#امروز_جمعه ۲۴ اسفند۱۳۹۷
⬅️ ۸ رجب۱۴۴۰قمری
💐💐💐💐💐💐💐
✨حکمتی از #نهجالبلاغه ...
📖 موضوع:
#توبیخ_نکوهش_کنندۀ_دنیا . ➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕ و درود خدا بر او،
(شنید #مردی دنیا را نکوهش میکند،) فرمود:
⬅اى #نكوهش كنندۀ دنيا !
🔸كه خود به #غرور_دنيا مغرورى
➖و با #باطل هاى آن فريب خوردى !
🔹خود #فريفته دنيايى
➖و آن را نكوهش #مىكنى ؟
❓آيا تو در دنيا جُرمى #مرتكب شده اى ؟
❓يا دنيا به تو #جرم كرده است ؟
❓كِى دنيا تو را #سرگردان كرد ؟
❓و در چه زمانى تو را #فريب داد ؟
❓آيا با #گورهاى_پدرانت كه پوسيده اند ؟
(تو را فريب داد)
❓يا آرامگاه #مادرانت كه در زير خاك آرميده اند؟
❓آيا با دو دست خويش #بيماران را درمان كرده اى ؟
❓و آنان را #پرستارى كرده و در بسترشان خوابانده اى ؟
❓درخواست #شفاى آنان را كرده،
➖ و از #طبيبان داروى آنها را تقاضا كرده اى ؟
🔸در آن صبحگاهان كه #داروى تو به حال آنان #سودى نداشت،
🔹و #گريه تو فايده اى نكرد،
🔸و #ترس تو آنان را سودى نرساند،
🔹و آنچه #مىخواستى به دست نياوردى،
🔸و با نيروى خود نتوانستى #مرگ را از آنان دور كنى.
⬅دنيا براى تو #حال آنان را مثال زد،
▫و با #گورهايشان،
▫گور خودت را به رُخ تو كشيد.
📚 حکمت ۱۳۱_ بند۱_(اخلاقی، اجتماعی)
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت #انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#امروز_سهشنبه ۶فروردین۱۳۹۸
⬅️ ۱۹ رجب ۱۴۴۰
✨حکمتی از #نهجالبلاغه ...
📖 موضوع: #ضدارزشها_و_هشدارها .
➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕(#مردى از امام در خواست اندرز كرد)
و درود خدا بر او، فرمود:
⬅مانند كسی مباش كه #بدون_عمل_صالح به #آخرت اميدوار است،
🔸و #توبه را با آرزوهاى دراز به تأخير مى اندازد،
🔹در #دنيا چونان زاهدان، سخن مى گويد،
➖اما در #رفتار همانند دنيا پرستان است،
🔸اگر #نعمت ها به او برسد سير نمى شود،
➖و در محروميّت #قناعت ندارد،
🔹از آنچه به او رسيد #شكرگزار نيست،
➖و از آنچه مانده #زياده_طلب است.
🔸ديگران را #پرهيز مى دهد اما خود پروا ندارد ؛
🔹به #فرمانبردارى امر مى كند اما خود فرمان نمى برد،
🔸#نيكوكاران را دوست دارد،
➖اما #رفتارشان را ندارد ؛
🔹#گناهكاران را دشمن دارد،
➖اما #خود يكى از گناهكاران است،
🔸و با گناهان فراوان #مرگ را دوست نمى دارد،
➖اما در آنچه كه مرگ را #ناخوشايند ساخت پافشارى دارد،
🔹اگر #بيمار شود پشيمان مى شود،
🔸و اگر #تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى هاست ؛
🔹در #سلامت مغرور و در #گرفتارى نا اميد است؛
⬅اگر #مصيبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند.
🔸اگر به #گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند .
⬅#نفس به نيروى گمانِ ناروا، بر او چيرگى دارد،
➖و او با #قدرت يقين بر نفس چيره نمى گردد.
📚 #قسمت اول حکمت۱۵۰_
(اخلاقی، اجتماعی، سیاسی)
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت #انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#امروز_چهارشنبه ۷فروردین۱۳۹۸
⬅️ ۲۰ رجب ۱۴۴۰
✨حکمتی از #نهجالبلاغه ...
📖 موضوع:
#ضدارزشها_و_هشدارها .
⭕(#مردی از امام درخواست اندرز کرد)
و درود خدا بر او، فرمود:
🔸براى ديگران كه #گناهى كمتر از او دارند نگران،
و بيش از آنچه كه عمل كرده #اميدوار است.
🔹اگر #بى_نياز گردد مست و #مغرور شود،
➖و اگر #تهيدست گردد، مأيوس و سست شود.
🔸چون كار كند در آن #كوتاهى ورزد،
➖و چون چيزى خواهد #زياده_روى نمايد،
🔹چون در برابر #شهوت قرار گيرد #گناه را بر گزيده،
➖#توبه را به تأخير اندازد،
🔸و چون رنجى به او رسد از راه #ملت_اسلام دورى گزيند،
➖#عبرت_آموزى را طرح مى كند
⬅امّا خود #عبرت نمى گيرد ؛
🔹در پند دادن #مبالغه مى كند
➖امّا خود #پندپذير نمى باشد.
🔸#سخن بسيار مى گويد،
➖امّا #كردار خوب او اندك است !
🔹براى #دنياى زودگذر تلاش و رقابت دارد ،
➖امّا براى #آخرت جاويدان آسان مى گذرد
⬅#سود را زيان، و #زيان را سود مى پندارد؛
🔸از #مرگ هراسناك است
➖امّا #فرصت را از دست مى دهد؛
🔹#گناه ديگرى را بزرگ مى شمارد،
➖امّا گناهان بزرگ خود را #كوچك مى پندارد،
🔸#طاعت ديگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ مى داند
🔹#مردم را سرزنش مى كند،
➖امّا خود را #نكوهش نكرده
با خود #رياكارانه بر خورد مى كند ؛
🔸#خوشگذرانى با سرمايه داران را بيشتر از ياد خدا با #مستمندان دوست دارد،
🔹به #نفع خود بر زيان ديگران حكم مى كند
➖امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود #حكم نخواهد كرد،
🔸ديگران را #هدايت امّا خود را گمراه مى كند،
🔹ديگران از او #اطاعت مى كنند،
➖و او #مخالفت مى ورزد،
🔸#حق خود را به تمام مى گيرد امّا حق ديگران را به #كمال نمى دهد،
⬅از غير #خدا مى ترسد،
➖امّا از #پروردگار خود نمى ترسد.
❌مى گويم:
(اگر در نهج البلاغه جز اين #حكمت وجود نداشت، همين يك حكمت براى اندرز دادن كافى بود
⬅اين #سخن ، حكمتى رسا، و عامل بينايى انسان آگاه، و عبرت آموز #صاحب_انديشه است). ❌
📚#ادامه حکمت۱۵۰ _
(اخلاقی، اجتماعی، سیاسی)
🔸#ادامه 👇
👌آنگاه امام عليه السلام با صراحت وارد بحث شد و رو به وليد بن عتبه كرد و فرمود: «اى امير! ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول رحمت الهى مى باشيم. خداوند (اسلام را) با ما آغاز كرد و با ما پايان برد. در حالى كه يزيد مردى است فاسق، مىگسار، قاتل بى گناهان و آن كسى كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود.
❕بنابراين، هرگز شخصى مانند من، با #مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد! ولى به هر حال بگذار صبح شود و به انتظار بمانيم و ببينيم كدام يك از ما، به خلافت و بيعت شايسته تريم!».
📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18- 19؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 184 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
❕مرحوم صدوق مى گويد: امام عليه السلام به وليد فرمود ؛
«اى پسر عُتبه! تو مىدانى كه ما اهل بيت كرامت و بزرگوارى و معدن رسالتيم، و ماييم آن نشانه هاى حق كه خدا به دلهايمان سپرده و زبان ما را بدان گويا ساخته كه به اذن خداوند گويا است. سپس #فرمود: از جدّم رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است!» اكنون من چگونه با خاندانى كه رسول خدا درباره آنان چنين فرمود، بيعت نمايم؟!».
