بهترینِ شادیِ ممکن را تو در اختیارم گذاشتۍ،
هر آنچہ ميتوان بود، برایم بودهای، میدانم
کھ دارم زندگیات را تباھ مۍکنم، که بدونِ
منمیتوانـے کارکنی، ومن میدانم کہخواهی
کرد.
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
بهترینِ شادیِ ممکن را تو در اختیارم گذاشتۍ، هر آنچہ ميتوان بود، برایم بودهای، میدانم کھ دارم زندگ
ء
میخواهم بگویم همہ شادیِزندگیام را مدیونِ
توأم؛ تو با همه چیزِ من ساختهاۍ، و به طرزی
باورنکردنی نسبت به من مھربان بودهای، دیگر
نمۍتوانم به تباھ کردن زندگیات ادامھ دهم،
گمان نمیکنم هیچ دو نفری بتوانند آنقدر کہ
ما شاد بودهایم، شاد باشند !
ـ ــــــــــــــــــ
اُمیدي دیگر نیست به زنده ماندن، قطارِ اُمیدم
دیروز بہ مقصدِ مرگ شروع بہ حرکت کرد، در
راھ متوجہ مسئلهاۍ شدم، من متهم بودم بـه
زندگـے کردن و امیدوار بودن؛ متھـم بودم بھ
جسـم زنـده با روح بهـ خاك سپرده شده، مـن
تازه متوجه بودمکه این جسمِ من بود کهاُمید
الکی داشت، متوجه شدم من روحم را چندین
سال پیش وقتۍ رفتی بہ خاك سپردم.
در خیابان قدم برمیدارم، عطر خاطراتمان
هنوز از لابهلای کوچہها به مشامم میرسد،
بہ آسمان نگاھ میکردم، به گلها نگاه میکردم
به کتابها نگاھ میکردم، تو نگاهت را در همه
جا، جا گذاشته بودۍ، حتۍٰ در خودم نیز تو را
میدیدم، تو برایم توضیحِ جھان بودی، اما
حالا کجایی ؟ نیستی، خیلی وقت است در
آسمان در گلها در کتابها پیدایت نمیکنم تو
کجایی ؟ جهانِ من کجاست . .
و من چقدر برای بودنِ با تو، دلم تنگ
شده است، کاش بودي، کاش چشمانت
را داشتم، اي کاش باز هم عطر تنت
را داشتم، وَ امان از این ای کاشها
امان .
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمپربحثِاینروزهاوزوجِدلشنین.
ـ ــــــــ سریالِموشِبُزرگ.
آرام آرام جان میدهم، ساکِت، جورۍ
کہ هیچکس متوجه نیست، میترسم
آرام آرام بمیرم ولي هیچکس نفھمد،
و این من را میترساند.
چھ کسۍمیداند کہ ما در تاریکۍ اتاقهایمان
رنج کشیدیم، اشك ریختیم و با غم به خواب
فرو رفتیم، تنھا با این وعدهِ کهـ نور از میانِ
زخمهایمان گذر خواهد کرد .