eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
453 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠مروری بر بیانات ۱۴ خرداد ۹۹ مقام معظم رهبری 🔸 محور بحث امروز تحول لزوم تحول در جامعه و مقابله با تحجر یعنی ایستادگی بر مشهورات غلط بود 🔸امام خمینی امام تحول بود. محورها و مباحث تحول خواهی امام: 1⃣مبحث اول: امام که خود شخص متحول شده بود ابتدا در حوزه در میان جمعی از حوزویان تحولی ایجاد کرد سپس این تحول را در میان مردم گسترش داد. 2⃣ مبحث دوم:محورهای تحول خواهی امام: ۱. تحول ملت در توجه به مسائل مهم خود؛ ۲. تحول در نگاه به خود و جامعه تبدیل احساس حقارت احساس توانایی و عزت؛ ۳. تحول در مطالبات اساسی مردم از مطالبات حقیر کوچک محلی و محدود به استقلال آزادی نه شرقی نه غربی و مطالبات بزرگ انسانی و جهانی؛ ۴. تحول در نگاه به دین از حوزه مسائل فردی رسالت دین در نظام سازی جامعه سازی انسان سازی تمدن سازی؛ ۵. تحول در نگاه به آینده. نتیجه این تحول این بود که مردم امروز به ایجاد تمدن نوین اسلامی نگاه می کنند. ایجاد اتحاد عظیم اسلامی و تشکیل امت اسلامی؛ ۶. تحول در مبانی معرفتی کاربردی. امام نظام سازی را و دیگر مسائل مورد نیاز برای اداره جامعه را به طور روشمند و قانونمند یعنی به همان روش فقه جواهری و به دور از بدعت و با استفاده صحیح از مباحث متعارف فقه وارد فقه نمود؛ ۷. تحول در جمع بین تعبد و نوگرایی. امام نوگرا در عین حال به شدت پایبند تعبد بود به خلاف بعضی روحانیون نوگرا که اگرچه به طور فردی متعبد بودند اما در مسائل اجتماعی این تعبد را نداشتند؛ ۸. تحول در نگاه جوانان. امام اعتماد و تکیه عجیبی به جوانان داشتند و آنان را در مناصب مختلف گمارد در عین حال از ظرفیت‌های غیر جوان هم استفاده کرد؛ ۹. تحول در نگاه به ابر قدرت ها امام نشان داد ابرقدرتها شکست پذیر هستند؛ 3⃣ مبحث سوم: ارزیابی تحول بعد از امام: 🔻اینها که از خصوصیات امام بود برای درس گرفتن در جامعه امروز ماست ما اگرچه در این ۳۰ سال حرکت تحولی داشته‌ایم اما چون هر جامعه زنده و پویایی همچنان احتیاج به تحول داریم 🔻ما در مواردی تحول یافته ایم در علم امروز ما در دنیا مطرح هستیم در عرصه دفاعی توانایی های ما نزدیک به حد بازدارندگی است. در عرصه سیاست امروز چهره نظام یک چهره با ابهت و قدرتمند در دنیاست. 🔻در برخی از زیرساخت ها هم تحول پیدا شده اما فعلیت نیافته در مواردی تحول مهمی نداشته‌ایم در مواردی عقب‌گرد ناپسند داشتیم 4⃣مبحث چهارم: الزامات تحول ۱. تحول خواهی لزوماً به معنای اعتراض نیست؛ تحول یعنی گرایش مستمر به بهتر شدن یعنی میل به شتاب داشتن و اجتناب از تحجر و با فشاری بر مشهورات غلط ۲. تحول نیازمند پشتوانه فکری است در هر زمینه ای ابتدا باید اندیشه مدون و شکل یافته داشت و این با اتکا به دارایی های معنوی یعنی احکام و مقررات اسلامی آیات قرآن و کلمات اهل بیت میسر است؛ 🔸کسانی از انقلابیون که در ابتدا پشتوانه فکری نداشتند امروز تبدیل به فسیل هایی شده اند مانند فسیل های کجرو در زمان شاه؛ ۳. تحول را با استحاله فکری نباید اشتباه گرفت. این منجر به مرگ تمدنی می شود مانند اندیشه تجدد در زمان شاه؛ ۴. تحول لزوما دفعی نیست اگر هدف درست انتخاب شد و راه طولانی بود باید صبر کرد اتکاء به یک دست هدایتگر قابل اطمینان این تحول تدریجی را به جلو برد؛ ۵.تحول را با کارهای سطحی نباید اشتباه گرفت کارهای متهورانه عجولانه گاه برای فرونشاندن هوس یک کار انجام می شود تحول یک کار عمقی است سرعت را با شتاب‌زدگی نباید اشتباه گرفت؛ 5⃣ مبحث پنجم: فهرستی مثالی ازعرصه و موضوعات تحول: ۱. در اقتصاد باید بند ناف کشور را از نفت قطع کرد؛ ۲. بودجه بندی؛ بودجه باید ناظر به موضوع مسئله و عملکرد باشد یعنی بودجه باید عملیاتی باشد عده ای این را می‌گویند اما عمل نمی‌شود؛ ۳. آموزش فایده محور عمقی و کاربردی؛ در دانشگاه دبیرستان و حتی در دبستان آموزش‌ها باید عمقی و کاربردی و نه حفظی باشد درس هایی که هیچ فایده‌ای برای یک فرد تا آخر عمر او نخواهد داشت اگر همین برنامه تحول آموزش و پرورش اجرا شود این تحول پیش خواهد آمد ۴. حل مشکلات اجتماعی چون اعتیاد و عدالت؛ ۵. توجه به مسئله خانواده و جمعیت و مسئله دهشتناک پیر شدن جامعه؛ 6⃣مبحث ششم شرط تحول: شرط مهم تحول نترسیدن است دشمن غیر از مقابله سخت افزاری در بخش نرم افزاری نیز تلاش می‌کند تصمیمات مهم و درست کشور را زیر سوال ببرد این فضای مجازی با برخورد های تیز و آزاردهنده را نباید ملاحظه کرد ملاحظه دشمن را هم نباید کرد. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
