📙 داستان چنگیزخان و خائنان
🌟 چنگیزخان ، تصمیم گرفت
🌟 با لشکر مجهز و سربازان قوی
🌟 به بخارا حمله کند .
🌟 اما هر بار شکست می خورد
🌟 و نتوانست بخارا را تسخیر کند .
🌟 به فکر چاره ای افتاد
🌟 و تصمیم بر این شد
🌟 که از درون حکومت ،
🌟 بخارا را نابود کند .
🌟 ابتدا نامه ای به مردم نوشت :
📜 هر کس از اهل بخارا که با ما باشد
📜 در امان است !
🌟 اهل بخارا نیز دو گروه شدند ،
🌟 یک گروه در برابر سپاه چنگیزخان
🌟 همچنان مقاومت کردند
🌟 و گروه دیگر به امید امان نامه او
🌟 با سپاه چنگیز خان همراه شدند .
🌟 چنگیزخان ، نامه دیگری نوشت
🌟 و آن را به خائنین بخارا رساندند :
📜 با همشهریانِ مخالف بجنگید
📜 و هر چه غنیمت به دست آوردید
📜 از آنِ شما باشد
📜 و فرمانروایی شهر را نیز ،
📜 به شما خواهم داد .
🌟 خائنان پذیرفتند
🌟 و به همشهریان خود حمله کردند
🌟 آتش جنگ بین مسلمانان ،
🌟 شعلهور شد و در نهایت ،
🌟 گروه خائنان و مزدوران چنگیز خان
🌟 پیروز شدند .
🌟 چنگیزخان با لشکرش ،
🌟 وارد شهر بخارا شد .
🌟 خائنان با شادی به استقبالش آمدند
🌟 اما او دستور داد
🌟 همه خائن ها ، خلع سلاح شوند
🌟 و سپس سرشان بریده شود !
🌟 اعتراض خائنان و خانواده هایشان
🌟 بلند شد .
☘ ما به شما کمک کردیم تا پیروز شوید
☘ ما برای شما جنگیدیم
☘ ما به شما وفاداریم
🌟 چنگیز گفت :
👑 اگر اینان وفا داشتند ،
👑 به خاطر ما بیگانگان ،
👑 به برادرانشان خیانت نمیکردند!
🌟 یکی از خائنان ، در هنگام مرگ ،
🌟 با خودش گفت :
🔰 بله این است
🔰 عاقبت خود فروشان و وطن فروشان
🔰 این است
🔰 عاقبت اعتماد کردن به دشمن
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_کوتاه #خیانت #فتنه #چنگیزخان_و_خائنان