باسمه تعالی
نقد برخی از ادله سکولاریسم
«حوزه دین فیالواقع وجدان انسانی است، حوزه تحول درونی است، اما حوزه تدبیر دنیا حوزهای است که عقل در آن توانایی کافی دارد جایگاه دین در سیاست و اقتصاد و مدیریت نیست، باطن انسانها است»( محسن کدیور، روزنامه بنیان، ۱۳۸۰/۱۳/۲۸ ص ۹)
«جهت گیری دینی معطوف به سعادت اخروی است، دین فقط مزاحمتهای دنیا را نسبت به سعادت اخروی برطرف میکند، اگر ما آخرتی نداشتیم دین برای ما نبود، امور دنیا به مردم وانهاده شده است.» ( عبدالکریم سروش، هفته نامه جامعه مدنی, ۱۳۷۹/۱۱/۲۲ شماره ۲۰, ص۶)
نقد و بررسی
۱- اینکه حوزه دین تنها وجدان و درون انسان است و امور دنیوی و اجتماعی خارج از حوزه دین است ادعایی است دستکم بیدلی،
اثبات جدایی دین از امور دنیوی و اجتماعی از راه این دلیل، مصادره به مطلوب و باطل است.
۲- این مدعا خلاف دلیل عقلی بر ضرورت وحی و نبوت است که بر مبنای عدم کفایت عقل در تشخیص راه سعادت و کمال غایی انسانی و نیز نیاز عقل برای تأیید مدرکات خویش به وحی و شرع استوار است.
۳- این مدعا بر خلاف صراحت آیات و روایات فراوانی است که در ارتباط با مسائل اجتماعی و دنیوی است آنقدر این آیات و روایات زیاد است که نیازی به دکر پارهای از آنها نیست.
اگر حوزه تدبیر دنیا و مسائل اجتماعی حوزهای است که هیچ نیازی به دخالت دین نیست چرا در کتاب و سنت به مسائل مختلف مربوط به دنیای مردم پرداخته شده است آیا چنین کاری عبث بوده است؟
۴-با توجه به اینکه عقل یکی از منابع دینی است نباید عقل را در برابر دین قرار داد و مسائل را به عقلی و دینی تقسیم بندی کنیم بلکه باید به جای آن، مسائل دینی را به عقلی و نقلی تقسیم بندی کنیم. یعنی همان گونه که مسائل نقلی جزء دین است مسائل عقلی نیز جز دین می باشد.
۵-اگر منظور از این جمله که «جهت گیری دینی معطوف به سعادت اخروی است» این است که در نگاه دین اصالت با حیات اخروی است نه دنیوی،ر هرچند مطلب قابل قبولی است اما لازمه آن این نیست که دین نباید و یا لازم نیست به امور دنیوی مردم بپردازد، زیرا دنیا مزرعه آخرت است برای رسیدن به برداشت درست بناچار باید کاشت و داشت درست داشت. برای تامین سعادت اخروی، توجه به حیات دنیوی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است به ناچار دین باید برای تامین سعادت اخروی به تامین مصالح دنیوی و تنظیم معیشت اجتماعی و سامان دادن به نظام معاش مردم که نقش تعیین کننده ای در تامین سعادت اخروی مردم دارد توجه کند.
۶-این سخن که اگر آخرتی نبود خداوند دین و پیامبری برای هدایت مردم نمیفرستاد دستکم سخنی است بی دلیل و بی مدرک، مگر راهنمایی مردم در ارتباط با خوشبختی دنیای مردم برخلاف شأن خدا و پیامبر است؟ مگر قرآن کریم به صراحت، فلسفه ارسال رسل و انزال کتب را قیام مردم به قسط و عدالت معرفی نمیکند؟( حدید/۲۴) اگر تعلیم و تربیت و آموختن حکمت و تشویق به فراگیری علم و دانش و رعایت بهداشت و نظم و پایبندی به حقوق مردم و آداب معاشرت و انواع مسائل حقوقی قضایی کیفری و معاملاتی و ارث و آداب همسردای که در آیات و روایات آمده است مربوط به دنیای مردم نیست؟ آیا بدون وجود آخرت بشر به این امور نیاز نداشت؟ حکمت و رحمت خدا ایجاب میکند که در این عرصهها بشر را یاری دهد و راه درست را معرفی کند.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
این پرسش را مطرح میکنند که قرآن کریم میفرماید هر چیز را زوج آفریدیم در حالی که از جهت علمی روشن شده است که برخی از حیوانات بکرزا هستند یعنی بدون نیاز به جفت گیری زاد و ولد میکنند.
