eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
464 دنبال‌کننده
34.7هزار عکس
27.7هزار ویدیو
109 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 @daneshvadanestan ! خاطرات دردناک از انقلابیون سابقه دار و از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب: باید به سال ۵۵-۵۶ باز گردید و جنایت‌های را ببینید. نگاه نکنید (هویدا) یک خودکار بیک را ۱۰ سال پنج ریال نگه داشت، به این نگاه کنید که برابر قانون سرپرست برخی تشکیلات مهم مانند ساواک با وی بود. هویدا در تمامی جنایت‌های ساواک دست داشته است. شما معنای جنایت را نمی‌توانید بفهمید مگر اینکه به آن دچار شده باشید. این شعر یادتان باشد، «به دریا رفته می‌داند مصیبت‌های طوفان را.» آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد. حدود ۴۴ سال از سال‌هایی که شکنجه می‌شدم، می‌گذرد. الان که حضور شما نشسته ام خدا را گواه می‌گیرم که ضربات کابل آن چنان رگ‌های پای من را پاره پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می‌سوزد. هر روز صبح که از خواب بلند می‌شوم باید کلی پایم را در آب سرد نگهدارم که خون‌هایی که کف پای من می‌آید، برگردد. افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهار نظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، ه. بطوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین افکن می‌شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم... هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه‌ها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان می‌کنیم. آن‌ها ندیده اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمی‌شود، چون انسان را می‌کشد. سوزاندن پا‌ها با اتوی داغ را ندیدند و نمی‌دانند چیست. کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت می‌رسید حسینی شکنجه گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پا‌های من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من می‌ایستاد تا چرک‌ها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج می‌شود. از پدرم می‌خواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من می‌دادند و می‌گفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع می‌کردم آن چنان مرا کتک می‌زنند که پدرم به من می‌گفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!» در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم می‌زدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است. «ازغندی» سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (دهانش را باز می‌کند و می‌گوید) این‌ها که می‌بینید دندان‌های من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر می‌کنند. _______ ! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan
معروف است در دادگاه انقلاب درباره عملکرد خود به قاضی میگوید: «در دوران صدارت من، قیمت بیک ثابت بود و همیشه 5 ریال!» طلبها حالا با فراموشی بعضی مردم میگویند «ای داد بیداد! حیف! چرا بجای ، کسی از او نپرسید رمز موفقیت و تو چه بود!» اتفاقا از او پرسیدند که چطور چنین حرفی میزنی.. تو را از 0.3 درصد در عرض سیزده سال به 25 درصد رساندی. قیمت غذا و مسکن 25 برابر شده! هویدا میگوید: دقت کنید: من و ملک را نگفتم. من خودکار را گفتم. چون کسی درس نمیخواند، کسی خودکار نمیخرید. این بود رمز مدیریت و عوامفریبی اعلیحضرت و من. ما با یک خودکار و موز دادن در مدرسه، کاری میکردیم که هیچکس نپرسد روزی 6 میلیون بشکه نفت کجا میرود؟ بله. را با به مضحکه نکشید.. هویدا را خود شاه بجرم فساد مالی دستگیر کرد و وقتی در دی 57 از فرار کرد، غذای سگش را برد ولی هویدا را نبرد. نگذارید به شما دروغ بگویند منبع آمار تورم از بانک جهانی: https://data.worldbank.org/indicator/NY.GDP.DEFL.KD.ZG?end=2017&locations=IR&start=1960 ___ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
درسی که از مرگ منصور گرفت! درباره مرگ نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند. ادامه در پست بعد ... _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
درسی که از مرگ منصور گرفت! درباره مرگ نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند. در خاطرات روز ۱۳ آذر ۱۳۴۷ می نویسد: «امروز مذاکرات داخلی و خارجی فراوانی در حضور مبارک شد مدت مدیدی طول کشید منجمله نسبت به کار دانشگاه ها و کار امیر عباس هویدا نخست وزیر راجع به نخست وزیر می فرمودند خیلی آدم زرنگی ست عرض کردم مردم به هر صورت او را هضم کردهاند و فکر میکنم از مرگ [حسنعلی] منصور درس گرفته باشد چون آن مرحوم خیلی سینه جلو می داد. این برعکس خیلی تواضع می کند. ضمناً حکایتی عرض کردم حکایت شیر و گرگ و روباه که شیری شکاری کرده بود از گرگ پرسید این شکار را چه گونه مصرف کنیم؟ گفت یک قسمت را اعلی حضرت میل می فرمایند بقیه مال نوکرها فوری شیر سرش را با پنجه اش کند. بعد از روباه پرسید این شکار را چگونه مصرف کنم؟ گفت سرش برای صبحانه اعلیحضرت، تنه اش برای ناهار و بقیه برای شام اعلی حضرت، شیر خوشحال شد، گفت تقسیم به این خوبی را از کجا یاد گرفتی؟ روباه گفت، از سر بریده گرگ. شاهنشاه خیلی خندیدند.» بی شک نتیجه گرفتن از این خاطره نمی تواند بدون دسترسی به اسناد دیگر دقیق باشد ولی اسدالله علم به تلویح نزدیک به تصریح می گوید که حسنعلی منصور در تقسیم غنائم به دست آمده برای خود نیز سهمی به عنوان نوکر قائل بوده که این شاه را خوش نمی آمد ولی هویدا از سرنوشت منصور درس گرفته و در مقابل شاه تواضع می کند! مسجد سپهسالار. غلامرضا پهلوی، امیرعباس هویدا و جواد منصور در کنار تابوت حسنعلی منصور _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan