eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
464 دنبال‌کننده
34.8هزار عکس
27.8هزار ویدیو
109 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ شرم آوری که پهلوی چاره ای جز بیان آن نداشت! دوشنبه،‌ 4 تیر 1352 «... با خبرنگاران [روزنامه‌های] دیلی‌تلگراف و گاردین مصاحبه کردم. مصاحبه سه ساعت طول کشید و خیلی خسته‌ام کرد... خبرنگار دیلی‌تلگراف پرسید: چرا ما آن‌قدر سعی در سرکوب آزادی بیان و ابراز عقاید داریم؟ پاسخ دادم: حالا که انقلاب سفید به مردم امکان داده به کلیه اهدافشان دست یابند دیگر چیزی برای گفتن یا ابراز عقیده ندارند. این پاسخ شرم‌آوری بود که تماما یادآور شعارهای رژیم‌های کمونیستی است. اما آخر چه چیز دیگری می‌توانستم بگویم؟»1 : ، وزیر دربار با لباس رسمی تشریفات شماره آرشیو: 3021-11ع 1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو،‌ چ اول، بهار 1371، ص 476. @iichs_ir _ ! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan
✳️ رویکرد شاه و وزیر دربار شاهنشاهی نسبت به مذهب و باورهای دینی مردم! سه‌شنبه 22 دی 1349 «شرفیابی... گزارش دادم که #سپهبد_هاشمی_نژاد ، رئیس گارد سلطنتی، درخواست کرده اجازه داده شود به اتفاق همسرش برای زیارت خانه خدا به مکه برود. جوابم را به او به شاه گفتم، اینکه تیمسار همسرش را به مکه بفرستد و خودش بماند، که همانا آسان‌ترین راه به‌دست آوردن بهشت است. شاه خندید، و گفت: "همین‌ها نیستند که ما را به بی‌اخلاقی متهم می‌کنند؟" گفتم: "خیر، کسانی که در این طبقه هستند به‌خوبی آگاهند که شاه قلباً مرد خداست... اما این سربازهای عادی هستند که به آسانی تحت تأثیر متعصبین مذهبی قرار می‌گیرند و باید مراقبشان بود. به همین دلیل است که شب‌های سوگواری مذهبی، افراد باید دقیقاً مراقب رفتارشان باشند. در یکی از این ایام، من و معشوقم در شیراز بودیم. ما در نهایت پنهان‌کاری عمل می‌کردیم؛ مع‌هذا خدمه من از پذیرایی ما خودداری کردند..."1 #شرح_عکس : سپهبد محسن هاشمی‌نژاد در لباس رسمی نظامی‌ 1. #اسدالله_علم ، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 1، تهران، طرح نو،‌ بهار 1371، ص 297. #سال_رونق_تولید ___ #دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید! 👇 @daneshvadanestan‌
قتل توسط محافظان همسر پرویز ثابتی؛ قتل در مغازه کفش‌فروشی خیابان ولی‌عصر واقعه قتل فردی توسط محافظان همسر ، مدیرکل اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، در مغازه‌ای در خیابان ولی‌عصر کنونی نمونه بارزی از سوء استفاده‌های ساواکیان از قدرت بود. این حادثه که ابتدا از مسئله جزئی شروع شد ولی فاجعه‌ای دردناک به‌‌دنبال آورد، در مغازه کفش‌فروشی «شارل ژوردن» رخ داد. در آن مغازه مردی داشت به همسرش برای انتخاب کفش کمک می‌کرد که زنی وارد شد و به فروشنده دستور داد فورا آنچه را می‌خواهد برایش آماده کند. فروشنده هم فورا اطاعت کرد و به‌رغم اعتراض مشتری اول به اجرای دستور زن تازه‌وارد پرداخت. بعد از آنکه زن کفش مورد نیاز خود را خرید و آماده خروج از مغازه بود، مدعی شد کیفش به سرقت رفته و مردی را که به او اعتراض کرده بود متهم به دزدیدن کیف کرد. مرد در مقام دفاع از خود برآمد و بینشان سخنان تندی رد و بدل شد. در این هنگام مأمور محافظ زن که جلوی در مغازه ایستاده بود، خیلی خونسرد جلو آمد و با شلیک طپانچه مرد معترض را در جا کشت. چون زن یادشده همسر یکی از مقامات بلندپایه ساواک بود، برای بازداشت و محاکمه عامل این جنایت هیچ اقدامی انجام نشد؛ زیرا اصولا نمی‎شد را که منبع اصلی بسط عدالت در کشور تلقی می‌شد! به آدمکشی متهم کرد.[1] پرویز ثابتی در کنار همسر و دخترش، در یکی از تجمعات ضدانقلابیون در آمریکا22 بهمن 1401 پی‌نوشت: ۱) مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، مؤسسه اطلاعات، چ دوم، 1368، ص 203. ____ @daneshvadanestan
درسی که از مرگ منصور گرفت! درباره مرگ نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند. در خاطرات روز ۱۳ آذر ۱۳۴۷ می نویسد: «امروز مذاکرات داخلی و خارجی فراوانی در حضور مبارک شد مدت مدیدی طول کشید منجمله نسبت به کار دانشگاه ها و کار امیر عباس هویدا نخست وزیر راجع به نخست وزیر می فرمودند خیلی آدم زرنگی ست عرض کردم مردم به هر صورت او را هضم کردهاند و فکر میکنم از مرگ [حسنعلی] منصور درس گرفته باشد چون آن مرحوم خیلی سینه جلو می داد. این برعکس خیلی تواضع می کند. ضمناً حکایتی عرض کردم حکایت شیر و گرگ و روباه که شیری شکاری کرده بود از گرگ پرسید این شکار را چه گونه مصرف کنیم؟ گفت یک قسمت را اعلی حضرت میل می فرمایند بقیه مال نوکرها فوری شیر سرش را با پنجه اش کند. بعد از روباه پرسید این شکار را چگونه مصرف کنم؟ گفت سرش برای صبحانه اعلیحضرت، تنه اش برای ناهار و بقیه برای شام اعلی حضرت، شیر خوشحال شد، گفت تقسیم به این خوبی را از کجا یاد گرفتی؟ روباه گفت، از سر بریده گرگ. شاهنشاه خیلی خندیدند.» بی شک نتیجه گرفتن از این خاطره نمی تواند بدون دسترسی به اسناد دیگر دقیق باشد ولی اسدالله علم به تلویح نزدیک به تصریح می گوید که حسنعلی منصور در تقسیم غنائم به دست آمده برای خود نیز سهمی به عنوان نوکر قائل بوده که این شاه را خوش نمی آمد ولی هویدا از سرنوشت منصور درس گرفته و در مقابل شاه تواضع می کند! مسجد سپهسالار. غلامرضا پهلوی، امیرعباس هویدا و جواد منصور در کنار تابوت حسنعلی منصور _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
✳️ رقص دیوانه وار و بی وفایی ملوکانه! آخرین پادشاه ایران روابط صمیمانه ای پیش از سقوط با ملک حسین پادشاه وقت اردن داشت. ملک حسین بارها به ایران آمده و از پذیرایی شاه ایران بهره ها برده بود. بعد از کودتا در عراق تلاش هایی صورت گرفت که ملک حسین نیز در اردن ساقط شود ولی شاه ایران مانع این کار شد و ملک حسین را نجات داد. (آخرين سفير شاه در آمريکا) نيز در خاطرات خود نقل مي‌کند: "نه تنها ما سعي کرديم که از آمريکايي‌ها براي اردن اسلحه و هواپيما بگيريم، بلکه کوشش کرديم تا آمريکايي‌ها را هم راضي کنيم تا قبل از آن که آنها وسايل لازم را در اختيار اردن قرار بدهند، ما از هواپيماهاي خودمان چند فروند را در اختيار اردن بگذاريم و به جاي آنها از آمريکا بخريم. از لحاظ مالي هم چون آن وقت وضع مالي کشور اردن بسيار خراب و پيچيده بود و به علت در هم ريختگي روابط کشورهاي عربي، هيچ منبع کمک کننده‌اي وجود نداشت تا کشور اردن سر پا بماند، لذا ما کمک‌هاي مالي لازم را به آنها مي‌داديم ... در جريان سقوط ايران (در سال 1357) و درست در بحبوحه بحران ايران، ملک حسين مرتباً در واشنگتن مرا مي‌خواست و ما با هم ملاقات مي‌کرديم. در همان روزها چندين نامه به من نوشت و مي‌خواست که براي اردن از آمريکا کمک‌هايي را درخواست کنم يا اين که ما خودمان کمک‌هايي را در اختيار اردن بگذاريم و سپس از طريق آمريکا باز پس بگيريم، که متأسفانه اين نامه‌ها به دست جمهوري اسلامي افتاده است." در شب ژانویه 1978 پهلوی دو میهمان ویژه داشت. یک رئیس جمهور وقت امریکا و دومی ملک حسین پادشاه اردن. در کتاب خاطرات خود درباره سفر یک‌روزه کارتر به ایران در شب اول ژانویه سال 56 و جشن این شب می نویسد: "شاه با دعوت بانو کارتر به رقص، برنامه را آغاز کرد و به‌‌دنبال او کارتر هم شهبانو را به رقص دعوت کرد. ملک حسین [پادشاه اردن] و پرنسس اشرف در وسط سالن با هم می‌رقصیدند و بقیه میهمانان هم تا آنجا که سالن گنجایش داشت دوبه‌دو مشغول رقص شدند... من یک‌‌بار با زن نخست‌وزیر آموزگار رقصیدم و در حین رقص با او رقص پرتحرک و دیوانه‌وار ملک حسین و اشرف را که قد هیچ‌کدام‌شان بیشتر از پنج پا (در حدود ۱۵۰ سانتیمتر) نبود نظاره می‌کردم.» ملک حسین که به روایت سالیوان به صورت دیوانه واری با اشرف خواهر شاه می رقصید پس از سقوط پهلوی از پذیرش او به اردن خودداری کرد. محمدرضا پهلوی از زمان ترک ایران 10 هفته در مراکش، 11 هفته در باهاماس، 17 هفته در مکزیک، 10 هفته در آمریکا برای معالجه و مدت کوتاهی هم در پاناما بود و سرانجام به مصر رفت. همچنین در این مدت، انگلیس، سوئیس، و فرانسه از پذیرش وی خودداری کردند. دیدار رسمی پادشاه اردن از ایران به تاریخ یک ژانویه 1978 / 11 دی 1356 تهران عکس از : Jean-Claude Deutsch _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan