eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅تاریخ را مطالعه کرده اید؟ ✍️به "زبیر بن عوام" میگفتند «سِیفُ الاسلام»! فقط زبیر در روز ضربه خوردن حضرت زهرا "سلام الله علیها"، دست بر قبضه شمشیرش برد. آیا میدانید چه گره هایے را در راه اسلام باز کرد؟ اما… به "عبدالرحمن بن ملجم مرادے" مے گفتند شیعه امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حب و عشق تو، در خون و رگ من وجود دارد؟؟؟!!! اما… "شمر بن ذے الجوشن" جانباز جنگ صفین بود و در این جنگ تا شهادت هم پیش رفت!!! اما… هیچ مے دانستید وقتے در کربلا وارد گودال قتلگاه شد؛ زانوهایش را بسته بود؟ بدلیل اینکه آنقدر نماز شب خوانده بود، زانوانش پینه شترے بسته بودند. آیا میدانستید "عمربن سعد" روز عاشورا نماز صبح را که تمام کرد، گفت: "قربة الے الله" و اولین تیر را به سوي خیام "سیدالشهدا" علیه السلام نشانه رفت؟ مے دانستید همه آنهایے که به کربلا آمدند، مسلمان بودند، نماز میخواندند و روزه مي گرفتند و سایر واجبات دینے را نیز انجام مے دادند؟؟؟!!! همگے با نیت "قربة الے الله" آمدند براي کشتن " سیدالشهدا"... "زهیر بن قین"عثمانے مسلک بود؛ اما… آمد براے یارے ابا عبداله الحسین! و حسینے شد. وهب، مسیحے بود ولے در واپسین لحظات،حسینے شد حر بن یزید ریاحے فرمانده لشگر یزید بود که راه بر حسین بست ولے به کجا رسید... ملاک حال فعلے افراد است ولو قبلا امامزاده باشد "شمربن ذے الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد هم شیخ و سابقون جانباز امت بود اما… شد قاتل ابا عبدالله... بصیرت که نداشته باشیم، مے شویم: «خَسِرَ الدُّنیا والآخرة» ✨اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا✨ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🔻 به مناسبت شهادت امام سجاد علیه‌السلام 📚 @dastanak_ir ابوحمزه ثمالی از حواریون و بهترین اصحاب امام سجاد علیه‌السلام در دوران غربت اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است. داستان آشنایی وی با حضرت، به اولین سفر زیارتی امام سجاد علیه‌السلام به کوفه بر می‌گردد. خود او ماجرای این ملاقات را اینگونه نقل می کند: «جلوى ستون هفتم مسجد كوفه نشسته بودم كه از سوى باب كنده مردى وارد شد كه من در طول عمر خويش شخصى زيباتر، خوشبوتر، پاكيزه‌تر و خوش‌لباس‌تر از او نديده بودم. عمامه‌اى بر سر و پيراهنى عربى و قبايى بر تن داشت. كفش‌هاى عربى را از پاى درآورد و در كنار ستون هفتم به نماز ايستاد. تكبيره الاحرام نماز را وقتى ادا كرد، آن چنان جذاب و موثر بود كه موهاى بدنم سيخ شد. شيفته نغمه زيبا و لهجه دلرباى وى شدم. نزديكتر شدم تا كلماتش را بهتر بشنوم. چهار ركعت نماز خواند با ركوع و سجود كامل و عالى. بعد از سلام نماز، شروع به دعا كرد: «الهى ان كان قد عصيتك، فانى قد اطعتك فى احب الاشيأ اليك الاقرار بوحدانيتك...». بعد از اين كه از دعا فارغ شد، از مسجد بيرون رفت. من با اشتياق تمام به دنبال وى به راه افتادم تا اين كه به مناخ (محل نگهدارى شتران در كنار شهر) كوفه رسيديم. در آن جا غلامی ‌‌بود كه شتر اين مرد با عظمت را محافظت می‌‌كرد. از غلام پرسيدم: اين مرد كيست؟ جواب داد: آيا از شمائل و سيماى نورانى‌اش او را نشناختى؟ او حضرت زين العابدين، على بن الحسين علیه السلام است. وقتى آقا را شناختم، خود را به قدم‌هاى مباركش انداختم و خواستم پاهايش را ببوسم. حضرت با دست‌هاى مطهر خويش مرا از زمين بلند كرد و فرمود: نه! اى ابا حمزه! سجده مخصوص خداوند عزيز و جلال است. عرض كردم: اى فرزند رسول الله! براى چه به اين جا تشريف آورده‌ايد؟ فرمود: براى آن چه كه ديدى! اگر مردم می‌‌دانستند كه نماز خواندن در مسجد كوفه چه فضيلتى دارد، مثل كودكان چهار دست و پا به سوى آن می‌‌شتافتند. 🔹زیارت قبر پنهان امام علی علیه‌السلام امام سجاد علیه السلام به ابوحمزه فرمود: «آيا دوست دارى قبر جدم، على ابن ابى طالب علیه السلام را زيارت كنى؟» با شنيدن اين پيشنهاد، شادى در چهره ابوحمزه موج زد و آن قدر خوشحال شد كه سر از پا نمی‌‌شناخت. وى با اين كه در كوفه و نزديك نجف بود، قبر امام على علیه السلام را نمی‌‌شناخت و همچنين تا آن لحظه ـ به علت موانعى ـ موفق به زيارت امام سجاد علیه السلام نشده بود. او كه مدت‌ها انتظار وصال محضر يار را داشت، چنين فرصتى را غنيمت شمرد و با كمال ميل، همراهى با امام علیه السلام را قبول كرد و در ركاب پيشواى چهارم شيعيان به راه افتاد. ابوحمزه در طول راه از خرمن معارف آن حضرت بهره برد، تا اين كه به مرقد شريف اميرالمومنين علیه السلام رسيدند. امام سجاد علیه السلام محل دفن مولاى متقيان را ـ كه تا آن زمان مخفى بود ـ به ابوحمزه نشان داد و فرمود: «اين قبر جدم، على بن ابى طالب علیه السلام است». ابوحمزه می‌‌گويد: «وقتى چشمانم به آن جا افتاد، بقعه‌اى سفيد ديدم كه نور از آن می‌‌درخشيد. امام چهارم علیه السلام از شتر پياده شده و گونه‌هاى مبارك را بر خاك قبر گذاشت؛ سپس شروع به خواندن زيارت كرد: «السلام على اسم الله الرضى و نور وجهه المضيىء...» ابوحمزه می‌‌گويد: بعد از زيارت، امام سجاد علیه السلام به مدينه تشريف برد و من هم به كوفه بازگشتم. ابوحمزه پس از آن، بارها همراه شمارى از فقيهان شيعه به زيارت قبر حضرت امام على علیه السلام رفت. وى در اين سفرها معارف اهل بيت علیه السلام؛ فقه، تفسير و حديث را به همسفران خود تعليم می‌‌داد. سفينه البحار، ج 2، ص 44. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی جدید از حجت‌‌الاسلام انصاریان در بیمارستان هنگام اذان ظهر امروز ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شیخ حسین انصاریان و منبرهایش به روایت علیرضا پناهیان 🙏 جهت شفای عاجل و کامل استاد انصاریان و همه بیماران لطفا حمد شفاء قرائت کنید ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش کارشناس شبکه «من و تو» به حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب درسی و وضعیت زنان در ایران 🔸فربد طلایی میگه رشد بانوان طی ۴۱ سال گذشته در تاریخ ایران بی‌نظیر بوده و وضعیت بانوان ایرانی افتخاری برای حکومت جمهوری اسلامی هست. 🔸همین حذفیات نسبت به پسران در برخی کتب درسی بوده اما کسی واکنش نشون نداده. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻وقتی جمعیت ایران نصف شد!! 🔺روایتی از بزرگترین نسل کشی ایرانیان😢 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
⚫️صلوات امام سجاد علیه السلام اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ‏ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‏ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ‏ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم؛‏ ▪️پروردگارا! درود فرست بر حضرت علی بن الحسین سید و بزرگ اهل عبادت. آنکس که تو او را برای خود خالص گردانیدی و پیشوایان هدایت را- که آنها خلق را به حق هدایت کنند و به حق باز رجوع کنند- از نسل پاکش قرار دادی. و او را برای خویش اختیار فرمودی و او را از هر پلیدی و ناپاکی، پاک و مطهر ساختی و او را برگزیدی و هادی خلق به سوی خدا و هدایت یافته به حق قرار دادی. ▪️ پروردگارا! پس درود و رحمتی بر او فرست که بهترین درودهایی باشد که بر ذریه پیغمبرانت فرستادی؛ تا به آن درود در دنیا و آخرت دیده‏اش روشن فرمایی که تو ای خدای مقتدرِ کامل و به حقایقِ امور آگاهی. علیه السلام ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
⭕️ پیشنهادمن برای طرح جلدکتاب های درسی،دکتر که بابیش از۵۴هزار ویزیت و۱۵۰۰جراحی رایگان درمناطق محروم،جایزه جهانی گوهرشاد رو نصیب خودش کرد. امااینکه چنین شخصیت‌های تاثیرگذارحوزه زنان مورد توجه فعالان این حوزه نیستندیعنی ومسائل زنان درهمه جای دنیابه سیاست آلوده‌ست ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
◈❖ دانستنی های ❖◈ ؁؁ ؁؁ ؁؁ ❎ زمانی که یکی از زوجین، با «مقایسه کردن» همسرش با دیگران به سرزنش او اقدام می‌کند، در روح و سرشت همسرش دردی ناگوار رُخ می‌دهد. معمولاً مقایسه کردن به دو روش روی می‌دهد؛ 🔻 مقایسه بیرونی: که بیان کردن و عیان نمودن کاستی‌های همسر در مقایسه با هر شخص دیگری در حضور خود همسر است 🔻 و دیگری مقایسه درونی: یعنی دائماً همسر را در بوته ذهنی با مقایسه کردن و مورد هجمه انواع نواقص و کاستی‌ها قرار دادن. 👈 هر کدام از این شیوه‌های مقایسه در به هم ریختن اساس خانواده و شخصیت و روح همسران بسیار تأثیرگذار است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
هیچ‌وقت یک تشکر خشک‌و‌خالی تحویل همسرتان ندهید و آن را تبدیل کنید به "ممنونم به خاطر..." آدم‌ها اغلب آن‌قدر از عبارات خشک‌و‌خالی "ممنونم" استفاده می‌کنند که دیگر حتی به زحمت می‌شود آن را شنید. وقتی که روزنامه‌ی صبح را می‌خرید، یک "ممنونم" خشک‌و‌خالی به فروشنده می‌گویید و بقیه‌ی پول‌تان را از او می‌گیرید. دقیقاً مثل همین تشکر را هم زمانی که مثلاً همسرتان غذای خوشمزه‌ای درست کرده به زبان می‌آورید. 🔹 تلاش کنید در موقعیت مناسب، همراه با عبارت "ممنونم"، دلیل تشکرتان را هم برای همسرتان ذکر کنید. "ممنونم به خاطر این‌که اومدی"، "ممنونم که درک می‌کنی"، "ممنونم که صبر کردی"، "ممنونم که این‌قدر محبت داری" و ... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🗓 |سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
تنها چیزی که تو زمان روحانی برکت پیدا کرد مدت زمان ریاست جمهوریش بود ۸ سالش اندازه ۸۰ ساله 😁 *فامیل دور ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست می گویی!موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است. دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آیم.رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثری نشد.پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت:من عقابی دیدم که کودکی می برد.مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است،چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟بازرگان خندید و گفت:در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست،گفت:آری موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن ، کریم و بخشنده باشی ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این بخش از سریال چه حال خوبی داشت؛ چرا باید آرزومون باشه که از این مدل سکانس‌ها توی تلویزیون و سینما بیشتر ببینیم؟ بانک و بورس و دعوای دلار رو تبلیغ می‌کنید، ولی از خمس و زکات غافل میشید؟ 💬 احسان سالمی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
💌 علی صفایی حائری: ما خیال می‌کنیم که اگر یک زندگی، بی دردسر و بدون درگیری باشه، زندگی مناسبیه. در حالی که آنچه مطلوبه و آنچه به آدم تکامل میده و اونو رشد میده و بهره‌مند می‌کنه اینه که در هر برخوردی بیاموزیم چگونه موضع‌گیری کنیم و درهر موقعیتی چگونه با مسائل روبه‌رو بشیم. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📌 | ویژگی‌های دوران ادب 👈 اگر بچه ها از تلویزیون یك رژه نظامی را ببینند حتماً لذت میبرند. اصلاً یكی از مشاغلی كه بچه ها از ابتدا دوست دارند به سمت آن بروند، پلیس بودن است. چون نظم آن را دوست دارند. بچه ها از یله و رها بودن لذت نمیبرند. با نشان دادن رژه نظامی میتوانیم شكوه ادب را به فرزندان خود منتقل كنیم. بعد از آن بگوییم كه نماز خواندن مقابل خداوند رعایت ادب است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طنز قلیون و چایی😊 🔰 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🔹حکم شک در نمازهای چهار رکعتی ❌ لازم به ذکر است که شک در نمازهای سه رکعتی و دو رکعتی، موجب بطلان نماز می‌شود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
کریم 📚 @dastanak_ir درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است ! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست ... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجری شبکه ضدانقلاب: جرأت نمی‌کنیم از دزدی‌های رضاشاه بگوییم! اگر واقعیت را بگوییم تعطیل می‌شویم! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📚قصه فداکاری اسب سیدالشهدا(ع) چون حضرت به زمين افتاد، اسب آن جناب ازمولاي خود حمايت مي كرد ، بر سواران مي پريد و آنها را اززين به زمين مي كشيد ، و با لگد مي ماليد و مي كشت تا آنكه چهل نفر راكشت ، آنگاه خود را به خون امام حسين (ع) آغشته نمود، بلند شيهه مي كشيد و دستها به زمين مي كوفت، وبه طرف خيمه ها مي رفت.(1) درروايت امام صادق (ع) چنين آمده است ... ( واسب امام حسين (ع) يال و كاكل خود را بخون او آغشته كرد ، وشيهه كنان به سوي خيمه هامي –دويد. چون دختران پيغمبر صداي شيهه اسب را شنيدند ازخيمه ها بيرون دويدند ، واسب را بي صاحب ديدند ، دانستند كه حسين (ع) كشته شده، امّ كلثوم دست برسرنهاد و ندبه مي كرد و مي گفت: وا مُحَمَّداهُ، اين حسين است كه دربيابان افتاده و عمّامه و ردايش به غارت رفته...(2) علامه مجلسي رحمة الله نقل مي كند: اسب حسين (ع) ازدست لشكر گريخت ( چون عمرسعد ملعون گفته بود او رابگيريد و نزد من بياوريد ) و كاكل بخون حضرت آغشته كرد و به سوي خيمه زنان دويد وشيهه مي كشيد ، ونزد خيمه ها سربه زمين نهاد تا جان داد . 📚بحار الانوار : 45/ 56 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📚 خمیازه کشیدن در نماز 💠 سوال: آیا یا در اشکال دارد؟ ✅ جواب: صداهایی که بر اثر و و صاف کردن حنجره از انسان صادر میشود، حتی اگر حرف از آن تولید شود، نماز را باطل نمی کند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خانمی با سه لباس و آرایش متفاوت کنار یکی از خیابان‌های شهر ایستاد تا نشان دهد چقدر نوع پوشش می‌تواند عکس العملهای متفاوتی داشته باشد👆 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ راازدست ندیدونشربدیدبه امیدتأثیرگذاری وعنایت خدای مهربان👆👆 مشاورکانال(عبدالهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏این کامیونی است که دیشب در مسیر کهیر به کنارک در ‎بلوچستان واژگون شده است و سرصبح مردم بکمکش شتافتند! اگرچه مردم بلوچ در فقر، تنگا و تنگدستی در حال گذر عمر هستند اما اخلاق و تقوا در وجود آنها موج میزند و به مال کسی یورش نمی برند!❤️ 🔹 البته کافی بود، این فیلم از اون طرف آب اومده بود، پر شده بود!!😕 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
✍️وقتى ميخوايد همسرتون رو نقد كنيد؛ يا با يه تصميم و يا نظر مخالف هستند، اول يه قسمتى از حرفشون كه درسته رو تاييد كنيد و بعد حرف خودتون رو هم بزنيد. اگر با مخالفت شروع كنيد مقاومت ايجاد ميشه و حتى طرف مقابل ديگه دلايل شما رو نمى شنوه! 👈بهتره اول تاييد كنيد تا مقاومت بشكنه احساس نزديكى به وجود بياد و بعد نظرتون رو بگيد و توضيح بديد. اينجورى پذيرش حرف شما بالاتر ميره و زودتر نتيجه مى رسيم. بدون بحث و ناراحتى ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
موضوع: معرفی کتاب اخلاقی وعرفانی ازعلمای اسلامی شماره 1 1.. المراقبات /آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی کتاب شریف المراقبات، تألیف عالم ربّانی و عارف گرانقدر مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است. این عالم بزرگوار در تبریز زاده شد و برای پیمودن راه علم و کمال به نجف اشرف مهاجرت کرد. آن‌جا علاوه بر کسب درجة اجتهاد در علوم حوزوى، در اخلاق و عرفان نیز تحت تربیت نادرة دوران و عارف عظیم الشأن آیت اللهملاحسینقلی همدانی درجات عالی را طی کرد که نوشتار او گوشه‌ای از این روحیة لطیف معنوی‌اش را به نمایش می‌گذارد. آن عارف بزرگوار، تألیفات متعددی در اخلاق و عرفان دارد که از جمله کتاب شریف المراقبات است. این کتاب که به منظور مراقبت از اوقات شریف و قابل استفاده در طول سال نوشته شده است، همراه نکات مفید دیگر و تذکرات اخلاقی مؤلف که از ضمیر روشن و پاک او برمی‌خیزد، حلاوتی به کام خواننده می‌چشاند که در سایر کتب، کمتر تجربه می‌کند. مرحوم مؤلف، پس از مقدمه‌اى، در