eitaa logo
✌💥دهه هفتادیا 💥✌
219 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
30 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar مغزخاکستری @khakestary_amar نفوذیها @Nofoziha_ammariyon شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan خنده بازار و طنز سیاسی @khande_bazarr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید . مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند بعد عالم شود . پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید ، باید تلاش کنید ، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفس ات ، به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید . بله درسته : پس اول برای شهید شدن باید اعمال و زندگیمان رو درست کنیم تا به آن مقام والای شهادت که عاقبت بخیری در دنیا و آخرت است برسیم. 🌷 @dahehaftadiihay_amariyon
چه لبخندے زدے وقتِ گذشتن عجب آسوده‌اے هنگام رفتن . . . 📎پ ن : شهادت : 21 بهمن 64 فاو ؛ عملیات والفجر هشت 🌷 پنج شنبه که میشود. ثانیـه هایمـان 🍂سخت بوی دلتنگي میدهد 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ••••••🌷•••••• @dahehaftadiihay_amariyon ••••••🌷••••••
● "وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز میکنه و می خوره. ●اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی. این کارها چیه؟ مگه غذا نیست؟ خودم دیدم دارن غذا پخش می کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی هاست این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند. درست نیست اسراف کنیم." 📎 فرمانده لشکر 10 «سیدالشهدا (ع)» 🌷 ●ولادت: ۱۳۳۹ شهر ری،تهران ‌‌●شهادت : ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳،در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) عملیات بدر 🌹🌹🌹🌹 @dahehaftadiihay_amariyon
📝داستان واقعی....  🌀شاید خیلیا بدونین.. شاید ندونین.. ✍یه روز یه پسر 19ساله ... که خیلیم پاک بوده ساعت دوازده شب 🕛.. باموتور توی تهران پارس بوده.. داشته راه خودشو میرفته.. 💥که یهو میبینه یه ماشین با چندتا پسر.. دارن دوتا دخترو به زور سوار ماشین میکنن.. تو ذهنش فقط یه ☝️چیز اومد... 👈ناموس..  👈ناموس 👌 کشورم ایران.. میاد پایین...  تنهاس..  درگیر میشه..  🚫لامصبا چند نفر به یه نفر..  توی درگیری دخترا سریع فرار میکنن و دور میشن.. میمونه علی و...علفهای هرز شهر..  تو اوج درگیری بود که یه چاقو صاف میشینه رو شاهرگ گردنش.. میوفته زمین..  پسرا درمیرن..  کوچه خلوت..شاهرگ..تنها...دوازده شب..  💔علی تا پنج صبح اونجا میمونه ..  پیرهن سرخه سرخه.. مگه انسان چقد خون داره..  ریش قشنگش هم سرخه.. سرخ و خیس.. 🍃اما خدا رحیمه.. یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان... اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه.. تا اینکه بالاخره .. یکی قبول میکنه و .. عمل میشه... زنده .. ♨️اما فقط دوسال بعد از اون قضیه.. دوسال با زجر......خونه.. بیمارستان..خونه.. میمونه تا تعریف کنه...چه اتفاقی افتاده.. میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار.. بش میگه علی...اخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟  👈میدونی چی گفت؟  ✅گفت حاجی فک کردم دختر شماست... ازناموس شما دفاع کردم..  👈جوون پر پر شده مملکتمون.... علی نوزده ساله به هزارتا ارزو رفت.. 👉 رفت که تو خواهرم..  اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت... 👈 گفت خداااااا...  من از این گله دارم...  داری جوابشو بدی...؟؟  هدیه به روح مطهر 🌹 در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایـت فقیـه داشته باشید.🌹 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 @dahehaftadiihay_amariyon