📚امالی صدوق ص 130
❕اين سخن صريح از يك سو با دليل عقلى، يزيد را محكوم مى كرد، چرا كه يك فرد آلوده به فسق و فجور و قتل بيگناهان هرگز سزاوار خلافت و حكومت بر مردم نيست، و از سوى ديگر با #دليل نقل؛ زيرا پيامبر اسلام با صراحت فرمود خلافت بر دودمان ابوسفيان حرام است.
❕اين سخنان همچون پتكى بر سر وليد فرود آمد، و فهميد با كسى روبرو است كه آشيانه اش بسيار بلند است و در اين دامها هرگز نمى افتد.
👌فرداى آن روز، امام عليه السلام براى شنيدن خبرها، از منزل بيرون آمد؛ در بين راه با مروان بن حكم برخورد كرد. مروان گفت: اى اباعبداللَّه! نصيحتى به تو مى كنم؛ از من بشنو كه خير و صلاح تو در آن است پيشنهاد مى كنم با اميرالمؤمنين! يزيد بيعت كنى كه براى دين و دنياى تو سودمندتر است!امام عليه السلام كلمه استرجاع (انا للّه و انّا اليه راجعون) را بر زبان #جارى ساخت و فرمود:
« زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد بشود بايد فاتحه اسلام را خواند!».
👌مروان با خشم و غضب از امام عليه السلام جدا شد و به نزد وليد رفت و آنچه را كه از امام شنيده بود، براى وى بازگو كرد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 24_ مقتل الحسین ج 1 ص 185
👌مطابق نقل ابن شهر آشوب، وقتى اين ماجرا (سهل انگارى وليد، در بيعت گرفتن از امام حسين عليه السلام) به يزيد رسيد، بلافاصله وليد را از فرمانروايى مدينه بركنار و مروان را به جاى وى #منصوب كرد .
📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 96
❕دیدار امام با ولید در ساعات پايانى روز شنبه بود و حضرت در ساعات آخر شب يكشنبه 28 رجب به اتفاق فرزندان و برادرزادگان و برادران و كليه اعضاى خاندانش به جز محمد حنفيه- رحمة اللّه عليه- رهسپار مكّه گرديد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 34
👌امام عليه السلام بعد از خوددارى و استنكاف از بيعت با يزيد و در واقع اعلان جنگ به حكومت بنى اميّه، همان تفاله هاى دوران جاهليّت عرب، ناگزير از سفر به سوى كوفه بود، زيرا نفوذ بنى اميه در #مدينه كه در دوران حكومت عثمان به اوج خود رسيده بود، هنوز در ميان افراد سرشناس و متنفّذ مدينه زياد بود، و مكّه نيز به عنوان حرم امن خدا بايد از هرگونه درگيرى بركنار باشد.
❕در حالى كه كوفه مركز شيعيان و علاقه مندان اهل بيت عليهم السلام بود و اگر اختلاف و پراكندگى و ترس و بزدلى را از خود دور مى كردند ساقط كردن حكومت يزيد و يزيديان #منفور براى آنان كار مشكلى نبود.
❕به هر حال امام عليه السلام بعد از مخالفت علنى با بيعت و به طور كل با حكومت يزيد و آل ابى سفيان ناچار از اين سفر بود.
📚عاشوراء ...، مکارم شیرازی ، ص 327
🔆ادامه
5⃣آنگاه امام عليه السلام با صراحت وارد بحث شد و رو به وليد بن عتبه كرد و فرمود: «اى امير! ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول رحمت الهى مى باشيم. خداوند (اسلام را) با ما آغاز كرد و با ما پايان برد. در حالى كه يزيد مردى است فاسق، مىگسار، قاتل بى گناهان و آن كسى كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود.
6⃣بنابراين، هرگز شخصى مانند من، با #مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد! ولى به هر حال بگذار صبح شود و به انتظار بمانيم و ببينيم كدام يك از ما، به خلافت و بيعت شايسته تريم!».
📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18- 19؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 184 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
7⃣مرحوم صدوق مى گويد: امام عليه السلام به وليد فرمود ؛
«اى پسر عُتبه! تو مىدانى كه ما اهل بيت كرامت و بزرگوارى و معدن رسالتيم، و ماييم آن نشانه هاى حق كه خدا به دلهايمان سپرده و زبان ما را بدان گويا ساخته كه به اذن خداوند گويا است. سپس #فرمود: از جدّم رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است!» اكنون من چگونه با خاندانى كه رسول خدا درباره آنان چنين فرمود، بيعت نمايم؟!».
📚امالی صدوق ص 130
8⃣اين سخن صريح از يك سو با دليل عقلى، يزيد را محكوم مى كرد، چرا كه يك فرد آلوده به فسق و فجور و قتل بيگناهان هرگز سزاوار خلافت و حكومت بر مردم نيست، و از سوى ديگر با #دليل نقل؛ زيرا پيامبر اسلام با صراحت فرمود خلافت بر دودمان ابوسفيان حرام است.
9⃣اين سخنان همچون پتكى بر سر وليد فرود آمد، و فهميد با كسى روبرو است كه آشيانه اش بسيار بلند است و در اين دامها هرگز نمى افتد.
🔟فرداى آن روز، امام عليه السلام براى شنيدن خبرها، از منزل بيرون آمد؛ در بين راه با مروان بن حكم برخورد كرد. مروان گفت: اى اباعبداللَّه! نصيحتى به تو مى كنم؛ از من بشنو كه خير و صلاح تو در آن است پيشنهاد مى كنم با اميرالمؤمنين! يزيد بيعت كنى كه براى دين و دنياى تو سودمندتر است!امام عليه السلام كلمه استرجاع (انا للّه و انّا اليه راجعون) را بر زبان #جارى ساخت و فرمود:
« زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد بشود بايد فاتحه اسلام را خواند!».
مروان با خشم و غضب از امام عليه السلام جدا شد و به نزد وليد رفت و آنچه را كه از امام شنيده بود، براى وى بازگو كرد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 24_ مقتل الحسین ج 1 ص 185
👌مطابق نقل ابن شهر آشوب، وقتى اين ماجرا (سهل انگارى وليد، در بيعت گرفتن از امام حسين عليه السلام) به يزيد رسيد، بلافاصله وليد را از فرمانروايى مدينه بركنار و مروان را به جاى وى #منصوب كرد .
📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 96
1⃣1⃣دیدار امام با ولید در ساعات پايانى روز شنبه بود و حضرت در ساعات آخر شب يكشنبه 28 رجب به اتفاق فرزندان و برادرزادگان و برادران و كليه اعضاى خاندانش به جز محمد حنفيه- رحمة اللّه عليه- رهسپار مكّه گرديد.
📚فتوح ابن اعثم ج 5 ص 34
👌امام عليه السلام بعد از خوددارى و استنكاف از بيعت با يزيد و در واقع اعلان جنگ به حكومت بنى اميّه، همان تفاله هاى دوران جاهليّت عرب، ناگزير از سفر به سوى كوفه بود، زيرا نفوذ بنى اميه در #مدينه كه در دوران حكومت عثمان به اوج خود رسيده بود، هنوز در ميان افراد سرشناس و متنفّذ مدينه زياد بود، و مكّه نيز به عنوان حرم امن خدا بايد از هرگونه درگيرى بركنار باشد.
در حالى كه كوفه مركز شيعيان و علاقه مندان اهل بيت عليهم السلام بود و اگر اختلاف و پراكندگى و ترس و بزدلى را از خود دور مى كردند ساقط كردن حكومت يزيد و يزيديان #منفور براى آنان كار مشكلى نبود.
به هر حال امام عليه السلام بعد از مخالفت علنى با بيعت و به طور كل با حكومت يزيد و آل ابى سفيان ناچار از اين سفر بود.
📚عاشوراء ...، مکارم شیرازی ، ص 327