دارالذکر - انصار ولایت یزد
📸 #گزارش_تصویری 💠دیدار واحد #راویان_شهادت با خانواده معظم شهید شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان #محمدر
🔆 #فانوس
📜 دلنوشته دیدار با خانواده شهید شب بیست وسوم ماه رمضان 18خرداد 97
🌹 #شهید_محمدرضا_ضیغمیان
بعضی آدمها دانش آموخته ی مکتب بی بی زینب اند و تجسمِ عینیِ صبر.
دو زانو درمقابلِ عظمتِ مادری نشسته بودم که هر دم لبانش را به شکر می گشود. به وجد آمده بودیم از این همه تسلیم و رضا، وقتی سربلند می گفت: خدا را شکر که پسرانم انتخاب شدند.
محمدرضا مهربان بود و خوش اخلاق، همیشه لبخند به لب داشت به قول مادرش لبخند را می شد از عکس قاب روی تاقچه هم فهمید. طوری رفتار کرده بود که بعد از شهادتش حتی برادر 3 ساله اش دلتنگش می شد و بهانه می گرفت.
از روزی که رفت فقط 17 روز ماندن را تاب آورد، محمد رضا فقط 17سال داشت؛ ادب کرده بود، گویا نمی خواست سهمیه ی عمرش بیشتر از شهیده ی علی"زهرا" باشد.
مادرش می گفت :« وقتی محمدرضا را برایم آوردند غصه ام نشد که شهید شده، ولی ترسیدند صورت بهم ریخته اش را تاب نیاورم؛ از من پوشاندند. حسرت آن بوسه آخر هنوز بر دلم مانده » با خودم گفتم شاید این هم از ادب محمد رضا باشد، مگر زینب بوسید صورت حسینش را که......ای حسین امان ازدل خواهرت.
چقدر دنیا پیش چشمم حقیر شد وقتی مادر دنیای خاطراتش را از کمد چوبی دست ساز شهید چهارده ساله اش بیرون آورد. شانه و شناسنامه و عکس و دست خط ، اینها تمام دلخوشی مادر دلسوخته ای بود که خون بهای جان و جوانی عزیزانش را با یک جمله از ما طلب می کرد «هر چه شما کردید به حرف آقا گوش کنید ».
📝نویسنده: خانم داستان
🗓چهارشنبه 97/3/16
#واحد_راویان_شهادت
#کانون_فرهنگی_هنری_ولاء
#هیئت_انصار_ولایت_یزد
🆔http://eitaa.com/joinchat/2815361028C70a2f9961d