eitaa logo
در جستجوی آرامش
412 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
937 ویدیو
12 فایل
اگر پیشنهاد یا انتقادی دارید، با ما در میان بگذارید . با ارسال مطلب یا داستان یا حکایت جالب ما را همراهی کنید. در صورت تمایل اعلام کنید تا جزء مدیران شوید و مطلب و پست بزارید . لحظه هاتون سرشار از رحمت خدا و آرامش باشه . @myazdd @darjostojuyearamesh
مشاهده در ایتا
دانلود
قدرت سکوت: ۷ لحظه‌ای که بهتر است سکوت کنید و کلمات خود را با دقت انتخاب کنید افراد بزرگ در طول تاریخ، ارزش سکوت را به خوبی درک کرده‌اند. به گفته مارک تواین: «بهتر است ساکت بمانی و به نظر بیاید که نادانی، تا اینکه سخن بگویی و آن را اثبات کنی.» این مقاله به بررسی ۷ موقعیتی می‌پردازد که سکوت می‌تواند راه‌حلی بهتر از سخن گفتن باشد. ۱. وقتی داستان کامل را نمی‌دانید در بسیاری از مواقع، ممکن است درباره موضوعی نیمی از اطلاعات یا کمتر را در اختیار داشته باشیم، اما همچنان تمایل به اظهار نظر داریم. این وضعیت می‌تواند به ایجاد شایعات، سوءتفاهم‌ها یا حتی بی‌اعتمادی منجر شود. به عنوان مثال، قضاوت درباره اختلافات خانوادگی یا شغلی بدون آگاهی کامل از جزئیات، ممکن است به جای حل مشکل، وضعیت را بدتر کند. سکوت در چنین مواقعی نشان‌دهنده هوش و بلوغ عاطفی است. به گفته افلاطون: «عاقلانه‌ترین انسان کسی است که می‌داند چه زمانی سخن نگوید.» ۲. زمانی که احساس خشم دارید سکوت در این مواقع فرصتی است برای آرامش یافتن و بازنگری در شرایط. به قول بودا: «در لحظه خشم، مراقب کلمات خود باشید، زیرا ممکن است برای همیشه زخمی بر قلب کسی باقی بگذارید.» ۳. وقتی نمی‌توانید بدون فریاد صحبت کنید فریاد زدن معمولاً به جای حل مسئله، به تشدید آن منجر می‌شود. حتی اگر حق با شما باشد، فریاد زدن باعث می‌شود پیام شما به درستی منتقل نشود و دیگران بیشتر به صدای بلند شما واکنش نشان دهند تا به محتوای سخن‌تان. سکوت در چنین لحظاتی، نشانه‌ای از تسلط بر خود است. به قول وینستون چرچیل: «شجاعت، نه تنها در گفتن حرف درست، بلکه در سکوت کردن در لحظه نادرست نهفته است.» ۴. وقتی کلماتتان می‌تواند به دوستی آسیب بزند روابط دوستانه به آسانی شکل نمی‌گیرند، اما به‌سادگی می‌توانند آسیب ببینند. اگر احساس می‌کنید حرفی که می‌خواهید بزنید، ممکن است به رابطه‌ای ارزشمند آسیب برساند، بهتر است سکوت کنید همان‌طور که مولانا نقل کرده‌: «قبل از سخن گفتن، کلماتت را سه بار از دروازه‌های عشق، ضرورت و حقیقت عبور بده.» ۵. زمانی که می‌خواهید انتقاد کنید انتقاد سازنده یکی از اصول پیشرفت است، اما اگر به درستی انجام نشود، می‌تواند تأثیری معکوس داشته باشد. اگر نمی‌توانید انتقاد خود را به گونه‌ای بیان کنید که باعث رشد و پیشرفت دیگران شود، بهتر است سکوت کنید. سکوت به شما اجازه می‌دهد تا پیام خود را بهتر فرموله کنید و از آسیب رساندن ناخواسته جلوگیری کنید. آبراهام لینکلن می‌گوید: «برای شکستن دیوار، همیشه نیازی به فریاد نیست. گاهی سکوت قوی‌ترین ابزار است.» ۶. وقتی نمی‌خواهید دیگران را آزرده کنید اگر احساس می‌کنید حرفی که می‌زنید ممکن است کسی را بیازارد، سکوت کنید. احترام به احساسات دیگران نشان‌دهنده بلوغ اجتماعی و عاطفی شماست. به قول رالف والدو امرسون: «هر کلمه‌ای که می‌گویی، مثل بذر در دل دیگران کاشته می‌شود. اطمینان حاصل کن که بذرهایت بار محبت و عشق داشته باشند.» ۷. وقتی کلماتتان ممکن است برداشت اشتباه ایجاد کند اگر احتمال می‌دهید حرف‌های شما باعث سوءتفاهم شود، بهتر است ابتدا آن را در ذهن خود مرور کنید و سپس بیان کنید. سکوت در این لحظات می‌تواند از بروز مشکلات بزرگی جلوگیری کند. کنفوسیوس می‌گوید: «کسی که سکوت را بلد است، هرگز دچار سوءتفاهم نمی‌شود.» نتیجه‌گیری: سکوت، صدای خردمندی سکوت همیشه نشانه ضعف نیست؛ بلکه در بسیاری از مواقع، نشان‌دهنده قدرت کنترل بر خود و احترام به دیگران است. با انتخاب لحظات مناسب برای سکوت، می‌توانید تأثیر بیشتری بر روابط خود داشته باشید و به انسانی خردمندتر تبدیل شوید. بیاموزید که سکوت گاهی نه فقط یک انتخاب، بلکه یک هنر است. @darjostojuyearamesh 5778
سه راه‌حل کاربردی برای مقابله با استرس‌های زندگی‌: 1️⃣ هرگز عادت به بازگوکردن مسائل خود نزد همه نکنید؛ بازگو کردن مسائل وزن آنها را زیاد میکند. 2️⃣ فقط به زمان حال فکر کنید، گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید، گذشته تمام شده است و آینده هنوز نیامده است. 3️⃣ به خودتان استراحت بدهید استراحت های روزانه مانند خواب روزانه، فیلم دیدن و استراحت‌های هفتگی مانند وقت گذراندن با دوستان و خانواده در آخر هفته‌ها و استراحت‌های ماهانه یا سالانه مانند مسافرت. با این سه گام بعد از مدت کوتاهی ظرفیت روحتان افزون میشود و مسائل بدون استرس برایتان حل شدنی خواهد بود. امتحان کنید @darjostojuyearamesh 5779
او گفت: «آدم سه جور است: مرد، نیمه‌مرد و هَپَلی هَپو و...» و توضیح داد: «هَپَلی هَپو کسی است که می‌گوید و کاری نمی‌کند. نیمه‌مرد کسی است که کاری می‌کند و می‌گوید. اما... مرد آن است که کاری می‌کند و نمی‌گوید.» 📚 نونِ نوشتن 👤 محمود دولت‌آبادی @darjostojuyearamesh 5780
🔴امروز 29 November، روز بلک فرایدیه. +امروز فروشنده ها تو سراسر دنیا آتیش میزنن به مالشون اما تو ایران امروز آتیش میکنن تو پاچت😂 @darjostojuyearamesh 5781
گاهی اوقات باید تمامِ مشغله هایت را زمین بگذاری ، سراغِ بهترین آدم های زندگی ات بروی و برایِ بودن و برایِ خوب بودنشان از آنها تشکر کنی . بگویی چقدر دوستشان داری و چه خوب که هستند و انگیزه ی خوشبختیِ تو اند ، چه خوب که با نگاهی ، لبخندی یا کلامی ؛ دلت را به بودنت گرم می کنند . بعضی ها ، شبیهِ معجزه می مانند . جوری نگاهت می کنند ؛ که عاشقِ خودت می شوی ، جوری صدایت می کنند ؛ که جان می گیری و جوری هوایت را دارند ؛ که خیالت از تمامِ راه هایِ رفته و نرفته ی زندگی ات تخت می شود . با حضورشان ؛ نه از تاریکی می ترسی ، نه از سقوط ... و نه از گم شدن ! بعضی آدم ها ، با تمامِ جهان فرق دارند ، آمده اند تا لایقِ خالصانه ترین عشق و صادقانه ترین احساس باشند . تا باشند ، انگیزه باشند و تو را خوشبخت ترین آدمِ رویِ زمینت کنند . بعضی ها ، بزرگ ترین دلخوشیِ آدم اند ؛ همین که هستند خوب است ، همین که بمانند ، کافی ست ! @darjostojuyearamesh 5782
گاهی کوچکترین گام در جهت صحیح،منجر به بزرگترین گام در زندگی شما می گردد. اگر لازم است؛روی پنجه راه بروید.اما قدم بردارید.... @darjostojuyearamesh 5783
