتیجه خراب‌شدن ادراک جامعه و فاصله‌گرفتن از واقعیت جامعه، شکاف شناختی است. عوامل معرفتی و غیرمعرفتی متعددی بر ادراک فرد اثرگذارند. فعلاً در مجموع می‌توان گفت که مسئله رسانه، نقش پررنگ تری در ساخت ادراک این نسل دارد. @daghdagheha
☑️میل به آشوب؛ چرایی و چگونگی؟ 🖊محمد وکیلی 🔸آنتروپی(Entropy) اصطلاحی است در علم فیزیک به عنوان شاخصی برای سنجش «میل به بی‌نظمی» انرژی در محیط؛ اما این اصطلاح محدود به فیزیک نمانده و به عرصه علوم استراتژیک، سیاست و علوم اجتماعی نیز کشیده شده است. برنارد کوهن در کتاب «ژئوپلیتیک نظام جهانی» تلاش می‌کند از این اصطلاح برای تبیین وضعیت نظام ژئوپلیتیک جهان بهره ببرد. کوهن ضمن برشمردن عوامل انتروپی، معتقد است که هرچه سیستم ژئوپلیتیکی بسته‌تر، ساکن تر و غیرپویاتر باشد آنتروپی افزایش یافته و جامعه به نابودی تهدید می‌شود. وضعیت انتروپی در جامعه، وضعیتی است که از یک سو انرژی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تولید و انباشته گردد و از سوی دیگر مسیر تخلیه آن فراهم نگردد. انرژی انباشته اجتماعی راههای مختلفی برای آزاد شدن پیدا خواهد نمود. این راهها تحت تأثیر عوامل مختلف چون عوامل انسانی موثر، امکانات، تکنولوژی و... به صورت مستمر در حال تولید و تغییر خواهند بود. افزایش انتروپی می‌تواند منجر به تغییرات بنیادین و برگشت ناپذیر در وضعیت جامعه گردد. جامعه‌ای که به طور مداوم در حال تولید انرژی است، نمی تواند در وضعیت «ایستا» باقی بماند و نیازمند وضعیت «تعادل پویا» است. 🔸با این مقدمه، به نظر می‌رسد دشمنان ایران اسلامی در عرصه‌های های چهارگانه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تلاش می‌کنند با استفاده از اقدامات متعددی همچون: ترسیم وضعیت مطلوب و زیبا از سایر جوامع (چه واقعی و چه ساختگی)، القای احساس عقب‌ماندگی، محرومیت، ناکامی و نابرخورداری (چه واقعی و چه ساختگی و القایی)، القای احساس ناامیدی از اصلاح، تغییر و اثرگذاری (چه واقعی و چه القایی)، و همچنین بهره‌برداری حداکثری از ظرفیت بسترهای نوین ارتباطی و تعاملی چون رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی جهت تعمیمِ داده‌ها و تشدید این وضعیت (احساس شکاف عمیق بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و احساس عدم امکان تغییر این وضعیت) و نیز ارایه الگوهای کنش در چنین وضعیتی (که می تواند شدت و شتاب انتروپی را تشدید نماید)، جامعه ایرانی را در وضعیت آنتروپی قرار دهند؛ یعنی وضعیت «میل به آشوب». چنین وضعیتی، «میدان کنش»ی (به تعبیر پیر بوردیو) برای جامعه فراهم می‌آورد که می‌‎تواند تمام کنش‌ها، تحولات و مسیر حرکت جامعه را رقم زده و امکان هرگونه کنشگری بیرون از این فضا را برای افراد جامعه، ناممکن نماید. 🔸تبعات وضعیت انتروپی: تثبیت چنین وضعیتی، از لحاظ اجتماعی تبعات و عوارضی خواهد داشت که می توان نمود و بروز آن را در طی حوادث اخیر مشاهده کرد: 🔸۱. بی هویتی: بی هویتی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ملی: بی‌هویتی یعنی قطع شدن ارتباط و تعلق با خواستگاه‌های خود؛ خانواده، جامعه، ملیت، دین و... نتیجه این بی‌هویتی می تواند احساس آزادی یا رهاشدگی کاذب باشد. (کنشهای ضدملی، ضددینی و ضد فرهنگی عده ای از افراد در اغتشاشات اخیر) 🔸۲. مهاجرت: یعنی جداشدگی از تعلق جغرافیایی و سرزمینی به جامعه خود. مهاجرت سرزمینی می تواند مقدمه سایر مهاجرتها و انفکاک از تعلقات را فراهم آورد. (کنشهای