eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🌸🍃🍃 🍃🍃 🍃🍃 ✅مسخره کردن ظاهر دیگران ، یعنی مسخره کردن خدا (نعوذبالله) به شخصی گفتند خیلی بدقیافه ای. لبخندی زد و گفت :از نقش ایراد می‌گیری یا از نقاش ؟ یکی ازپیامدهای مسخره‌کردن دیگران فراموش کردن خداست. {هوَالَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِي‌الْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ} اوست که شما را در رحم ها [یِ مادران] به هر گونه که می خواهد تصویر می کند . 📚آل‌عمران آیه ۶ ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
ماجرای اثرگذاری شهید سلیمانی بر روی پوتین و اردوغان 🔹شیرازی، نماینده سابق ولی فقیه در سپاه قدس: در عراق و لبنان و سوریه همه گروه‎ها حرف حاج قاسم را گوش می‎کردند. جوری بود که حرف حاج قاسم روی رئیس جمهور روسیه هم اثرگذار بود، اگر مشکلی در ترکیه هم پیش می‎آمد حاج قاسم حرفش روی اردوغان هم اثرگذار بود. 🔹روزی در جایی بودیم یکی از آقایان آمد گفت در جلسه‌ای بودم که یک نفر از اعضای آن جلسه به رهبر انقلاب اهانت کرد، حاج قاسم پرسید تو چه کار کردی گفت هیچ کاری نکردم؛ حاج قاسم گفت اشتباه کردی اگر من بودم لیوان را از روی میز برمی‌داشتم و پرت می‎کردم به صورتش. 🔹حاج قاسم مکرر به افغانستان می‌رفت یک بار خلبان اشتباه کرد و در فرودگاه طالبان نشست، حاج قاسم به خلبان تذکر کرد اشتباه نشستی از روی همان باند بلند شدند حاج قاسم خم به ابرو نیاورد. ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
وحشتناک🤦‍♀🤦‍♀ سلامی به تداوم کرونا به بلندی شبهای پاییز وبه قشنگی کروکودیل برشماها ای سلاطین سوتی😂🤦‍♀😍 یه دفعه خیلی مهمون داشتیم،😢 از من هم اصرار که بمونید.😍😜هی اونا گفتن نه میریم من اصرار که شام هم بمونین عع نه توروخدا جابرین😉😃 هی اونا میگفتن نه نه زحمت کشیدین ما تشریف میبریم انقدر اصرار کردم بلاخره یخورده راضی شدن بمونن 😁😅دیدم هی مامانم صدام میکنه از توی اشپزخونه تا من بلند شدم خانوم اوناهم بلند شد فکر کرد مامانم کمک لازم داره اومد که کمکمون کنه😍😁 مامانم همین که پشتش به من بود و کار میکرد میگفت چی میگه واسه خودت. بزار برن دیگه.😐🤦‍♀😢 خسته شدم دیگه خیلی حرف میزنن دیونم کردن😱🤣 . مگه تا حالا من رنگ خونه هاشونو دیدم☹️🥺. تو میشینی میگی میخندی. براشون سیرک راه انداختی. من خسته شدم بس که پذیرایی کردم.😤😡 خلاصه هیچ جوری هم نمیشد بهش بگم.😢🥶🤭 😰😰😰 سخنرانیش که تموم شد برگشت ویدفعه خانومه رو دید.😑😂😭 یهووو هول شد گفت:به خخخخدااااا اگه بزارم برید🥺🥴☺️ 😂😂😂😂😂 هیچی دیگه اونا از اون روزکلا با ما قطع رابطه کردن 😕🤣😂😂😂 ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
راوی:مادر شهید 🔰اواخر سال 66 بود رفت به جبهه و در طی این مدت دو بار به مرخصی آمد. هر وقت زنگ می زد📞☎️ می گفتم «چرا نمی آیی مرخصی» می گفت «هر وقت می آیم مرخصی شما میگویید نرو.من اینجا از قفس آزاد شدم.🕊 من اینجا عاشق شدم». 😍دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. 🔰به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم «برو و مواظب خودت باش!»  🔰با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم 📚را ادامه می دهم به خاطر شما!» 🔰مادر شهید رضوی در خصوص عشق و ارادت فرزندش به ائمه اطهار (ع) می‌گوید:عشق خیلی زیادی به (س)، (س) (ع) داشت. ایام محرم و عزاداری در هیئت ها عزاداری می کرد و عشقش قابل وصف نبود. 🔰قبل اینکه شهید شود هر موقع تهران بود می رفت روی قبر شهدا می‌خوابید و با شهدا صحبت می کرد و با خدا راز و نیاز می‌کرد و خیلی دوست داشت شهید شود. 🔰5 روز بعد از آخرین باری که به جبهه رفت به شهادت رسید . آخرین بار به من گفت «مادر من لایق شهادت نیستم اما اگر شهید شدم مادر برای من گریه نکنی و  هزینه های مراسم من را به جبهه کمک کن». 🔰وقتی خبر شهادتش را برایم آوردند من بچه شیرخواره داشتم و درب را باز کردند و پدرش راخواستند به من الهام شد که سید مهدی شهید شده . 💔وقتی خبر شهادتش را دادند من گفتم خدا را صد هزار مرتبه شکر 🙏همه فکر کردند که من گزیه و زاری می کنم اما خدا را شکر کردم.🙏 🔰این مادر شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: 👇👇👇 🔰سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27  و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, 😭گوشهایش را بریده بودند 😭و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند😭.زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم.💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘 ⭕️ @dastan9 ❤️🇮🇷🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