🌀 اقدامات مدیریتی آیت‌الله اعرافی 📝 کارنامه مدیریت دوره هفتم حوزه‌های علمیه 🖋 محمد وکیلی 🔹 تحولات دنیای معاصر به ویژه پس از انقلاب اسلامی چنان شدت گرفته که نوسازی نهادهای فرهنگی را اجتناب‌ناپذیر کرده است. از همین رو حوزه علمیه در فرایندهای اصلاحی و ارتقای خود در دوره هفتم مدیریت که از سال 1395 و با مدیریت آیت‌الله اعرافی آغاز گردید، روزآمد‌سازیِ سیاست‌ها، برنامه‌ها، نظام‌نامه‌ها و ساختارها در اولویت قرار داد. 🔸 مهمترین دستاورد این رویکرد را می‌توان تدوین و نهایی‌سازی اسناد و برنامه‌های راهبردی حوزه علمیه دانست. مهمترین و ابتدایی‌ترین بخش تحول و نوسازی یک سازمان، اسناد بالادستی و راهبردی آن سازمان هستند که مسیر حرکت سازمان را معین کرده و ریل‌گذاری هرگونه حرکتی را فراهم می‌آورد. در این راستا در این دوره، مجموعه اسناد و برنامه‌های راهبردی مرکز مدیریت تدوین و نهایی گردید و علاوه بر آن بیش از صد طرح راهبردی نیز برای تحقق آن اسناد، تدوین و عملیاتی گردیده است. 🔹 از جمله مهمترین این اسناد می‌توان به سند چشم‌انداز، نظام‌های جامع، منشور حوزه‌های علمیه، سند آمایش، برنامه پنج‌ساله حوزه‌های علمیه، طرح کارویژه‌های روحانیت، درختواره رشته‌های تخصصی حوزوی، و بیش از صد طرح و سند دیگر اشاره کرد که با بهره‌گیری از ظرفیت مشاوره‌ای اساتید حوزه و بر اساس دغدغه‌ها و رهنمودهای مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید تدوین شده‌اند. 🔹 علاوه بر تدوین و نهایی سازی اسناد زیرساختی، از مهمترین ویژگی‌های این دوره می‌توان به ارتقای سطح گفتمانی، ارتقای سطح کنشگری حوزه‌های علمیه و تأکید بر کاستی‌ها و ضعف‌ها اشاره کرد: 1️⃣ ارتقای گفتمانی: زیرساخت نظری و تئوریک همه تحولات، ارائه الگوی گفتمانی از نقش و جایگاه حوزه به عنوان تجسم میراث معنوی مکتب اهل بیت در دنیای معاصر است که این امر نیازمند فهم و درک مشترک از عوامل و متغیرهای اصلی ضمن در نظر داشتن اصالت‌ها و سنت‌ها و استقبال از نوآوری، تغییر روش‌ها و رویکردها می‌باشد. دستیابی به چنین گفتمانی پایه ‌اصلی برنامه‌ها و اقدامات تحولی است و همین الگوست که نقش و ضریب اولویت برنامه‌ها و اقدامات پسینی را تعیین می‌کند. 2️⃣ ارتقای سطح کنشگری حوزه‌های علمیه در سطح ملی و بین المللی: با توجه به نقش و جایگاه بی بدیل حوزه های علمیه در نظام اسلامی و انتظارات و توقعاتی که از این نهاد وجود دارد، یکی از مهمترین ضرورتهایی که در بیانات مقام معظم رهبری نیز بارها بدان تصریح شده حضور حوزه های علمیه در میدان و ایفای نقش مثبت در حل مشکلات و معظلات ملی و فراملی بوده است که حوزه علمیه در دوره آیت الله اعرافی نشان داد در صورتی که زیر ساختهای لازم برای چنین مسئله فراهم گردد به خوبی قادر خواهد بود خود را در چنین نقش و جایگاهی تثبیت نماید. 3️⃣ تأکید بر کاستی‌ها و ضعف‌ها: علی‌رغم برخی نامهربانی‌ها، مانع‌تراشی‌ها و محدودیت‌های شدید مالی، اقدامات وسیع و گسترده‌ای در دوره چهارساله پیشین انجام شده که تفصیل آن در گزاراشات رسمی موجود است و جای قدردانی دارد؛ اما این به معنای انکار کاستی‌ها و ضعف‌ها در توانمندی نیروی انسانی، سازماندهی امور، قوانین، ساختارها و عصبیت‌های سازمانی نیست. و از همین رو نیز در موارد متعددی این ضعف‌ها و کاستی‌ها از سوی مدیر محترم حوزه‌های علمیه مورد تأکید و تصریح قرار گرفته و وعده رفع آنها داده شده است. امید آن می‌رود که در دوره جدید مدیریت ایشان، با شناخت دقیق ریشه‌ها و عوامل و دلائل این ضعف‌ها، اقدامات لازم جهت رفع و اصلاح آن‌ها فراهم آید. @Manahejj @daghdagheha
🌀 اقدامات مدیریتی آیت‌الله اعرافی - بخش دوم 📝 آغاز دوره هشتم مدیریت حوزه‌های علمیه 🖋 محمد وکیلی 🔹 با آغاز دوره هشتم مدیریت حوزه‌های علمیه و تمدید مدیریت آیت‌الله اعرافی در این دوره، مهمترین و اصلی‌ترین هدف و مأموریت ایشان در این دوره را می‌توان تحقق اهداف و عملیاتی‌سازی اسناد بالادستی تهیه‌شده در دوره قبل با اجرای طرح‌های از پیش‌تدوین‌شده دانست. طرح‌ها و اسنادی که هر چند تلاش و زحمات چندین ساله برای آنها کشیده شده است؛ اما در صورت فراهم‌نشدن زمینه‌های اجرا و تحقق، دردی از دردهای حوزه های علمیه درمان نخواهد کرد. مهمترین شرط تحقق چنین هدفی، داشتن تیمی منسجم، جوان، با انگیزه و مصمم است که شواهد حاکی از آن است که در انتصابات جدید مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، تا حدودی مدنظر قرار گرفته است. 🔹 در کنار شاخص‌های فوق که سعی شده است مبنای انتخاب مدیران جدید باشد، رویکردهای جدیدی نیز در این دور از انتصابات مشهود است از جمله: 1️⃣ گسترش دایره مشاوران: با توجه به ضرورت جوانگرایی و استفاده از نیروهای با نشاط، خلّاق و ریسک‌پذیر -که از شاخصه‌های مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز می‌باشد- لازم است که ضمن بکارگیری نیروهای جوان از دانش، تجربه، نکته‌سنجی و توجه به مخاطرات مدیران باسابقه بهره جست و موجبات تعالی دستگاه‌ها را فراهم آورد؛ از همین رو بهره‌مندی از مشاورین در این دوره نیز با اعمال برخی اصلاحات و با جدیت و اهتمام بیشتری پیگیری شده است. 2️⃣ استفاده حداکثری از ظرفیت دستیاران: یکی از مشکلاتی که معمولاً سازمان‌های بزرگ با آن مواجه هستند گرفتار آمدن در اشتغال به مأموریت‌های بخشی است. در نتیجه معمولاً پروژه‌های چند بُعدی که بین معاونت‌ها و مراکز مختلف تقسیم می‌گردد و باید با تقسیم‌کار و هم‌افزایی عملیاتی شود، غالباً توفیق چندانی پیدا نمی‌کنند. یکی از ابتکاراتی که در این دوره از مدیریت لحاظ گردیده است پروژه‌محوری و استفاده از ظرفیت دستیاران ویژه است. بدین بیان که دستیاران ویژه، متولیان هماهنگی، انتظام‌بخشی و پیگیری اجرای پروژه‌های بین‌بخشی هستند و در خدمت به معاونین و مدیران مراکز و در راستای مصوبات شورای عالی و شورای معاونین فرایند تحقق پروژه‌های اصلی حوزه‌های علمیه چون طرح آمایش، درختواره دانشی، فعالیت‌های جهادی، آینده‌پژوهی و مطالعات راهبردی و... را تا تحقق نهایی آن پی‌گیری می‌کنند. 3️⃣ برنامه‌محوری: بدون تردید در کنار شناخت و اعتماد نسبت به همکاران و بدنه مدیریتی، یافتن نظام مسائل و اولویت‌های عملیاتی در کنار تفاهم در گفتمان اجرایی، از مهم‌ترین اصولی است که می‌تواند نقشه راه مدیران ارشد را سامان دهد. از همین رو در انتصابات این دوره، احکام صادره دارای دو پیوست ابلاغی و یک ضمیمه الحاقی بوده‌اند که در آن علاوه بر مشخص نمودن مسئولیت و مأموریت اصلی، برنامه‌های مورد انتظار جهت تحقق مأموریت ابلاغی نیز مشخص گردیده است. 🔹 به ‌نظر می‌رسد آیت‌الله اعرافی با شناخت ناشی از سال‌ها فعالیت علمی در حوزه‌های علمیه و تجربه چند دهه مدیریت در نهادها و سازمان‌های بزرگ علمی، فرهنگی و بین‌المللی و با عنایت به سابقه مدیریت چند ساله در حوزه علمیه و درک صحیح از منویات و رهنمودهای مقام معظم رهبری -و امیدواری مصرح ایشان به طرح‌ها و برنامه‌های آیت‌الله اعرافی- و نیز حمایت‌های پیدا و پنهان مراجع عظام تقلید، عزمی راسخ در تحقق آرمان‌های حوزه‌های علمیه دارد، عزمی که طلیعه آن را در انتخاب مدیران جدید و برنامه‌های تحولی می‌‌توان ردگیری کرد. @Manahejj @daghdagheha
🔸تریدرهای حوزوی ( نیم‌نگاهی به پدیده‌ی "طلاب بورسی" ) 👈🏻 از قدیم الایام ارتباط طلاب با برخی مشاغل وثیق تر از برخی دیگر بوده؛ مثلا کندوداری و عسل‌فروشی از جمله‌ی همان‌هاست. در دوران اخیر نیز، معامله در بورس مصداق یکی از همین فعالیت‌های اقتصادی بشمار می‌رود که به طرز جالب توجهی، مقبول طلاب علوم دینی افتاده است. البته سهامداری را در اصل و اساس، شاید نتوان به چشم یک شغل تلقی نمود، اما این‌روزها چنین کاربردی نیز، نزد افراد گوناگون جامعه پیدا کرده است. ⬅️ اینجا مترصد بسط کلام در ریشه‌یابی پدیده‌ی اقبال طلاب به بورس نیستیم. بنظر میرسد در بیان اینکه چرا طلاب به بورس علاقه‌مندند، می‌توان به ذکر چند مولفه سرراست بسنده کرد: نیاز مالی و معیشتی، ظاهر شکیل و "فریلنسر"گونه‌ی بورس، کم موونه بودن این فعالیت به لحاظ تلاش بدنی و مهمتر از همه، خاصیت پنهان بودن این کنش، از جمله عوامل این ارتباط وثیق می‌باشد. این‌ها، بسیاری از طلاب را سوق می‌دهد، تا در کنار درس و بحث‌شان، بشکل روزانه، نوسانی از بازار بگیرند و سهامی هم ترید بزنند! 🔹 از ریشه‌یابی که بگذریم، به دغدغه‌ی مهم‌تری میرسیم که شاید بتوان "پیامدهای بورس بر ذائقه طلاب" عنوان‌ش نهاد. آنهایی که با بورس سر و کار داشته‌اند، لابد به جنبه‌ی اعتیادآوری‌اش معترفند. بازار سهام، اصلا به فضایی شباهت ندارد که افراد یکروز وارد آن شوند و روزی دیگر اراده کنند و خارج شوند. نوسانات بازار و امکان جلب سودهای چشمگیر، آنهم در کسری از ساعت، بیش از هرچیز، بازار سرمایه را به قمارخانه شبیه کرده است و از قضا همین امر یکی از علل جذابیت مستمر این بازار در کل دنیاست. حال، رشد و سوددهی چشمگیر بورس تهران در سالیان اخیر را هم مزید بر علت بدانید. 🔸با این اوصاف، من گمان نمیکنم طلاب پسا_بورس همان طلاب پیشا_بورس باقی بمانند. این بازار اگرچه در کلیت خود، به انسان تمرین صبر میدهد ولی توامان درو میل به سودهای بادآورده، میل به رانت و ویژه‌خواری، حرص و طمع روزافزون و نوعی اعتیاد به معامله‌ی مستمر را نیز بیدار می‌کند. این بدین معناست که بازار سهام، بعنوان یکی از سمبل‌های عصر کاپیتالیسم، ذائقه‌ی کاربران را در چارچوب ارزش‌های خویش، دستخوش تغییر و تحول می‌دارد. و معلوم نیست که آیا طلاب دینی، پس از فتره‌ی حضور جدی‌شان در بازار بورس، آیا همچنان تن به تلمذی شایان و از سر صبر، در محضر اساتید مکاسب و کفایه و خارج و... درمی‌دهند یا خیر!؟ ✅ این پرسش را نباید، نقد تلویحی "شاغل بودن طلاب" یا لزوم برخورد چکشی با طلاب بورسی تلقی کرد؛ بلکه صحبت حول آنست که گام نهادن از بطن حوزه‌های سنتی _سنت بمعنای جهانی که بر محوریت پول بنا نشده_ به مرکز بازار سهام و سرمایه‌داری مدرن، آیا راه برگشت و بالانسی برای طلبه باقی می‌گذارد؟ راهکاری که آسیب‌های فکری و روحی، سهام‌بازی را مهار کند و دانش‌آموز حوزه‌ها را مجاب نماید تا بدون دغدغه، موبایل و لپ‌تاپ‌شان را زمین بگذارند و برای ساعاتی در شبانه‌روز هم که شده، فارغ از هیایوی قبل و بعد و حین بازار، صرفا در درس و بحث‌شان غوطه‌ور شوند. بهرحال بخشی از نشئه اجتماعی اکنون ما اینست و این پرسشی است که سوق‌مان میدهد تا، با ظرافت بیشتری، به وضع معیشت و موجودیت اجتماعی خود بیاندیشیم. ✍🏻صادق بابایی 🆔@tahavol_howze
📝دوران مدیریت حضرت آیت‌الله اعرافی در حوزه علمیه؛ ⭕️ سیاه" سفید" خاکستری! ✏️ محمد یاوری/ طلبه حوزه علمیه قم و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بشر ♻️ یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً (احزاب/۷۰) 1⃣ انتخابِ امیدآفرین ۱۲ تیرماه ۱۳۹۵" خبر انتخاب آیت‌الله اعرافی به سمت مدیریت حوزه‌های علمیه با توجه به سوابق و حضور درخشان ایشان در منصب ریاست جامعه المصطفی العالمیه، برای اغلب حوزویان امیدبخش بود؛ امید به عملکرد تاثیرگذارتر در تحولات ملی و بین المللی، برنامه‌ریزی دقیق‌تر و انسجام بیشتر درون حوزوی، تعامل و تفاهم بهتر برون حوزوی و ارتباط عمیق‌تر با عموم مردم به ویژه نسل جوان؛ 2⃣ وضعیتِ سفید با نگاه منصفانه می‌توان گفت علیرغم وجود محدودیت‌های فراوان مالی، کارشکنی‌های دردنی و بیرونی، بعضاً وجود سیستم‌های اداری و نیروی انسانی منفعل و گاهاً زائد که می‌تواند موانع جدی برای موفق بودن هر مدیری باشد، حوزه علمیه در طول ۴ سال مدیریت آقای اعرافی، اقدامات مثبت و مهمی در عرصه تهیه اسناد بالادستی و راهبردی، تدوین نظام‌نامه‌ها و ساختارهای کارآمد، گفتمان‌سازی کلید واژه ، راه‌اندازی رشته‌ها و مراکز تخصصی و راهبردی و در برخی موارد واکنش نسبتاً بهنگام و موثر نسبت به تحولات اجتماعی، داشته است که شایسته‌ی ارتقاء و استمرار است؛ 3⃣ وضعیتِ سیاه حتی با چشم غیر مسلح هم می‌توان عدم موفقیت و پیشرفت ملموس و محسوس حوزه علمیه در زمینه‌های مختلف از جمله اصلاح فرایندها و برنامه‌های اجرایی آموزشی، تبلیغی، تهذیبی، اداری و ....، بازنمایی واقعی چهره حوزه و روحانیت در عرصه‌های گوناگون، اقناع سازی اقدامات و برنامه‌ها به صورت صنفی و عمومی و زمینه سازی مناسب جهت استفاده از ظرفیت‌ها و نظرات عموم طلاب به ویژه طلاب جوان را مشاهده کرد؛ اگر اقدام یا تغییری هم در خصوص این موضوعات صورت گرفته، اغلب به صورت بوده نه مستمر و شبکه‌ای؛ ⚫️ به عنوان نمونه: ▪️به لحاظ حقوق صنفی، همه طلاب حوزه علمیه(حتی اگر حق انتخاب نداشته باشند)، حق اطلاع دارند! اطلاع از چرایی و چگونگی فرایند انتخاب معاونین و مدیران و برنامه‌های هریک از آنها؛ اما در هیچ دوره‌ای از جمله دوره مدیریت آیت الله اعرافی این اتفاق رخ نداده است؛ ▪️ برخی از ساختارها و برنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی حوزه علمیه در بخش‌های مختلف آموزشی، تهذیبی، صیانتی و ... دارای ابهامات جدی و حتی ایراداتِ است که همچنان نیز پابرجاست! ▪️ تاکید مکرر مقام معظم رهبری در خصوص جوان‌سازی نیروی انسانی و نوسازی سیستم‌های اداری، همچنان مغفول است و برنامه‌‌ی خاصی در این زمینه جز چرخش مدیران در منصب‌های مختلف دیده‌ نمی‌شود! ▪️ کاهش ورودی‌های حوزه علیرغم تسهیل و تسامح تامل برانگیز در پذیرش‌ها، بی انگیزگی رو به افزایش ورودی‌های هرسال و سردرگمی هویتی طلاب و نگرانی در خصوص آینده شغلی همچنان جزء چالش‌های لاینحل باقی مانده است! ▪️ نارسایی مالی، گلایه‌مندی حوزویان از میزان شهریه‌ها و محرومیتِ دردناک از امکانات رفاهی قابل توجه نیز مسیرِ خروجِ تمام وقت یا پاره وقت طلاب از حوزه را شلوغ و پُر رونق کرده است! 5⃣ وضعیتِ خاکستری ⚠️ شروع دوره جدید مدیریت، شروع سال تحصیلی و انتخاب ! اینکه در دوره جدید مدیریت آیت الله اعرافی چقدر نقاطِ قوت دوره‌ی قبل ارتقاء می‌یابد و چقدر نقاط ضعف اصلاح و جبران می‌شود، اینکه سالِ تحصیلی جدید حوزه علمیه(به سه صورت حضوری، مجازی و نیمه حضوری) در شرایط فعلی به نحو مطلوب پیش خواهد رفت یا به همان کیفیت ناامیدکننده‌ی امتحانات مجازی اجرا خواهد شد، اینکه چقدر در انتخاب شعار سال حوزه(حوزه و فضای مجازی) به زیر ساخت‌ها، مولفه‌ها، موانع و مقتضیات انتخابِ یک شعار سال مناسب و متناسب دقت شده است، چیزی است که باید منتظر ماند و امیدوارانه نگاه کرد؛ ⛔️ دفع یک شبهه! ممکن است گفته شود در تمام اشکالاتی که بیان شد، اقداماتی صورت گرفته و زمان بازدهی هنوز نرسیده است" در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که تحولات اجتماعی دنیای امروز فرصت سیاستِ گام به گام و آهسته_ پیوسته را از مدیران می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد آنها ظهور و بروز ثمرات برنامه‌های خود و اصلاح اشکالات واضح ساختاری و اجرایی را به گذر زمان سپرده و به آینده موکول کنند؛ امروزِ جهان گام‌های و توجه توامان به زیرساخت‌ها و برنامه‌های اجرایی را می‌طلبد. 💠 هیچ دستگاهی نباید خود را از انتقاد و نقد مصون و از عیب خالی بداند؛ همه‌ی دستگاه‌های كشور باید مورد نقد منصفانه قرار بگیرند و همه در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح كنند. (مقام معظم رهبری ۱۳۸۳/۰۱/۰۲)
📚 👈نیم دانگ پیونگ یانگ نوشته رضا امیرخانی ✍️محمد صدرا مازنی 💠چندی پیش با یکی از دوستانم درباره وضعیت تحریم صحبت می کردیم و اینکه به همین خاطر کشور کره شمالی حال و روز خوبی ندارد. مردم در یک نظام بسته سیاسی و فرهنگی و در فقر شدید زندگی می کنند. استبداد داخلی و ظلم تحریم حکومت را فلج کرده، اگرچه حاکمان روز به روز فربه تر می شوند! آن دوست عزیز به دیده انکار درآمد که اطلاعات مربوط به این کشور، روایت دشمنانه است و از روی بغض و با اهداف سیاسی خاص منتشر می شود. و برای اقناع من به گزارشهای فراری ها و منافقین از وضعیت کشورمان اشاره کرد که غالبا دروغ و با اهداف ضربه زدن به جمهوری اسلامی در اختیار عموم قرار می گیرد. من اگرچه کتابهایی در زمینه وضعیت مردم این کشور مطالعه کرده بودم و به خاطر کنجکاوی بیشتر از مرور اطلاعات منتشره در برخی از سایتهای اینترنتی هم بی بهره نبودم؛ اما به دلیل اینکه اطلاعاتم عمدتا از کتابهای ترجمه شده ی همین قماش فراری های کره شمالی بود؛ وارد مجادله نشدم. تا اینکه حدود دوهفته قبل گذارم به کتاب فروشی دنیای کتاب افتاد و چشمم به کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ رضا امیرخانی. بی معطلی آن را انتخاب کردم و از همان شب نخست شروع به خواندنش کردم تا امشب۱۴ شهریور که صفحات پایانی این کتاب را به اتمام رساندم. استبداد حاکمیت سیاسی با ایدئولوژی مسخره اش حال به هم زن است. من در هنگام خواندن کتاب فراوان غصه خوردم و رنج کشیدم؛ برای مردمی که آزاد نیستند؛ اما احساس عدم آزادی هم ندارند!مردمی که شرطی شده اند و گویا جبر زندگی آنها را در این شرایط نگه داشته است و باید شکر گذار خدای نداشته شان هم باشند. نظامی تک حزبی، بی خدا با اندیشه جوچه. «نیم دانگ پیونگ یانگ» حاصل دو سفر رضا امیرخانی در سال۹۷ به کشور کره شمالی است. 《فصل اول کتاب یا «کیم چی» شرح سفر اول رضا امیرخانی به کره شمالی است. خردادماه ۹۷ او در پوشش مستندنویس با همراهی جمعی از اعضای حزب مؤتلفه اسلامی راهی پیونگ یانگ می شود. این فصل شامل توصیف فضای جامعه، چارچوب ها و قوانینی که مردم ناچار و گاه مشتاق به رعایت آن ها هستند، عدم دسترسی به تکنولوژی روز دنیا، نبود فردیت و فضای امنیتی حاکم و همچنین کنجکاوی های نگارنده و تلاش او برای کشف نادیده ها و برقراری رابطه با مردم است. فصل دوم یا «قاشق چی»، روایت حال و هوای امیرخانی بعد از بازگشت است. ته نشین شدن هیجانات و تحلیل عقلانی دیده ها و مقایسه حقایق با فیلم ها و کتاب هایی که درباره کره شمالی وجود دارد او را متقاعد می کند سفر دیگری به این کشور داشته باشد و با چشم دیگری زندگی در آن نقطه از جهان را ببیند. کشمکش ها و تلاش های او برای مجاب کردن کنسول کره شمالی برای صدور ویزا و البته چند خاطره پراکنده از سفرهایش محتوای این فصل را شامل می شود. فصل سوم یا «چیطولی» هم روایت سفر دوم امیرخانی به کره شمالی است که بهمن ۹۷ آغاز می شود و موافقت حزب کارگر کره شمالی برای ارتباط نزدیک تر امیرخانی و هم سفرانش با زندگی مردم عادی و مواجهه با مناسک تولد، ازدواج و مرگ جریانی متفاوت تر از سفر اول پیش می آورد. ملاقات با نویسندگان که در ادامه متوجه می شوند هیچ کدام کتابی منتشر نکرده اند، بازدید از یک مدرسه و مواجهه با نقص های آموزشی در آن سیستم، یک زایشگاه و مواجهه با کمبود امکانات وحشتناک پزشکی، یک مجتمع مسکونی و دکوراسیون داخلی منازل، فروشگاه ها و تنوع محدود اجناس و شرح گفتگو ها با دو سه نفر از اعضای حزب که برای همراهی با مسافران ایرانی تعیین شده اند؛ بخش هایی از این فصل کتاب را تشکیل داده اند.》 @masaelepazuheshi @howzavian
📝یک مناظره و سه واکنش/ عقلانیتی که کم رنگ می شود 🔻علیرضا داودی ✍برنامه زاویه به رویکرد علمی و عقلانی در مباحث مشهور است و البته محلی برای تضارب آراء گرایشات فکری و سیاسی متفاوت است؛موضوعات جنجالی و شخصیت های دارای اختلاف فکری عمیق یکی از مهم ترین مولفه های شکل گیری یک برنامه موفق و دارای ارزش دیدن در حوزه مباحث گفتمانی است . 🔹همین چاقوی دو لبه ای است که از سمتی نظام اسلامی را به پیش می برد و موجبات تعالی فکری را فراهم می سازد و از سمت دیگر سیل هجمه ها و انتقادات را بخاطر عبور از برخی خط قرمزهای سنتی و بی دلیل گسیل می دارد. 🔸برنامه اخیر زاویه که به بحث مناسبات حجاب و سیاست در ایران می پرداخت یکی از بزنگاه های روشنفکری و آزاد اندیشی در کشور را رقم زد و سه گروه را به واکنش هایی سه گانه واداشت. 1️⃣تمامیت طلبان؛ نه به هرکسی جز ما 🔹اصل نقد این گروه به محتوای یا شکل بحت بر نمی گردد بلکه تمامیت طلبان ایده محوری خود را بر لزوم خاموشی تمام اندیشه هایی قرار می دهند که همانند آن ها نیست. این جماعت معتقد به تکثر اندیشه و رای نیستند و معتقدند صداوسیما باید بنگاه پراکنش حرف های آن ها باشد وگرنه ابزار استکبار است برای نابودی نظام اسلامی. 🔸این سبک رفتار مختص به جناح یا جریان خاصی نیست و در تمام تاریخ انقلاب حضور داشته اند چه آن زمان که با استفاده از نامه ۱۶/۱۰/۶۶ امام خمینی(ره) به آیت الله خامنه ای تلاش داشتند ایشان را از خط ولایت فقیه خارج نشان دهند، چه آنانی که مخالفان میرحسین موسوی یا منتظری را ضد انقلاب می خواندند یا بستن معدود روزنامه های مخالف توسط دولت هاشمی رفسنجانی تا همین دولت دهان بندها یا پدرخوانده های تمامیت خواه اصولگرا که هرکسی خارج از لیست خود را بی آبرو می خواهند. 🔹نقد این جریان به رسانه ملی این است چرا باید رسانه در اختیار هر حرفی غیر از ما قرار گیرد و بر همین اساس به عقده گشایی نسبت به تمام ارکان مدیریتی شبکه چهار مخصوصا مدیر جوان و انقلابی آن و برنامه زاویه می پردازند و حتی آقای سوزنچی را برای پذیرش چنین مناظره ای محکوم و خطاکار می نامند. 🔸خروجی نهایی این تفکر در بلند مدت همان گلوله ای است که مغز متفکران انقلاب را از پشت نشانه گرفت یا بمبی که صاحبان اندیشه انقلاب را سوزاند. 2️⃣حساسیون؛ آره ولی نه 🔹این طیف معتقد به تضارب آراء و گفتگو است و نقدی بر شکل گیری گفتگوهای صریح و اصیل اسلامی ندارد اما همواره معتقدند ما در یک وضعیت حساس کنونی به سر می بریم و اکنون زمان آن نیست که به گفتگو و بحث بپردازیم. 🔸به عنوان مثال پیش از انتخابات معتقدند سخن از نسبت شورای نگهبان و صلاحیت ها و نظارت، ایجاد حساسیت کاذب در یک شرایط حساس کنونی است، در پروسه انتخابات هم این گفتگو را آب به آسیاب دشمن ریختن در زمان حساس انتخابات می دانند. 🔹نقد این طیف به شبکه چهار سیما این است که اکنون چه زمان مطرح کردن چنین موضوعی است چرا که بحث حجاب در گرمای تابستان داغ می شود و اکنون که به فصل سرما رسیده ایم دیگر موضوع جامعه نیست؛ البته در همان تابستان هم معتقدند نباید در باب حجاب و الزامات آن سخنی گفت چون وضعیت حساس است و آب به آسیاب دشمن ریخته می شود. 🔸البته نمی توان منکر شد که برای طرح یک بحث باید مسائل مختلف از جمله ادبیات مناسب و تاثیرات اجتماعی آن را مد نظر گرفت اما حساسیت بیش از حد در نهایت منجر به توالی سکوت می شود و علی رغم تاکید رهبر انقلاب بر برگزاری کرسی های آزاد اندیشی، حدود 40 سال است نتوانسته ایم گفتگویی را حول محور بحران های اجتماعی و سیاسی مان شکل دهیم. 3️⃣عقل محورها؛ آره ولی بر اساس اسلوب علمی 🔹گروه سوم که صاحبان اندیشه و خرد هستند، همواره معتقدند باب گفتگو و مباحثه باید باز باشد چرا که دین مبین اسلام و انقلاب برخاسته از آن یک منظومه فکری و اندیشه ای است و توان پاسخگویی به نیازها، سوالات و شبهات جامعه و نظام را دارد. 🔸همین تفکر در آغاز انقلاب مناظرات تلوزیونی بزرگانی چون آیت الله مصباح، شهید بهشتی و غیره را با امثال بازرگان و سروش و کیانوری را شکل داد. 🔹این گروه در مورد برنامه زاویه صرفا نگاهی محتوایی دارند؛ برخی نوع استدلال مهدی نصیری را به چالش کشیده و مبنای فکری آن را مورد بررسی قرار می دهند و برخی دیگر با حمایت از این تفکر به تقویت محصول فکری عصر حیرت اقدام می کنند. 🔸تضارب آراء محصول این نوع نگاه اصیل اسلامی چه منجر به اثبات ضعف گفتمانی نصیری ها شود و چه موجبات تغییر زاویه دید به این موضوع را فراهم آورد مبارک است. 🔹بحران اصلی جمهوری اسلامی همین عدم گفتگوی مستقیم و بی پرده است که نسل های ما را دارد چند پاره و دشمنی ها را افزایش می دهد و راه حل آن بازگشت به مسیر صحیح و اصیل خودمان در مباحثات و مناظرات علمی متقن است آن هم با حضور صاحبان اندیشه.🔺
هدایت شده از فلسفه ذهن
شاید همان‏گونه که جگون کیم بیان کرده است، تامس نیگل را باید احیاءکننده بحث در معاصر دانست. نیگل با مقاله انگیزش‏ بخش «حسّ خفّاش بودن، چگونه است» در سال ۱۹۷۴، یک نقطه عطف تاریخی و برجسته برای طرح دوباره مسئله در فلسفه ایجاد کرد. نیگل این کار را با استدلالی که به تعبیر کیم، «روشن و نیرومند» بود، درباره تجربه آگاهانه و دسترسی‏ ناپذیری آن برای منظر آبجکتیو به سرانجام رسانید. . اینکه یک جاندار تجربیات آگاهانه دارد، بدین معناست که چیزی وجود دارد که عبارت است از «حسّ و حال آن جاندار بودن»: «ما می توانیم آن‏ها را خصلتهای سابجکتیو تجربه بنامیم که در قالب هیچیک از تحلیل‏های تقلیل‏ گرایانه اخیر از پدیده های ذهنی، قابل تبیین نیست. چرا که تمامی این تحلیلها منطقاً با فقدان ‏_پدیداری نیز سازگار هستند.» (Nagel, "What it is like to be a bat", 1974, P.435.) آن‏چه که در جنبه پدیدارانه برای نیگل مهم جلوه می‏کرد، منظر اوّل شخص آن بود که تئوری‏های فیزیکی و آبجکتیو، چنین نظرگاهی را وا می‏ گذارند. او برای تبیین این مسئله به حسّ درونی خفّاش‏ها استناد می‏ کند. . امروزه در ، تواناییهای شناختی و مکانیسم عصبی خفّاشها به ‏خوبی موشکافی شده است. مثلاً اینکه خفّاشها امواج ماوراء صوت (تا ۱۳۰ دسی‏بل)، ساطع می کنند و مغز خفّاش با مقایسه پالسهای ساطع‏ شده و بازتاب آن، یک نقشه دارای جزئیات از ابژه ها و رویدادهای محیط پیرامونی اش شکل می‏ دهد. همچنین کشف شده که برخی خفّاشها از طریق فرکانسها، بین پالسهای ساطع‏ شونده و بازتاب‏های رسیده، تمایز می‏ گذارند و برخی دیگر این کار را از طریق مدّت زمان سپری شده، انجام می‏ دهند. در نتیجه مشکل است تصوّر کنیم که خفّاش بودن، چه حسّ و تجربه ای دارد. نیگل ما را به این نکته توجّه می‏ دهد که باید چیزی بیشتر در رابطه با سیستم ردّیابی خفاش‏ها وجود داشته باشد که ورای این فرآیندهای رفتاری – عصبی است؛ خفّاش باید یک تجربه با خصیصه هایی منحصر به فرد داشته باشد که نوعی بازنمایی درونی از حرکت حشرات در ذهن خفّاش اتّفاق بیفتد. و این همان چیزی است که ما در اختیار نداریم و ورای دسترسی های مفهومی و شناختی است. (Kim, Philosophy of Mind, 2010, pp.147-148.) @MHomazadeh @PhilosophyofMind
🌀 تأثیر مثبت و منفی عناوین حوزوی بر تصورات جامعه 🔹 «کاردان، کارشناس، کارشناس ارشد، دکتر» به این عناوین نگاه کنید! هرکدام بار معنایی خاصی دارند که در اذهان مردم و جامعه، حکایت از میزان علمیت افراد دارای آن مدرک دارد؛ تا جایی که دانشجویان درس می‌خوانند تا به این عناوین مهم دست پیدا کنند و مردم نیز به داشتن هرچه بیشتر صاحبان این مدارک، در میان خانواده و خویشاوندان خود، مباهات می‌کنند؛ حتی برای مشکلات دنیوی و مسائل روزمره خود دنبال افرادی می‌گردند که مدارک بالاتری دارند. 🔻 حال به این عناوین دقت کنید: «سطح یک، سطح دو، سطح سه، سطح چهار»! همه‌ی این عناوین برای مردم، گنگ، نامفهوم و چه بسا موجب فاصله‌گرفتن یا حتی اشمئزاز است! تا بگویی سطح چهار دارم می‌پرسند یعنی چه؟ و در پاسخ مجبوری بگویی همان دکترا! البته اخیرا طبق قانون مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانش‌آموختگان سطح چهار حق ندارند از عنوان دکتری برای خود استفاده کنند! لذا استفاده از این عنوان برای حوزویان است، بلکه باید بگویند سطح چهار و معادل دکتری!! ✅ حال اگر مردم عناوینی شبیه به این را بشنوند: «مجتهد تمام، مجتهد متجزی، قریب الاجتهاد، دین‌شناس گرایش فلسفه، دین‌شناس گرایش روانشناسی، مبلّغ عالی، مبلّغ توانمند، مبلّغ کارآموز و...» بله درست حدس زدید! هم این عناوین بار معنایی روشن و قابل فهمی دارند؛ هم ذهنیت مردم و انتظارشان از یک روحانی، با این عناوین تطابق پیدا می‌کند و بهتر جذب روحانیون برای حل مسائل و مشکلات خود می‌شوند. همچنین بهتر درک می‌کنند که روحانیون همه یکدست نیستند و دنبال آن روحانی با مدرکی می‌گردند که موضوع گرفتاری‌شان با سنخ مسأله‌ آنها یکسان است. 🔻 اما دریغ! وقتی که می‌شنوند فلان دانشگاهی دکتر است و فلان روحانی هم دکتر است؛ می‌گویند این بیچاره‌ها از فرط بی‌سوادی مجبور شده‌اند از عناوین دانشگاهی برای خود وام بگیرند و نان و مقامی برای خود دست و پا کنند!! یا می‌گویند اینها قرار بود دین‌شناس شوند رفتند دکتر شدند!! گویا حوزه چراغ جادویی شده که غول دکتر آفریده است! یا اگر خیلی ارادت به قشر روحانیت داشته باشند می‌گویند دکترها برابرند؛ چه دانشگاهی باشند چه حوزوی! ✅ و چه دقیق بود کار امام خامنه‌ای عزیز در نپذیرفتن دکترای افتخاری و متعهد ماندن بر میثاق طلبگی خویشتن. و چه جفا کرده‌ایم ما، اگر همچنان به این میثاق طلبگی پشت کنیم و به فکر مطالبه‌ی تشخیص هویت واقعی حوزوی و اصیل خویش نباشیم. ✅ براستی چنین مأموریتی از عهده شورای عالی و مرکز مدیریت، قطع به یقین برخواهد آمد و ان‌شاءالله امید است که خیلی زود در این امر مهم تعجیل کنند و آن را به فردا و فرداها موکول نکنند که سالهاست این مطالبه‌ی امام خامنه‌ای بر زمین مانده است. ✍ علی مهدوی
📝محمد صدرا مازنی 💠آینده ی نگران کننده اخلاق(۱) 🔻شبی که گذشت، به اتفاق خانواده فیلم سینمایی«سر وقت» یا «در زمان» را دیدم. به کارگردانی اندرو نیکول، محصول آمریکا، در ژانر علمی–تخیلی و اکشن که در سال ۲۰۱۱ ساخته شده است. از قرار اطلاع ۴۰ میلیون دلار برای ساختش هزینه شده و ۳۷ میلیون دلار در آمریکا و ۱۳۶ میلیون دلار در بقیه جهان فروش کرده است که در مجموع ۱۷۳٬۹۳۰٬۵۹۶ دلار، فروش موفقی در گیشه داشته باشد. 🔻فیلم از آینده سخن می گوید. آینده ای که در آن، گرد پیری بر صورت هیچ انسانی ننشسته و قامتی خمیده نشده است. آینده ای که عمر مردمش در ۲۵ سالگی متوقف می شود. البته چندان ناامید کننده نیست؛ می‌توان تحت شرایطی به زندگی ادامه داد. این به میزان دارایی شهروندان وابسته است. اگر شخص بسیار ثروتمند باشد، می‌تواند با هزینه کردن، میزان عمرش را تا حد زیادی افزایش دهد. با استفاده از فناوری و از طریق مهندسی ژنتیک. 🔻بر اساس این فیلم زمان به جای پول می نشیند. اما تا چه زمانی می‌توان به عمر خویش افزود؟ تا بینهایت. در این آینده؛ وقتی زمان (=ثروت) نباشد، حیات و زندگی هم نیست. پس فقیر محکوم به جوانمرگی است! شانس زنده ماندن پس از ۲۵ سال به صفر می رسد. فقرای بیچاره هم برای ادامه حیات یک راه بیشتر در پیش ندارند؛ اینکه با دزدی برای خویش زمان بخرند و به عمرشان بیافزایند. 🔻در فیلم «سر وقت» شخصیت اول داستان مرد جوانی است که با دختر ثروتمند شهر آشنا می شود. مرد جوان که مورد ظن پلیس واقع شده است؛ با هم دستی دختر ناچار به دزدی از پدر حریص و خسیسش می‌شود. در این عملیاتِ سرقت، یک میلیون سال زمان، از پدر دختر می‌دزند و چون راببن هود آن را به مردم فقیر می‌بخشند. 🔻یکی از سکانس‌های فیلم بین پدر و دختر گفتگویی واقع می‌شود که فلسفه‌ی مرد ثروتمند را در توجیه رفتارش نشان می‌دهد. او با منطقی که دارد، راحت زندگی می کند. رفتار غلط اگر تئوریزه شود، خطرناکتر می شود. 🔻اما متن گفتگو که در سکانس سرقت از گاو صندوق روی می دهد: پدر: حتی اگر به همه یک سال عمر بدهید فقط درد و رنجشان را بیشتر می کنید. دختر: طول عمرشان را بیشتر می کنیم. 🔻پدر: وجود یک میلیون نفر در یک منطقه ی اشتباهی سیستم را زمین‌گیر می‌کند(این منطقه‌ی به قول پدر اشتباهی محصول لیبرال سرمایه داری و اختلاف طبقاتی است که مردم فقیر را برای زنده ماندن به بزه کاری کشانده است.) 