✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی
اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید . مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند بعد عالم شود . پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید ، باید تلاش کنید ، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفس ات ، به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید . بله درسته : پس اول برای شهید شدن باید اعمال و زندگیمان رو درست کنیم تا به آن مقام والای شهادت که عاقبت بخیری در دنیا و آخرت است برسیم.
#hero
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
#سالروز_شهادت
#قهرمان_من #یادت_همیشه_زنده_است_سردار
#یاد_شهدا_صلوات
@dahehaftadiihay_amariyon
چه لبخندے زدے وقتِ گذشتن
عجب آسودهاے هنگام رفتن . . .
📎پ ن : شهادت : 21 بهمن 64 فاو ؛ عملیات والفجر هشت
#شهید_محمدرضا_حقیقی
#سالروز_شهادت🌷
پنج شنبه که میشود.
ثانیـه هایمـان
🍂سخت بوی دلتنگي میدهد
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
••••••🌷••••••
@dahehaftadiihay_amariyon
••••••🌷••••••
#خاطرات_شهید
● "وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز میکنه و می خوره.
●اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی. این کارها چیه؟ مگه غذا نیست؟ خودم دیدم دارن غذا پخش می کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی هاست این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند. درست نیست اسراف کنیم."
📎 فرمانده لشکر 10 «سیدالشهدا (ع)»
#شهید_حاج_کاظم_نجفی_رستگار
#سالروز_شهادت 🌷
●ولادت: ۱۳۳۹ شهر ری،تهران
●شهادت : ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳،در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) عملیات بدر
🌹🌹🌹🌹
@dahehaftadiihay_amariyon
#شهیدانه
#شهید_غیرت
📝داستان واقعی....
🌀شاید خیلیا بدونین..
شاید ندونین..
✍یه روز یه پسر 19ساله ...
که خیلیم پاک بوده ساعت دوازده شب 🕛..
باموتور توی تهران پارس بوده..
داشته راه خودشو میرفته..
💥که یهو میبینه یه ماشین با چندتا پسر..
دارن دوتا دخترو به زور سوار ماشین میکنن..
تو ذهنش فقط یه ☝️چیز اومد...
👈ناموس..
👈ناموس 👌 کشورم ایران..
میاد پایین...
تنهاس..
درگیر میشه..
🚫لامصبا چند نفر به یه نفر..
توی درگیری دخترا سریع فرار میکنن و دور میشن..
میمونه علی و...علفهای هرز شهر..
تو اوج درگیری بود که یه چاقو صاف میشینه رو شاهرگ گردنش..
میوفته زمین..
پسرا درمیرن..
کوچه خلوت..شاهرگ..تنها...دوازده شب..
💔علی تا پنج صبح اونجا میمونه ..
پیرهن سرخه سرخه..
مگه انسان چقد خون داره..
ریش قشنگش هم سرخه..
سرخ و خیس..
🍃اما خدا رحیمه..
یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان...
اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه..
تا اینکه بالاخره ..
یکی قبول میکنه و ..
عمل میشه...
زنده ..
♨️اما فقط دوسال بعد از اون قضیه..
دوسال با زجر......خونه.. بیمارستان..خونه..
میمونه تا تعریف کنه...چه اتفاقی افتاده..
میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار..
بش میگه علی...اخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟
👈میدونی چی گفت؟
✅گفت حاجی فک کردم دختر شماست...
ازناموس شما دفاع کردم..
👈جوون پر پر شده مملکتمون....
علی نوزده ساله به هزارتا ارزو رفت.. 👉
رفت که تو خواهرم..
اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت... 👈
گفت خداااااا...
من از این گله دارم...
داری جوابشو بدی...؟؟
هدیه به روح مطهر #شهید_علی_خلیلی 🌹
در زمان غیبت، اطاعت محض
از ولایـت فقیـه داشته باشید.🌹
#سالروز_شهادت
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#نوروز
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@dahehaftadiihay_amariyon