ایرانیان مهاجر در سایر کشورها) 🔸۳. مهاجرت مجازی: در نبود امکان و شرایط مهاجرت فیزیکی، با توجه به گسترش شبکه‌های اجتماعی و تسهیل تغییر شبکه تعلق، مهاجرت مجازی رخ می‌دهد که چه بسا غیرقابل رصدتر، غیرملموس‌تر، برنامه‌ناپذیرتر و در نتیجه خطرناک‌تر و مسأله‌‎سازتر از مهاجرت فیزیکی خواهد بود. (کنشهای انفلوئنسرها، سلیبریتی‌ها، بلاگرها در داخل کشور) 🔸۴. میل به ناسازگاری با جامعه: چنین وضعیتی در حالت انفعال فرهنگی و اجتماعی می تواند به گوشه نشینی و عدم همراهی با جامعه منجر گردد و در وضعیت فعال به شورش و قیام بر علیه خود و دیگری بیانجامد. مسئله ای که دورکیم در تحلیل عوامل و زمینه های ناهنجاری های اجتماعی بدان می پردازد. باید توجه نمود که از فرد گسسته از پیوندهای اجتماعی، هیچ ناهنجاری بعید نیست. (رفتار خشونت بار افرادی که در اغتشاشات اخیر به تخریب و خشونت اجتماعی پرداختند) 🔸با توجه به نکات بالا، می‌تواند گفت مهمترین راهبرد دشمن در مواجهه با جامعه ایرانی طی چند دهه اخیر، کشاندن جامعه به وضعیت آنتروپی بوده است. وضعیتی که در آن، خود جامعه دست به خودتخریبی می‌زند و دشمن با کمترین هزینه و دخالت مستقیم، به اهداف خود می‌رسد. در چنین وضعیتی انرژی متراکم جامعه بیش از آنکه معطوف به بیرون از خود باشد، درگیر خود خواهد بود. @rohaniyatemrooz_ir @daghdagheha
💠 فروپاشی نخبگانی با خیزش اجتماعی. 🌐 بازنشر سخنرانی استاد پارسانیا در نشست تحلیل جامعه شناختی آخرین وضعیت انقلاب اسلامی با تأکید بر وقایع اخیر/ 14 تیر 1397 🔹 پارسانیا بحث خود را با موضوع فروپاشی حوزه نخبگانی سیاسی و بازآفرینی و خیزش حوزه اجتماعی مطرح کرد. او از دو شکاف اجتماعی در سه دهه اخیر یاد کرد. یکی از این دو شکاف مربوط به فاصله بین نخبگان، خواص و مدیران سیاسی و اجتماعی کشور با حوزه عمومی و مردم است و شکاف دیگر مربوط به فاصله بین نخبگان، خواص و مدیران سیاسی و اجتماعی با یکدیگر است. به نظر پارسانیا هر کدام از این دو شکاف در دوره‌های هشت‌ساله یا ده ساله خود را نشان داده‌اند، هر چند که اغلب تفسیر درستی از آن‌ها نشده است. 🔹 او درباره انشقاق بین حوزه اجتماعی و عمومی با نخبگان سیاسی گفت: در دوران جنگ شاهد فاصله‌ای کمتر بین این دو حوزه هستیم نخستین انشقاق در این حوزه در سال 71 در اعتراضاتی شکل گرفت که از کوی طلاب مشهد آغاز شد و سپس این انشقاق به ترتیب در سه دوره هشت ساله یعنی در سه مقطع انتخابات 76، 84 و 92 خود را نشان داد. در این سه مقطع، مردم اعتراض خود را به نخبگان سیاسی و الگوی مدیریتی واحد آن‌ها، نشان دادند. 🔹 شکاف دوّم، مربوط به نزاع بین نخبگان سیاسی با یکدیگر است. این شکاف، در مقاطعی غیر از انتخابات، یعنی در حوادث سال 78 و 88 خود را نشان داد. حادثه سال‌78 از نوع حوادث مقاطع انتخابات نبود؛ یعنی حادثه‌ای عمومی و فراگیر نبود. این حادثه مربوط به تهران، آن‌هم در میانه شهر از کوی دانشگاه تا خیابان انقلاب بود. حادثه کاملاً نخبگانی و سیاسی بود و کانون فرماندهی آن، برخی از معاونت‌های دولت و یا وزارت علوم بودند و هدف آن نیز عبور از خیابان جمهوری بود. حادثه سال‌88 نیز حادثه‌ای مربوط به شهرهای بزرگ و بیشتر مربوط به بالای شهر تهران بود و طرف‌های این حادثه این‌بار، سران و محورهای اصلی مدیریت کشور و نخبگان سیاسی بودند. 🔹 نخبگان سیاسی، اغلب به رقابت‌های مربوط به خود نظر داشته‌اند و مسائل روزمره زندگی مردم ما کمتر مسأله آن‌ها بوده است. آن‌ها متأسفانه هیچ‌گاه قرائت درستی از مقاومت‌های عمومی مردم در انتخابات‌های مکرر نکرده‌اند و مقاومت مردم نسبت به الگوهای مدیریتی خودشان را هزینه رقابت‌های سیاسی‌شان کرده‌اند. 🔹 پارسانیا، حوادث جاری جامعه را با نوع حوادث سال 78 و 88 متفاوت دانست و گفت: این حادثه مربوط حوزه نخبگانی کشور نیست و به حوزه عمومی جامعه باز‌می‌گردد. این حادثه مطالبه عمومی جامعه جامعه از الگوهای مدیریت ثابت و مستمری است که نزاع‌های سیاسی نخبگانی نیز کمتر در آن تأثیرگذار بوده و هست. 🔹 پارسانیا در بخش دوم صحبت خود به علّت ناکارآمدی مدیریتی کشور پرداخت و این امر را ناشی از بی‌توجهی مدیران به تفاوت دو عرصه سیاست‌گذاری و خط‌مشی‌گذاری دانست و بر این نکته تأکید کرد که قانون اساسی به گونه‌ای است که اجازه استقرار سیاست‌گذاری را به هیچ‌یک از قوا نمی‌دهد و حال آن که مدیران کشور رقابت‌های قبیله‌ای خود را اغلب با ادبیات سیاست‌گذارانه توجیه کرده و از این افق به چالش با یکدیگر می‌پردازند. به‌زعم او نتیجه طبیعی این وضعیت، غفلت از خط‌مشی‌گذاری و تدوین و اجرای سیاست‌های اجرایی (و نه سیاست‌های کلان) در عرصه مدیریت و غفلت از مسائل جاری مردم است. 🔹 پارسانیا از نمونه‌های متعددی یاد کرد که بی‌توجهی مدیران قوای مختلف را نسبت به خط‌مشی‌گذاری و دخالت‌های غیرقانونی و ناروای آنان را در عرصه سیاستگذاری نشان می‌دهد. 🔹 این مدل از مدیریت، آسیب واقعی و عینی خود را در حوزه عمومی وارد می‌سازد و ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حوزه عمومی را تخریب می کند و اینک خیزش عمومی مردم، این مدل از مدیریت اجتماعی را در معرض فروپاشی قرار می‌دهد و فرصت مناسبی را برای تغییر و تحول بنیادین آن که به گونه‌ای رسوب‌کرده و سخت و درعین‌حال فرتوت است، ایجاد می‌کند. @hparsania @daghdagheha
💠سطوح هویت (تأملی دوباره در نسبت میان هویت و پدیده‌های اجتماعی) 🔹حضور تیم فوتبال جمهوری اسلامي ايران در مسابقات فوتبال جام جهانی قطر، ثمرات زیادی برای آینده ایران داشت که یکی از آنها گفتگو درباب و نقش فوتبال در هویت یابی انسان ایرانی بود. بخصوص پس از واگذاری نتیجه در مسابقه آخر برخی در این نسبت تردید کردند و به نقد دیدگاه‌های مدعی نسبت میان هویت و فوتبال پرداختند. 🔸اما نکته مهم در این نقد عدم توجه به سطوح فرهنگ و هویت است و چنین تلقی شده است که هویت فقط یک لایه و سطح دارد و فقط از همان سطح به تحلیل نسبت میان هویت با پدیده‌های اجتماعی پرداخته می‌شود. 🔹در حالی که در یک تحلیل فلسفی - جامعه‌شناختی برای هویت حداقل سه لایه و سطح متصور است: ۱. لایه‌ی ساخت هویت؛ ۲. لایه‌س ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت؛ ۳. لایه‌‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی؛ ♦️ ۱. لایه ساخت هویت هویت مانند هر امر انسانی و پدیده اجتماعی، مقوله‌ای ساختنی و اکتسابی است و به مرور زمان توسط نسل‌های به هم پیوسته ایجاد می‌شود و تعین پیدا می‌کند. آنچه زیر ساخت هویت را تشکیل می‌دهد و موجب تمایزبخشی به افراد یا جوامع می‌شد معانی مستقر در جان آدمی و باورهای پذیرفته (ایمان) شده است که شاکله‌ی شخصیتی افراد و قلمرو وجودی او را می‌سازد که ثبات شخصیتی و پویایی رفتاری را اقتضا دارد. حکمت و فلسفه، الهیات و جهانبینی تعین بخش به این لایه از هویت افراد و فرهنگ جامعه است. ♦️ ۲. لایه‌ی ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت پس از شکل گیری شاکله هویت فرد و فرهنگی جامعه، یک سلسله آرمان‌های فکری و ارزش‌های