حامد به عنوان شاهد وارد شد باورم نمیشد روی پاهاش داشت راه می‌رفت شروع کرد به حرف زدن:اون مواد ها برای مجید بود اون وقتی تصادف شد فکر می‌کرد من بیهوشم اما هوشیار بودم ولی تا دیدن این رفیق ما بیهوشه مواد رو ریخت توی ساک و جیبهاش صابر سعی داشت جلوی مجید رو بگیره اما مجید اونقدر سریع کارها رو انجام داد فرصت هیچ عکس العملی رو به ما نداد منم که حالم بد بود و از هوش رفتم و حافظم و از دست داده بودم و به تازگی حافظم برگشته. خود صابر با اینکه گناهی نداشت اما متواری شده بود اما الان اومده اعتراف کنه اما ما از مجید خبر نداریم... خدارو شکر کردم بالاخره فهمیدم قضیه چیه مجید چندتا همراه میخواسته برای عادی سازی شرایط که بتونه مواد هاشو بفروشه و چون تصادف کردیم و فهمیده پلیس قطعا میاد سروقتمون موادهاشو خواسته گردنم بندازه و همون دو روز اول هم دیگه توی بیمارستان ندیدمش.... پدرم گفته بود خدا بخیرش میکنه... بعد شش ماه و دوهفته برگشتم خونه دستام میلرزید نمیدونستم پدرم وضعش چطوره کلید رو چرخوندم و وارد خونه شدم جای خالی پدرم رو دیدم. میخواستم از غم زیاد همونجا بمیرم که خانم احمد متوجه شد و گفت سلام شما این مدت کجا بودید؟ گفتم پدرم؟ گفت با احمد رفتن هوا خوری خیلی بهونه شما رو میگرفت چرا تماس نمی‌گرفتید؟ گوشیتون هم تمام مدت خاموش بود.-روشو نداشتم وضع خوبی نداشتم حال روحیمم بد بود نشد... یک ساعتی بعد پدرم اومدمحکم بغلش کردم و با اشک بوسیدمش پدرمم اشک میریخت گفتم آقا حلالم کن گفت خیلی دعا کردم خدا برت گردونه خوش اومدی پسرم من از تو راضیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
گره کور ظـــــــــــهور تو منم که می دانم هر جمعه برای گناهانم خون گریه می کنی اما باز هم گناه می کنم گره کور ظـــــــــــهور تو منم که می دانم نگاهم می کنی اما در مقابل نگاه مهربانت گناه می کنم و دلت را می شکنم گره کور ظـــــــــــهور تو منم که می دانم چقدر غریبی اما من حتی اراده ترک یک گناه را برای کم شدن غربت ندارم ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۲ مرداد ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 24 July 2021 قمری: السبت، 13 ذو الحجة 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شق القمر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام ▪️5 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ▪️17 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️26 روز تا عاشورای حسینی ▪️41 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
✅بگویم امروز در منزل چکارکردی ✍ یکی‌از طلاب با تقوی گفتن روزی به خدمت آیت الله بهجت رسیدم ،عرض کردم دستوری به بنده بفرمائید. آقا فرمود گناه نکنید! عرض کردم آقا من با این سن بالا گناه نمیکنم ذکری یا دستور دیگری به من بفرمائید. آقا فرمودن بگویم دیروز در منزل چکار کردید و گفتن با شنیدن مطلب از تعجب و خجالت خشکم زد وبا خدا حافظی سریع از محضرشان دور شدم. 📚فریادگر توحید. ص.۲۱۷    ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
🔖داستان كوتاه یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله‌های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه زیر و رویش کرد و بلند شد اومد جبهه یه روز به فرمانده‌ گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه‌السلام نرفتم، می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم، ۴۸ ساعت به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه‌السلام زیارت کنم و برگردم… .. اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه توی وصیت نامه‌اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه‌السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی خودم میام می‌برمت… …یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شب‌ها تا سحر می‌خوابید داخل قبر، گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا علیه‌السلام منتظر وعده‌ام… آقا جان چشم به راهم نذار… … توی وصیت‌نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش رو نوشته بود می‌گفت امام رضا علیه‌السلام بهم گفته کی و کجا شهید میشم حتی مکانی هم که امام رضا علیه‌السلام فرموده بود شهید می‌شی تا حالا ندیده بود… …روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توی یه منطقه است و باید بریم سراغشون فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمی‌خواهیم همه‌ی بچه‌ها شروع کردند التماس کردن که آقا ما رو ببرید دیدند حمید یه گوشه نشسته و نگاه می‌کنه ازش سوال کردند: مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟ حمید خندید و گفت: شما برا اومدن التماس‌هاتون رو بکنید، اونی که باید منو ببره خودش می‌بره خود فرمانده اومد و گفت: حمید تو هم بلند شو بریم … … بچه‌ها میگن وقتی وارد روستایی که ضد انقلاب بودند شدیم، حمید دستاش رو به سمت ما بلند کرد و گفت: خداحافظ کسی اون لحظه نفهمید حمید چی میگه اما وقتی شهید شد و وصیت‌نامه‌اش رو باز کردیم دیدیم دقیقا توی همون‌روز، ساعت و مکانی شهید شده که تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود… خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️