💥 تلنگر ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان رﺍ به ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿمان ﻧﺨﻮﺍهیم ﺩﺍﺩ ﺍﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮیم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان ﺭﺍ دهیم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﻮﺩیم ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم. @darjostojuyearamesh 5785
اكثر رنج های ما ناشی از این است که با تمایلات و خواسته ها بر انگیخته می‌شویم و بعد، وقتی خواسته ای بر آورده می‌شود، از لحظه ی ارضای آن لذت می‌بریم. لحظه ای که خیلی زود تبدیل به دلزدگی و کسالت می‌شود و سپس این دلزدگی با بروز و سر بر آوردن خواسته ای دیگر متوقف می‌شود. شوپنهاور فهمید چرخه ی خواستن مداوم، ارضای لحظه ای، دلزدگی و خواسته ی بعدی، بیماری بشر در این جهان است. @darjostojuyearamesh 5786
💠🌀⭕️✨🔷🔹 🌀𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚:‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ ⭕️ ✨ 🔷 🔹 ☯ 💎شهر دزدها شهری بود که همۀ اهالی آن دزد بودند. شب‌ها پس ‌از شام، هرکس دسته‌کلید بزرگ و فانوس برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد؛ برای دستبرد زدن به خانۀ یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه‌اش برمی‌گشت، که آن را هم دزد زده بود! به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند؛ چون هرکس از دیگری می‌دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آن‌جا که آخرین نفر از اولی می‌دزدید. تجارت و معامله هم به همین شکل بود؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده‌ها. دولت سعی می‌کرد حق‌حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آن‌ها را تیغ بزند، و اهالی هم نهایت سعی خودشان را می‌کردند که سر دولت را شیره بمالند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب زندگی به آرامی‌ سپری می‌شد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر. روزی مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آن‌جا را برای اقامت انتخاب کرد. شب‌ها به جای این‌که با دسته‌کلید و فانوس دُور کوچه‌ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که می‌خورد، سیگاری دود می‌کرد و شروع می‌کرد به خواندن رمان. دزدها می‌آمدند؛ چراغ خانه را روشن می‌دیدند، راهشان را کج می‌کردند و می‌رفتند. اوضاع از این قرار بود، تا این‌که اهالی احساس وظیفه کردند به این تازه‌وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود، و هرشبی که در خانه می‌ماند، معنی‌اش این بود که خانواده‌ای سرِ بی‌شام زمین می‌گذارد و روز بعد چیزی برای خوردن ندارد! مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن می‌توانست داشته باشد؟ بنابراین پس ‌از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون می‌زد و همان‌طور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمی‌گشت؛ ولی دزدی نمی‌کرد. می‌رفت روی پل شهر می‌ایستاد و مدت‌ها به جریان آب رودخانه نگاه می‌کرد و بعد به خانه برمی‌گشت و می‌دید خانه‌اش مورد دستبرد قرار گرفته است. در کمتر از یک هفته، مرد درستکار داروندارش را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه‌اش هم لخت شده بود. ولی مشکل این نبود؛ این وضعیت البته تقصیر خودش بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود! او اجازه داده بود داروندارش را بدزدند بی ‌آن‌که خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس‌ از سرقتِ شبانه از خانۀ دیگری، وقتی صبح به خانۀ خودش وارد می‌شد، می‌دید خانه و اموالش دست‌نخورده است؛ خانه‌ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد می‌زد. بعد از مدتی، آن‌هایی که شب‌های بیشتری خانه‌شان را دزد نمی‌زد رفته‌رفته اوضاع‌شان از بقیه بهتر شد و مال‌ومنالی به‌هم ‌زدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانۀ‌ مرد درستکار (که دیگر از هر چیز به درد بخوری خالی شده بود) دستبرد می‌زدند، دست خالی به خانه برمی‌گشتند و وضعشان روزبه‌روز بدتر می‌شد. عده‌ای که موقعیت مالی‌شان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار، این عادت را پیشه کردند که شب‌ها پس‌ از شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیتِ آشفتۀ شهر را آشفته‌تر می‌کرد؛ چون معنی‌اش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر می‌شدند. به‌تدریج آن‌هایی که وضع‌شان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به‌زودی ثروتشان ته می‌کشد. به این فکر افتادند که چه‌طور است به عده‌ای از این فقیرها پول بدهیم که شب‌ها به جای ما هم بروند دزدی؟! قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانت‌های هر طرف را هم مشخص کردند؛ آن‌ها البته هنوز دزد بودند و در همین قرارمدارها هم سعی می‌کردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به‌نحوی از دیگری چیزی بالا می‌کشید، اما همان‌طور که رسم این‌گونه قراردادهاست، آن‌ها که پولدارتر بودند ثروتمندتر، و تهیدست‌ها عموماً فقیرتر می‌شدند. عده‌ای هم آن‌قدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند، و نه این‌که کسی برایشان دزدی کند. ولی مشکل این‌جا بود که اگر دست از دزدی می‌کشیدند، فقیر می‌شدند؛ چون فقیرها درهرحال از آن‌ها می‌دزدیدند. فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدم‌ها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند. ادارۀ پلیس برپا شد و زندان‌ها ساخته شد! به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی نمی‌زدند. صحبت‌ها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود؛ اما درواقع هنوز همه دزد بودند. نویسنده: @darjostojuyearamesh 5787
انتشارات دانشگاه آکسفورد کلمه یا عبارت برگزیده سال خود را اعلام کرد: «پوسیدگی مغز» عبارت انگلیسی "brain rot" یا «پوسیدگی مغز» به معنی زوال تدریجی ظرفیت ذهنی و قوای شناختی در نتیجه وقت‌گذرانی زیاد با کارهای پوچ مثل پرسه زدن بی‌هدف در شبکه‌های اجتماعی است. «پوسیدگی مغز» با رای عموم از پنج کلمه و عبارت دیگر پیشی گرفت و عنوان منتخب سال را کسب کرد. با وجود آنکه نخستین کاربرد این عبارت به سال ۱۸۵۴ بر می‌گردد اما استفاده از آن در ۱۲ ماه گذشته افزایش چشمگیری داشته است۰🌺🌺🌺🌺🌺 @darjostojuyearamesh 5788
هلن کلر یجا میگه: «وقتی دَری به سوی خوشبختی بسته میشود، دَر دیگری باز میشود ولی اغلب آنقدر به دَر بسته خیره میشویم که دَری که برای ما باز شده است را نمی بینیم!» همچنین شمس تبریزی میگه؛ "به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو! بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو... نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود، از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد؟!" @darjostojuyearamesh 5789
امام علی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می فرمایند :  قال فی لیله المعراج یا ربّ ما أوّلُ العبادهِ قال أول العبادهِ الصَّمتُ. که ایشان شب معراج به پروردگار متعال گفت: ای پروردگار اول مرحله بندگی چیست؟ خداوند متعال فرمود: اولین مرحله بندگی سکوت است. @darjostojuyearamesh 5790
لازم نیست فوق العاده باشید؛ تقلبی نباشید کافیه. @darjostojuyearamesh 5791
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ آگاه شدنی بدون رنج نیست ... رنج که نباید تو را غمگین کند، رنج قرار است تلنگری باشد که بفهمی زندگی ات نیاز به تغییر دارد. آدم وقتی هوشیار می‌شود که زخم بردارد، مگذار رنج درمانده ات کند؛ رنج را تحمل نکن، آن را درک کن. @darjostojuyearamesh 5792
15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی پر از اشتباهاته و همه ما توی این مسیر تجربیات تلخی داریم. برای آرامش و پیشرفت، لازمه که ببخشیم؛اول والدینمون، بعد رابطه‌ها و آدم‌هایی که به ما آسیب زدن. و مهم‌تر از همه، خودمون رو ببخشیم. گذشته رو کنار بزاریم و به آینده نگاه کنیم؛ چون هر لحظه جدید،فرصتی برای شروع دوباره‌ست. @darjostojuyearamesh 5793
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪔 ای آفتاب روشنم ای همسرم مرو این گونه از مقابل چشم ترم مرو 🪔 با تو تمام زندگی ام بوی سیب داشت ای میوه بهشتی پیغمبرم مرو 🪔 جان مرا بگیر خداحافظی مکن از روبروی دیده ناباورم مرو 🪔 تا قول ماندن از تو نگیرم نمی روم ای سایه بلند سرم ، از سرم مرو 🪔 لطف شب عروسی دختر به مادر است پس لااقل به خاطر این دخترم مرو 🏴 شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد @darjostojuyearamesh 5794
فراوانی چیست؟ اینکه هر آنچه در این لحظه نیاز داری را داشته باشی، با دیگران سهیم شوی و به اشتراک بگذاری. چرا که ، "سهیم شدن" و "اعطا کردن"، بخش مهمی از "فراوانی" است. اگر تو به منابع فردی خودت بچسبی، این فراوانی نیست. سهیم شو زیرا وقتی انرژی را در هر شکل و فرمی که هست سهیم می‌شوی، اجازه می‌دهی فراوانی بیشتری از میان تو جریان یابد. هرقدر هم که فکر می‌کنید کم و ناچیز دارید، شروع کنید و آن را سهیم شوید. تو می‌توانی عشق یا خرد خود را سهیم شوی؛ می‌توانی با کمک کردن به دیگران، سهیم شوی. میتوانی دانش و اطلاعاتت را با دیگران سهیم شوی راه‌های بسیاری هستند که تو می‌توانی از طریق آن‌ها، به‌ رایگان "انرژی‌" را به اشتراک بگذاری. @darjostojuyearamesh ،5795
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🐻زندگی خیلی ساده است. در چهار عبارت خلاصه میشود؛که اسرار حیات آدمیست! آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛ تا بتواند بگوید: "متاسفم" آدمی باید شجاعت داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "من را ببخش" آدمی باید عشق داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "دوستت دارم" آدمی باید شاکر داشته و نعمتهایش باشد؛ تا بتواند بگوید: "متشکرم" و در نهایت آدمی باید به درک راز نهفته در این چهار عبارت برسد؛ تا بتواند مسئولیت زندگی خویش را به تمامی بپذیرد... @darjostojuyearamesh 🌷🌼🌷🌼🌷 5796