رفتاری ظاهر می‌شود که می‌تواند تعین بخش کنش‌های انسان و ساختارهای اجتماعی باشد. اگر این ارزش‌ها به ملکات نفسانی و رویه‌های جاری و ساری تبدیل شود و بدین طریق هنجارهای اخلاقی و قانونی ساخته می‌شود. بنابراین هر هویتی نوعی از ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی و رفتاری را اقتضا می‌کند. ♦️ ۳. لایه‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی پس از آنکه شاکله‌ی شخصیتی شکل گرفت و ارزش‌ها و هنجارهای هویتی آشکار شد انسان جوینده هویت هر پدیده اجتماعی را از این منظر می‌نگرد و نسبت آن را با هویت‌ها و تمایزهای خود جستجو می‌کند. انسان هویت یاب، پدیده‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند. پدیده‌های هویتی و پدیده‌های خنثی و غیر هویتی. پدیده‌های هویتی، پدیده‌هایی هستند که از امکان‌های مختلف برای هویت‌یابی و تمایزگذاری برخوردار است و کنشگر از طریق آن می‌تواند ارزش‌ها و هنجارهای خود را به فعلیت برساند و توانمندی‌ها و تمایزات و برتری‌های خود را به رخ دیگران بکشاند. 🔹نکته پایانی نسبت هویت با پدیده‌های اجتماعی همچون فوتبال برای انسان ایرانی در سطح و لایه سوم مطرح می‌شوند و فوتبال به عنوان یک ظرف دارای امکان‌های متنوع برای هویت‌یابی و تمایزگذاری از اهمیت و اعتبار برخوردار می‌شود تا انسان ایرانی بتواند بخشی از استعداد و ظرفیت جهانی خود را به رخ جهانیان بکشاند. @daghdagheha
30.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مدرسه‌ای عجیب با معماری مدرن در محروم‌ترین نقطه کشور 🔹در سالهای اخیر، خیرین بسیاری در مناطق جنوبی کشور مدرسه سازی کرده اند، اما بسیاری از آنها نیازهای کودکان و اهالی منطقه را در نظر نگرفته اند. 🔹در فرایند ساخت مدرسه "جدگال" در روستای سیدبار، کارهایی انجام شد که باعث شد اهالی روستا و به خصوص بچه‌ها دوستش داشته باشند و نسبت به آن احساس تعلق خاطر کنند. 🔹مدرسه "جدگال" به فینال بزرگترین جایزه معماری دنیا راه یافت، چرا که یک تیم توانست نیاز مردم منطقه را به درستی تشخیص دهد. 🔺نهضت اجتماعی تحول تعلیم و تربیت ایران
💠یک نمونه جالب از مواجهه سیاستگذارانه با یک مسئله عینی 🔸بخش اول ◾️مواجهه با تغییر روند نامگذاری در کشور ✍️حجت الاسلام علی محمدی 🔹در تاریخ 1399/3/21 دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نامه ای می نویسد به جناب آقای حمید درخشان نیا؛ ریاست سازمان ثبت احوال کشور و ضمن تأکید بر اهمیت دینی و ملی«نام نیکو» برای فرزندان و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن، به تغییر و تحولات وسیعی در نامگذاری فرزندان واکنش نشان می دهد. آقای سعیدرضا عاملی در این نامه درخواست می‌کند که سازمان ثبت احوال گزارشی جامع از وضعیت نامگذاری در کشور به تفکیک قومیتها یا شرح علل و عوامل بروز این وضعیت به همراه راهبردها و نقطه نظرات در ظرف مدت یکماه! ارایه دهد. 🔹یک ماه و هشت روز بعد، سازمان ثبت احوال یک نامه 3 صفحه‌ای با پیوستی 5 صفحه‌ای را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال می کند. در این نامه سازمان ثبت احوال به تمهیدات خود در مقابله با نام‌های نامفهوم، مغایر با کرامت انسانی و نیز نام های خارجی و بیگانه، با تشکیل «کمیته مشورتی نام سازمان» می پردازد . در پیوست نیز به چالشهای موجود نامگذاری و عوامل شیوع آن می پردازد. در این پیوست عوامل زیر به برشمرده شده است: 1ـ فعالیت گسترده دهها وب سایت وشبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای انتخاب و معرف نام 2ـ تأثیر سریالها و فیلمها مورد توجه عموم مرد در منفور شدن نام «تقی» و یا محبوب شدن نامهای «بهتاش»، «ستایش» و «کیان»و «باران» و .. 3ـ محدودیت فرهنگی استفاده از نامهای تکراری بین اعضای فامیل سببی و نسبی که منجر به جستجو برای پیدا کردن اسامی خاص، نامتعارف شده است. 4ـ تمایل به داشتن اسمهای هم آوا و محدودیت این ویژگی در اسامی مذهبی 5ـ تغییر زیباشناسی مردم از برخی اسامی مانند «جعفر»، «تقی»، «نقی»، «خدیجه»، «عبدالله»، «نرجس»، «کلثوم»، «صغری»، متأثر از خوارک رسانه ها به خصوص فضای مجازی، ماهواره ها و صدا و سیما 🔹تبصره: همجنان نامهایی مانند محمد»، «فاطمه»، «زهرا» و «علی» در صدر انتخاب نام در هر سال قرار دارند... 6ـ مهمترین چالش، جدی نگرفتن پالایش و غربالگری در بانک نام اسامی سازمان ثبت احوال است! 🔹همچنین قابل توجه است که رشد اسامی ترکی در استانهای آذربایجان و همچنین اسامی کردی در کردستان، متأثر از برنامه های ماهواره بیش از 100 درصد است! 🔹در پایان پیوست، پیشنهاداتی ارائه می شود: 1ـ تشکیل «کمیته عالی نام» 2ـ آسیب شناسی دقیق این چالش در شورای عالی انقلاب فرهنگی و تعیین تکلیف دستگاه های مختلف 3ـ تا قبل از این کار کارشناسی دقیق: ـ صدا و سیما در انتخاب نامها دقت بیشتری کند و برای نقشهای بد، اسامی معصومین ع را نگذارد. ـ وزارت ارشاد بر نامگذاریها در فیملها و رمانها و داستانها و کتابهای مرتبط نظارت کند و توبیخ و تشویق بگذارد. ـ سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات به مبلغین اعزامی بگویند که فرهنگ سازی کنند. 🔰در تاریخ 1399/7/7 آقای محمد آقاسی دبیر ستاد فرهنگ شورای عالی انقلاب فرهنگی نامه‌ای خطاب به دبیر شورا آقای عاملی می‌زند و «برگ سیاستیِ» عرصه نامگذاری را تا تدوین کامل سیاستهای نامگذاری، ارائه می‌دهد. جالب ماجرا اینجاست که در مقام تبیین مسئله‌ی این گزارش، شورای عالی توجه می دهد که کاهش تمایل به اسامی عربی و افزایش تمایل به اسامی ایرانی و غربی ناشی از عواملی مانند «تسهیل در ارتباطات بین فرهنگی»، «تغییر ارزشی جامعه»، «میزان اعتقادات مذهبی و گرایشات ملی مذهبی و نوگرایی خانواده ها»، «گرایش به فردگرایی و انتخاب نامهای منحصر به فرد»، «تحولات سیاسی»، «استفاده از برنامه‌ها وسریال‌های ماهواره‌ای و سریال‌های تلویزیون ملی» و «آگاهی والدین از ریشه معنای نام» است، ولی در بخش پایانی پیشنهادها سیاستی، به تقلیلانه ترین وجه عمل می کند و چهار سیاست را پیشنهاد می کند: 1ـ رضد تحولات به صورت دوره 3 تا 5 ساله و گزارش به شورای عالی انقلاب فرهنگی 2ـ تدوین فرهنگ جامع نامها 3ـ گنجاندن سوالات مرتبط به نامگذاری کودکان در بیسمایشها ی ملی 4ـ الزام صدا و سیما در شخصیت پردازی های همدلانه بین نامهای اسلامی و بومی ایرانی و جهت‌دهی نام شخصیتهای منفی فیلم‌ها به سمت نام‌های خنثی. 🔻ادامه دارد ... @daghdagheha
💠یک نمونه جالب از مواجهه سیاستگذارانه با یک مسئله عینی 🔸بخش دوم ◾️مواجهه با تغییر روند نامگذاری در کشور ✍️حجت الاسلام علی محمدی 🔰الحمدلله بعد از یکسال پیش نویس مصوبه نهایی شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شده است. در ماده 2 که بخش تعیین وظائف دستگاه هاست آمده: 1ـ سازمان ثبت احوال، طراحی و راه اندازی سامانه هوشمند مجع و تعامل خدمات مشاوره نامگذاری بزند. شناسایی و ترویج نامهای جدید و جذاب کند و همچنین ارائه گزارش توصیفی و تحلیلی از وضعیت نامگذاری هر دوسال یکبار بدهد. 2ـ وزارت فرهنگ وارشاد؛ شناسایی، توصیف و تبیین ترجیحات خانواده بر اساس پیمایشهای ملی واستانی کند. 3ـ فرهنگستان زبان ادب فارسی؛ تشکیل کارگروه «نام گزینی» کند. 4ـ سازمان صدا و سیما؛ ارتقای نگرش عمومی به اهمیت نامگذاری، استفاده از ظرفیت برنامه های جذاب برای ترویج نامهای مذهبی شاخص و همچنین تبلیغ رایگان سامانه هوشمند سازمان ثبت احوال کند. 5ـ وزرات آموزش و پرورش؛ استفاده از ظرفیت کتب درسی در ترویج نامهای مذهبی شاخص و همچنین طراحی و اجرای برنامه های تشویقی نامهای خاص مذهبی نماید. 6ـ وزرات بهداشت درمان و آ»وزش پزشکی؛ نصب و بخش تبلیغات سامانه نامگذاری در تمایم مراکز سلامت درمانی نماید. 🔹بله؛ همین.. در برگ سیاستی شورای عالی، از 7 ـ 8 عامل تغییر رویه نامگذاری در کشور، لااقل 6 مورد آن ناشی از «تغییر روابط اجتماعی» و «بسترهای تعاملات جمعی» بود که منتهی می گشت به گرایش خانواده ها برای گذاشتن نامهای منحصر به فرد ایرانی و غربی و البته در استانهای ترک نشین و کردنشین، اسامی قومیتی وارداتی، ولی کل ایده شورای عالی انقلاب فرهنگی برای مهار این سیل عظیم دو محور دارد:👇😐 1ـ با سامانه هوشمند نامگذاری سازمان ثبت احوال، جلوی نامگذاری های غیرپسندیده را می گیرد. 2ـ همچنین با تبلیغات صدا و سیما و وزرات ارشادی و مدرسه ای، اسامی مذهبی شاخص را ترویج می کند. به قول معروف «کوه، موش زاییده» @daghdagheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ماهیت انتشار اخبار و سیاست های شبکه‌های فارسی زبان معاند را بشناسید..! @daghdagheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠یک کار رسانه قوی یک تیم خوش ذوق و حرفه‌ای از تیم تولید در بین مردم رفتند و در خصوص ویژگی‌های اخلاقی پیامبر اسلام در جنگ‌ها پرسیدند: 1. خودداری از اقدام به جنگ در مواجهه با مشکلات عظیم... 2. جلوگیری از شروع جنگ... 3. مخالفت با کشته شدن انسان‌ها حتی دشمنان... 4. توصیه و سفارش به سربازان خود در پایبندی به جوانمردی و بزرگواری.... 5.ممانعت از آسیب رساندن به وسائل زندگی انسان‌ها و از بین بردن آن‌ها.... 6.خوشرفتاری با اسراء وتلاش برای آزادی آن‌ها.... 7.بخشیدن دشمنان و گناهکاران در وقت تسلط بر آن‌ها.... 8.حضور در جنگها و اداره حوادث جنگی و مراقبت و نظارت بر رفتار جنگجویان و جلوگیری از رفتارهای خشن و انتقام جوئی .... و جواب‌هایی که مردم دادند... @cafe_fekr @daghdagheha
💠سیدجواد طباطبایی؛ مردی که پروژه فکری‌اش را تمام کرد و رفت .... 🖋حجت‌الاسلام علی محمدی 🔹برای نسل بنده سیدجواد طباطبایی فقط یک اندیشمند نیست، او مظهر است و همین است که او را مهم می‌کند، ولو اینکه اشتباه بگوید ... 🔹در دهه‌های هفتاد و هشتاد که دوران دگردیسی فکری بخش زیادی از انقلابیون از سروش و ملکیان و مجتهد شبستری و کدیور و فنایی و دیگران بود، سید جواد سفت بر سر حرف اول خود که همان «تجدد ایرانی» یا «مدرنیته ایرانی» بود، ایستاد. 🔹او هیچگاه از انقلاب اسلامی تجلیل نکرد و دهه‌ها بر روزه سکوت خود صبر ورزید، ولی به ابتذال در اندیشه‌ورزی هم در نغلتید؛ در زمانی که می توانست از با استقبال از خیل کسانی که خود را «روشنفکر» می خواندند، یارگیری سیاسی کند، این کار را نکرد. او همه اینها را غربزدگانی می‌دانست که درکی از مفهوم «دولت ـ ملت ایرانشهری» ندارند و در پی تجددی تقلیدی‌اند؛ نه تأسیسی. او تلاش می کرد درست بنویسد؛ فارسی بنویسد؛ دقیق بنویسد؛ به خاطر مخالفتی که با انقلاب اسلامی دارد به هر رطب و یابسی چنگ نزند؛ مبتذل نشود. او در مقابل تجزیه‌طلبها ایستاد، او جریانها پان‌ترکیسم و پان‌عربیسم را به چالش کشید و البته پته بی‌سوادی بسیاری از روشنفکران دگردیس شده را بارها به روی آب انداخت. او در مقابل مدیریت شهری تکنوکراتها که شهرها را تبدیل به زیست‌گاه غریبه‌ها کرده بود، خروخشید. تلاش کرد از ایرانشهری بگوید و مرز آن را با ناسیونالیسم که پدیده‌ای مدرن در اروپای معاصر است، روشن کند. او از ملت ایران سخن می گفت در حالی که آن را قرن‌ها مقدم بر دولت ـ ملت مدرن می‌دانست. 🔹سیدجواد طباطبایی برای نسل منی که با انقلاب حیات معنوی پیدا کرده است، مخالفی سرسخت بود. از نظر چون منی که مسئله‌ام عقلانیت انقلابی است، سیدجواد طباطبایی چشمی برای دیدن انقلاب اسلامی و تبار تاریخی آن است و به تبع، آینده روشن آن نداشت، ولی هر چه بود مانند دیگر مخالفینِ به ظاهر اندیشه‌ایِ انقلاب اسلامی، مبتذل و دم دستی نبود و درک خوبی از قواعد دعوای فکری و اندیشه‌ای داشت. 🔹سالها بود که درباره ابعاد اندیشه هویت ملی ایرانیان و ایده ایرانشهری‌اش با دوستان مباحثه داشتیم. من تعریفی از روشنفکری ارائه کرده بودم که ایشان نیز جزو این جریان قرار می‌گرفت، هرچند با دیگرانشان فاصله فاحشی داشت. از نظر من «شاه بیت جریان روشنفکری» در طول حیات دویست و چند سال خود، یه جمله بیشتر نبوده و نیست و آن «لزوم تحقق مدرنیته و تجدد در ایران است»؛ از ملکم خان و آخوندزاده گرفته تا سروش، ملکیان و شایگان و شبستری و کدیور و فیرحی، نعمت الله فاضلی و حسین عظیمی و سریع‌القلم و محسن رنانی و همه و همه برای این مقصود، راهبردهایی ارائه کرده و البته ملاحظات در نظر گرفته‌اند، سید جواد هم تزی غیر از این نداشت، هرچند درصدد بود فرآیند تجدد را از دل هویت تاریخی ما برویاند و از اخذ عاریتی مدرنیته‌ی اروپایی اجتناب کند . 🔹تنها نقطه ابهام نظریه‌اش به نظر ما، لوازم قاطع نظریه‌اش درباره انقلاب اسلامی بود. نقطه ای که دهه‌ها مسکوت رها کرده بود و لبه‌ی تیز نقدهایش را بیشتر متوجه شیخ فضل‌الله و جلال آل احمد و شریعتی کرده بود. در مقابل، همیشه از مشروطه در حد اعلی تمجید می‌کرد. به گمانش اولین انقلاب ملی در مشروطه به وقوع پیوسته بود و آن این بود که هویت ملی ما ایرانیان پس قرنها بروز در قالب ادب فارسی، در مشروطه مجال یافته بود در صورتی جدید به ظهور و خودآگاهی برسد و آن «صورت قانون‌خواهی» بود... 🔹اما حوادث اخیر نیمه سال 1401، برای سیدجواد طباطبایی خوابی دیگر دیده بود که من آن را می‌نامم. سیدجواد کتومی که تاکنون در لفافه با انقلاب اسلامی مواجه شده بود، به یکباره از «انقلاب ملی دوم» سخن گفت؛ «انقلابی ملی علیه انقلاب اسلامی»؛ انقلاب ملیِ بدونِ رهبری که علیه سیاست‌نادانانی است که کمر به نابودی ایران بسته‌اند یعنی ملایان و چپ‌گراها !!! از صراحتش متن سی صفحه‌ای‌اش علیه انقلاب اسلامی خوشم آمد. این همان سیدجوادی بود که ما می‌شناختیم و انتظارش را داشتیم. خوشحالم که قبل از رفتنش به دیار باقی، «پروژه‌اش را تمام کرد...»؛ پروژه‌ای که هرچند نکات ظریف و مهمی در هویت و سنت ما دیده بود، ولی متأسفانه در دیدن پدیده بزرگی به نام انقلاب 57 عاجز و کور بود. ✅معتقدم پروژه فکری سیدجواد طباطبایی به خاطر همین عجزش، جای زیادی در آینده تمدنی ایران ندارد، ولی امیدوارم که جریان روشنفکری و توسعه‌خواه ایرانی با خواندن آثار ایشان، از ابتذال اندیشه‌ای که امروز با آن دست به گریبان است، رها شود و عمق یابد و لااقل از «ایده تجدد عاریتی» عبور کند و به ایده «تجدد درونزای ایرانی» ارتقا یابد. باشد که از این طریق، اشتراک‌های بیشتری بر سر مسئله‌های ایران پیدا کنیم ... @daghdagheha
. 💠 تیتر یک رسانه‌های جهان خواهی شد، روزی 💐 تو آمدی جانا @daghdagheha
«مسعود دیانی» دار فانی را وداع گفت 🔹حجت الاسلام و المسلمین دیانی، دین پژوه معاصر، شاعر و از فرهیختگان جامعه علمی کشور و از بنیان گذاران برنامه تلویزیونی «سوره» بود که اجرای آن را نیز بر عهده داشت. 🔹برنامه سوره رویکردی نو اندیشانه بر جامعه شناسی تاریخی تشیع و اسلام بود که همواره با استقبال نخبگان و عموم جامعه همراه بود. روح پاک و‌ مطهرش قرین رحمت الهی. @daghdagheha
مرحوم مسعود دیانی 🔴 روایت مرحوم مسعود دیانی از «تجارت سرطان» ✍️ مسعود دیانی، دین پژوه و مجری رسانه‌ی ملی 🔸عمل جراحی سخت و سنگین بود. نزدیک به ده ساعت وقت برده بود. حدس نمی‌زدیم از عمل اول سخت‌تر باشد. که بود. در جراحی اول معده و طحال و نیمی از کبد و پاره‌ای ازمری و غدد فوق کلیوی را برداشته بودند. در جراحی دوم دیافراگم و روده و بخش دیگری از مری را. این بار مجبور شده بودند تیغ‌ها راتا پشت قلب ببرند. و این یعنی احتمال مرگ مضاعف. میانه‌ی جراحی باز از فاطمه رضایت گرفته بودند که خطر مرگ را با تصمیم جدید بپذیرد. امضا کرده بود و می‌شد حدس زد مادرم، برادرم، فاطمه و دوستانم چه رنج و زجر وحشتناکی از سر گذرانده بودند. تا من نیمه‌شب از اتاق عمل بیرون بیایم. با لوله‌ای در روده که قرار بود از یکی دو هفته‌ی بعد دهان جدیدم شود.‌ برای خوردن غذاها و داروهایی که فقط می‌توانستند مایع باشند. و با سرنگ به روده تزریق شوند. مابقی درد وحشتناک بود، اضمحلال تن بود. و سکوت. 🔸حالا دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. این آخرین عمل جراحی ممکن روی بدن یک انسان بود. و ما به نقطه‌ی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکه‌هایی از توده‌های سرطانی در کبد مشاهده می‌شدند و باید می‌سوختند. احتمالا آن هم بی‌حاصل. حالا اما می‌توانستیم پرسشی که چند ماه پیش اجازه نیافت با آرامش و به دور از هیجان جواب بگیرد را دوباره مطرح کنیم. هرچند پاسخ این بارمان مشخص بود. دیگر نه تن به عمل می‌دادیم، نه با شیمی‌درمانی به تماشای خاکستری خود می‌نشستیم. اما هشت ماه پیش چه؟ 🔸هنوز هم حق جانب پزشک اول نبود که سایه‌ی سنگین مرگ را در این بیماری می‌دید و ما را به انتخاب روش تسکینی به جای روش تهاجمی دعوت می‌کرد؟ حالا بعد از تحمل انبوه درد و زخم و ویرانی عمل و شیمی‌درمانی، بعد از صرف چندصد میلیون تومان هزینه، بعد از زمین‌گیر شدن و خانه‌نشین شدن و فلج شدن در امور روزمره، بعد از اینکه آیه و ارغوان ماه‌ها پدرشان را جز افتاده‌ای بی‌جان و ملول بر تخت ندیدند باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف می‌زدیم؟ 🔸وقتی پژوهش‌های علمی نشان می‌دادند که عمل جراحی در سرطان پیشرفته و متاستاز داده بی‌فایده است، از در بیرونش کنی از پنجره برمی‌گردد. عدد بقا زیر یکسال است، آن‌هم به عذاب. اجازه نداشتیم جور دیگری تصمیم بگیریم که متهم به ترس از شیمی‌درمانی و زهرناکی‌اش نشویم؟ انگ بی‌مسئولیتی نخوریم؟ ضد علم و خرافاتی به حساب نیاییم؟ و داغ ننگ بی‌ایمانی روی پیشانی‌مان ننشیند؟ 🔹به‌گمانم تجارت درمان سرطان در روزگار ما خوب خودش را به مفاهیم دینی و روانشناسی و ارزش‌های اخلاقی چسبانده بود. می‌مکید. و قهرمان می‌ساخت؛ ساکت و ویران و مظلوم. @daghdagheha