🔻دختر: ما نمی‌خواهیم ابدی باشیم، اما می‌خواهیم بدانیم آیا یک روز در عمرت زندگی کردی؟ (زندگی همراه با اخلاق و نوع دوستی که با روح انباشت سرمایه و تکاثر فاصله دارد. در این گفتگو انباشت سرمایه به منزله مرگ اخلاق تلقی شده است.) 🔻پدر تقلا می‌کند رفتار و عملکرد خویش را توجیه کند؛ از این‌رو می‌گوید: تو ناراحتی که برای یک نسل؛ بلکه دو نسل توازن ایجاد کردم؟ پدر پس از مکثی کوتاه می‌گوید: خودت را گول نزن. آخرش هیچ چیز عوض نمی شود. چون همه می‌خواهند تا ابد زندگی کنند. فکر می‌کنن شانس ابدی شدن را دارند، هرچند تمام شواهد عکسش را نشان می دهد. 🔻پدر اضافه می کند: مردم فکر می‌کنند استثنائند؛ ولی حقیقت اینه که برای تعدادی که می‌خواهند ابدی باشند، خیلی ها می‌میرند. جوان حرف آخر را در این سکانس می‌زند: هیچ کس نباید ابدی شود، حتی اگر تنها یک نفر به خاطرش بمیرد. ادامه دارد @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠آینده ی نگران کننده اخلاق(۲) 🔻برداشتم از آخرین کلام در سکانس سرقت این است که ابدی زیستن حتی اگر به قیمت مرگ یک نفر تمام شود، نیز ‌نمی‌ارزد. این فلسفه می‌گوید: مرگ انسان‌های بی‌گناه در فرض مرگ اخلاق رخ می‌دهد. به انسان می‌آموزد که بخش زیادی از مرگ و میرها ناشی از فاصله‌ی طبقاتی است. فاصله‌ای که گاه منجر به یأس و ناامیدی و پوچی می‌شود. کودک می‌کشد و استثمار را به نام توازن بین نسل‌ها و ایجاد نظم نوین جهانی تمام می‌کند. 🔻روشن است که فیلم یادشده مانند دیگر آثار آمریکایی فلسفه دارد. فلسفه‌ای که علی‌القاعده مروج ارزش‌های آمریکایی است. به‌رغم اینکه اساسا مخالف دیدن چنین فیلم‌هایی-البته مشروط به تحلیل محتوا-نیستم. و بلکه آن را برای ایجاد مفاهمه و همدلی بیشتر بین ملت‌ها و زندگی بهتر در کره خاکی ضروری می‌دانم. اما ابا ندارم بگویم فیلم‌های خوب و اخلاقی آمریکا و حتی فیلم‌های آمریکایی که ضد سیاست‌های پنتاگون و کاخ سفید تولید می‌شود، نیز به صورت نرم در حال ترویج فلسفه‌ی آمریکایی است و به جان می‌خرم نقد دوستان را و می‌گویم: هر فیلمی که از دنیای غرب پخش می‌شود، اگر با بصیرت بینندگان و تفکر نقادانه همراه نباشد، یک قدم جوان‌های ما را به آمریکایی شدن و اخلاق آمریکایی نزدیکتر می‌کند. 🔻فیلم«سر وقت» در قامت یک فیلسوف اخلاق ظاهر شده است. در غیاب فیلم‌های پرمایه و عمیق ایرانی، که می‌تواند، اندیشه‌های دینی و فلسفه‌ی ایرانی- اسلامی را در قالب هنری و جلوه‌های بصری و پر محتوا منتشر کند، در وضعیتی خوشبینانه جوان ایرانی با چنین فیلم هایی سرگرم می‌شود. حال یا همراه با تفکر انتقادی و یا بدون نگرش سنجشگرانه و با آسیبهای احتمالی اش. تمام @masaelepazuheshi
💠مرثیه ای برای مصائب طلاب 🔸نگاهی به فیلم سینمایی 🖋محمد وکیلی 🔹زندگی و مشکلات قشر طلاب یکی از سوژه های قابل توجه فیلم سازان بوده است و علیرغم ممنوعیت ها و خط قرمزهای دهه شصت و هفتاد، از اوایل ده هشتاد راه برای نزدیک شدن دوربین به این قشر و روایت زندگی و جهان طلبگی فراهم گردید و علیرغم موانع و مشکلاتی فراوانی که در این راه برای فیلم سازان وجود داشته فیلم های مختلفی در این زمینه ساخته شده از درام های خانوادگی چون طلا و مس گرفته تا فیلم‌های طنز و گزنده ای چون مارمولک و پارادایس و... 🔸ویژگی مهم تمام این فیلم‌ها این بود که کارگردانانی بیرون از حوزه علمیه و عموما ناآشنا با ظرافیت فضا و زیست طلبگی، تلاش کرده اند به زندگی طلاب نزدیک شوند و در این راه سعی نموده اند با بهره گیری از مشاوران حوزوی، ضعف روایتگری را جبران نمایند؛ تلاشی که در بعضی ابعاد و جنبه ها بسیار خوب و رضایت بخش بوده اما در بعضی موارد فرسنگها با واقعیات زندگی طلاب فاصله داشته است. نمونه های بسیاری برای این ادعا میتوان ارائه کرد. 🔸اما این بار کارگردانی به نام قدم در این راه نهاده است و تلاش نموده روایتی عینی و ملموس از وضعیت زندگی، دغدغه ها و مصائب طلاب ارائه نماید. طلبه هنرمندی که علاوه بر تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم، سالهاست وارد عرصه سینما شده و علاوه بر نویسندگی و مشاوره، تجربه دستیاری کارگردانان بزرگی چون بهروز افخمی را نیز در پرونده خود دارد. چنین رزومه ای، سطح توقع و انتظار از فیلم رو خود بخود بالا می‌برد، هر چند که این توقع، کمتر برآورده می‌شود. اولین ساخته بلند نائیجی که از قضا بیش از هفت سال نیز در مرحله صدور مجور اکران معطل ماند، نشان داد که کارگردان علیرغم مبانی و نگاهش عمیقش به مقوله سینما، تا کارگردان شدن در سطح مقبول، راهی دراز دارد. 🔸فیلم، روایتگر زندگی طلبه ای است که بخاطر معامله ای، چک بلامحل کشیده و اکنون گرفتار شرخری است که به هر قیمتی، تلاش دارد این چک را نقد کند. تنش و چالشی که در نهایت به یک آبروریزی تمام عیار برای طلبه جوان منجر می شود. 🔸پیام و نکته محموری فیلم در این نهفته باشد که اگر طلاب و روحانیون مواظب زندگی و عملکرد خود نباشند، نمی‌توان از دیگران توقع داشت که همیشه و همه جا احترام جایگاه و لباس روحانیت را حفظ کنند...