بکرزایی نوعی تولید جنسی است که در آن از تخمک لقاحنیافته، یک موجود زنده کامل به وجود میآید. این پدیده در تعداد زیادی از بیمهرگان و مهرهداران شامل گونههایی نظیر کرمهای لولهای، شکمپایان، سختپوستان، حشرات به خصوص زنبور عسل و زنبور بیعسل، ماهیها، دوزیستان و خزندگان نظیر بعضی مارها دیده میشود.
پاسخ
بکرزایی منافاتی با زوجیت ندارد حیوانات بکرزا هم دارای جنسیت نر و ماده هستند. تنها تفاوت آنها با بقیه حیوانات این است که جنس ماده آنها از دو راه میتواند زاد و ولد کند یکی از راه جفت گیری و دیگری از راه بکرزایی.
در بکرزایی، سلول تخمک ماده میتواند بدون لقاح توسط سلول اسپرم نر به جنین تبدیل شود.
آن گونه که گفته اند در واقع در این روش، سلول پیشگام به چهار سلول تقسیم میشود، یکی به سلول تخمک تبدیل شده و ساختارهای سلولی کلیدی و سیتوپلاسم ژلمانند را حفظ میکند، در حالی که سه سلول دیگر مواد ژنتیکی اضافی را حمل میکنند. سپس یکی از آن سلولها در نقش یک سلول اسپرم عمل کرده و با تخمک ترکیب میشود تا آن را بارور کند.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
890.1K
پاسخ به یک سوال از استاد نیکزاد: از کجا میتوان اثبات کرد که دین از جانب خداست و ساخته دست بشر نیست؟
#کلام
🆑 @darseostadnikzad
1.77M
بیان استاد نیکزاد درباره آسیبهای بیحجابی در جامعه
🆑 @darseostadnikzad
پاسخ استاد ایت الله نیکزاد به پرسشی درباره حجاب:
سلام خدمت بزرگواران واساتید محترم
یک سوال در مورد حجاب داشتم لطفا بی زحمت اگر پاسخ بدید ممنون میشم
وقتی از حجاب صحبت میکنیم
حجاب بخشی از احکام دینی زنان مسلمانه، و هرکس دین اسلام را پذیرفته باید قوانین و احکام آن را هم رعایت کنه. پس به حکم مسلمانی، حجاب بر زن مسلمان واجبه. ولی در همین حال مفهوم وجوب و ضرورت با مفهوم اجبار تفاوت داره. اجبار در مقابل اختیار است و هر تکلیف و واجب شرعی بدون اختیار معنا پیدا نمیکنه. تمام واجبات شرعی ضرورت قطعی دارند و بر یک مسلمان واجبه که با اختیار خودش آنها را انجام بده ولی اجباری نیست، یعنی کسی نمیتونه به عنوان تکلیف شرعی دیگران را ملزم به انجام آنها کنه. پس حجاب هم در عین حال که وجوب شرعی دارد اختیاری است.
وقتی اجبار در اصل دین حرامه حتماً در فروع و مسایلی نظیر حجاب نمیشه اجبار وجود داشته باشد از این جهت است که هرگز کسی نمی تونه این الزام را به شرع و دین نسبت بده. البته در حکومت اسلامی مراجع قانونگذار یک ضرورت دینی و در عین حال اجتماعی رو میتونند در قالب قانون قرار بدند که در این صورت یک حکم شرعی تبدیل به قانون میشه، و علاوه بر وجوب شرعی، وجوب حقوقی هم پیدا میکنه. در مورد حجاب نیز چنینه ؛ یعنی حجاب یک ضرورت دینی است که از نظر قانون هم لازم الاجرا است لذا باید گفت حجاب از نظر قانون باید اجرا شود ولی نمیتوان اجبار آن را به دین نسبت داد و گفت از نظر دینی اجباره و هرگز نمیتوان در اون تغییر و تحولی ایجاد کرد بلکه قانونگذار در صورت تشخیص میتونه در آن قانون تجدید نظر کرده یا قانون دیگری وضع کنه. و نیز اگر از نظر قانونی وجوب و الزام پیدا کنه. چنانچه کسی آن را نقد کنه ، قانون را نقد کرده و این دیگر نقد شریعت و نقد دین نیست
وقتی از حجاب اجباری سخن میگییم، یعنی تمام زنان اعم از مسلمان و غیرمسلمان، مجبورند محجبه باشند و در انتخاب غیر آن، اختیاری ندارند و این اجبار خشونت دینی و اعتبار قایل نبودن برای کرامت و اختیار انسانی را به همراه داره در حالی که اساساً دعوت دین و هدایت الهی، حول محور اختیار انسانها است و هرگز نمیتونیم از دین سخن بگیم، در حالی که انسانها را موجوداتی مجبور و غیرمختار بدونیم. از این رو «حجاب اجباری» در حقیقت حاوی نفی اختیار انسانه.