دوازده فصل به هر کدام از ماه‌های قمری (از محرم تا ذیحجه) می‌پردازد و در خاتمه با تذکراتی اخلاقی کتاب را به پایان می‌برد. آن عالم بزرگوار در عید قربان سال ۱۳۴۳ ق در قم چشم از جهان فروبست و در قبرستان شیخان این شهر مقدس مدفون شد. مرحوم علامه طباطبایی در تقریظى، این کتاب گران‌سنگ و مؤلف ارجمند آن را بسیار می‌ستاید که به بخشی از آن اشاره می‌کنیم: «.... این کتاب که در پیش رو دارید، بهترین کتابی است که در این باره [= عبودیت و تقرب و مراقبت] نوشته شده است و در آن، لطایفی است که اهل ولایت، از آن‌ها مراقبت می‌کنند، و دقایقی است که به دل‌های مشتاقان محبت الهی خطور می‌کند و جملات زیبایی است که برای اهل ریاضت در عبادت الهی روشن و متجلی می‌شود.» انسان در بازار گرم این دنیای دون باید برای به دست آوردن ارزشها تلاش زیادی نماید، در مقابل هوی و هوسهای مادی مبارزه کند و با عبادت به درگاه پروردگار به آخرتی جاوید دست یابد. در این کتاب کلیه ی دعای ماثوره به طور کامل آورده شده است . اعمال همه ی ایام سال در این کتاب ذکر گردیده و با ترجمه ی روان ،‌ می تواند برای همگان قابل فهم باشد ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
*ماموریت ویژه یکی ازمدافعان حرم برای شناسایی پیکرمطهر شهید‌_محسن‌حججی* 📚 @dastanak_ir *بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود* . تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. ■ *بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند* و داعش هم *پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد* و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. *به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"* ● می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش. ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. ■ *پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت:* "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! *این بدن اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: *پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟! حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: *"کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: " *فقط همینجا."* ■ *نمی دانستم چه بکنم* . شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم: *بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.* ■ *یهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن* . ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله. از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب *DNA* مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و *گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم* ." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" ■ **نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم* بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ *گفتم: "حاج‌آقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."* *گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو."* التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست. دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام." ● *وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم* و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان." هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و *گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"* *راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم* ** 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره‌ای جالب از رفتار رهبرانقلاب با دختر و پسر بدحجاب در کوه (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
تعمیر یا تعویض؛ مسئله این است! (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b