تغییر کردن در زندگی، همانند هم زدن غذا در آشپزیست,... تغییر نکنی، ته میگیری ، تلخ میشوی و میسوزی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@darjostojuyearamesh 5798
ما در زندگی‌مان نیازمند دوستی و عشق هستیم. ما نیاز داریم نگرانِ کسی باشیم، و کسی هم ‌نگرانِ ما باشد. وقتی نگران کسی هستیم دنیا برایمان معنا پیدا میکند. این نگرانی در مورد دیگران است که به ما شخصیت میدهد. در واقع ما همان نگرانی‌هایمان هستیم.‌ ‌ اگر نگران کسی یا چیزی نباشیم هیچ چیز نیستیم. اگر صرفاً نگران خودمان باشیم در یک دورِ باطلِ خالی گرفتار می‌آییم. ما نیاز داریم که نیازمندمان باشند. ما نیازمندِ این هستیم که قدرِ کسانی را بدانیم که قدرِ ما را میدانند.‌    @darjostojuyearamesh 5799
🌸🍃 @darjostojuyearamesh "برترین راه برای غلبه بر استرس، تغییر نگرش به زندگی است." - رابرت چیلدین وقتی زندگی سخت میشه و استرس زیادی میاره، بهتره یکم تنوع و تازگی به دیدگاهت بدی. به جای فکر کردن به همون قضیه‌های قدیمی و پیچیده، یه نگاه جدید بینداز. این کار کمک می‌کنه که با مشکلات بهتر روبرو شی و به راحتی باهاشون برخورد کنی. بهترین راه برای کنترل استرس، اینه که مغزتو یه جورایی بازنگری کنی و به دنیا از یه زاویه متفاوت نگاه کنی 5801
از آنچه میشنوی هیچ چیز را باور نکن... @darjostojuyearamesh 5802
بسیاری از غم‌ها با یک کلمه برطرف می‌شوند. بسیاری از زخم‌ها با یک کلمه درمان می‌شوند. بسیاری از مشکلات با یک کلمه بوجود می‌آیند. بسیاری از مشکلات با یک کلمه پایان می‌یابند. پس بهترین کلمات را برای فرهنگ لغت زندگی خود انتخاب کنید @darjostojuyearamesh 5803
کاش بجای این همه باشگاه زیبایی و پرورش اندام،یک باشگاه زیبایی افکار داشتیم!! مشکل امروز ما،اندام ها نیستند، افکار ها هستند.... @darjostojuyearamesh 5804
دو نوع "هیولا" در این دنیا وجود دارد؛ آنها که فقط به فکر خودشانند و آنهایی که فقط به فکر دیگران هستند. به عبارتی، آدم‌های "شرور خودخواه" و آدم‌های "شرور فداکار". گروه اول به لذت و موفقیت خودش بیش از هر چیز بها می‌دهد. البته با تمام این اوصاف، در بدی به گَردِ پای گروه دوم هم نمی‌رسد. "شرورهای فداکار" باعث بزرگ‌ترین ویرانی‌ها می‌شوند، چون هیچ‌چیز جلودارشان نیست، نه لذت و نه شکم‌سیری، نه پول و نه شهرت. چرا؟ چون "شرورهای فداکار" فقط به فکر دیگران هستند. آنها از دایره‌ی شرارت فردی پا را فراتر می‌گذارند، به مقامات بالای حکومتی می‌رسند. "موسولینی"، "فرانکو" یا "استالین"  سرشار از احساس رسالت‌اند. از نظر خودشان، آنها به چیزی جز "مصالح مردم" فکر نمی‌کنند. آنها یقین دارند که کار خوبی می‌کنند، وقتی آزادی‌ها را سلب می‌کنند، وقتی مخالفانشان را به زندان می‌اندازند، یا حتی وقتی آنها را اعدام می‌کنند. آنها سهم دیگران را نادیده می‌گیرند. آنها سر در آرمان‌هایشان دارند و پای در خون. @darjostojuyearamesh 5805