🌙🤲🏻
ای خداوند حبیب!
به هر ریسمانی که آویختیم،برید.
به هر شاخهای که نشستیم،شکست. و بر هر ستونی که تکیه زدیم،افتاد.تنها تویی که حق محبت را، تمام و کمال، ادا میکنی.
به ما الفبای محبت بیاموز.
[سیدمهدی شجاعی]
#مناجات
@daroniyat
.
سه روز بود که همهی ور های مغز و کودک و خر و پاندا و فیلسوف درونم به جان هم افتاده بودند.
لجباز درونم هم پدال گاز را تا ته فشار میداد،دیگر خودم نبودم،تلخ شده بودم
چرا نشستی؟چرا پا شدی؟ چرا کج میری؟چرا ریختی؟ و هزارتا گیر بیخود دیگر.
فقط حسنا بود که هرچه میگفتم ذوق میکرد و لثه های خالیاش را نشانم میداد و بیشتر میچسبید به من.
_دوستم افطاری دعوتمون کرده،میای؟
صدا از مغزم بلند شد:
_حوصله ندارم
_نمیشناسمشون
_بازم حرفای بیخودی
_کلی کار دارم
_نمیخوام اصلا
نگاه به قیافهی درهمم میکند:
_اگر دوست نداری نیا خب
آن ور خلاق مغزم همه را ساکت میکند و سخنرانی ای سر میدهد با موضوع «اهمیت تجربههای نو در زندگی»،ته دلم هم دوست دارم که بروم.
با اکراه میگویم:
_کاچی به از هیچی
اتو را میکشد به لباسش
_لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
ساعت داشت میشد یازده که ازمهمانی برگشتیم،آن وسط ها پیام میداد: (هنوز بمونیم یا بریم؟)
تند برایش مینوشتم: (بمونیم😅)
به خودم بود مانده بودم هنوز نمیشد دل کند
دلم گره خورد به سادگی و ظرافت رفتار زینب به خاکی بودنش،ماند لای طعم خوش غذا و فر درشت موهای پسرش
سه مادر بین اسباب بازی ها نشستیم،از رشد حرف زدیم،از اتفاقهای زندگیمان و از معلم های کوچکمان.
خود لجبازم خوابیده، کمی معاشرت میخواست که میانگرای متمایل به درونم نمیگذاشت.
شکرت برای همهی آدم های سبزی که اطراف قلبم کاشتی💚
#من_و_درونِ_شلوغم
#ورهای_مغزم
#معاشرت
#دوستی
@daroniyat
خدایا!
ما اگر بد کنیم،تو را بندههای خوب،بسیار است.
تو اگر مدارا نکنی، ما را خدای دیگری کجاست؟!
[سیدمهدی شجاعی]
#مناجات
@daroniyat
🌙
چون فرزندان اسماعیل بسیار شدند و ایشان را در مکه جای نبود،چند قوم از ایشان از مکّه رحلت کردند و برفتند و جای دیگر مُقام گرفتند. و هر قومی که از ایشان میرفتند سنگی از حَرَم با خود میبردند و آن جایگاه که مُقام میکردند آن سنگ ها مینهادند و آن را میپرستیدند و به جای خانهٔ کعبه آن را طواف میکردند.
چون آن قومها درگذشتند،فرزندانِ ایشان را زیادت مبالغت میکردند و آن سنگها را به جای کعبه همیپرستیدند. و بعد از مدّتی دیگر، زیادت تر از آن مُبالغه نمودند و بدعت های دیگر به دست آوردند و بدان سنگها که پدرانِ ایشان از مکه آورده بودند اِختِصار نمیکردند و هرکسی، چنان که او را خوش آمدی، سنگی از صحرا برگرفتی و آن را پرستیدی. و بعد از آن، تَغَیُّرها و تبدیلها زیادت از آن به دست آوردند و دینِ اسماعیل را به کلی منسوخ کردند و باطل.
| قاف |
#یاسین_حجازی
#بت_پرستی
#تیکه_کتاب
.
🤲🏻🌿
خدایا!
چنین مباد که در بهار، طبیعت بی جان، جامهٔ نو بپوشاند و ما مدعیان جان، همچنان در رفتار کهنهٔ خویش بمانیم
[سیدمهدی شجاعی]
#مناجات
@daroniyat