eitaa logo
〚 در راه رسیدن...༆ 〛
188 دنبال‌کننده
113 عکس
162 ویدیو
1 فایل
https://harfeto.timefriend.net/16783385830146 حرفا و نظراتتونو با گوش جان میشنویم☺️
مشاهده در ایتا
دانلود
-🌻- • آخر مجلس نشسته بودم کنار سنگ قبرش. خسته از شیفت عصر بیمارستان برگشته بودم و این خواندن دعاهای شب قدر را برایم سخت می‌کرد. خوابم که گرفت، سر از کتاب دعا برداشتم. چشمم به یکی از قاب عکس‌های مزارش افتاد که در همان حرم بی‌بی گرفته شده بود. یاد شب قدر سال قبل افتادم. آخرین شب قدری که پسر بیست ساله و رشیدم کنارم بود. خاطره‌اش لبخند به لبم آورد. به عادت هر سال پسرها را فرستاده بودم که ساندویچی بخرند تا بعد مراسم در صحن حرم خانوادگی جمع شویم و سحری بخوریم. وقتی دور هم نشستیم، حسن رو به من خندید و بعد گفت: _مامان، چه احیایی گرفتم. فقط اول و آخر دعای جوشنو بیدار بودم. موقع سخنرانیم که رفته بودیم غذا بگیریم. فقط به قرآن سر گرفتن رسیدم. لبخندم عمیق‌تر شد. پسرکم خسته فعالیت‌های فرهنگی بی‌وقفه‌اش بود اما از همان آخر مراسم تقدیر سالش را شهادت گرفت. شهادتی که هر روز کسی می‌رسد و می‌گوید پسرت حاجت‌های بزرگ مرا بی‌حد و حساب برآورده کرد. ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند  ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند. خاطره‌ای از مادر شهید عزیز حسن مختارزاده در شب قدر (فروردین ۱۴۰۲) ✒زینب رحیمی تالارپشتی 🌿⸽ @dar_rahe_resiidan ⸽🌿