حکم اسلام (در مورد حجاب) این است که واجبه اما مجبوری نیست، مثل نماز که واجب است و نباید اجباری باشد.
سلام علیکم
همانگونه که فرمودید اصل این است که هر انسانی با طوع و رغبت و اختیار خویش،احکام دینی را انجام دهد، و از این راه به اهداف متعالی دین نزدیک شود.
پرسش این است اگر برخی از افراد آشکارا در جامعه نسبت به احکام دین پایبندی نشان ندادند و از حدود الهی تجاوز کردند و حرمت احکام دین را شکستند و با این کار خود قبح گناه را در فضای جامعه از بین بردند، آیا در متن دین برای تنبیه آنها احکامی آمده است یا نه؟
حدود و تعزیرات در فقه و شریعت همان تنبیهات شرعی است برای پاسداشت احکام دین و سالم سازی فضای عمومی جامعه از آلودگی به گناه و نافرمانی خدا.
از این گذشته در فقه اسلامی آمده است امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است و مرتبه بالای آن برخورد فیزیکی و تنبیهی است که حکومت عهده دار آن است.
همه اینها جزء احکام دینی است.
https://eitaa.com/darseostadnikzad
662.7K
پاسخ اسناد نیکزاد به دو پرسش درباره غیر مسلمان:
۱-آیا ممکن است به جهنم نرود؟
۲-آیا ممکن است به بهشت برود؟
🆑 @darseostadnikzad
690.4K
بیان استاد نیکزاد دراینکه: چه دلیلی وجود دارد که دیگران را لعن کنیم؟
🆑 @darseostadnikzad
998.3K
بیان استاد آیت الله نیکزاد: چگونه سوره کوچکی مانند سوره کوثر معجزه است؟
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
479.1K
بیان استاد آیت الله نیکزاد در قاعده فقهی وقایه در مضاربه
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
پاسخ به شبهه دکتر سروش در باره آیه ۵۹ سوره اسراء
آیه این است : «وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ ۚ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا ۚ وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا»( مائده/۵۹)
یعنی و ما را از فرستادن آیات و معجزات (دلخواه آنان) جز تکذیب پیشینیان چیزی مانع نبود، و به ثمود (قوم صالح) آن ناقه را که آیتی روشن بود بدادیم، اما درباره آن ظلم کردند (و ناقه را پی نمودند)، و ما معجزات و آیات را جز برای ترساندن نمیفرستیم.
آقای دکتر سروش این آیه را این گونه معنا کرده است که چون پیشینیان معجزات الهی را تکذیب میکردند همین برای خداوند تجربه شد که دیگر معجزاتی برای بشر نفرستد.
به دنبال آن گفتهاند که ممکن است دلیل ختم نبوت هم چنین چیزی باشد یعنی خداوند چنین تجربهای به دست آورد که که با فرستادن پیامبر نه تنها اختلافات بشر کم نمیشود بلکه بیشتر هم میشود، هر پیامبری که می آمد اختلاف جدیدی پیدا می شد به همین خاطر خداوند تصمیم گرفت که دیگر پیامبری نفرستد و مردم را به حال خود واگذارد.
پاسخ
اولا ایشان در این کلیپ به صراحت اعتراف می کند که قرآن کریم کلام و وحی الهی است در حالی که در مقاله اسلام، وحی و نبوت به صراحت بارها گفته است که قرآن کلام خدا نیست بلکه تراوشات فکری خود پیامبر ص بوده است .
ثانیا تعبیر به کسب تجربه برای خداوند تعبیر درستی نیست چون کسب تجربه به معنای افزایش اطلاعات جدید است که قبلاً دارای آن نبوده است و چنین چیزی در مورد خداوند روا نیست.
جا دارد در این موارد از مفهوم اتمام حجت استفاده شود یعنی با توجه به اینکه پیشینیان بهره مثبتی از معجزات الهی نبرده اند دیگر ضرورتی برای ارسال معجزات نبوده است.
ثالثا معنای آیه آن گونه که غالب مفسران گفته اند این نیست که اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که از دادن معجزه به پیامبران دریغ کند، چنین چیزی معقول نیست زیرا معجزه سند حقانیت پیامبران است. ظاهراً همان گونه که بسیاری از مفسران گفته اند و پاره ای از روایات هم آنرا تأیید می کند این است که اراده خداوند در مورد پیامبر اکرم ص بر این تعلق گرفته است از آوردن معجزه اقتراحی و پیشنهادی مردم مانند درخواست آوردن شتر از درون کوه از جانب قوم ثمود امتناع کند زیرا در صورت اجابت این گونه درخواست ها اگر با انکار و تکذیب مردم همراه شد عذاب استیصال نازل خواهد شد. چنان که بر قوم ثمود چنین شد و چنان که خداوند در برابر درخواست مائده آسمانی از جانب حواریون حضرت عیسی ع فرمود با نازل شدن مائده اگر آن را انکار کردند عذاب سخت و بی مانند بر أنها نازل خواهد شد.
.«قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ ۖ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ»(۱۱۵/ مائده)
در مورد امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اراده خدا بر امهال و ابتلای آنها تعلق گرفته است نه عذاب استیصال.
رابعا چگونه میتوان گفت که خداوند تصمیم گرفته است برای امت پیامبر اکرم ص معجزهای ارسال نکند در حالی که خود قرآن کریم معجزه الهی است و برخی از معجزات دیگر پیامبر ص مانند شق القمر و غیب گویی های او و امدادهای غیبی برای او در آن آمده است.
خامسا آنچه که در مورد دلیل خاتمیت بیان کرده است سخنی باطل و بی اساس است. فلسفه خاتمیت چیز دیگری است که در جای خود بیان شده است. عجیب این است این سخن او با تحلیل خود او نیز از خاتمیت در جاهای دیگر تنافی دارد.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
سلام بزرگوار جناب استاد نکیزاد
ضمن تشکر و سپاس از مجاهدت علمی حضرت که شاهد نگاره های آموزنده و علمی در گروه های که حضور داریم هستیم
لکن باید به عرض برسانم که سخن جناب سروش در این مقام آنگونه نیست که حضرت استاد برداشت فرموده است زیرا
مراد از تجربه کرد در سخن وی به معنای کسب علم نیست بلکه علم بعد از علم است که در علم کلام از تعبیر به علم فعلی شده است و در قرآن نیز آیاتی بر این علم دلالت دارد
مانند
ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا / ۱۲ کهف
و مانند
وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِۚ وَإِن كَانَتۡ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ /۱۴۳ بقره
بنابر این در این آیات لنعلم یعنی می خواهد در عمل هم بداند گرچه قبل از عمل هم می داند
همچنین نفی معجزه به معنای مطلق نیست نفی کثرت است غرض فرق بین امت اسلامی و انسان عصر رسالت خاتم الانبیا صلوات الله علیه و آله است با مردمان پیشین است که پیامبران ع در آن تاریخ پی در پی برای آنان معجزه می آوردند بازهم باورشان اندک بود چون توان فهم فرق بین حقیقت و سحر را نداشتند و بیشتر حس گرا و تجربه گرا بودند
اما انسان عصر رسالت خاتم ص به عقلانیت لازم رسیده اگر کسی بخواهد می تواند بفهمد البته لذا می بینم پیروی از عالمان در عصر کنونی بیشتر از انبیای الهی سلام الله علیهم است که چه رنج ها بردند ولی بعد از قرنها تبلیغ و دعوت به اندازه یک عالم به نام شیخ زکزاکی معاصر ما نیست و مرید و پیرو چندانی نداشتند
لذا به نظر می رسد ظاهرا مناقشه حضرت عالی وارد نیست والله عالم بالصواب.