_
خورشید داشت به انتهای آسمان میرسید و آدمها تمام سنگفرشهای صحن را پر کرده بودند.
صدایش را از بین جمعیت شنیدم.
_حاجی خوشبهحالت...حاجی ...
صدایش نه شورِ جوانی را داشت نه سنگینیِ پیری.
کفشهایش را روی پیشخان کفشداری گذاشت و سرش را خم کرد تا خادم بهتر بشنود.(من که ندیدمش ولی قاعدتاً باید این کارها را کرده باشد!)
_حاجی گفتم خوشبهحالت..شاید امروز کفشهای امامزمان(عج) رو جفت کرده باشی...حاجی...
دیگر صدایش را نشنیدم...
°
شنیده شده در حرم شاهعبدالعظیم در غروب جمعه ماه رجب°
دَر حالِ مَرِمَّت🏚🌱
ـــــــــــــــــــــــ خیلی دوست دارم نظرتون رو درباره چند متن آخر کانالِ «درحال مرمت» بدونم و باهم
همیشه بعد از انتشار متنها،
دوست دارم حسی رو که خواننده توی شیارهای مغز یا رگهای قلبش درک میکنه رو بدونم؛
چه در جهت موافق چه مخالف
چه از لحاظ اصل حرفم چه از لحاظ نوع بیان حرفم...
شنیدن و دیدن نوع نگاه آدمها به موضوعات یکسان برای من خیلی جالبه
پس بیاین بهم بگید روایتهای شخصیتونو از متنها🪴
#ناشناس
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
﷽
سالهاست از ائمه در هیات و روضههایمان فقط زندانی بودنشان را گفتیم.
از اینکه چقدر آدمهای خوبی بودند و رو به رویشان پر بود از آدم های بد. گرچه حتی در تبیین و توصیفِ درست از خوببودن هم گاهی عاجز بودهایم.
دانه دانه زخمهایشان را شمردیم و برایشان اشک ریختیم و شعر سرودیم که گریه میکنیم تا زخمهای تنشان التیام یابد.
بعدش چه شد؟
رفتیم خانهیمان و چلو گوشت یا مرغی بر بدن زدیم و تخت خوابیدیم!
البته از جنبه هنرمندانه این حرکت هم نباید غافل شد؛
تبدیل این همه پتانسیلِ حرکت به سکونِ تَر(سکونی که همراه با اشک باشد) خودش یک هنر است که ما قلههایشان را فتح کردیم.
ما سالهاست برای امامان ضعیف و درمانده و غیرسیاسی گریه میکنیم!
اما روزی خواهد آمد -انشالله-که برای آن کوههای استوارتر از هر کوه، آن قدرتهای عظیم، آنانی که نگذاشتند آب خوش از گلویِ حاکمانِ ظلم پایین برود، جور دیگری گریه خواهیم کرد.
گریههای که خواب شب را از ما بگیرد تا بلکه راهی بیابیم که مثل آنها شویم.
کاش روزی نویسندگان و شاعرانِ ما آن چهارده نورِ عزیزکرده را طور دیگری روایت کنند.
سخت است، میدانم.اما خوشبهحال آن دستِ بر قلمی که این کار قسمت او شود.
چه مبارک دستی ...
چه زیبا قلمی...
📌بعد از خطخطی۱:
خدا بهحق بابالحوائج و صاحب امروز، به زندگی و زیست ما برکت دهد.
📌بعد از خطخطی۲:
مثل همیشه منت بگذارید نظرتان را درباره متن اینجا یا اینجا برایم بنویسید.
#امامکاظمع🏴
══•✼🌸📖🌸✼•══
با این مجموعه بطور اتفاقی آشنا شدم.
مجموعه تفسیرهای رهبرِ انقلاب در دهه ۵۰ از چند سوره قرآن کریم.
مباحث کلیدی و مهم هر سوره به صورت ساده و روان بیان شدهاست که برای مخاطبی که تازه میخواهد با قرآن ارتباط برقرار کند بسیار کارگشاست.
کتاب کم حجم است و مطالبش با وجود راحت بودن انسان را وادار به فکر کردن میکند
حیف از ما که قرآن نخوانده و ندانسته از دنیا برویم...
══•✼🌸📖🌸✼•══
══•✼🌸📖🌸✼•══
وقتی از یک داستان جذاب و درست حرف میزنیم منظورمان دقیقا چیزی مثل کلیدر است!
کلیدر را وقتی میخوانید آنقدر پردازش شخصیتها و توصیفات مکان و زمانی بینظیر است که انگار تکتک صحنهها را به چشم میبینید و زنده هستند.
گرچه نوع نگارش ستودنیست و اصلا همین است که کلیدر را سالها جز بهترین رمانهای فارسی نگهداشته است، اما محتوا داستان دچار مشکلات اخلاقی و تحریفی است.
کلیدر را با خوانش عالی گروهی از خوانندگان در فیدیبو گوش دادم و حسابی کیف کردم!
نکته: این کتاب مناسب سن نوجوانان نیست.
══•✼🌸📖🌸✼•══
دَر حالِ مَرِمَّت🏚🌱
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃 🍃 🪴| ۶۹اُمین کتاب ۱۴۰۳ 📖| آمیخته به بوی ادویه 🖋|مری
══•✼🌸📖🌸✼•══
«آمیخته به بوی ادویه» چند داستان کوتاه با حال و هوای جنوب است.
کتابی که نه تنها حس بینایی بلکه حواس دیگر شما را به خوبی تحریک میکند.
مریممنوچهری نشان داد بلد است داستانهایی با موضوعات ساده را جذاب تعریف کند.
گرچه این نه تنها خصلت نویسنده بلکه خصلت خیلی از جنوبیهاست که ذاتا قصهگوهای خوبی هستند.
محتوا داستانها شاید خیلی دلپذیر نباشد. اما با نگارش زیبا، خواننده را مجبور میکند که تا انتها با کتاب همراه شود.
نمیگویم همه اما اکثر داستانها را دوست داشتم گرچه گاهی یکسری مسائل در داستان گنگ باقی میماند.
══•✼🌸📖🌸✼•══